تحقیق در مورد تاریخ اسلام


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 تحقیق در مورد تاریخ اسلام دارای ۱۲۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق در مورد تاریخ اسلام  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد تاریخ اسلام،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق در مورد تاریخ اسلام :

تاریخ اسلام

پیشگفتار
در بخشهای پیشین تاریخ مقدس اسلام مطالبی در باب ابعاد مختلف بنیادی عقیدتی و سیاسی اسلام ذکر گردیده و نیازی به تکرار مجدد نیست زیرا باعث ملال ذهن همکاران و دانشجویان گرامی خواهد شد ولی به لحاظ اهمیت موضوع و ارتباط قسمتهای مختلف تاریخ اسلام مختصرآبحث کوتاه در باب مطالب گذشته بصورت گذرا به عنوان مقدمه درس تاریخ اسلام ۴ بیان میگردد.
همانطور که گفته شد در باب علم تاریخ سخنها گفته اند و در تعریف آن علما بر یک قول نبوده اند . یکی از مورخین در تعریف تاریخ آورده است که فن تاریخ نگاری شاخه ای از علم است که کار آن گزارش دادن و توصیف آزمایشهای بشری به صورت صحیح و دقیق است .

توجه قرآن به تاریخ به عنوان منبعی از معرفت بشری از آن بیش میرود که تنها اشاره ای به تصمیمهای تاریخی میکند یکی از اساسی ترین اصول تاریخی گذشته است چون صحت گزارش اخبار و واقعیتهایی که ماده تاریخ را می سازند شرط ضروری تاریخ علمی است و صحت اخبار بالاخره بستگی به کسانی دارد که آنها را روایت کرده اند و نخستین اصل نقا دیگری تاریخی این میشود که سجیه و منش شخص معتبر عامل مهمی برای داوری کردن درباره گواهی او بشمار میرود . قرآن کریم میفرماید: ای کسانی که گرویده اید بد کاری به شما خبر داد درباره آن جستجو و تحقیق کنید( سوره حجرات آیه ۲۱) رشد حسن تاریخی در اسلام موضوع بسیار جالبی است. مردانی چون ابن احاق و طبری و مسودی در جهان اسلام پدید آمده اند و دست به خلق آثار هنر

تاریخ اسلام زده اند.در پیدایش و ظهور علم تاریخ در اسلام عواملی چند دزر کار بوده و در نشآت و رواج آن نقش اساسی داشته است ، این عوامل را میتوان به چهار قسمت تقسیم کرد:
الف) وجود روح تاریخی اسلام ، نیازهای معمولی زندگی مسلمین، نیازهای فکری و فرهنگی مسلمین وعوامل مساعد دیگر که در تکامل و تکوین تاریخ در اسلام موثر بوده اند چنانچه دین اسلام خود را عقیده تنها تاریخ نمی داند بلکه ریشه خود را در تاریخ به تمام ادیان الهی مرتبط می داند

( مَلّه اَبیکُم اِبراهَیم هُوَ سَمّکُمُ المُسلمین مِن قبل)(۱)
ب ) بر اساس ایدئولوژی اسلامی آنچه در روی زمین از خلقت تا قیامت رخ می دهد مطابق تقدیر و مشی ایست که اراده الهی بر آن حاکم است ( بَـل لله اَمر جمیعاً)(۲)

پس شناخت گذشته برای آشنایی و هماهنگ شدن با اراده الـهی در تاریـخ لازم و واجب است.
————————————–
۱- سوره حج آیه ۷۸ ۲- سوره رعد آیه ۳
ج) مکتب اسلام تصویر واضحی از هستی را از آغاز تا پایان خلقت بدست می دهد و از این مبدأ و منتهی را با سلسله انبیاء ارتباط برقرار می کند. و درمیان این دو نقطه فطرت گذرانی را ترسیم میکند که خود مورد تأمل و محل اعتنای اندیشه تاریخی است (و مَا الحیــوهُ الدُنیا اِلٌالعِبٌ وَ لَهوٌ)(۱)
د) در دین اسلام در زندگی یک مسلمان دو مرحله وجود دارد که ظاهرأ مرگ مدتی بین آنها جدایی می اندازد ولی واقع امر این است که این دو به هم اتصال تام و تمام دارند پس آنانی که باید این مراحل را طی کنند متوجه این امر خطیر بتاید باشند که همه چیز در عالم حسابی دارد و هر عمل و حرکتی درکتاب هستی ثبت می شود و ظهور پیامبر اسلام خط فاصلی در مسیر تاریخ است زیرا خاتم انبیاء و برزخ بین دو جهان محسوب می شود . عهد نوین و نهایی در نبوت و انسانیت است ، عصر غیبت و ظهور امام زمان (عج) نیز خود سر فصلی دیگر برای تاریخ انسانیت در دین اسلام است.
پس در نظر قرآن کریم تاریخ و مجموعه مخلوقات نمی توانند مشّیت و خواست الهی را عوض کنند و خداوند بر کارهای خود مسلط و پیروز است. بنابر این از نظر قرآن کریم در نهایت امر به سوی نعمت و رفاه استخلاف صالحان روی زمین میل خواهد کرد، و با استقرار حکومت حق و عدالت بشریت از یک کمال نا متناهی بر خوردار خواهد شد و وعده تمام فرستادگان و سفیران الهی بالاخره به تحقق خواهد پیوست.

بنابراین با بیان مطالب فوق مسئله تاریخ در اسلام واضح گردید اما در باب دین باید گفت که انسان هرگز اگر چه به خدا نیز معتقد نباشد از دین مستغنی نیست و این همان روش زندگی است و به طور کلی دین همان برنامه زندگی بر اصل اعتقادی استوار است. قرآن کریم میفرماید : بشر از دین گریزی ندارد و آن راهی است که خداوند متعال برای بشر باز کرده است که با پیمودن آن به او برسند منتهی امر کسانی که دین حق( اسلام) را پذیرفته اند به راستی راه خدا را می پیمایند و کسانی که حق را نپذیرفته اند راه خدا را گم کرده و عوضی گرفته اند(۲).

با بیان این مطالب نگرشی بر تاریخ اسلام از ظهور تا رحلت رسول گرامی و از رحلت آن بزرگوار تا تشکیل حکومت بنی امیه و در بخش دیگر در باره چگونه به قدرت رسیدن عبّاسیان و عملکرد آنان خواهیم داشت.
چنانچه گذشت موقعیت شبه جزیره عربستان از بعد سیاسی ، مذهبی ، اقـتصادی، فرهنگی، اجتماعی و جغرافیایی با افـکار و عقاید پیامبر گرامی و نمود ها و معیار های مقدس دین مبین اسلام نه تنها
——————————————-
۱_سوره انعام بخشی از آیــه ۲۲ ۲ _ سوره اعراف آ یــه ۴۴
سازگاری نداشته ، بلکه کاملأ متضاد بود و تبلیغ رسالت توسط رسول گرامی (ص) در چنین محیطی بس دشوار بود چون خداوند برای حفظ دین خود (اسلام) وعده نصرت داده بود لذا پیامبر تمام مصائب و دشواریها را تحمل نمود.
یاوران و پشتیبانان دلسوز و صدیق همچون جد بزرگوارش عبد المطلب و عموی گرامی اش ابو طالب و همسر با وفایش خدیجه را به همراه داشت و از برکت وجود آنان در سختی ها و برخورد ها

استفاده می نمود ، اما از آنجایی که مسئولیت خطیر رسالت دین الهی را بر دوش گرفته بود و می بایست این کاروان هدایت بشری را تا آخر می رساند لذا هیچ وقت و هرگز این قافله عظیم بشریت از حرکت بازنایستاد و حتی بعد از انکه تمام یارانش را مخصوصأدر عام الحزن(سال دهم بعثت ) از دست داد و در همین زمان است که کفار قریش همچون ابو سفیان ها و ابو جهل ها بر شدت شکنجه خود می افزایند تا اینکه یارانی چون بلال ها و یاسر ها و سمیه ها زیر شکنجه عرب

متحمل شداید عظیم گردیده و حتی زیر شکنجه جان می سپارند. عاقبت رسول گرامی به امر الهی دست به هجرت می زند. هجرت در راه خدا یک فریضه الهی است. هجرت یعنی رفتناز دار الکفر به دار الایمان. رسول گرامی همراه با یارانش که عده ای قبلأ بر اثر بد رفتاری کفار به کشور حبشه هجرت کرده بودند اینبار به سوی یثرب که قبلأ با سران قبایل همچون اوس و خزرج در

محلهای عقبه در مکه تبادل افکار گردیده و قول مساعدت داده ورسول خدا را دعوت نموده بودند هجرت نمودند. یثرب سرزمینی که سالیان سال بین قبایل آن نفاق، دشمنی و خون ریزی ریشه دوانده بود تشنه آمدن وجود مقدس برای مرحم گذاشتن بر زخم های دیرین اجتماعی و قبیله ا

ی که در اثر جاهلیت و نداشتن رهبری و فرماندهی بودند.
رسول خدا با فدا کاری و از خود گذشتگی پسر عم خود علی (ع) بسوی یثرب رهسپار میشود

و اولین سنگ تمدن اسلامی را در محل قبا بنا می نهد و پی پیوستن یارانش از جمله علی ابن ابیطالب به سوی مدینه حرکت می کند. در مدینه قبل از هر چیز محیط مساعد عاری از هر گونه کینه و نفاق بوجود آورد. بین اوس و خزرج صلح و بین انصار و مهاجرت صیغه عقد اخوت جاری می نماید و با یهودیان حومه مدینه پیمان عدم تعرض منعقد می نماید. وقتیکه محیط مساعد گردید مشاهده می کنیم شکل و الگوی سور قرآنی تغییر می یابد و اکثرأ جنبه تدافعی و جهادی به خود می گیرد و رسول خدا دعوت به مبارزه با مشرکین می نماید چنانچه رسول خدا پس از ورود به مدینه است که دست به تحرکات نظامی می زند و از سال دوم هچرت دست به چند ســریه و غــزوه می زند و از جمله غزوه پیروزمند بدر که زنگ خطری بود به کفار بت پرست قریش و زدودن آثار شرک، نفاق و جاهلیت بود.
کفار قریش از نصرت الهی غافلند و جاهلانه دست به اعمال تلافی جویانه می زنند و در نتیجه غزوه اُحد در سال سوم هجرت اتفاق می افتد که پیروزی نصیب مسلمین می گردد ولی سستی و سهل انگاری عده ای از سربازان اسلام که منجر به ترک نقطه استراتژیک (گذرگاه) میدان نبرد می گردد. شکست در سپاه اسلام ظاهر شده و در نتیجه عموی رشید رشول گرامی (ص) حمزه سید الشهدا و بعضی دیگر از یاران با وفای آن حضرت به شهادت می رسند.
باز مشرکین در صدد بر انداختن نظام اسلامی از شبه جزیره عربستان است چرا که روز به روز بر تعداد ایمان آوردگان افزوده می شود .در سال چهارم تا پیامبر فرصتی می یابد تا تکلیف طوایف یهود بنی نظیر به علت سوء قصد به جان آن حضرت مجبور به خروج از مدینه می شود. در سال پنجم هجرت کفار قریش توسط فراریان بنی نظیر تحریک شده و انسجام یافته و از قبایل شبه جزیره کمک گرفته و با نیروی عظیمی راه مدینه را به قصد ریشه کن کردن اسلام پیش می گیرند تا اینکه در مجلس شورای رسول گرامی به پیشنهاد سلمان فارسی بخش شمالی نفوذ نا پذیر مدینه خندقی حفر می نمایند و از نفوذ سپاه عظیم بت پرستان ممانعت می نمایند و حوادثی که پیش می ید از

جمله ضــربه(۱) کار ساز علی ابن -ابیطالب در روز خندق و هلاکت عمرو بن عبدود پهلوان نامی شبه جزیره عرب و برخی از امداد های غیبی و الهی و همچنین نقش مؤثر و خدا پسندانه نعیم بن مسعود در آن روز اسلام و مسلمین را از یک خطر حتمی نجات بخشید.
سال بعد رسول خدا همراه یارانش برای حج عمره به سوی مکه هم برای زیارت و هم برای دیدار

مسلمانان که در مکه مانده بودند و زیر شکنجه و ستم عرب بت پرست قرار گرفته بودند عازم گردید که با ممانعت سران قریش روبرو گردید و منجر به عقد قرار داد حـدیبیه میگردد .
این صلح فتح بزرگی برای مسلمانان به حساب می آمد و آیه شریفه ” انا فتحنا لک فتحأ مبینا ” د

ر حق این صلح بر پیامبر نازل گردید. در سال هفتم رسول خدا به سران کشور های مختلف از جمله روم ، ایران و اسکندریه نامه نوشت و آنان را به دین اسلام دعوت نمود و در سال هشتم که به عام الفتوح معروف است مکه دوباره فتح گردید وآثار شرک و بت پرستی از خانه خدا به دست توانای رسول گرامی و به یاری علی بن ابیطالب زدوده شد. در سال دهم هیئت ها برای عقد قرار داد و پذیرفتن اسلام بسوی مدینه سرازیر شدند و غزوه تبوک در این سال اتفاق افتاد ودر سال دهم سفر حجه الوداع
———————————————————————
۱_حدیث از رسول گرامی می فرماید: ضَربهٌ علی فی الیوم الخَندق اَفضَل مِن عِبادَه الاِنس و الجِنٌ

اتفاق افتاد. و واقعه غدیر خم و انتخاب جانشینی علی بن ابیطالب با شرکت بیش از نود هزار نفر انجام گرفت. سال آخر رحلت رسول اکرم که آخرین لحاظ عمر گرامیـش است و کتاب آسمانی را توصیه می نمودند شمــع وجود گهربارشان برای همیشه خاموش و از مصائب ، رنجها و مشقتهای این دنیـــا آسوده گردیدند .در حالیکه جسد مبارک رسول خدا (ص) روی زمین بود و اصحاب و خوشاوندان آن بزرگوار همچون شمع به دور جناززه مقدسشان می چرخیدند اخباری از سقیفــ بــی ساعده رسید که مهاجرین انصار تجمع نموده و در فکر انتخاب جانشین هستند. افرادی برای شرکت یا اطلاع از کم و کیف جریان جنازه آنحضرت را ترک و در حالیکه پس از سه روز و به روایتی چهار روز به مسئله جانشینی فیصله داده بودند ، آن حضرت را روز پنجشنبه به خاک سپردند و به ترتیب ابو بکربن قمانه خلافت رسید و در دوران خلافت ایشان حوادثی همچون حادثه ظهور اهـــل ردّه و ظهور مَسیلمه کدّاب که دریمامه ادعای نبوت داشت سرکوب کردند و خلیفه ابوبکر بن قمانه در دهمین سال هجرت در گذشت.

