مقاله در مورد نماز


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد نماز دارای ۷۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد نماز  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد نماز،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد نماز :

مقدمه:
نماز، نخستین واجب الهى است که خداوند سبحان بر مردم مقرّر داشته و فریضه اى است که پیشتر از همه فرائض دیگر، باید آن را آموخت؛ نخستین عمل انسان است که در آن نظر مى شود و نخستین چیزى است که از آن بازخواست مى گردد، اگر مقبول افتد بقیه اعمال هم پذیرفته مى شود و اگر رد شود، دیگر اعمال هم رد مى شود.
نماز ستون دین، استوارى و سیماى آن است. جایگاه آن در دین، مانند سر در کالبد است و حکایت آن، حکایت ستون خیمه است. نماز، بهترین دستور دین، برترین اعمال و محبوب ترین آن ها نزد خداى سبحان و برترین وسیله اى است که متوسلان براى نزدیک شدن به او بدان چنگ زده اند و معراج مؤمن است.

نماز، شیطان را مى راند ، بر تکبّر و سرکشى راه مى بندد، از زشتى و ناپسندى باز مى دارد، کبر و دیگر زنگارهاى روح را مى زداید، بدى ها را مى برد و جان را پاک مى سازد.
نماز، کلید هر نیکى است، چهره و دل بدان روشن مى شود و جان با آن به اطمینان مى رسد، رحمت را فرو مى آورد و زشتى ها با آن زیبا مى گردند و براى پیروزى در جهاد اکبر و اصغر از آن مدد مى جویند.
نماز آخرین سفارش پیامبران، مخصوصاً پیامبر خاتم، حضرت رسول اکرم صلّى الله علیه و آله است که در پایان وصیت خویش فرمود: نماز را، نماز را و آن را تا بدان جا تکرار کرد که زبانش سنگین و سخنش بریده بریده گشت.

بى گمان، نماز بهترین وسیله براى سازندگى و سیر و سلوک به سوى خداوند متعال و هسته بنیادین حرکت تکاملى به سوى والاترین هدف انسانیت و جامعه نمونه بشرى است. بسى درد و اندوه که عموم مردم و بلکه بسیارى از نخبگان، این جان مایه حیات و حرکت و شکوفایى را آن چنان که باید، نمى شناسند و خواص ،آنچنان که شاید از آن بهره نمى گیرند، حال آن که آیات قرآن کریم و سنّت شریف بر نقش اعجازگونه نماز در سازندگى فرد و جامعه، تأکید مى ورزند.
افراد بسیارى سرمایه حیات و عمر را در اندیشه سازندگى و انجام تمرین هایى جه

ت یافتن راه تکامل،خرج کرده و در طلب مرشد راه، برخاسته و از ذکرها و وردها و ریاضتها، براى طى کردن منزلگاه هاى کمال و مراحل مکاشفه و عرفان، یارى جسته اند، ولى فراوان در دام مکّارانى افتاده اند که از سیر و سلوک، جز نام آن هیچ نمى دانند و آن را وسیله نان خوردن و کسب شهرت و دربند کشیدن همه جانبه مریدان نادان خویش ، ساخته اند.
ره پویان بیدار و مسلمانان روشن بین راستین مى دانند که نماز، بهترین درس سی