بعد از ایشان عمر بن الخطاب که از طرف خلیفه اوّل انتصاب شده بود به خلافت رسید ، در دوران زمامداری این خلیفه فتوحات زیادی نصیب مسلمانان گردید و طی جنگهای جلولاء نهادند و قادسیه ایران ساسانی بدست اعراب مسلمان گشوده شد و دین اسلام به دورترین نقاط جهان رسید. پس از خلیفه دوم خلیفه سوم از طریق شورای شش نفری انتخاب گردیدو پس از قتل عثمان بن عفّان ،علی بن ابیطالب به خلافت رسید که در زمان زمامداری علی بن ابیطالب حوادث و وقایع

ی از جمله جنگ جمل وجنگ صفین که منجر به مسئله حکمیت و به قدرت رسیدن معاویه و تاسیس سلسله بنی امیه که در نهایت امر ، ضدیت با خاندان آن رسول و شهادت فرزند رسو

ل خدا و ایجاد حکومت جور و ستم در بین مسلمین و ایجاد بدعتها و نوآوریها در اسلام و جعل احادیث زیادی در جهت خدشه دار کردن آرمانهای مقدس اسلامی و در نهایت امر جنگ نهروان با خوارج که که در جریان حکمیت به وجود آمده بودند رخ داد و بالاخره به دست یکی از خوارج بنا

م عبد الرحمن ابن ملجم مرادی علی (ع) در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری به درجه رفیع شهادت در کوفه ناعل آمد. بعد از شهادت علی بن ابیطالب خلافت به خاندان بنی امیه منتقل گردید. معاویه ابو سفیان با تمام قدرت با اهل بیت مبارزه و سعی در تغییر مسیر دین اسلام از مسیر اصلی خود و بعد از او یزید دست کم از از معاویه نداشته و تا جائیکه با

زماندگان اهل بیت نبوت را در صحرای کربلا با مظلومیت هر چه تمام تر و با بی رحمی هر چه بیشتر به شهادت رساند،اما باز ماندگان کربلا شجاع تر از آن بودند که در برابر یزید و اعمالش اظهار مظلومیت و نا توانی نمایند. شیر زن دلیر اسلام با انکه ملامتها تحمل نموده بود با آن رشادت در مجلس یزید چنان سردمداران جور و ستم را رسوا نمود و حتی منجر به تحریک و تهیج نزدیکان یزید گردید و کلأ هدف و نهضت حضرت سید الشهدا را با آن نطق تاریخی خود به سمع مردم غافل

و محافظه کار رساند و نحضتی عظیم در جهت از بین بردن پایه های کافران زور ،جور و ستم پدید آورد .
بعد از نهضت کربلا قیامهایی همچون قیام مخــتار و قیام زید بن علی و و امثال آن در جهت انت

قام خون شهدای کربلا به وقوع پیوست و این نهضت ادامه داشت تا اینکه ظالمان دیگری در صحنه روزگار پدید آمده و از موقیت و جــو سیاسی و اجتماعی آن روز که اکثرأ تشنه انتقام و خون

خواهی شهدای کربلا بودند استفاده کرده ودر ظاهر بعنوان حمایت و به قدرت رساندن و برگرداندن خلافت به خاندان رسول خدا و حمایت از فرزندان حضرت فاطمهد و در باطن به منظور عملی ساختن نقشه های شوم و تشکیل کاخهای زور و زر و در نهایت امر رفاه و خوشگذرانی چند صباحی در این جهان مادی و فانی بود منظورم به قدرت رساندن خلافت عباسیان است و حتی وقتی که به کمک و بدست سیاه جامگاه به رهبری ابو مسلم خراسانی که از خطه خراسان حرکت نموده و در جهت برانداختن خاندان بنی امیه و تلاش هایی بی دریغ در جهت انتقال قدرت به خلافت عباسی بود ، عباسیان ولینعمت خود را نیز فدای هوا و هوس ها و نقشه ها نمود و او را

سد راه مرامها و عقاید مادی و سیاسی خود دانسته و به عنوان پاداش ابو جعفر منصور دومین خلیفه عباسی با حیله و مکر ابو مسلم خراسانی را بقتل می رساند و بعد مخالفت سر سختانه با خاندان اهل بیت را شروع می کند ، چنانکه امام موسی کاظم (ع) به دست هارون الرشید و فرزندش امام رضا (ع)به دست مأ مون و الی آخر شهید می شدند و خلفای عباسی که تعدادشان به سی و شش نفر می رسد بدعتها و کجرویهایی در اسلام به وجود آوردند.
عاقبت امر با حمله مغول آخرین خلیفه عباسی بنام مستعصم بدست هولاکوخان مغول مقتول

و سلسله عباسیان از جهان اسلام برچیده شد و بعد از سقوط عباسیان در جهان اسلام خلافت به عثمانیان رسیدو با پایان حنگ جهانی اول (۱۹۱۸) با شکست متحدین(عثمانیان) از جهان اسلام رخت بر بست.

در بخش چهارم تاریخ اسلام حوادث و وقایعی که تأثیرات بس بسزایی در جهان اسلام دارند مورد بحث و بررسی قرار میگیرند . جنگهای چند ساله صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان و ظهور فرقه سیاسی اسماعیلیه و همچنین تشکیل حکومت سلجوقیان در جهان اسلام و بررسی اجمالی خلفای فاطمی و چگونگی گسترش اسلام در اقصی نقاط جهان و بالاخره خلافت عثمانیان و تا سقوط خلافت در جهان اسلام مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
فرقه اسماعیلیه:
اسماعلیان در قرن پنجم و ششم در تاریخ عالم اسلام نقش بزرگی را بازی کردند و این دوران قدرت و فعالیت اسماعیلیان در تبلیغ عقاید و ایجاد مراکز حکومت و مقاومت در ایران بوده است . پیروان این مذهب به مبارزه بزگی علیه فرقه دیگر اسلامی و حکام و سلاطین مخالف دست زدند. ظهور فرقه اسماعیلیه نتیجه اختلاف در امامت اسماعیل بن جعفر با برادرش موسی بن جعفر (ع) بوده است. امام جعفر صادق (ع) فرزندش موسی بن جعفر را با اینکه اسماعیل بن جعفر بزرگتر بود به امامت بر گزید و این در میان شیعیان ایجاد اختلاف نمود و آنها را به دو دسته تقسیم کرد . البته اکثریت طرفدار امام موسی کاظم بودند ولی برخی به این تغییر تن در ندادند و نسبت به اسماعیل

وفادار ماندند . اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت و در حقیقت هرگز به همامت نرسید ولی عقیده فرقه اسماعلیه با مرگ وی از بین نرفت و همین موضوع خود اختلافی را بین اسماعیلیان سبب گردید ، بعضی او را زنده دانسته ، گفتند اسماعیل در حقیقت نمرده و باز می گردد و او را قائم مقام مهدی و خاتم سلسله امامت دانستند . این گروه به اسماعلیه خالص مشهور اند و برخی دیگر مدعی شدند که چون اسماعیل در زمان حیات پدر قبل از رسیدن به امامت در گذشته است امامت به فرزندش محمد میرسد و باالنتیجه محمد را امام هفتم خاتم الائمه و امام کامل نامیدند و چون ریاست این دسته با مبارک از غلامان امام ششم بود این دسته به اسماعیلیان مبارکی یا مبارکه مشهور شدند.بنا به روایات امام جعفر صادق (ع) را چهار پسر بود؛ اسماعیل،

موسی کاظم ،محمد دیباج و عبد اله افطع (۱) . امام جعفر صادق (ع) نص امامت را بر اسماعیل می رساند لیکن چنانچه روایت است اسماعیل در زمان حیات پدر بزرگوار ش در گذشت لذا امام نص از او برگرفت و به برادرش موسی کاظم منتقل کرد ولی عده ای به این امر گردن ننهادند و گفتند نص امامت رجوع قهقری نمی کند

———————————————————————

۱- جامع التواریخ رشیدی ــ فضل همدانی ــ به کوشش محمد تقی دانش پژوه ص ۹
و بدائ نیز محال است زیرا امام جعفر صادق (ع) امام معصوم است و او نص بر اسماعیل کرده است لذا نص ا و درست است و بازگشت پذیر و تغییر پذیر نیست (۱)
و امتنان نص از برادر فقط در مورد امام حسن و امام حسین (ع) جایز بوده است و پس از آنان جایز نیست . این گروه به امامت اسماعیل بن جعفر واز پس او به امامت محمد بن اسماعیل معتقد ین دلیل است که اسماعیلیان را سبیعه هفت امامی نیز میگویند و چون امامت به محمد بن اسماعیل می رسد مرتبه امامت به امامت قائمیت ارتقا می یابد و محمد بن اسماعیل را اول الکهف و الاستتار می نامند زیرا در زمان او امام اسماعیلی از ترس دشمنان و خلفای عباسی مستور می زیستند. ابن خلدون مورخ اسلامی در باره اسناعیلیه می نویسد
اسماعیلیه معتقد اند که امامت از اسماعیل به پسرش محمد مکتوم انتقال یافته است و این محمد مکتوم امام پنهان می گردد و داعیان او برای اقامه حجت بر خلق آشکار و نخستین امام پنهان بشمار می رود ،زیرا به عقیده آنان گاهی ممکن است امام در صورت آشکار بودن شوکت و شکوه خویش را از دست بدهد و مخالفان با او به ستیز بر خیزند . اگر قدرت و شکوه امام معصون باشد می تواند از اختفا بیرون آید و دعونش را آشکار کند و گویند پس از محمد مکتوم پسرش جعفر مصدق و پس از وی پسرش محمد حبیب که آخرین امام پنهان است به امامت رسیداند و پس از محمد حبیب پسرش عبید اله مهدی امام ایشان است و او به سلطنت قیروان و مغرب نائل آمده است و فرزندانش پس از وی در مصر به سلطنت رسیده اند (۲). و در مدت هفتاد و نه سال فاصله میان قیام مختار و آغاز دعوت اسماعیلی به معنای خاص دو جریان عمده در میان فرقه انقلابی شیعه وجود داشت، این دو جریان را می توان به سادگی قاطمیه و حنیفیه نامید (۳). گروه نخست از این دو پیروان امامات مختلفی از نسل علی بن ابیطالب و فاطمه (س) بودند ، مانند امام حسن و امام حسین (ع) و مانند اینها بودند. گروه دوم محمد بن الحنیفیه و اخلاف او بودند. پس از به قدرت رسیدن عباسیان گروه حنیفیه دلیل وجودی خود را از دست داد و اینک نوبت اسماعیل امام هفتم گروه فاطمیه و یارانش بود که احزاب و گروه های گوناگون و سلحشور را در نهضتی بزرگ متحد و منسجم سازند و همه را به بیعت با یک
——————————————————
۱- تاریخ اسماعیلیه ــ برنارد لوئیس ــ ترجمه دکتر فرید ون بدره ای
۲ ــ مقدمه ابن خلدون . ترجمه محمد پروین گنابادی صفحه ۳۹۶ و ۳۹۷
۳ ــ تذکر : با مذهب فقهی دوره های بعدی اشتباه نشود .
امام و یک عقیده فرا خوانند.
برای بیان فرقه اسماعلیه به علت اینکه حنیفیه ریشه ما قبل اسماعیلی بعضی از آراء و عقاید خاص اسماعیلیان را نشان می دهد و به برسی گروه حنیفیه اشاره می نمائیم.
حنیفیه پس از وفات محمد بن حنیفه به سه دسته تقسیم شدند ؛

الف) کربیه: پیروان ابن کرب و حمزه بن عماره البریری بودند. کربیان اعلام داشتند که محمد بن حنیفه نمرده است بلکه از نظر پنهان شده است و باز می گردد و حکومت عدل الهی را در زمین بر پا می کند و بعدأ حمزه بن عماره اعلام داشت که محمد بن حنیفه خدا بود و او پیامبر و رسول اوست.
ب) گروهی معتقد بودند که محمد بن حنیفه در کوه رضوی در حجاز پنهان است و باز خواهد گشت تا عدل و داد را در جهان برقرار کند چنانچه سید حمیری شاعر معروف از این گروه بود . سر انجام به امام صادق (ع) گروید.
ج) هاشمیه: ـنان معتد بودند که امامت از محمد حنفیه به پسرش ابو هاشم رسیده است از این گروه عده ای به مهدودیت ابو هاشم معتد بودند که بعدها پیروانش به دسته های حاریثه و راوندیه تقسین شدند. فرقه خنفیه در زمان عباسیان پس از چندی قیام از میان رفت و آنان که فعال باقی ماندند جدب دعوت فاطمی شدند. تمامی مأ خذ شیعی و سنی در اینکه اسماعیل بیشتر از پدرش اما جعفر صادق (ع) در گذشته است یا اینکه اسماعـیل بخاطر عادات نا پسند که داشته از حق امامت به وسیله پدرش محروم گشته موافقت دارند. پس از وفات امام جعفر صادق (ع) گروهی از امام موسی کاظم (ع) پیروی کردند و گروه دیگر از دعوت اسماعیل و پسرش محمد تبعیت کردند. به طور کلی پس از امام جعفر صادق(ع) آنان که به امامت اسماعیل قائل شدند ، به دو گروه تقسیم شدند :
الف ــ آنها که منکر در گذشت اسماعیل در زمان حیات پدرش بودند و می گفت

ند امام جعفر صادق او را پنهان نمود ، اینان اسماعیل را امام قائم دانستند و می گفتند که در غیبت است و رجعت خواهد نمود. این گروه اسماعیلیه الخالصه هستند .
ب ــ آنانکه به امامت محمد بن اسماعیل قاعل شدند که عقیده داشتند که اسماعیل در زمان پدرش به امامت منصوب گردیده و چون اسماعیل در گذشت امامت از وی به فرزندش محمد رسید. اینان می گفتند که پس از امام حسن و امام حسین (ع) امامت از برادر به برادر نمی رسد ،اینان به سبب آنکه رهبرشان مبارک نام داشت مبارکیه نامیده شدند و خطابّیه (۱) به آنها ملحق شدند و سپس به چند فرقه کوچکتر تقسیم شدند. یکی از این فرقه ها قرمطیان بودند و معتقد بودند که روح از امام جعفر صادق (ع) به ابوالخطاب و از او به محمد بن

سماعیل و اخلاف وی منتقل شده است .
که بعد ها محمد بن اسماعیل را امام قائم و مهدی موعود و جاودانی و خاتم النبین نامیدند. چنانچه مجلسی در بحار الانوار سه گروه را پس از وفات امام جعفر صادق نقل می نماید(۲):
الف ــ گروهی که اسماعیل را قائو ال منتظر می شمردند و مرگ او را شایعه و دروغ می نا میدند.
ب ــ گروهی که معتقد بودند که اسماعیل در زمان حیات پدرش در گذشته است ، امام پیش از مرگ پسرش محمد را به جانشینی برگزید و محمد به عنوان امام جایگزین او شده است که همان مبارکیان یا قرمطیان هستند.
ج ــ امام جعفر (ع) خود محمد را به امامت منصوب کرد بنا بر این ،این سه گروه اسماعیلیه را تشکیل می دهند .
خواجه نظام الملک می نویسد مبارک از مردم حجاز و از خدمتگذاران محمد بن اسماعیل بوده است و در نوشتن خط مقرط مهارت داشت به این جهت او را قرمطویه می نامیدند.و به این نام شهرت داشت عبد اله میمون قداح او را که به جهت نامهای دو گانه مبارک به مبارکی و یا قرمطی شهرت می یافت(۳) .
اعتقادات اسماعیلیان: اسماعیلیان که مدتهای دراز فعالیت پنهانی داشتند فرقه ای پدید آوردند که در همبستگی و تشکیلات چه از نظر گرایشهای فکری و چه از نظر گرایش های عاطفی از همه فرقه های رقیب خود برتر بودند . اسماعیلیلن به قرآن و احادیث و قوامین دین اسلام احترام می گذاشتند. آنان برای اصحاب خود تعبیر و توجیح فلسفی از جهان و عالم کاینات پرداختند که بر اساس اندیشه های قدیمی بنیان نهاده شده بود.

——————————————————————-

۱ ــ موسس خطابیه مقلامی بن ابی الخطاب یکی از موالی بنی اسد بوده. ابوالخطاب ازیاران نزدیک امام محمد باقر و امام جعفر صادق (ع) است که بعد ها خود را پیامبر و وارث امام جعفر صادق نامید و عقاید بدعت آمیزی از جمله ابا وتقیه و جایز بودن دروغ و گواهی نادرست به خاطر دین تبلیغ می نمود که امام جعفر صادق (ع) او را طرد نمود.
۲ ــ بحار الانوار . علامه مجلسی . ج ۹ ص ۱۷۵
۳ ــ سیاست نامه . خواجه نظام الملک . ترجمه فارسی ص۲۶۹
در نظام مذهبی اسماعیلیان امام اساس و مرکز عقیده وتشکیلات وفاداری و عمل است. پس از آفرینش جهان در نتیجه تأثیر عقل کل بر نقش کل تاریخ بشر به چند دوره تقسیم می گرددو هر دورهای با امام ناطق یا پیغمبری آغاز میشود که عده ای امام صامت به دنبال دارد. در بعضی از دوره ها امام مستور و در بعضی دیگر آشکار بودند. امامان که در دور جاری از اولاد علی و فاطمه و از ذریه اسماعیل بودند.معصوم و ملهم از جانب خداوند بودند زیرا امام عالم صغیر یعنی تشخیص نفس لا هوتی عالم بود،از این لحاظ امام سرچشمه علم و قدرت بود . اسماعیلیان حقایق مکتوم را از راه تأویل مکشوف میساختند و از این رو گاه اسماعیلیان را باطنی می نامیدند.
تعالیم قرانی علاوه بر معنای لفظی و ظاهری دارای تعبیری مجازی و معنایی و باطنی بئد که امام آن را بر پیروانش معلوم و مکشوف ساخت. بعضی از فرق اسماعیلیه از این فراتر رفتند و عقیده پیدا کردند که غایت تمام الزامات دینی معرفت و شناخت امام حقیقی است وقتی که چنین معرفتی حاصل شد رعایت احکام دینی به معنای لغوی و ظاهری آنها از گردن مومن ساقط می شود اگر باقی بماند محض تنبه و تنبیه است. اسماعیلیه از جمله فرقه مذهبی است که در آن به بحث و استدلال و فلسفه و عدم عقلی توجه بسیار شده است . اعصای آن از دسته و فرق مختلف و از نژاد های گوناگون تشکیل شده است . اعضای این دسته بدون هیچ قید و شرطی از پیشوای خود اطاعت می کردند . اسماعیلیان دعاتی جهت تبلیغ به اطراف می فرستادند . دعات آنان بر حس

ب درجات معین می شدند و آخرین مرتبه معتقدین به این مذهب مرتبه حجت بود که در بین دعات کمتر کسی می توانست حائز این مرتبه شود . از دعات ایران ناصر خسرو علوی قبادیانی و حسن صباح این رتبه را داشتند.اسماعیلیه در مراحل عالی دعوت خود فلسفه و دین را مکمل یکدیگر می شمردند و حتی فلا سفه بزرگ را هم ردیف انبیاء قرار می دادند معتقد بودند که پیامبران سیاست عامه را تصدیق می کنند.

و فلاصفه حکمت خاصه را. همیشه برمجالس مناظره و بحث داشتند و دانشمندان بزرگی همچون ناصرـخسرو قبادیانی ، حسن صباح ، موید الدین قاضی ، نعمان بن حیوان ،حمید الدین کرمانی و بسیار دیگر که در زمان خود سر آمد بودند پرورش یافته این مجالس اندکه در تمدن وعلوم و ادبیات دوره اسلامی نقش موثری داشته اند.
پیروان اسماعیلیه عقیده داشتند که انسان نمی تواند بااتکاء به سعی و کوشش خود بدون تائید الهی به حقیقت برسد و نیازمند تعلیم است و تعلیم را از عقل کلی باید فا گیرد و عقل کل گاهگاه به صورت پیامبر یا ناطق جلوه گر می شود .
اسماعیلیه به عدد هفت و دوازده اهمییت خاصی قائل بودند و عقیده داشتند، نبوت را هفت دوره است که شش دوره آن ( حضرت آدم ، نوح ، ابراهیم ، موسی، عیسی، محمد(ص) ) سیر شده و آخرین آن همین هفتمین دوره آن با ظهور محمد بن اسماعیل قائم یا صاحب الزمان شروع گردیده است. آنها برای هر امام دوازده حجت تعین می کردند که در دوازده ناحیه به نشر دین دعوت مشغول شوند و برای تمام دعات اسماعیلی رئیسی بنام داعی الدعات در دستگاه خلیفه فاطمی بسر می برد که در ایام معینی از هفته مجالس دعوت برای مردان و زنان تشکیل می داد و این مجالس دعوت نمونه ای بود برای تمام مجالس بحث و مناظره که اسماعیلیه در نواحی ممالک اسلامی داشتند . نخستین کار اسماعیلیان در کار تبلیغ آن بود که مدعو را با سوالاتی درباره حقایق علم و دین به تنگنا می کشاندند آ نگاه خود برای مجذوب کردن او به جواب دادن آنها مبادرت می کردند. مثلأ سوال می کردند که چرا عالم را خداوند در هفت روز خلق کرد حال آنکه به آسانی می توانست آنی خلق کند یا چرا زمین و آسمان هفت طبقه است یا فلسفه عذاب و شکنجه مردم در جهنم چیست در این بحثها مردم مبهوت و مردد می شدند و برای حل این معما ها تابع و مطیع داعی شده ، سوگند می خوردند که از او اطاعت کنند و به او وفادار بمانند .
خلفای فاطمی: در پایان قرن نهم میلادی اسماعیلیان داعیانی که به یمن گسیل داشته بودند عده زیادی را به کیش اسماعیلی در آورده بودند و نیز پایگاهی برای قدرت سیاسی خود کسب نمودند و از آنجا داعیانی دیگر به کشور های دیگر از جمله هند و شمال آفریقا گسیل شدند و موفقیتهایی کسب نمودند . در سال ۲۹۹ هجری و قمری قدرت اسماعیلیان بدان حد رسید که امام مستئر آنان خود را آشکار ساخت و در شمال آفریقا با لقب المهدی خود را خلیفه خواند و به این طریق مملک

ت و سلسله جدیدی را بنیان گذاشت و اینان به لحاظ آنکه خود را از اعقاب فاطمه زهرا (س) دختر پیغمبر (ص) می شمردند فاطمی خوانده شدند . در نیمه قرن نخستین خلفای فاطمی فقط بر مغرب ممالک اسلامی یعنی بر شمال آفریقا و اشبیلیه حکومت داشتند اما به ممالک قلب اسلامی یعنی مشرق چشم دوخته بودند تنها در اینجا بود به هدف خود که بر انداختن خلفای عباسی و استقرار خود به عنوان یگانه رهبر عالم اسلامی برسند سپاهیان فاطمی در تونس خود را برای فتح

مصر آماده می ساختند و تنها در سال ۳۵۹ هجری و قمری بود که قوای فاطمیان دره نیل را تصرف کردند و از طریق بیابان سینا به فلسطین و جنوب شام پیش رفتند. خلفای فاطمی در نزدیکی فسطاط که مقر قدیم حکومت آنها بودند شهر جدیدی بنام قاهره ساختند و مسجد و مدرسه جدیدی بنام قاهره ساختند و مسجد و مدرسه جدیدی بنام الزهر به عنوان پایگاه دین خویش بنا نهادند و خلیفه المعز از تونس به مقر جدید آمد و اعقاب او دویست سال در آنجا خلافت کردند.

امپراتوری فاطمی ان در اوج قدرت در مصر و شامات شمال آفریقا ، اشبلیه ، کرانه های دریای احمر در آفرقا ،یمن و حجاز و عربستان و شهر های مکه و مدینه بودند. در مدارس بزرگ قاهره در داخل و چه در خارج تبلیغ نمایند از نواحی عمده فعالیت آنان ایران و آسیای مرکزی بود .
از برجسته ترین این افراد شاعر و فیلسوف ناصر خسرو که ضمن دیداری در سال ۴۳۸ هجری و قمری از مصر به کیش اسماعیلی در آمد و چون بازگشت در سرزمینهای شرقی به تبلیغ آن پرداخت البته عکس العمل ها و مخالفتعایی نیز علیه تبلیغات اسماعیل دیده می شد . در اعلامیه ای در سال ۴۰۲ هجری و قمری توسط سنیان در بغداد منتشر گردید . خلفای متهم شدند که اصلأ و ابدأ فاطمی ( یعنی از نسل فاطمه دختر پیامبر اسلام (ص)) نیستند ،با وجود این جنبش فاطمیان علیرغم قدرت فاقد و کوششهای عظیم سیاسی ،اقتصادی و دینی علیه خلافت عباسی شکست خوردند چه را که آمدن اقوام ترک (سلجوقیان ) نفوق سیاسی جنوب غربی آسیا را بر هم زد و برای مدتی به سرزمینهای تحت استیلای خلافت سنیان وحدت و ثبات بخشید . فاتحان ترک خود را

وظیفه دار خدمت به اسلام احساس می کردند . فرمانداران ترک قدرت سیاسی و نظامی لازم را جهت مقاومت با دو خطر بزرگ یعنی ظهئر خلفای اسماعیلی و هجوم صلیبیان را به وجود آوردند.
اسماعیلیان فاطمی در همان حال که رقبای اهل سنت آنان نیروی سیاسی نظامی بهم می رساندند در نتیجه نقاق مذهبی و زوال سیاسی رو به ضعف می نهادند. فرقه اسماعیلیه تا ظهور عبداله بن میمون بن یصان معروف به القداح منشاء قدرت و تشکیلات اسماعیلیان و پدر خلفای فاطمی مصر یعنی تا سال ۲۶۰ هجری صرفأ یکی از فرقه عادی شیعه بوده است . عبد اله از

اهالی اهئاز بود پدرش سیمون بن دیمان القداح غلام جعفر بن محمد از مردم اهواز و موسس فرقه میمونیه بود(۱) .
عبد اله دعوی نبوت داشت کارهای عجیب و خارق العاده انجام می داد که پیروانش اعجاز تلقی می کردندمدعی شد که می تواند به طرفه العین ، طی الارض کند و از وقایعی که در مسافات بعیده روی دهد آگاه گردد عبد اله مدتی در خوزستان و عراق و شام مشغول فعالیت شد. در سوریه در ناحیه سلیمه نزدیک حمص زمین خرید رحل اقامت نمود دعاتی برای نشر دعوت

اسماعیلی به یمن و بلاد مغرب فرستاد از این دعات ابو عبد اله حسن بن محمد بن ذکریا معروف به ابو عبد اله الشیعی در بلاد مغرب قدرت یافت و دولت اغالبه را از میان برد .
ابو عبد اله دارای علم و فهم و زیرکی بود .ابو عبد اله اصلأ از اهل صنأ و یمن بود و به قصد افریقا عازم مکه گردید و آنجا با حاجیان غرب نزدیک شد. عبد اله دید که درباره فضائل اهل بیت سخن می گویند ابو عبد اله در این باره سخن گفت و آنان را به خود مشغول نمود غربیان ابو عبد اله را دوست داشتند و از او درخواست کردند که با آنان به مغرب برود و ابو عبد اله دعوتشان را پذیرفت. از آنجا که در سرزمین مغرب علاقه فراوانی به تشیع داشتند اطراف ابو عبد اله را گرفته و او را احترام کردند این عمل در سال ۲۸۸ هجری انجام گرفت وی از مردم خواست علیه سلطان افریقا ابراهیم بن الاغلب مبارزه کرده و او را از خلافت عزل کردند ابو عبد اله خلافت را در دست گرفت و به پسرش عبید اله المهدی سپرد و عبید اله اولین خلفای فاطمی است. سلطنت فاطمیان تا مصر و شام کشیده شد و خلفای آنان چهارده نفر می باشد که بین سالهای ۲۹۶ ــ ۵۶۷ هجری بود ،در سلمیه مردی بنام حمدان بن اشعت دعوت او را اجابت کرده حمدان بن اشعت لقب قرمسط داشت چون در نوشتن نامه سطر ها را تنگ هم می نوشت و یا در راه رفتن گامهای خود را نزدیک یکدیگر می گذارد او را به این نام خواندند حمدان در آغاز کار از کشاورزان حومه کوفه بود پس از اجابت دعوت عبد اله یکی از مبلغین بزرگ این فرقه گردید و به همین جهت اعضای این فرقه به قرمطیان یا قرامطه معروف گردیدند . حمدان در کلو دُی (۲)

اقامت گزید و با یکی از پسران عبد اله میمون که در طاقان خراسان اقامت داشت مکاتبه می کر و دامادش عبد اله بن کاتب سازمان تبلیغات کلاه را به وجود آورد و کتابهای متعددی نوشت و یکی دیگر از پذیرندگان آیین حمدان ابو سعید الجّنابی است که بر بحرین غالب گشت ، مأمون برادر حمدان بن اشعت در سرزمین فارس شروع به فعالیت نمود و از همین روست که قرامطه فارس را مأمونیه خوانند(۱)عبد اله بن میمون در سال ۲۶۱ هجری در گذشت پس از وی پسرش محمد و بعد احمد و به قولی پسر عبد اله و به قول دیگر نوه او و بالاخره سعید بن الحسین بن عبد اله بن میمون القداح جانشین وی گردید.
سعید در سال ۲۹۷ وقتی آگاه شد که عقاید اسماعیلیه در میان بربریان افریقای شمالی ای گرفته بدانجا رفت و خود را از نسل محمد بن اسماعیل بن جعفر صادق(ع) معرفی نمود و اسم ابو محمد

———————————————————————
۱ ــ فرقه میمونیه از شعب خطابیه از غلاه شیعه بود که ائمه را مظهر خدا علی الخوص امام ششم امام جعفر صادق (ع) را می دانند. ۲ ــ کلواذی یکی از توابع بغداد است
عبیداله را اختیار کرد و به عبید اله المهدی معروف گردید وی ادعا نمود که نبیره محمد بن اسما

عیل است و سلسله ای را در مصر تأسیس کرد و چون دعوی نسبت فاطمه الزهراء بنت رسول اله داشته است سلسله مزبور به فاطمیون مصر شهرت یافت.
عبد اله خود و فرزندانش در توسعه متصرفات خود و نشر دعوت اسماعیلیه کوشیدند تا اینکه در سال ۳۵۸ مصر را از خاندان اخشید (۲)گرفتند و در اواخر قرن چهار هجری قسمت اعظم سوریه در دست آنها بود. عبید اله در سال ۳۰۸ هجری شهر تازه ای در ساحل تونس به نام مهدیه بنا نمود و این شهر را پایتخت خود قرار داد. عبید اله مهدی وقتی زمام امور را در دست گرفت خلافت را در خاندان خود موروثی گردانید و در مدت کمی توانست بر نیمی از دنیای اسلام دست یابد ،قدرت فاطمیون روز به روز وسیعتر گردید تا جائیکه در قرن پنجم هجری توانستند بر مرکز خلافت عباسیان یعنی بغداد نیز مسلط شوند و چندین سال حکمرانی و قدرت خویش را در آنجا مسلم گردانند. مدت خلافت مهدی بیست و پنج سال بود و به سال ۳۲۲ هجری در گذشت .
پس از مرگ مهدی پسرش ابو القاسم به عنوان خلیفه به جای پدرش به خلافت رسید و نام محمد بر خود نهاد و به نام القائم بالله معروف گشت و سیاست و لشکر کشی های پدرش را ادامه داد و سه بار به مصر لشکر کشید و عاقبت در سال ۳۲۳ هجری اسکندریه را فتح نمود ولی پس از اندک زمانی از محمد بن طفج اخشید برادر حاکم عباسی مصر شکست خورده و عقب نشست در

زمان
القائم بالله ابو یزید مخلّد قیام نمود ، قائم به سال ۳۳۴ در گذشت و پسرش ابو طاهر اسماعیل به جای او نشست و لقب منصور یافت وی مردی دور اندیش و با تدبیر بود چنانچه سپاهیانش در نبرد با ابو یزید سست نشوند مرگ پدرش قائم را مخفی ساخت و وی را شکست داد ، ابو یزید در جنگ کشته شد و غائله وی به پایان رسید منصور با دولت مصر رابطه نزدیک برقرار نمود و قوه بحریه را به وجود آورد و پایتخت خود قرار داد که تا سال ۳۶۲ هجری پایتخت فاطمیان بود که پس از فتح مصر به دست فاطمیان قاهره پایتخت آنان گردید. مدت خلافت منصور سومین خلیفه هفت سال خ