ر و سلوک و خودسازى، نزدیکترین راه براى مبارزه با تهاجم فرهنگىِ دشمنان اسلام و نتیجه بخش ترین جهاد براى تحقق ارزش هاى انسانى و پیاده کردن معارف ناب اسلام در جوامع بشرى است.
در سفارش اخلاقى گرانبهاى امام خمینى ـ رضوان الله تعالى علیه ـ به فرزند عزیزش حاج سید احمد ـ ره ـ مى خوانیم: که خودخواهى ریشه مصیبت هاى بشرى است و کوشش براى درمان این ریشه تباهى است که جهاد اکبر نام دارد و پیروزى در این جبهه به اصلاح تمام گستره زندگى مى انجامد.
امام پس از روشن کردن این مفاهیم ، نماز را راه تحقق این پیروزى مى بیند و مى گوید:
«فرزندم، از خودخواهى و خودبینى به درآى که این ارث شیطان است، که به واسطه خودبینى و خودخواهى از امر خداى تعالى به خضوع براى ولىّ و صفىّ او جلّ و علا سرباز زد. و بدان که تمام گرفتاریهاى بنى آدم از این ارث شیطانى است که اصلِ اصول فتنه است، و شاید آیه شریفه وقاتِلُوهُم حَتّى لاتَکُونَ فِتنَهٌ وَیَکُونَ الدّینُ لله[۲۰] در بعض مراحل آن، اشاره به جهاد اکبر و مقاتله با ریشه فتنه که شیاطین بزرگ و جنود آن، که در تمام اعماق قلوب انسان ها شاخه و ریشه دارد، باشد. و هر کس براى رفع فتنه از درون و برون خویش ، باید مجاهده نماید. و این جهاد است که اگر به پیروزى رسید همه چیز و همه کس اصلاح مى شود.
پسرم، سعى کن که به این پیروزى دست یابى، یا دست کم به بعض مراحل آن. همّت کن و از هواهاى نفسانیه، که حد و حصر ندارد، بکاه، و از خداى متعال جل و علا استمداد کن که بى مدد او کس به جایى نرسد و نماز، این معراج عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به این مقصد است. و اگر توفیق یابى و یابیم به تحقق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو به قدر طاقت خویش، شمه اى از مقصد و مقصود اولیاى خدا را استشمام نمودیم، و دورنمایى از صلاه، معراج سید انبیا و عرفا صلّى الله علیه و آله را مشاهده کردیم، که خداوند منان ما و شما را به این نعمت بزرگ منت نهد.»

آرى، اگر کارگزاران مخلص در حکومت اسلامى که مشتاق حاکمیت ارزش هاى اسلامى هستند به آثار و برکت هاى نماز آن گونه که شایسته آن است، توجه مى داشتند، بخش بزرگى از بودجه مبارزه با تهاجم فرهنگى رابه زنده کردن نماز اختصاص مى دادند و بلکه ردیف خاصّى را در بودجه عمومى کشور براى ترویج و تعمیق فرهنگ نماز، این فریضه سازنده ناشناخته، قرار مى دادند.
بى گمان، یاد خدا، زندگى دل، خوراک جان، کلید انس و پدید آورنده کیمیاى عشق و محبّت حق ـ جلّ و علا ـ است. همانا عشق به خدا، پیوند عاشق را با هر چه جز معشوق است، مى برد و این همان است که انقطاع نامیده مى شود و در نخستین مرتبه آن، نفس امّاره مى میرد و زندگى عقلانى انسان آغاز مى شود و در بالاترین مرتبه آن، دیده دل، به نور دیدار خدا، روشن مى گردد و در این والاترین درجه است که اراده انسان در اراده حق ـ جلّ و علا ـ فانى مى گردد و انسان، خلعت خلافت الهى و ولایت تکوینى مى پوشد و کرامت هاى خارق العاده و اجابت دعا از او پدیدار مى شود.
مسئله اصلى این است که نماز هنگامى این آثار و برکات را دارد و انسان را در رسیدن به هدف نهایى اش دستگیرى مى کند، که به صورت حقیقى و همراه با شرط هایش، آنگونه که مقبول خداوند متعال است، آورده شود؛ نه کلمه هایى تو خالى و حرکت هایى ظاهرى که مصداق این حدیث باشد: «خداوند نماز بنده اى را که دلش همراه تنش نیست، نمى پذیرد».
بارى، پیرامون حضور قلب در نماز و وسیله هاى دستیابى به آن، گفتگو بسیار است، ولى تنها به دو نکته مهم که از عارفى بزرگ شنیده ام، مى پردازم .
۱ ـ خود را در برابر نسیم رحمت پروردگار نهادن
غفلت هاى بى اختیار، هر اندازه فراوان باشد با نخستین وزش نسیم رحمت الهى، نابود مى گردد. گاه نور خیر جرقه مى زند و انسان در آن حال به خدا متوجه مى گردد که اگر براى خاموش نشدن این بارقه الهى تلاش کند، شیطان او را رها مى کند و به تدریج این پرتو نورافشان به نورى همیشگى و حضورى کامل مى انجامد.
خسارت واقعى آن است که عوامل غفلت را به اختیار خود فراهم آوریم، چون همّت شیطان آن است که ما را با دست خویش به غفلت اندازد و از نسیم هاى مهر پروردگار در روزگار، بهره نگیریم ، همان گونه که روایت شده است: «بى گمان براى پروردگارتان در ایّام روزگارتان، نسیم