لافت نمود. پس از مرگ منصور پسرش ابو تمیم با لقب مغز به خلافت رسید که دوران خلافت معر عصر شوکوفایی فاطمیان بود. وی با تدبیر خاصی که داشت در اندک زمانی متصرفات فاطمیان را گسترش داد و
———————————————————————
۱ ــ تاریخ ایران از ظهور اسلام تا سقوط بغداد تألیف اکرم بهرامی (۶۰۱) ۲ ــ اخشیدیان از سلاطین مصر بودند که از سال ۳۲۳ هجری تا ۳۵۸ در آن کشور سلطنت می کردند. موسس این سلسله محمد ال اخشید بن طغج بود .اخشید عنوان عموی امرای فرغانه بود.
سرزمین مغرب را تصرف نمود و تا سواحل اقیانوس اطلس به تصرف فاطمیان در آورد بعد از آفریقا متوجه مصر گردید و آنجا را به تصرف خویش در آورد البته اوضاع داخلی مصر بسیار آشفته بود در زمان حکومت اخشیدیان بالخصوص پس از ــ درگذشت کافور پادشاه اخشیدی مصر وضع به شدت پریشان گردیده بود و از طرف دیگر مردم مصر متمایل به فاطمیان شده و در آرزوی تصرف مصر به دست آنان بودند و با نوشتن نامه ها فاطمیان را دعوت به فتح مصر کردند چنانچه وزیر کافور حاکم مصر به نام یعقوب بن کلبی به آفریقا پیش معر رسید و او را از ضعف دولت مصر آگاه ساخته و خلیفه را تشویق به فتح مصر نمود و به همین لحاظ جوهر سیسیلی در سال ۳۵۸ هجری آهنگ تصرف مصر را نمود و اسکندریه را فتح نمود چون جوهر سیسیلی به فسطاط به پایتخت مصر رسید جعفر بن فرات اخشیدیان مأمور صلح با جوهر شدند و عهد نامه ای را منعقد نمودند که طبق آن

عهد نامه جوهر سیسیلی تعهد نمود که با عقیده و دین مصریان بر خوردی ننماید و در آبادانی مصر بکوشد و آرامش و عدالت را برقرار و مصر را از هر گونه تعرض و تجاوز حفظ نماید بدین ترتیب با تصرف مصر توسط فاطمیان قدرت و نفوذ عباسیان و خاندان اخشیدی در مصر بر افتاد و مرکز قدرت فاطنیان به مصر منتقل گردید و جوهر سیسیلی در شمال شهر فسطاط پایتخت مصریان قاهره را بنا نمود و مسجد بزرگ ازهر را برآن نهاد و پس از آن سردارش جعفر بن فلاح را مأمور فتح شام نمود که جع

فر پس از برخورد با حاکم رمله و دمشق موفق به فتح دمشق گردید و خطبه به نام خلیفه فاطمی خواند ، جوهر بازار دمشق را به آتش کشید و مردم دمشق را مورد آزار و اذیت قرار داد و دعوت فاطمیان را در فلسطین و و شام و حجاز گسترش داد . جوهر خبر فتوحات خود را به خلیفه معز

نوشت خلیفه از منصوریه به سوی مصر حرکت و به سال ۳۶۲ هجری به قاهره رسید و از آن پس مصر مرکز خلافت فاطمیان گردید. انتقال پایتخت به ضرر فاطمیان انجامید چرا که انتقال پایتخت از آفریقا باعث سستی فاطمیان و قطع نفوذ آنان در آفریقا گردید ، معز به سال ۳۶۵ در مصر در گذشت .

پس از وی پسرش ابو منصور ملقب به عزیز به خلافت رسید و اولین خلیفه فاطمی است که در مصر حکومت یافت در زمان او قدرت فاطمین به اوج رسید چنانچه از اقیانوس اطلس تا بحر احمر و از آسیای صغیر تا سودان تحت تسلط خلیفه فاطمی بوده و بنام وی خطبه می خواندند.
اوج قدرت فاطمیان در مصر تهدید بر علیه عباسیان در بغداد بود. فاطمیان تنها دولتی بودند که بر شرق مدیترانه تسلط داشتند. در دوران خلافت عزیز بار دیگر ترکان و قرمطیان در شام قیام نمودند که به دست خلیفه سرکوب شدند در دوره همین خلیفه بود که قدرت به دست شیعیان افتادو برای اولین بار در این دوره وزیر منصوب گشت . عزیز خلیفه فاطمی تعصب مذهبی نداشت روح تساهل داشت بدین ترتیب یهودیان و مسیحیان را به خدمت گرفت ولی نسبت به سنیان سخت گیر بود و در این کار از روش اسماعیلیان پیروی می کرد و از ترکان و سودانیان سپاه مزدور به وجود آورد که همین سپاه بعد ها در سقوط نهایی فاطمیان موثر افتاد. عزیز خلیفه فاطمی بسال ۳۸۶ در گذشت و به جایش پسرش ابو علی منصور ملقب به الحاکم که از مادر مسیحی بود و یازده سال داشت به خلافت رسید قدرت واقعی در این زمان در دست ابن عمار معربی رئیس قبیله کتامه بود که از طرف خلیفه به امین الدوله ملقب گردیدکه به سال ۳۹۵ در منازعه قدرت بین او خلیفه بدست الحاکم خلیفه فاطمی مقتول گردید و خلیفه با استبداد هر چه تمام تر قدرت را به دست گرفت . وی تعصب شدیدی نسبت به ترویج مذهب اسماعیلی داشت. کلیساها از جمله کلیسای قیامت را ویران نمود و بر مسیحیان و یهودیان سخت گرفت و پس از چندی ادعای الوهیت کرد و این سبب شورشهای فراوانی گردید و باعث مرگ وی گردید به روایتی الحاکم به دست خواهرش ست الملک به قتل رسید.
دوران فرمانروایی او دوران آشوب و اضطراب بود و این فروانروا که از لحاظ خوی سرشت فوق العاده هوسباز بود و هر قدر از سنش می گذشت به طور بارزی سلامت عقلش بیشتر مختل به نظر می رسید دائمأ در اعمال و اطوار خویش از افراط به تفریط می گرایید زمانی دانشمندانی چون ابن الهیثم (متوفی به سای ۱۰۳۹) ریاضیدان مشهور را گرد خویش جمع می آورد و دیگر وقت آنها را به زندان می افکند. مسیحیان را گاه مورد عنایت و گاه با خشونت تمام به تعقیب و آزار آنها می پرداخت بعد از آنکه فسق و فجور را مجاز می کرد دیگر بار می کوشید تا با قوائد و نتظیمات سخت اخلاقی رعایت آداب و رسوم را بین عامه اعاده نماید و از همه بالاتر رفته رفته به مبادی مذهبی افراط آمیز اسماعیلی باز گشت و شروع کردبه اینکه خوشتن را تجسم و تجسد وجود اعلی تلقی کند و سر انجام خود را چنین وجودی خواند این دعوی شدت در نزد مصریان با نهایت تعصب

سنی و قائل به توحید محض بودند مایه نفرت گشت اما در سوریه هنوز کسانی بودند که اذهان آتها برای قبول اینگونه دعاوی الوهیت آمادگی داشت . یک دسته قبایل جنوب سوریه به سبب کارهای عجیب و خارق العاده که الحاکم می کرد نصبت به وی تمایل خاصی پیدا کرده بودند و در اثر تشویق و ترغیب یک دعوتگر که درازی خوانده می شد و آنها عنوان خود را از نام وی اخذ کرده بودند جماعت دروز را به وجود آوردند و نقطه اساسی آیین خویش را عبارت کردند از اعتقاد به الوهیت الحاکم ناپدید شدن اسرار آمیز الحاکم بسال ۱۰۲۱ هجری که هرگز نیز به درستی توجیه و تبیین

نشد می بایست در اشاعه این عقیده تاثیر می کرده باشد که چندان اندک مایه هم نیست.جماعت در روز نه محمد (ص) و نه علی(ع) را مرکز ستایش و مایه نجات خویش شمردند لذا به زحمت ممکن است به عنوان مسلمان شناخته شوند بعلاوه بعدها نیز تعدادی از آداب و سنتهای مربوط به عقاید مشرکان قدیم را در عقاید خویش جذب کرده اند این جماعت تا به امروز به عنوان یک جماعت مستقل و مجزا باقی مانده اند . علاوه بر جماعتهای مختلف مسیحی و جماعت اهل تسنن این سرزمین (سوریه) مشتمل است بر درروزیه _ شیعه دوازده امامی اسماعیلیه و حت

ی در یک گوشه و دو ر افتاده جماعتی بنام یزید و سرانجام در ناحیه اطراف لاذقیه مردمی زندگی می کنند که علی (ع) را همچون تجسد و تجسم الوهیت تلقی می نمایند و خویش را علویه می خوانند این جماعت اخیر سابق بنام نصیری خانده می شدند(۱)
الحاکم سومین خلیفه فاطمی در ابتدای حکومت با اتباع خویش صمیمانه و با رفاه معنوی رفتار نمود و بعد ها بر اثر تحریکات و تلقینات متملقان جور و ستم پیشه گرفت و به خشونت رفتار کرد. الحاک

م مساجد زیبایی ایجاد نمود و نار الحکمه را تأ سیس نمود و قاریان و فقیهان و اهل علم را برای بحث به آنجا کشانید و کتابخانه بزرگی بنام دار العلم تأسیس و به دار الحکمه ضمیمه ساخت بهد از قتل الحاکم پسرش علی بن منصور ابو هاشم با لقب ظاهر به خلافت رسید و عمّه اش سّت الم

لک به علت کمی سنش اداره امور وی را بعهده گرفت. او پس از مرگ عمه اش قدت را در دست گرفت در دوران خلافت ظاهر اوضاع مصر سخت پریشان گردید و متصرفات فاطمیان در نقاط مختلف به مخاطره افتاد. ظاهر از امپراطور روم قسطنطنین هشتم درخواست نمود که در مساجد قلمرو روم خطبه به نام وی بخوانند و مسجد قسطنطنیه را تعمیر نماید و در عوض او هم کلیسای قیامت را که بدست الحاکم ویران شده بود مرمت نماید. پس از ظاهر پسرش معذ با لقب مستنصر به خلافت رسید در اوایل حکومت در دست مادرش قرار داشت و در این دوران قدرت فاطمیان رو به نقصان نهاد و پس از سال ۴۳۵ هجری و قمری شام از تصرف فاطمیان خارج شد از طرف دیگر ترکان سلجوقی آسیای صغیر را مورد هجوم قرار دادند و فلسطین دچار آشوب و شورش گردید و متصرفات آفریقایی فاطمیان از باز پرداخت مالیات خودداری کردند و دعوی استقلال داشتند همچنین مردم طرابلس و تونس سر به شورش و جزیره سیسیل را از زیر نفوذ فاطمیان خارج ساختند. همچنین کاهش آب رود نیل و شیوع بیماری وبا در زمان المستنصر که قحطی و کشتار را به دنبال داشت باعث کاهش

نفوذ فاطمیان گردید و همچنین روشهای ترکان که خلیفه تنها مدتی می توانست با پول آنها را آرام نگه دارد و چون اوضاع اقتصادی رو به تنزّل گذاشت و خلیفه از پرداخت پول خودداری نمود. بار دیگر شورش به پا کردند اما خلیفه با انتخاب ناصر الدوله حمدانی به وزارت آرامش را باز گرداند ولی با اوج گرفتن اختلافات
————————————————————-
۱ ــ جهان اسلام . تألیف با تولد اشپولر . ترجمه دکتر قمر آریان ص۱۳۶ ــ ۱۳۵

ترکان و سودائی ها دیگر بار شورش همه خاک فاطمیان را فرا گرفت و ترکان به قصر خلیفه فاطمی حمله برده و آن را آتش زدند و المستنصر خلیفه فاطمی از بدر جمالی حاکم مکا کمک خواست و او را به فرماندهی سپاه خود بر گزید و در نتیجه بدر جمالی توانست آرامش را در کشور برقرار سازد و در همین اثنا تبلیغات اسماعیلیان در ایران توسط حسن صباح گسترش یافت (۲).
خلیفه المستنصر دو پسر به نام های نزار و مستعلی داشت که بر سر خلافت با یکدیگر به مبارزه پرداخت در نتیجه مستعلی بر نزار پیروز گشت و نزار زندانی گشت و بعد به هلاکت رسید در اثر این اختلافات پیروان فاطمی به دو دسته نزاریه و مستعلیه تقسیم شدند و پس از مرگ نزار بود که که پیروانش به ایران آمده و در قلعه الموت جا گرفتند . المستنصر به سال ۴۸۷ هجری در گذشت . مستعلی به کمک بدر جمالی به خلافت رسید از دوران مستعلی به بعد حکومت فاطمیان صحن

ه در گیری وزرا گردید و سپاه نیز که به تبعیت از وزراء به چند دسته تقسیو شده بودنداز اینجاست که ضعف و سستی و انحطاط خلفای فاطمی شروع گردید. پس از المستعلی به ترتیب پسرش العامر و بعد از او المنتظر و سپس پسر عموی العامر الحافظ و بالاخره الظافر پسر الحافظ و الفائز پسر الظافر و بالاخره العاضد پسر عموی العامر به خلافت فاطمیان رسید. العاضد به علت صغر سن تجربه نیاموخته بود تا وقتی که اسدالدین شیر کوه عم صلاح الدین ایوبی به مصر آمد به علت اختلاف وزراء و امراء بر مصر قالب گشت و اما زمان شیر کوه طولی نکشید و در گذشت خلیفه صلاح الدین ایوبی را وزارت داد. صلاح الدین بر ملک مستولی گشت و به اهل شام و مصر اقطاع داد و دست نواب عاضم را از ولایت قطع کرد و با استقلال حکم می راند تا اینکه العاضد در گذشت و دولت فاطمیان در مصر و دیار مغرب به آخر رسید و صلاح الدین ایوبی حاکم مصر گردید روی کار آمدن سلاجقه در ایران و تعصب شدید مذهبی آنها از یک سو و اختلافات داخلی فاطمیان مصر از طرف دیگر ریشه و اساس حکومت فاطمیان را به کلی سست گرداند و سر انجام این قدرت به دست صلاح الدین ایوبی به سال ۵۶۷ هجری در هم شکسته شد.
اسماعیلیان ایران : انتشار مذهب اسماعیلیه در ایران از زمان عبد اله میمون القداح شروع شد. وی یکی از دعات مشهور خود بنام خلف را به ایران فرستاد خلف در ری قم و کاشان و طبرستان به دعوت پرداخت و از فرقه ای از اسماعیلیه بنام خلیفه ایجاد نمود (۱).

—————————————–
۲ــ شرح تفضیل آن در صفحات آینده خواهد آمد
عده ای از بزرگان و رجال ایرانی به مذهب وی گرویدند ،ابو حاتم بن حمدان الورستانی الرازی از مهمترین دعات اسماعیلیه در ایران است که دعوت خلیفه را در دیلم ،طبرستان ، اصفهان و ری پراکند و توانست رجال سیاسی مناطق را از جمله مرد اویج بن زیار و اسفار بن شیرویه به مذهب خود در آورد و در نتیجه تبلیغ وی مرد اویج هدایا و اموال زیادی برای عبید اله مهدی فرستاد و تمایل خود را نسبت به مذهب اسماعیلیه و اطاعت از او اظهار داشت و یوسف بن ابی الساج عامل وی

تصمیم داشت از عباسیان بریده و به اطاعت فاطمیون در آید . دیگر از دعات مشهور اسماعیلیه در ایران محمد دیگر از دعات مشهور اسماعیلیه در ایران محمد بن احمد النسقی متوفی سال ۳۳۱ هجری را می توان نام برد او مردی ادیب و عالم بود. توانست نصر بن احمد سامانی را با خود موافق گرداند و چون حسین بن علی مرورودی در زندان نصر مرده بود محمد بن احد النسقی نصر را وادار به پرداخت دیه کرد بدین قرار که یکصدو نوزده دینار بپردازد و بازاء یکی دیگر از معتقدین و مبلغین

پرشور این فرقه در ایران ناصر خسرو قبادیانی بودکه پس از مراجعت به وطن خویش با یک حرارت فوق العاده شروع به ترویج و انتشار آن کرد . ناصر خصرو لقب بزرگ حجت خراسانی داشت(۲).
همچنین ابوسعید السرانی حسین بن علی مروزی و ابو یعقوب سجستانی معروف به (بندانه) احمد بن عبد الملک عطاش به زهد و تقوی و شعر و ادب شهرت داشت مشغول نشر و دعوت اسماعیلی بودند. دوران حکومت آل بویه و تسلط آنان بر بغداد ــ فاطمیون برای جلب آل بویه کوشش فراوان کردند ولی آل بویه با وجود اعتقاد به تشیع و دشمنی با اهل سنت مایل به غلبه فاطمیون بر بغداد نبودندچون غلبه فاطمیون را بر بغداد سبب زوال قدرت خود می شمردند بدین جهت از نفوذ آنها در عراق جلوگیری می کردند لیکن فاطمیون از جلب آل بویه مأیوس نمی شدند چنانکه چندین رسول فرستاده خدمت عضدالدوله فرستادند تا شاید با خود یکی سازند که البته به نتیجه ای نرسیدند و عضد الدوله خود تصمیم به فتح مصر گرفت تجهیزاتی نیز تهیه دید ولی ناگهان در گذشت البته گاهی نیز آل بویه و خلفای فاطمی جهت تضعیف خلفای عباسی به همدیگر نزدیک شدند ب

عد از مرگ عضد الدوله خلیفه فاطمی عده ای از سلاطین و امرای ایران را به مذهب فاطمی دعوت کرد. برخی از این امراء مانند پادشاه مأمونیه خوارزم دعوت او را پذیرفت و ابوعلی سیمجوری که به دست ابوالقاسم حسن بن علی ملقب به دانشمند قبول این دعوت کرد. بطوریکه گذشت فرقه اسماعیلیه در بدو کار جنبه مذهبی داشت و یکی از شعب شیعه بشمار می رفت ولی رفته رفته رنگ سیاسی به خود گرفت برخی از مورخین را عقیده بر این است که واضعین اساس مذه

ب باطنیه از اولاد محبوس و مایل به دین اسلاف خود بوده اند و چون جرأت نمی کردند این عقیده را به صراحت اظهار کنند دعوت خود را در لباس مذهب باطنی انتشار دادند اگر این منظور درست باشد ظهور مذهب اسماعیلی در ایران با منظور و مقصود ملی همراه بوده است. در کتب وتوازع ه ، فاطمیون ، قرمطه و ملاحده ، حشاشین و باطنیه ذکر می کنند که آشنایی با آنها مطالبی بیان می شود. ذیلاً‌جهت
سبعیه : بعلت آنکه به هفت امام قائل بوده اند .

تعلیمیه : معتقد بودند که چون عقل بشر برای معرفت خداوندی کافی نیست تعلیم واقعی را فقط باید از امام زمان گرفت .
باطنیه : در خصوص شریعت اسماعیلیه عقیده داشتند که اسلام دارای ظاهر و باطنی است.
غالب احکام شریعت را به وجهی تاویل می کردند و برای هر یک از عبادات و غیره باطنی می ساختند و به همین دلیل به باطنیه معروف شدند.
فاطمیون : چون اولاد و احفاد فاطمه دختر حضرت محمد زوج حضرت علی ایمان داشتند و نسب خود را به او می رساندند به فاطمیون شهرت یافتند.
قرامطه : از آن جهت که حمد ان قرمط داعی و مبلغ این فرقه بوده است لفظ قرمط در لغت یعنی ریز بودن خط و نزدیکی کلمات و خطوط به یکدیگر است و می گویند چون حمدان اشعت کوتاه بود و پاهای خود را هنگام راه رفتن نزدیک یکدیگر می گذاشت به این لقب خوانده شد و باز می گویندکه لفظ قرمط از باب انتساب قرامطه است به محمدالوراق که خط مقرمط را خوب می نوشت و دعوت فرقه اسماعیلی به دست او در میان قرامطه به کمال رسید همچنین به نظر می رسد که کل

مه قرمطی از لغت نبطی « کرمیته » به معنی سرخ چشم است ملاحده نامی است که دشمنان فرقه اسماعیلیه که آنان را ملحد می شمردند به آنان داده اند .
حشاشین : نامی است که بعد از روی کار آمدن حسن صباح به این فرقه داده شده است پیروان حسن صباح را صلیبیون حشاشین لقب داده اند و چنین گویند که وی برای پیروان خود حشیش
می دادند و آنها را در نوعی خلسه فرو می برد و وارد یک بهشت دروغین می نمود چون به حالت عادی برمی گشتند به آنها گفته می شد اگر دشمنان را به قتل رسانید به چنین بهشتی خواهند رفت .
به روایت دیگر حشاشین دیگر دسته ای از اشخاص ساده لوح معتاد که بوسیله عده ای دغلکار و توطئه گر رهبری می شدند یا سندیکائی از آدم کشان حرفه ای یا جمعی از تروریست هرج و مرج طلب بودند . حسن صباح در شهر قم بدنیا آمد پدرش مذهب شیعه اثنی عشری داشت از شهر کوفه واقع در عراق به قم آمده بود و گویند اصلاً‌از مردم یمن بود تاریخ و تولد حس معلوم نیست احتمالاً‌در قرن پنجم هجری متولد شده باشد .کودک بود که پدرش به ری نقل مکان کرد حسن در آنجا تحصیلات دینی خود را دنبال کرد وی از قرن سوم از مراکز داعیان بود . دیری نگذشت که حسن تحت نفوذ تعلیمات آنها قرار گرفت عقاید و تعلیمات حسن صباح ملحم از مربی و معلم خویش امیره ضراب است که بعد از جدائی از او به جستجوی خود در باب بیماری شدید و مخوفی سبب گرویدن کامل وی به کیش اسماعیلی شد چون شفا یافت معلم اسماعیلی دیگری بنام بوجم سراج او را تعلیم کامل داد . گام بعدی همانا بیعت با خلیفه فاطمی مصر بود که درسال ۴۶۴ هجری قمری عبدالملک بن عطاش رئیس دعوت اسماعیلیان از مغرب ایران و عراق شخصاً به ری آمد

و با حسن ملاقات کرد و به او دستور داد تا به مصر رفت و بیعت کند .
خواجه نظام و عمر خیام و حسن صباح هر سه از شاگردان معلم واحدی بودند با هم عه

د بسته بودند که هر کدام زود به دولت رسید دو دوست دیگر را کمک کنند . بر اثر گذشت زمان خواجه نظام الملک به مقام وزارت سلطان سلجوقی رسید و هر کدام پیشنهاد مقام کرد نپذیرفتند . دیری نگذشت حسن صباح رقیب سرسخت خواجه نظام الملک گردید خواجه نیز او را در چشم سلطان خار گرداند . حسن شرمنده و خشمناک به مصر فرار کرد و در آنجا خویش را برای گرفتن انتقام آماده ساخت . برخی از مورخین همدرس بودن آنان را غیر ممکن می دانند و این داستان را به عنوان افسانه رد می نمایند . حسن صباح در سال ۴۶۹ هجری قمری ری را به قصد اصفهان ترک کرد و از آنجا به سوی شمال غربی رهسپار آذربایجان شد . از آذربایجان به میافارقین رفت . در میافارقین قاضی شد . او را به خاطر آنکه تقریر مذهب امام می کرد و تعبیر و تاویل دین را حق انحصاری او می دانستو لذا مرجعیت علمای سنی را انکار می کرد بیرون کرد . حسن سفر خود را در بین النهرین و شامات ادامه داد و به دمشق رسید . در آنجا دریافت که به علت اغتشاشات نظامی راه خشکی به مصر بسته است ، روبه مغرب نهاد و به ساحل دریا رفت و از بیروت به سوی جنوب روان شد و از فلسطین با کشتی به مصر رهسپار و در ۱۸ صفر سال ۴۷۱ هجری به قاهره رسید و بزرگان فاطمی از او استقبال کردند . حسن صباح در حدود سه سال در مصر در شهر قاهره و اسکندریه توقف کرد و در آنجا به علت طرفداری از ثزار فرزند المستنصر خلیفه فاطمی در مصر بین او و امیر الجیوش بد الجمالی نفاق افتاد و در نتیجه به زندان افکنده شد و سپس تبعید گشت. از مصر به شمال آفریقا فرستادند . که کشتی شکست و حسن صباح نجات یافته به شام رفت حلب و بغداد را درنوردید و در ذی الحجه سال ۴۷۳ هجری قمری به اصفهان رسید . بعد رو به شمال ایران گیلان و مازندران ، بخصوص ناحیه کوهستانی معروف به دیلم نمود. دیلمیان آخرین ایرانیانی بودند که به دین اسلام در آمدند از اواخر قرن دوم هجر ی علویان که از ستم و آزار خلفای عباسی فرار میکردند در دیلم پناه یافتند واین نقطه مرکز فعالیتهای شیعیان ودر قرن هجری قمری مردم دیلم ;. حکومت عال بویه موفق شدند که سیالت خود را بر بیشتر ایران وعراق بگسترانند. اماآمدن ترکان سلجوقیان به حکومت وسلطه دیلمیان و شیعیان در عالم اسلام خاتمه داد . حسن صباح از راه خوزستان به قسمت شرقی مازندران و بالاخره خود را دردامغان مستقر ساخت و مدت سه سال در آن شهر ماند و از اینجا داعیان میان مردم کوه نشین می فرستاد و خود دائم سفر میکرد . دیری نگذشت که فعالیتهای او زیر نظر وزیر خواجه نظام الملک را به خود جلب کرد و به امرای ری دستور دستگیری حسن را داد . حسن ری را ترک و از راه کوهستان خود را به قزوین که پایگاه مناسبی برای امر دعوت در دیلم بود رسانید . حسن در طی مسافرت های پایان ناپذیر خود نه تنها در پی آن بود که مردمان را به کیش اسماعیلی درآورد بلکه می خواست پایگاه تبلیغی

جدیدی نیز بدست آورد و در پی قلا و استحکامات محکم و دور افتاده جهت مشاهده علیه امپراطوری سلجوقی بود که بالاخره قلعه الموت نظر وی را جلب کرد که بر پرتگاه باریکی بر فراز قله صخره مرتفعی در دل البرز کوه ساخته شده و دره محصور و حاصلخیزی را که دارازای آن چهل و هشت کیلومتر و پهنایش در بیشترین نقطه ۴۱۸ کیلومتر بود ،‌در دیدرس داشت . قلعه الموت که بیش از ۱۸۲۷ متر از سطح دریا ارتفاع داشت تنها از طریق معبر بیچا پیچ و سراشیب و باریکی می شد بدان رسید به روایتی این قلعه را یکی از شهریاران دیلم ساخته بود . گویند روزی هنگام شکار عقاب دست آموز خود را در پی شکار رها کرده عقاب پرواز کرد و بر فراز صخره نشست ، شهریار

دیلمی ارزش سوق الجیشی آن نقطه پی برد و فوراً قلعه ای در آنجا ساخت و آن را اله موت نامید که به زبان دیلمی به معنای « عقاب آموخت » است.
قلعه الموت را یکی از حکمرانان علوی در سال ۲۴۶ هجری قمری تجدید بنا کرد و در زمانی حسن صباح بدانجا رسید قلعه در دست یک نفر علوی بنام مهدی بود که از جانب سلطان سلج

وقی حکمرانی آن را داشت . حسن صباح از زمان ورودش به قلعه تا سی و پنج سال بعد که در گذشت هرگز از قلعه به زیر نیامد و فقط دو بار خانه ای که در آن می زیست ترک گفت و آن هر دو بار نیز فقط به پشت بام خانه رفت . در ابتدا کار حسن دو جنبه داشت :
– مردم را به کیش اسماعیلی درآورد
– قلاع بیشتری تسخیر کند .
از الموت داعیان و عاملان به اطراف فرستاد تا هر دو مقصود را براورند . یکی از هدفهای حسن صباح نظارت و سلطه بر ناحیه رودبار بود و یکی از موفقیتهای اسماعیلیان گرفتن قلعه لمسر در سال ۴۹۰ هجری قمری بود که با یورش و خونریزی صورت گرفت .
قلعه لمسر دارای موقعیت سوق الجیشی است که مشرف بر شاهرود است . فتح این قلعه قدرت اسماعیلیان را در سراسر ناحیه رودبار استحکام بخشید . حسن صباح در سال ۵-۴۸۴ هجری قمری برای برانگیختن مردم قهستان و بسط قدرت اسماعیلی ،‌یکنفر داعی بنام حسین قاینی را بدانجا فرستاد . دعوت وی با موفقیت روبرو شد چرا که مردم قهستان از حکومت سلجوقیان به تنگ آمده بودند . اقدامات اسماعیلیان در این منطقه رنگ قیام عمومی و جنبش برای استقلال و آزادی از زیر سلطه نظامی بیگانگان بخود گرفت . دربسیاری از نقاط ایالت قهستان اسماعیلیان علناً سر به شورش بر داشتند و زمام اموز چند شهر عمده از جمله زوزن قاین و طبس و تون را بدست گرفتند .
نخستین درگیری اسماعیلیان با عمال سلجوقی از آنجا شروع شد که در شهر ساوه شحنه آن شهر یک دسته هیجده نفری از اسماعیلیان را بعلت آنکه هنگام نماز از دیگر مردم افتراق جسته

بودند دستگیر کرد و پس از بازجوئی آزاد نمود . این اولین باری بود که اسماعیلیان این گونه گرد هم فراز می آمدند . پس از این حادثه اسماعیلیان کوشیدند یک موذن ساوجی را که دراصفهان می زیست به کیش خود درآورند امام موذن دعوت آنها را نپذیرفت و اسماعیلیان ازبیم آنکه راز آنها را افشا کند و آنان را به دام بیندازد وی را کشتند و به روایت ابن اثیر وی نخستین قربانی آنها بود و خون او نخستین خونی بود که بر زمین ریخته شد . خبر این جنایت به گوش خ

واجه نظام الملک وزیر سلجوقی رسید و نظام الملک دستور داد رئیس فتنه جویان دستگیر شود . متهم طاهر نجار نام داشت . چون ظن اسماعیلی بدو می رفت ، مردم شهر، او را از پای درآوردند و جسد او را در بازار شهر گرداندند . ابن اثیر می گوید او اولین اسماعیلی بود که به کشتن رسید .
در سال ۴۸۵ هجری قمری بود که سلجوقیان دست به اقدامات جدی در برابر تهدید اسماعیلیان زدند . ملک شاه سلجوقی دو لشکر به سرکوبی اسماعیلیان فرستاد . یکی به قلعه الموت و دیگری به قهستان که هر دو حمله دفع شد ،‌بخصوص حمله الموت به پشتیبانی طرفداری اسماعیلی رودبار و قزوین خنثی شد و محاصره قهستان نیز با خبر مرگ ملکشاه سلجوقی

شکسته شد.
دراین میان اسماعیلیان به نخستین موفقیت خود در مبارزه با سلجوقیان دست یافتند و وزیر مقتدر دولت سلجوقی خواجه نظام الملک طوسی که نقش قتل خواجه حسن صباح دقیقاً‌طرح ریزی کرده بود ترور نمودند . فرقه اسماعیلیه بصورت یک اجتماع مخفی و پنهانی با یک سلسله عهدها و سوگندها و مراسم پذیرش و درجاتی در مرتبه و دانش بود اسرار دعوت بخوبی محافظت می شد .
در سال ۴۸۷ هجری قمری اسماعیلیان با یک بحران روبرو شدند . چون المستنصر خلیفه فاطمی در قاهره وفات یافت ،‌اسماعیلیان از قبول جانشین وی سرباز زدند و اعلام داشتند که وراث حقیقی او پسر بزرگترش نزار است که برکنار شده است.از نظر اسماعیلیان بعد از المستنصر امام بر حق نزار بود.