هایى است، هان، خود را در برابر آن نهید».
۲ ـ روى گرداندن از بیهودگى
بى گمان سرگرم شدن به کارها وگفتگوى بیهوده،ازعوامل اختیارى غفلت وفراموشى است کار بیهوده،اراده انسانى را درحفظ ارزش هاى انسانى واسلامى سست مى کندوتوفیق ذکرو حضوردر نمازراازاو مى گیرد، حال آن که حضور قلب در نماز، بنیاد همه این ارزش هاست.
آن که موفق به حضور قلب کامل در نماز مى گردد تنها از گناه دورى نمى کند، بلکه از

همه کارهاى بیهوده دورى مى گزیند و شاید آوردن خشوع در نماز به همراه دورى از بیهودگى در سوره مؤمنون به این نکته اشاره دارد. خداوند متعال مى فرماید: «حتماً مؤمنان رستگار شدند؛ همانان که در نمازشان فروتنند. و آنان که از بیهودگى روى گردانند».
خدایا ما را از رستگاران قرار ده .

وجوب نماز:
قرآن:
«نماز بر مؤمنان نوشته و واجب شده است.»
۱ ـ امام باقر علیه السّلام : واژه «موقوتاً» در آیه إنّ الصلاه کانت على المؤمنین کتاباً موقوتاً به معنى «موجوباً» است. یعنى نماز بر مؤمنان نوشته و واجب شده است.
۲ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله به کسى که از واجبات الهى پرسیده بود، فرمود: خداوند، بر تو هفده رکعت [ نماز در هر شبانه روز واجب کرده است.
۳ ـ بر من و امّتم ، پنج نماز نازل شده که بر امتهاى پیشین نشده و بر امتى پس از من واجب نمى شود، زیرا پیامبرى پس از من نمى آید.
۴ ـ زراره: نمازهاى واجب را از امام باقر علیه السّلام پرسیدم. امام فرمود: پنج نماز در شبانه روز.
۵ ـ امام باقر علیه السّلام : خداوند [ اصل ] نماز را واجب کرد و پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله آن را بر ده گونه نهاد: نماز حاضر و مسافر، نماز خوف که خود سه گونه است، نماز خورشید و ماه گرفتگى، نماز دو عید [ فطر و قربان ] نماز باران و نماز بر مرده .
۶ ـ امام صادق علیه السّلام به کسى که واجبات خداوند بر بندگان را پرسیده بود، فرمود: شهادت بر یگانگى خداوند و پیامبرى حضرت محمّد صلّى الله علیه و آله و برپاداشتن نمازهاى پنجگانه.
فایده:
نویسنده مجموعه فقهى بزرگ جواهر الکلام فى شرح شرائع الاسلام مى گوید: نمازهاى هر شبانه روز پنج عدد است ; و هیچ اختلافى در وجوب آن ها در شبانه روز نیست، بلکه آن از ضروریات دین است و نیازمند استدلال به قرآن و اجماع مسلمانان و سنّت متواتر پیامبر و امامان رهیافته (صلوات الله علیهم) نیست.