اما نزار دررندان اسکندریه کشته شد و پسرانش نیز با قتل او بقتل رسیدند . عدهای از نزاریان ادعا کردند که نزار در واقع نمرده است بلکه از نظرها پنهان است ولی سرانجام به عنوان مهدی باز خواهد گشت . ولی نزاریان چندان دوام نیاوردند . البته نزاریان الموت گذشته از خلفای عباسی و سلاطین سلجوقی دشمن دیگری نیز داشتند . درقاهره هنوز یک خلیفه فاطمی حکومت می کرد که بین پیروان او و نزاریان نفرت و دشمنی ذاتی خاصی وجود داشت ، چنانکه جریان قتل افضل وزیر و امیرالجیوش مصر در قاهره به سال ۵۱۵ هجری قمری را به نزاریان بستند .
فرقه اسماعیلیه بعد از مرگ المستنصر بالله خلیفه فاطمی مصر دو شعبه بزرگ : شیعه ایرانی و شیعه مصر و شام تقسیم شد.
پیروان اسماعیلیه پس از مرگ المستنصر و بر سر خلافت دو پسر وی بنام المصطفی لدین الله مشهور به نزار و دیگری المستعلی بالله ابوالقاسم احمد اختلاف پیدا کردند چنانکه المستنصر ابتدا نزار را در زمان حیات خویش جانشین خود ساخته بود ، لیکن بعد از این انتصاب پشیمان و ولیعهدی رابه المستعلی داده بود و همین امر سبب اختلاف بین متابعان فاطمیه مصر گردید و به دو شیعه نزاریان و مستعلیان تقسیم گردیدند . نزار هیچوقت به خلافت نرسید و مغلوب و اسیر بادر گردید و درگذشت ولی طرفدارانش در اطراف پراکنده شدند و مردم را به خود خواندند . این دعوت نزاریه را دعوت جدید خواندند. سلطان برکیارق پسر ملک شاه سلجوقی به دفع اسماعیلیان همت گماشت و یکی از قلاع مهم آنها را در ابهر متصرف شد . و به همین سبب به دست اسماعیلیان زخمی شد و از این زخم شفا یافت و بعد از آن با آنها مدارا نمود چنانکه در جنگ با برادرش سنجر از اسماعیلیان طبس و قائن کمک گرفت و این امر باعث نفوذ فوق العاده اسماعیلیان در دستگاه

کشوری و لشکری گردید.
بسیاری از امرا و وزرا و بزرگان دولت همیشه در زیر لباس خود جوشن و زره می پوشیدند .پس از برکیارق سلطان سلجوقی به دفع اسماعیلیان پرداخت . در اصفهان پایتخت سلجوقیان قدرت این فرقه به جائی رسیده بود که مردم را محبوس و به قتل می رساندند.
چنانکه مردم اصفهان شوریدند . عده زیادی از آنان را به آتش افکندند . رئیس اسماعیلیان اصفهان ، احمد نامی پسر عبدالملک عطاش بود که در سال ۴۸۸ هجری قمری بر شاه دژ یا قلعه جلالی که توسط ملک شاه بر فراز کوه آتشگاه ساخته بود دست یافت . سلطان محمد در سال ۵۰۰ هجری

قمری آنجا را گرفت و احمد عطاش و جمعی از اسماعیلیه را کشت . اسماعیلیان در صدد قتل سلطان محمد درآمدند و به دستیابی وزیرش سعدالملک نقشه قتل را ریختند و لی این را فاش و وزیر کشته شد و پسر خواجه نظام الملک به وزارت رسید . در سال ۵۱۱ هجری قمری سلطان محمد سلجوقی اتابک انوشگین شیر گیر را مامور فتح قلاع اسماعیلیان نمود که قلعه الموت هشت ماه محاصره نمود که با مرگ سلطان محمد نا تمام ماند . سلطان سنجر در صدد دفع اسماعیلیان برآمد که بر اثر تهدید آنان سلطان از در مصالحه برآمد . وقتی اجازه داد که قلمرو خود از کاروانها و عابرین باجی بگیرند . حسن صباح در زمان سلطان سنجر در سال ۵۱۸ هجری قمری پس از سی و پنج سال حکومت در قلعه الموت درگذشت.
جانشینان حسن صباح :
حسن قبل از مرگش کیا بزرگ امید – محتشم لمبسر یکی از روسای اسماعیلیه را به جانشینی انتخاب کرد و ابوعلی اردستانی و حسن آدم قصرانی را به دستیاری وی معین کرد . درعهد کیا بزرگ فدائیان اسماعیلی المستر شد و خلیفه عباسی را در مراغه بضرب کارد کشتند. پس از کیا بزرگ و پسرش محمد بجای پدر نشست و در زمان وی بود که خلیفه عباسی الراشد بالله در اصفهان با کار د از پای درآمد . پس از محمد پسرش حسن بقدرت رسید که مقالاتی تازه در مذهب اسماعیلیه آورد و دعوت جدیدی را پی افکند که در مقابل دعوت حسن صباح دعوت جدیده به آن دعوت قیامت گفتند .
پس از حسن پسرش محمد بن حسن در سن ۱۹ سالگی بقدرت رسید ولی بقدر کافی آزموده و ورزیده بود . دعوت پدر را دنبال کرد و به انتقام خون پدرش با آل بویه در افتاد . دوره وی با مرگ سلطان سنجر و دوره قدرت سلجوقیان مصادف بود . پس از وی پسرش جلال الدین حسن بجای پدر نشست که با ناصر خلیفه عباسی رابطه دوستانه برقرار کرد . وی توسط مادرش که سنی مذهب بود به مذهب سنت پیوست .
مادرش را به زیارت کعبه فرستاد و از طرف خلیفه بغداد مسلمان نامیده شد . پس ازجلال الدین پسرش علاء الدین روی کار آمد که از این به بعد دوره انحطاط خداوندان الموت شروع می شود. علاء الدین علاقه شدیدی به دانشمندان و بزرگان داشت و به خواجه نصیر الدین طوسی می بالید و به شیخ جمال الدین کیکی از بزرگان قزوین احترام فوق العاده داشت . در دوره وی کتابخانه الموت اهمیت یافت . دوره زمامداری علاء الدین محمد با حمله مغول مصادف بود . هولاکوخان به دستور خان بزرگ برای حمله به الموت به ایران آمد . علاء الدین در صدد مقابله برآمد و کشته شد و از وی پسرش رکن الدین خورشاه برای مقابله با مغولان از انگلستان استمداد طلبید که بی نتیجه ماند .

البته علاوه از قلعه الموت ، قلاع مستحکم دیگری که تعدد آنها را ۱۵۰ نوشته اند در دست اسماعیلیان بود که معتبرترین این قلاع الموت گردکوه – خور – خوسف درقهستان – شمکوه در ابهر – استوناوند در مازندران و اردهان و قلعه الناظر در خوزستان – قلعه الطنبور نزدیک ارجان – خلارخان در فارس را می توان نام برد . اداره این قلاع بدست حاکمی که محتشم نامیده می شد بود . بالاخره قلعه الموت به دست هلاکو خان فتح و خورشاه توسط وی قتل گردید . هولاکو بر جمیع استحکامات اسماعیلیه دست یافت و به دولت خداوندان الموت خاتمه بخشید.

جنگهای صلیبی
اوضاع اروپا در آستانه جنگهای صلیبی
امپراتور روم نه تنها از طرف شمال در معرض حمله قبایل ژرمنی قرار داشت بلکه در قرن هفتم میلادی از طرف جنوب شرقی نیز مورد حمله اعراب قرار گرفت که به سرعت ممالک شام و

فلسطین و آسیای صغیر و شمال آفریقا و اسپانیا دست یافتند. دفاع رومیها در شرق قسطنطنیه جلو توسعه اعراب را از طرف مشرق گرفت و در مغرب نیز شارل مارتل در فرانسه در سال ۷۳۲ میلادی مانع پیشرفت مسلمین در اروپا گردید . اگر چنین نمی کردند هر اینه اعراب مسلمانان تمام قاره اروپا را تسخیر می کردند . فتوحات مسلمانان تاثیر مستقیم در اروپا به بار می آورد کلیسا را به دو قسممت تجزیه نمود چنانکه کلیسا حتی از طرف بعضی مسیحیان هم درمعرض انتقاد قرار گرفت احترام و پرستش تصاویر و تمایل مقدسه در کلیساها نوعی بت پرستی شمردند . از این جهت بود که امپراتور در سال ۷۲۶ میلادی فرمانی صادر کرد که نصب تصاویر در کلیسا ها قدغن کرد . این عمل واکنش شدیدی در مشرق مغرب بوجود آورد . در مشرق امپراتور بقوه نظامی فرمان خود را اجرا کرد ولی رم بعلت بعد مسافت از اجرای حکم قصیر سر باز زد و پاپ در جلسه شورای مذهبی فتوایی صادر کرد که هر کس بر خلاف احترام صورت و تمثال در کلیسا باشد از جرکه ایمان خارج است. در حقیقت امپراتور را تفکیر نمود . امپراتور در برابر این عمل ناحیه سیسیل در جنوب ایتالیا را از حوزه حکمرانی پاپ خارج و در تحت امر پطر پاک یونان قرار داد.

پاپ « گریگوری » از شارل مارتل که شهرت زیادی یافته بود استمداد جست . در این هنگام هم پاپ و شارل مارتل وفات یافتند . پسر شارل ، ‌فیلیپ به ایتالیا لشکر کشید و ناحیه بروفا را در شمال تصرف و به پاپ اهدا نمود . بعد از مزگ فلیپ پسرش شارلمانی ارضی وسیعی را در فرانسه و شمال شرقی اسپانیا – بلژیک – هلند – آلمان – اطریش و شمال ایتالیا تصرف و به کلیسا تقدیم نمود و در اوایل سال ۸۰۰ میلادی توسط پاپ تاجگذاری کرد و سرزمینهای مفتوحه امپراتور مقدس اعلام گردید و امپراتوری به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم گردید که این امر در حقیقت انفعل عالم مسیحیت بدو قسمت بود و چون اسقفها علاوه بر وظایف مذهبی مالک زمینها بودند و از نظام ملوک الطوایفی اطاعت می کردند که منجر به نزاع پاپها و پادشاهان گردید . منشا و علت جنگهای صلیبی بطور کلی جنگهای صلیبی برای خارج ساختن بیت المقدس و تربیت عیس از دس

ت

مسلمانان بود مناسبت کلمه صلیب این که هر کس عازم این جنگ می شد بر شانه راست صلیبی از پارچه سرخ می دوختند . در جنگهای صلیبی ملیت و نژادها از بین رفته و ملت فرانسه و آلمان و ایتالیائی به نام امت عیس قوم واحدی را تشکیل می دادند به جز در جنگ پنجم و ششم ملت فرانسه در کلیه جنگها مقام نخست را داشت . تصمیم جنگ فلسطین جنبش عجیبی در مرد

م ایجاد نمود و هر کس پیش خود علاوه بر پاداش اخروی به تمع مال و منال دنیوی افتاده بودند چنانکه بزرگان به طمع آزادی افتادند اولاد کوچکتر خانواده ها طبق قانون ارث نمی بردند امرای زمامداران از منسب های پر درآمد محروم شده بودند . راهبانان از راهبانیت و زندگی در دیر و کلیسا خسته شده بودند و دنبال زندگی بهتر می گشتند . همگی به طمع مال افتاده و دور نمای خیالی در نظر خود مجسم می کردند این جنب و جوش هر روز گرمتر می شد تا اینکه در بهار ۱۰۹۶ م لشکر ۱۳۰ هزار نفری از هر سو به طرف رود دانوب سرازیر شدند و از دریای شمال تا رودخانه تیبو به هم پیوستند بطوری که ساکنین بعضی از قرا سر راه اساس خود به دوش گرفته همراه این لشکر به راه افتادند و گویا همه اروپا به سوی آسیا حرکت کرده است . سردار و رهبر این مردم یکی پترس ناسک و دیگری کوتیه بی نوا سردار جنگی بود . این لشکر عظیم بسیار بی نظم و ترتیب در حرکت بود و در بین راه دوست و دشمن در نظر آنها فرقی نداشت . همه کس را غارت می کردند می کشتند به دریا می انداختند . آتش می زدند مثله می کردند و خلاصه به قدر خیانت و جنایت از آنها سر زده که نام مورخین مسیحی از اعمال وحشیانه آنها اظهار شرم و نفرت می کنند.
دکتر گوستاولوبون می نویسد صلیبیان در آسیای صغیر نسبت به مسلمان و فجایع و حرکات وحشیانه ای مرتکب شده اند که در بین آنها غیر از این چیزی نمی توان گفت که اینها حقیقتاً‌دیوانه شده بودند . با این همه جنایت پس از سه سال از تاریخ ۱۰۹۹ میلادی بیت المقدس را فتح نمودند و لی از یک میلیون و سیصد هزار جمعیت آنها فقط بیست هزار نفر باقی ماندند بقیه در اثر جنگهای داخلی و مرضهای طاعون و وبا و قحطی ها غرق در دریا و برخوردهای شدید با طوایف و قبایل مسلمان و غیر مسلمان در بین راه تلف شدند .

اما در اثر نداشتن رهبر لایق و فاقد بودن مقررات سیاسی و اداری و بی اطلاعی و فنون صنعت و تجارت کشاورزی و سایر وسشایل مملکت داری در مدت کوتاهی این بهشت ساخته مسلمین را بصورت همان جهنم اروپایی آنروز درآوردند . نزاعها و کشمکش ها ملوک الطوایفی ها تبعیض ظلم ها و ستم ها خلاصه نظایر جهل های اروپا در این سرزمین هم رواج پیدا کرد .
مسلمین فرصت را غنیمت شمرده به فکر استرداد افتادند و مشغول جنگ شدند . اروپا هم هر چه قدرت داشت یکی پس از دیگری به طرف آسیا به منظور حفظ بیت المقدس فرستاد و همه آنها در لابلای سنگ های عظیم آسیایی که به قدرت اراده مسلمین می چرخید منهدم شدند . ب

دین ترتیب هشت جنگ عظیم که تاریخ آنها را به نام جنگ های صلیبی ضبط کرده واقع شده و سرانجام پس از هشت سال پایه های لرزان حکومت صلیب در فلسطین بدست سردار رشید اسلام امیر صلاح الدین ایوبی در هم ریخت. و بنی حکومت آنان برای همیشه فرو ریخت و مسلمین از سال ۱۱۸۷ میلادی برای دومین بار حکومت اسلامی در فلسطین بنا نهاده و امیران هم در زیر پرچم عدل آنها مشغول زندگی شدند.

علل عمده جنگ های صلیبی :
نصاری از اینکه سرزمین بیت المقدس تحت تصرف مسلمین بود و بین آنها و قبر و معبودشان جدایی افتاده بسیار نگران و مضطرب بودند . تعصبات مذهبی حسد و کینه نسبت به مسلمین و عوامل دیگری آنها را برای حمله آماده می کرد .
گرچه مسلمین اغلب مانع رفت و آمد آنان و زیارت اماکن مقدسه نمی شدند مخصوصاً از زمان هارون الرشید که بین او و شارلمان امپراتور فرانسه روابط حسنه برقرار شد نصاری خیلی آزادانه دسته جمعی و انفرادی به بیت المقدس می آمدند .و همیشه از خوش رفتاری مسلمین برخوردار بودند . در آن واخر تغییر وضع اخلاقی مسلمین مخصوصا خشونت ترکمن ها صاحب فلسطین از یک طرف و شرارت زائرین نصرانی که تحت تعلیم کشیش ها زحمت سفر فلسطین را برای امهاء گناهان خویش متحمل می شدند باعث برخوردهای شدید بین مسلمین و زائرین می گردید و لی علت مستقیم جنگ های صلیبی ظهور سلاجقه بود. سلاجقه ای که برخاسته از ترکستان و از نژاد ترک که اسلام آوردند و در طی قرن یازده میلادی به امپراتوری یونان تاخته و تمامی آسیای صغیر را تصرف نمودند و اروپا و قسطنطنیه را تهدید نمود . بطوری که امپراتور قسطنطنیه در سال ۱۰۷۳ میلادی ازپاپ استمداد طلبید پنج سال بعد قوم ترک بیت المقدس را در سال ۱۰۷۸ میلادی تصرف کردند و بیش از چهار قرن بود که بیت المقدس در دست اعراب بود . اما اعراب با دیده تقدس به آن شهر می نگریستند و حتی هارون الرشید خلیفه عباسی و خلفای فاطمی مصر همواره بر وفق و مدارا رفتار می کرد و مناع زیارت اماکن مقدسه نمی شد لکن قوم متعصب ترک ( سلاجقه ) برخلاف اعراب به آزار و اذیت زوار پرداختند تا آنجا که مسیحیان نتوانستند که به ارض قدس بروند و اعتقادمسیحیان بر این بود که هر کس تربت عیس را زیارت کند یا راه او صدمه ببیند پس از مرگ بهشت جاودان می رود . پر واضح است که سخت گیری سلاجقه چه اثر در اذعان عامه داشت مسیحیان بستن در بیت المقدس را با بستن در بهشت جاودان یکسان می دانستندو کشته شد

ن در راه عیسی (ع) را با خرید ثواب اخروی یکسان می دانستند تا آنجا که اگر کسی هم اهل جنگ هم نبود به راه افتاد و عزم جنگ شد . علت دیگر جنگ های صلیبی حس جاه طلبی شهرهای ایتالیایی مانند پیزاونیس وژن بود که می خواستند دامنه قدرت تجاری روزافزون خود را بست دهند . وشور ماناسیسیل را از اعراب رهانیده و راه مدیترانه ای را برای بازرگانان عیسوی گشودند و شهرهای ایتالیایی به سبب بنادر صادر کننده کالاهای داخلی ثروتمند شدند و درصدد برآمدند به تفوق مسلمین در مدیترانه و شرقی پایان دهند و بازارهای خاور نزدیک را برروی امتداد

اروپای غربی بگشاید. برای نجات تربت عیسی بیت المقدس و جلوی گیری از هجوم مسلمانان در سال ۱۰۹۵ میلادی پاپ اروپاییان دوم تصمیم گرفن مسیحیان را دعوت نماید تا اسلحه بردارند و با مسلمین بجنگند . بدین ترتیب رهبانان و زهّاد از گوشه عزلت به در آمدند و پاپ نیز رو به سوی سایر شهرها مانند طور ، بردو ، تولوز نهاده و مدت نه ماه مردم را به شرکت در جنگ صلیبی تشویق می کرد . اروبان برای آزاد ساختن صلیبیان از بند تعهداتی که مانع از شروع جنگ صلیبی می شد اختیارات لازم را به دست گرفت و رعایای تیول را از بیعتی که در برابر اربابان خود داشتند ساخت و

تضمینی نمود که در غیاب آنها اسقفان هر محله حافظ دارایی آنها باشند جمیع محاربات میان عیسویان را ممنوع ساخت و تمامی جهان مسیحیت با شور و شوق فراوانی برای جهاد با عالم اسلام آماده ساخت دوره اول جنگهای صلیبی ( ۱۰۹۹-۱۱۰۹ ) دلایلی چند جماعات کثیری را زیر پرچم شپاهیان صلیبی گرد آورد که موجب بخشایش تام و تمامی مقر گردید که هر کس در جنگ کشته شود از هرگونه عقوبت که بواسطه ارتکاب معاصی دامنگیرش گردیده برهد. سرفها که وابسته به زمین بودند اجازه حرکت یافتند و رعایای سلاطین از مالیات ها معاف گردیدند . امیران از زندان آزاد شدند . مجازات های مرگ را به قدرت پاپ تبدیل به خدمت مادام العمر در فلسطین تخفیف دادند . هزاران نفر از افراد ولگرد بر این قافله پیوستند . ماجرا جویانی که حاضر بودند تن به مخاطره دهند بازرگانی که در طلب بازار های جدید د رمشرق زمین بودند ، شوالیه هایی که با

عظیمت سرف های خود به جنگ خود را تنها می دیدند . مردمان کم روئی که از زخم زبان اطرافیان و تهمت احتراز داشتند همگی به جماعتی پیوستند تا سرزمینی که محل ولادت مسیح (ع) بود نجات دهند . بدیهی است که این همه انگیزه های متنوع نمی توانست مردمان متشابهی که واجد شایستگی سازمان نظامی باشند به دور هم گرد آورد.
اوربان پاپ در ماه اوت ۱۰۹۶ را برای حرکت سپاه صلیبی تعیین نمود زائرین اولین داوطلبان جنگ که عده شان به ۱۲ هزار نفر می رسید در ماه مارس به سرکردگی پترس مشهور به گوشه نشین و والترمفلس از فرانسه عازم فلسطین شدند . دسته دیگر به تعداد ۵ هزار نفر به سرپرستی گودشالک کشیشی آلمانی به راه افتادند و دسته سوم میکو از اهالی رن آلمان حرکت کردند . این عده هر جایی رسیدند غرات می کردند . انواع ظلم ها را مرتکب می شدند . به همین خاطر اقوام سر راهی مجار ها – بلغارها – ویونانیها سخت برآشفتند.

سرانجام این قشون که بیشترشان بر اثر قحطی و بیماریهای گوناگون و مبارزات بین راه به هلاکت رسیده بودند به دروازه قسطنطنیه رسیدند . امپراتور روم آلکسیوس نتوانست این جماعت گرسنه را سیر نماید لذا صلیبیان به حومه شهر ریختند و قصور و منازل و کلیسا ها را غارت کردند . امپراتور جهت نجات پایتخت خود کشتیائی را دراختیارشان گذاشت تا در آن سوی بغاز بسفر مستقر شدند تا قوای بعدی بر آنها بپیوندد و لی آنان پیش تاختند و نیروی منظمی از ترکان که همگی کمانداران

ماهری بودند از شهر بیرون آمده و این نخستین لشکر اولین جنگ صلیبی را تقریباً مضمحل ساختند . اولین جنگ صلیبی اقدام خطیری بود که اکثراً از جانب فرانسویان بعمل آمد.
امپارطور الکسیوی هر چه زودتر می خواست هر چه زودتر قشون صلیب را از خود دور کند و لی بی میل هم نبو که متصرفات قوم ترک در آسیای صغیر را به دهند.
بدین جهت بعضی از روسای صلیبی را بسوی خود جلب نمود و از آنا ن تعهد گرفت که شهرهای آسیای صغیر را به او دهند آنگاه وسایل لازم در اختیار آنان قرار داد و سپاهی مهم به کمک آنان فرستاد . قشون صلیبی به تعداد ۳۰ هزار نفر از بغاز بسفر گذسته از بخت صلیبیان قدرت مسلمین در اسپانیا تحلیل یافته بود . در افریقای شمالی نیز گرفتار منازعات مذهبی شده بود در مشرق خلفای فاطمی بر ناحی جنوبی سوریه تسلط داشتند در حالی که سوریه شمالی و قسمت اعظم آسیای صغیر در دست دشمنانشان یعنی ترکان سلجوقی بود. ارمنستان علیه فاتحین علم طغیان برافراشته با فرنگیان هم آواز گردید . سپاهیان اروپایی پیش تاخته نیقیه را محاصره کرده و چون

الکسیوس قول داده بود در صورت تسلیم شدن به کسی آسیبی نخواهد رسید پادگان این شهر تسلیم شد و پرچم یونانی برفراز شهر به اهتزاز درآمد . بعد از یک هفته استراحت صلیبیون عزم انطاکیه نمودند و در نزدیکی دوری لائوم « اسکی شهر » با سپاهیان ترک به فرماندهی قلیج ارسلان مواجه گردیدند . در جنگ خونینی که روی داد ،‌صلیبیون فاتح شدند و پس از آن راهپیمائی وحشتناکی برای عبور از آسیای صغیر شروع شد و به علت بی آب و علف بودن این ناحیه بسیاری از افراد و حیوانات از تشنگی هلاک شدند.
انطاکیه مدت هشت ماه در محاصره بود و در عرض این مدت بسیاری از صلیبیون بر اثر گرسنگی ی

ا سرمای زمستان جان سپردند . در ماه می سال ۱۰۹۸ بود که لشکر مسلمین به فرماندهی سردار شجاعی به نام کربو غا امیر موصل حرکت نمود ولی چند روز قبل از آن شهر انطاکیه توسط مسلمین گشوده شد. بسیاری از صلیبیون از ترس مسلمین پا به فرار گذاشتند . سرداران صلیبی پس از آنگه شش ماه به تجدید قوا و تجهیز مجدد سپاهیان فرسوده خود مشغول بودند لشکریان خویش را به طرف بیت المقدس حرکت دادند و سرانجام در هفتم ژوئن ۱۰۹۹ بعد ازیک جنگ سه ساله که قوای صلیبی به ۱۲ هزار نفر تقلیل یافته بود خسته وکوفته ولی با دلی خوش به مرزهای بیت المقدس رسیدند . خلیفه فاطمی پیشنهاد صلح نمود که اگر صلیبیون بعقد صلح راضی باشند وی حاضر است تامین مالی و جانی عموم زوار عیسوی و ساکنان بیت المقدس را تضمین نماید

ولی آنان خواستار تسلیم بلا شرط مسلمین گردیدند .پادکان فاطمیان با سپاهی بتعداد هزار نفر مدت چهل روز مقاومت نمودند لیکن سپاه صلیبی پس از فتح شهر با قصاوت و وحشیگری حیرت آوری به قتل عام مردم بیگناه شهر پرداختند و فرماندهان صلیبی در حالیکه دستشان به خون آلوده بود وارد کلیساها شدند و مراسم دعای به شکرانه پیروزی بجا آوردند و بعد به مسجد الاقصی رفته و آنهایی را که به آن مسجد برده بودند بقتل رسانیدند. هفتاد هزار نفر مسلمان را که در شهر مانده بود به هلاکت رسانیدند و یهودیانی را که جان سالم به دربرده بودند زنده زنده سوزانیدن

د.
جنگ دوم صلیبی :
پاپ اوژینوس سوم خواست که عیسویان را زیر پرچم صلیبی مجتمع سازد لذا فردی بنام برنارد را مامور این کار نمود که وی مستقیماً پیش لوئی هفتم سلطان فرانسه شتافت و او را تشویق نمود که آماده جنگ باشد بعد متوجه آلمان گردید و امپراطور آن کشور را متقاعد ساخت که آماده نبرد باشد لذا در عید فصیح سال ۱۱۴۷ م لشکریان آلمان به عزم بیت المقدس به راه افتادند و دنبال لوئی از فرانسه به حرکت در آمد . آلمانی ها در مسیر خود شهرهای بیزانس را تراج کردند که مانوئل با شتاب تمام وسایل حرکت سپاهیان آلمان و فرانسه را از بغاز بسفر فرهم ساخت ولی آلمانی ها اصرار داشتند که همان خط سیری را بپیمایند که سپاهیان صلیبی طی کرده بودند . با وجو این لشکریان آلمان پی در پی به دام هایی که مسلمین در بیابانهای بی آب و علف گسترده بودند می افتادند و تلفاتی متحمل شدند که باعث دلسردی گردید. در محل دوری لائوم « اسمکی شهر » همان نقطه ای که صلیبیون قلیچ ارسلان را در جنگ اول شکست داده بودند صلیبیون با مسلمین روبرو و مغلوب گردیدند بطوریکه از هر ده نفر مسیحی یک نفر جان سالم به در برد . چون لوئی سلطان فرانسه با افراد باقی مانده اش به انطاکیه فرار کرد مسلمین بر آن شهر تاخته و تقریباً‌تمام فرانسویان را به هلاکت رسانیدند.
لوئی به بیت المقدس بازگشت اما سپاهی به همراه وی نبود و امپراطور آلمان با افراد انگشت شمار که جان سالم به در برده بودند و سربازانی که در بیت المقدس بودند سپاهی فراهم آورد و این سپاه تحت فرماندهی پادشاه فرانسه و آلمان و نماینده پاپ « بودئن » بسوی دمشق حرکت کردند . هنگامی که دمشق در محاصره بود و میان اشراف نزاع افتاد و از طرف دیگر عاملین مسلمانان بداخل سپاه صلیبی رخنه کرده و با رشوه بعضی از سرداران را وادار کردند که عمداً دست از تهاجم بردارند و عقب نشینی نمایند و زمانیکه صلیبیون از سپاه عظیمی که امرای حلب و موصل برای نجات دمشق می آمدند با خبر شدند به دسته هایی تقسیم و بسوی عکا و بیت

المقدس و انطاکیه فرار نمودند . لوئی پس از یک سال زیارت اماکن مقدس در فلسطین به فرانسه بازگشت و پادشام آلمان نیز بیمار و مغلوب مراجعت نمود . شکست صلیبیون دوم مایه حیرت اروپا گردید.
صلاح الدین ایوبی :
صلاح الدین یوسف بن ابی ایوب ملقب به الملک الناصر ( ۵۸۹ – ۵۳۲ هجرری قمری ) سلطان مصر و سوریه و موسس سلسله ایوبیان از قهرمانان جنگهای صلیبی می باشد . در هفده سالگی همراه پدرش ایوب به دربار نورالدین زنگی پیوستند . از دوران جوانی او اطلاعی در دست نیست . آغاز کارش از زمانی است که همراه عمویش شیرکوه در لشکر کشی به مصر شرکت کرد و در زمان خلافت عاضد « خلیفه فاطمی » به وزارت رسید و لقب الملک الناصر به او عطا گردید و این آغاز

عظمت صلاح الدین بود ،‌چون به وزارت رسید زمام امور مصر را بدست گرفت . نورالدین زنگی از استقلال طلبی وی چندان دلخوش نبود . بدین جهت روابط آنان تیره شد . با مرگ نورالدین زنگی بار سنگینی از دوش او برداشته شد . وی پس از شکست دادن نورمانها در اسکندره و صالح فرزند نورالدین در شام و پس از بدست آوردن حمص و بعلبک بنا به درخواست وی خلیفه او را بعنوان سلطان مصر و یمن و مغرب و فلسطین و سوریه شناخت و بدین ترتیب حکومت ایوبیان پی ریزی گردید . صلاح الدی با شرکت در جنگهای صلیبی بصورت یکی از بزرگترین و دلاورترین سلاطین مشرق زمین درآمد . وی در سال ۱۱۹۳ میلادی در پنجاه و پنج سالگی در شهر دمشق درگذشت.
نقش صلاح الدین ایوبی در جنگهای صلیبی :
نورالدین زنگی حیطه فرمانروایی خود را از حلب تا می زند و شوالیه ها و بر سر سلطنت بیت المقدس میان خودشان نزاع می کردند و رژینالدوک شایتون نیز خود در آنسوی اردن و در سرحدات عربستان سلطان خواند و بارها ترک مخاصمه میان صلاح الدین و سلطان لاتینی را نقص نمود . لشکر کوچک وی از ماجراجویان شوالیه با کشتی از بحراحمر متوجه جنوب شده و پس از پیاده شدن در الحورا بسوی مدینه سرازیر شدند که پس از درگیر شدن با لشکر مصریان تمام عیسویان کشته شدند مگر تعداد محدودی با رژینالد گریختند تا این تاریخ صلاح الدین ایوبی خود را با زد و خوردهای مختصری راضی ساخته بود لکن سپاهی آراسته و بر رژینالد در کرک هجوم برد ولی موفق به رخنه در حصار شهر نشد. در سال ۱۱۸۵ میلادی با پادشاه صلیبی قرار متارکه چهار ساله

گذاشت اما در سال ۱۱۸۶ میلادی رژینالد صلح را نقض نمود و در کمین کاروانی مسلمانان نشست و پس از غافل گیری چندین نفر از آنان اسیر و غنائم زیادی بدست آورد که یکی از اسیران خواهر صلاح الدین بود . رژینالد پس از این عمل گفت « که این جماعت به محمد توکل کردند .بگذار محمد بیاید و آنها را نجات دهد»
صلاح الدین ایوبی مسلمانان را به جهاد با مسیحیان دعوت نمودو سوگند یاد کرد که با دست خود رژینالد را به هلاکت رساند .د و صلاح الدین که به موقعیت جغرافیایی آشنا بود لشکریان خود را در مواضعی قرار داد که چاههای آب را در اختیار داشتند . جنگجویان صلیبی که از زیر آفتب سوزان اواسط تابستان از دشت عبور کرده و وارد میدان مبارزه گردیدند مسلمانان از بادی که به طرف دشمن می وزید استفاده نمود و بوته ها را آتش زدند و دود بوته ها مسیحیان را به ستوه آورد . شوالیه ها برزمین افتادند و مقتول و اسیر می شدند . صلاح الدین دستور داد که سلطان بیت المقدس و رژینالد را به نزد وی آورند . وقتی حاضر شدند وی ظرف آبی را که علامت بخشایش بود به سلطان بیت المقدس داد لکن رژینالد را مخیر ساخت یا محمد (ص) پیغمبر بشناسد یا تن به مرگ دهد چون رژینالد حاضر به ایمان آوردن به اسلام نشد او را به قتل رسانید . یکی از غنائمی که مسلمانان از صلیبیان گرفتند صلیب حقیقی بود که کشیشی به هنگام مبارزات به عنوان علم حمل می کرد . صلاح الدین آن را نزد خلیفه فرستاد وی پس از آزادی ۴ هزار تن از اسرای مسلمان در عکا و تصرف فلسطین عازم بیت المقدس شد . زمانی که به بیت المقدس نزدیک شد بزرگان شهر به پیشواز آمدند و تقاضای صلح نمودند .
صلاح الدین ایوبی خطاب به آنان گفت « بیت المقدس خانه خداست همچنانکه شما عقیده دارید به همین سبب من از محاصره آن خودداری خواهم کرد و تا عید نزول روح القدس کمبود غذا و آذوقه را فراهم خواهم کرد بنابراین بدون خونریزی شهر را تسلیم نمائید و قول داد در چنین صورتی جان و مال مسیحیان بیت المقدس مصون و محفوظ باقی بماند . نمایندگان صلیبی از قبول پیشنهاد صلاح الدین خودداری نمودند لذا شهر پس از دوازده روز محاصره به تصرف مسلمین درآمد . به دستور صلاح الدین اشراف و بستگان آزاد شدند و برای عده کثیری نیز از خزانه خویش مال بخشش نمود . یهودیان اجازه یافتند دوباره به بیت المقدس برگردند و عیسویان نیز به شرط حمل ننمودن اسلحه حق ورود به شهر را داشتند . بنای القبه الصخره که بدست عیسویان مبدل به کلیسا ئی شده بود مجدداً با گلاب مطهر شده و صلیب طلائی که در بالای گنبد نصب شده بود به زیر افکندند آنگاه صلاح الدین با سپاه خسته عازم صور گردید ولی به تسخیر آن شهر موفق نشده قسمت اعظم لشکریانش را مرخص و خود به سال ۱۱۸۸ م به دمشق مراجعت نمود .

سومین جنگ صلیبی :
حاکمیت عیسویان به شهرهای صور – انطاکیه و طرابلس روزنه امیدی برای صلیبیون بود . ناوگان ایتالیایی هنوز بر مدیترانه مسلط بود و حاضر بود در ازای مبلغی صلیبیون تازه نفس را به مشرق زمین برساند . ویلیام اسقف صور به اروپا رفته و جریان از دست رفتن بیت المقدس را به مردم ایتالیا و فرانسه در آلمان نقل نمود و سپاه عظیمی به فرماندهی فردریک بارباروسا امپراطور آلمان از اروپا راه بیت المقدس را پیش گرفته و در محل گالی پولی از تنگه داردانل گذشته و مسیر جدیدی را پیش گرفتند و همان اشتباهات و ضایعات جنگ صلیبی را تکرار نمودند و دسته هایی از سپاهیان ترک مرتباً ‌برآنان هجوم آورده و ارتباط میان آنها و ملزوماتشان را قطع کردند . صد ها نفر از گرسنگی جان سپردند و خود فردریک امپراطور آلمان در رودخانه « سایف » واقع در کلیلیه غرق گردید . ریچارد ملقب به شیر دل سلطان سی و یک ساله انگلیسی تصمیم گرفت با مسلمین بجنگد ولی می ترسید در غیاب او فرانسه متصرفت انگلیسی را از دستش بگیرد لذا از پادشاه بیست و یک ساله فرانسه فیلیپ اگوست تقاضای همراهی کرد . فیلیپ با پیشنهاد او موافقت کرد و هر دو پادشاه جوان طی تشریفاتی از دست ویلیام اسقف صور صلیب دریافت کردند و قرار گذاشتند هر دو دسته در سیسیل یکدیگر ار ملاقات نمایند در آنجا سلاطین مدت شش سال را به مرافعه گذراندند و به

عناوین مختلف خود را مشغول ساختند . ریچارد به خاطر رنجش از حاکم سیسیل و پس از بدست آوردن غنائم فراوان عازم فلسطین گردید تعدادی از کشتی های وی در سواحل قبرس شکسته شد. ریچارد قبرس را فتح نمود و عازم عکا شد و فیلیپ نیز قبل از وی به خشکی رسید محاصره عکا بدست عیسویان نوزده ماه طول کشید و به قیمت جان هزاران نفر تمام شد . صلاح الدین نتوانست شهر را از محاصره نجات دهد ( ۱۱۹۱ میلادی ) پس از این حادثه امپراطوری فرانسه به علت عارضه به فرانسه بازگشت . پس از آن صلاح الدین و سلطان انگلیسی پاره ای از عالیترین

صفات آئین و تمدن خویش را به رخ هم کشیدند . همراه این خصال نیکو گاهی درنده خوئی نیز از طرفین رخ می داد چنانکه وقتی مسلمانان عکا در انجام تعهدات خود تعلل ورزیدند ریچارد دستور داد دو هزار و پانصد تن از اسرای مسلمان را گردن زدند.

پس از نبردهای پراکنده که میان لشکریان دو سلطان رخ داد در سپتامبر سال ۱۱۹۲ میلادی میان آنها صلحی برای مدت سه سال به امضا رسید و خاک فلسطین بین آنان تقسیم شد . طبق این عهد نامه ریچارد بر کلیه شهرهای ساحلی که تسخیر کرده بود از عکا تا یافه حکومت نماید

مسلمانان و عیسویان مجاز باشند آزادانه از اراضی یکدیگر عبور نمایند جان و مال زوار در بیت المقدس زیر نظر مسلمین اداره شود.
چهارمین جنگ صلیبی :
در سومین جنگ گر چه مسلمین عکا را از دست دادند لکن بیت المقدس کماکان در تصرف مسلمین باقی ماند . اخذ چنین نتیجه ای اندک از یک سلسله مبارزاتی که در آن بزرگترین پادشاهان اروپا شرکت داشته طبعاً ‌مایه دلسردی می گردید غرق شدن فردریک بارباروسا فرار فیلیپ اگوست و قصور ریچارد شیردل همراه دسیسه ها و توطئه های شوالیه های عیسوی در عرض مقدس و اختلاف شوالیه های معبد و بیمارستان و شروع مجدد نائره جنگ بین انگلیس و فرانسه اروپائیان را تضعیف نمود لکن چون صلاح الدین در گذشت و امپراطوری وی تجزیه شد امید اروپائیان بالا گرفت و پاپ اینوسام سوم خواستار شرکت اروپا در جنگ شد . ولی سلاطین اروپایی حاضر به جنگ نبودند که پاپ پافشاری نمود و پیشنهاد نمود که تسلت بر سرزمین ثرو تمند و حاصل خیزی چون مصر بهترین وسیله رسیدن و تسخیر آن شهر است با پا گذاردن سپاهی گران و پنجاه فروند کشتی جنگی مجهز به پارو زن در اختیار و نیزیها گذاشتند و نیز در مقابل این خدمات یک شرط قائل شدند وآن تصاحب نیمی از غنائم اراضی متصرفه بود در حالی که ونیز هیچوجه قصد تهاجم به مصر را نداشت زیرا سودا گران ونیزی ازراه تجارت با مصر سالیانه استفاده سرشاری نموده و نمی خواستند این دادو ستد را به مخاطره بیندازد در تابستان ۱۲۰۲ میلادی لشکریان صلیبی در ونیز گرد آمدندد و بندر زا را در عرض پنج روز تصخیر گردید برنامه دوم صلیبیون تسخیر قسطنطنیه بود که ناوگان عظیمی مرکب از چهار صدو هشتاد فروند کشتی به سوی قسطنطنیه حرکت و پس از تاخیرهای گوناگون در ۲۴ ژوئن سال ۱۲۰۳ میلادی به مقابل شهر رسیدند الکسیوس سوم به ترانس فرار کرد و قسطنطنیه به الکسیوس چهارم رسید ولی وی در ازای فتح شهر که متقبل پرداخت مبلغ همگفتی شده بود که در پرداخت آن تعلل نمود لذا صلیبیون تصمیم به فتح قسطنطنیه گرفتند ودر ۱۲ آوریل سال۱۲۰۴ میلادی قسطنطنیه توسط صلیبیون فتح و غارت گردید البته در تاراج قسطنطنیه علت دیگر رقابت بین نژاد لاتین و یونانی بود که همدیگر را به تبهکاری و خیانت نصبت می دادند وگذشته از آن بعضی مضحبی نیز باعث خصومت بود زیرا نژاد یونانی از حوزه دیانت روم جدا شده و هر یک دیگری را به ارتدا د متهم نمودند و قشون صلیب در موقع فتح قسطنطنیه خود را مجاهد و وحدت دیانت می دانستند و شهر را به مناسبت عصیانی که علیه پاپ نموده بودند مستحق تاراج می دانستند . شکست چهارمین جنگ صلیبی که در عرض ده سال بر شکست سومین جنگ علاوه شد هیچگونه مایه تسلی خاطر از برای دیانت مسیحیه نمی شد. در سال ۱۲۱۲ میلادی جوانی آلمانی که نیکلای نام داشت اعلام نمود که خداوند به او مأموریت داده که سپاه صلیبی از کودکان ترتیب داده و آنان را به ارض مقدس رهبری نماید کشیشان عمل وی را تقبیح نمودند ولی مردم تابع احساسات پر شور بودند گر چه در صدد بر آمدند کودکان را از این فکر منحرف سازند ولی هزاران پسر که سنشان از دوازده تجاوز نمی کرد مخفیانه از منزل فرار نموده و

بدنبال نیکلای براه افتادند . حدود هزار کودک از فراز کوههای آلپ گذر کردند ، عده ای از گرسنگی تلف گردیدند و برخی از قافله عقب مانده نصیب گرگ ها شدند . جماعتی از سارقین به آنها پیوستند و در بین راه اموال و خوراکیشان را ربودند . آنهائی که زنده ماندن به ژن رسیدند که هیچ ناخدائی حاضر نشد آنان را به فلسطین برساند و پاپ سوم « انیوسان سوم » آنان را به مراجعت دعوت نمود که ناامیدانه به سوی آلپ روانه شدند . در همین سال در فرانسه یک شبان دوازده

ساله موسوم به استغان نزد فیلیپ اگوست آمده اظهار کرد در حالیکه مشغول چرانیدن گله خویش بوده عیس (ع) برا و ظاهرشده و فرمان داده است لشکری از کودکان به بیت المقدس اعزام شود . فیلیپ بیست هزار جوان دور هم گرد آورد تا زیر فرمان استغان به فلسطین اعزام نماید . استغان آنان را به بندر مارسی هدایت نمود چرا که وعده داده بود آب اقیانوس خواهد خشکید . در مارس اقیانوس قاصر آمده و دو ناخدای آنان را در هفت فروند کشتی جای داد تا مجاناً‌آنان را به مقصد برساند درسواحل جزایر ساردنی دو کشتی شکست و همگی سرنشینان آن غرق شدند و سا

یر اطفال را به تونس و مصر بردند و بعنوان غلام و برده فروختند . بعدها به دستور فردریک دوم ناخدایان کشتتیها را به دار آویختند.

پنجمین جنگ صلیبی :
سه سال بعد مجدداً انیو سام سوم چهارمین شورای لاتران از اروپا درخواست نمود که موطن عیسی را از چنگ مسلمین بیرون آوردند . در سال ۱۲۱۷ میلادی پنجمین سپاه صلیبی به سرداری آندرو به حرکت درآمد و به شهر دمیاط رسید و این شهر را پس از محاصره گشود ملک کامل سلطان مصر و سوریه پیشنهاد صلح نمود که رد گردید . جنگ آغاز گردید و چون در این جنگ هیچیک از طرفین پیشرفتی نداشتند برای مدت هشت سال پیمان ترک مخاصمه بین طرفین امضا گردید که طبق آن صلیب حقیقی به عیسویان مسترد شد و قرار شد شهر دمیاط در دست مسلمین باشد و سربازان عیسوی مصر را ترک نمایند و عیسویان ناکامی خود را در این جنگ از شخص فردریک دوم امپراطور آلمان که درمحاصره دمیاط به آنان نپیوسته بود دانستند و پاپ نیز او را تکفیر کرد.
جنگ ششم صلیبی :
در سال ۱۲۲۸ میلادی فردریک دوم در آستانه ورود به بیت المقدس به علت تکفیر پاپ از طرف مسیحیان هیچگونه کمکی دریافت نکرد زیرا همه او را مرتد و رانده شده کلیسا می دانستند . وی نمایندگانی نزد ملک کامل فرستاد و تقاضای صلح نمود که مورد قبول واقع شد.
و پیمان در سال ۱۲۲۹ میلادی میان جهان اسلام و مسیحیت بسته شد که باعث حیرت گردید . شهرهای عکا – یافه – صیدا – ناصره و بیت الحم و تمامی بیت المقدس را به استثنای قبخ الصخره به فردریک واگذار شد و به مدت ده سال بین طرفین صلح برقرار شد و اسرای طرفین مبادله شد . بین ترتیب سلطان تکفیر شده موفق به تحصیل چیزی شده بود که یک قرن تمام جهان مسیحیت نتوانسته بود به آن دست یابد . سرانجام دو فرهنگ اسلامی و مسیحی با احترام متقابل بهم نزدیک شدند و دوستی و مودت را بین خود امکا نپذیر دیدند . مسیحیان خوشحال شدند اما پاپ گری گوری نهم این عهد نامه را توهین به عالم مسیحیت دانست و از امضاء آن خودداری نمود . پس از عزیمت فردریک چون عیسویان بیت المقدس علیه مسلمین توطئه نمودند ملک ظاهر مسیحیان را در غزه شکست داده و بار دیگر بیت المقدس بتصرف مسلمین درآمد.
هفتمین جنگ صلیبی :
در اکتبر سال ۱۲۴۴ میلادی در حالیکه پاپ انیوسان چهارم عیسویان را به جهاد علیه فردریک دوم دعوت نمود لوئی نهم پادشاه فرانسه ضمن تدارک هفتمین جنگ سعی در آشتی دادن پاپ و فردریک نمود که انیوسان حاضر به آشتی نشد . در عوض وی راهبی را نزد خان بزرگ مغول فرستاد تا عیسویان برضد ترکان آسیای صغیر متحد شوند . خان نیز در جواب انقیاد عالم مسیحیت را خواستار گردید . بنابراین لوئی در سال ۱۲۴۸ میلادی همراه شوالیه های فرانسوی عزم فلسطین نمود . مبارزین به دمیاط رسیدند و آنرا تسخیر نمودند . بعلت طغیان رود نیل صلیبیون مجبور شدند

مدت شش ماه در دمیاط بمانند چون خواستند حرکت نمایند تعدادی از نفرات آنان بر اثر گرسنگی و بیماری کاهش یافت و بعلت بی انضباطی ضعیف گردید و در نبرد منصوره با وجود رشادتهای زیاد شکست خوردند . ده هزار تن از جمله خود لوئی به اسارت درآمد که با پرداختن خدیه گرانی و تسلیم شهر دمیاط آزاد گردید و پس از چهار سال اقامت در عکا به فرانسه بازگشت . اقامت لوئی در مشرق زمین آتش دوگانگی در میان عیسویان فروکش کرده بود به محض خروج لوئی از فلس

طین دوگانگی مجدداً‌در بین عیسویان شروع گردید و قوای مسیحیان در فلسطین تحلیل یافت و باعث جنگ داخلی بین فرقه عیسوی گردید

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.