حکمت نماز:
قرآن:
«نماز را براى یاد من، بپا دار.»
۱ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : نماز واجب شده است ; براى بر پا داشتن یاد خدا.
۲ ـ امام علىّ علیه السّلام : خداوند ایمان را جهت پاک کردن از شرک، و نماز را براى دورى از کبر واجب کرد.
۳ ـ هشام بن الحکم: از امام صادق پرسیدم: با اینکه نماز مردم را از کار و زندگى باز مى دارد و تن هایشان را خسته مى کند، چرا واجب شده است؟ امام فرمود: در آن، علتهایى نهفته است. اگر مردم بدون هیچ آگاهى و یادآورى از پیامبر اکرم رها شوند و تنها به همان رسالت نخستین و حضور قرآن در میان آنان بسنده شود، مانند امتهاى پیشین مى گردند که به دین گرویدند و کتابهایى هم نوشتند و مردم را به دین خود فراخواندند و حتى براى آن جنگیدند، امّا با رفتنشان، دینشان هم رفت و اثرى از آنان باقى نماند. حال آنکه خداوند تبارک و تعالى خواست که مردم حضرت محمّد صلّى الله علیه و آله را از یاد نبرند. از این رو نماز را بر آنان واجب کرد تا او را هر روز، پنج بار یاد کنند و نام [

مبارکش ] را بر زبان آورند و به نماز و یاد خدا فرمان داده شدند، تا غافل نگردند و او را فراموش نکنند مبادا یادش از خاطرها برود .
۴ ـ امام رضا علیه السّلام : حکمت نماز ، اقرار به ربوبیت خداوند جلّ جلاله و شریک نگرفتن براى اوست. ایستادن در پیشگاه جبروت الهى ، با خوارى و بیچارگى، افتادگى و اعتراف و درخواست بخشش گناهان گذشته است. صورت نهادن بر خاک در هر روز براى بزرگداشت خداوند جلّ جلاله است، تا به یاد او ـ نه فراموشکار و گردنکش که ـ فروتن و خوار و خواهان و مشتاق فزونى دین و دنیاى خود باشد. افزون بر این ها، نماز، ذکر خداوند جلّ جلاله و دوام آن در شب و روز است تا بنده، مالک و مدبّر و آفریدگارش را از یاد نبرد و گرنه سرکشى و طغیان مى کند و این در یاد کردن پروردگار جلّ جلاله و ایستادن در پیشگاهش نهفته است، که او را از سرپیچى نهى مى کند و از انواع فساد باز مى دارد.
۵ ـ در تبیین حکمت نماز ـ : اطاعتى است که [ خدا ] آنان را بدان امر کرده و آیینى است که بر آن وادارشان ساخته است . در نماز بزرگداشت و گرامیداشت خداوند و فروتنى بنده هنگام سجده است و اقرار به اینکه بالاتر از او ، پروردگارى است که به عبادتش مى پردازد و برایش سجده مى کند.

نماز پیش ازاسلام:
قرآن:
«پروردگارا، من [ یکى ] از فرزندانم را در درّه اى بى کشت و زرع، نزد خانه محترم تو، سکونت دادم. پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرایش ده و آنان را از محصولات ده، [ مورد نیازشان روزى باشد که سپاسگزارى کنند.»
«وچون از بنى اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و خوش مادر و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید و با مردم سخن [ به زبانِ ] بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات را بدهید؛ آنگاه، جز اندکى از شما، روى [ همگى برگرداندید.»
«و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مى کردند و به ایشان انجام دادن کارهاى نیک و بر پا داشتن نماز و دادن زکات را وحى کردیم و آنان پرستنده ما بودند.»
«و به موسى و برادرش وحى کردیم که شما دو تن براى قوم خود در مصر خانه هایى ترتیب دهید و سراهایتان را رو به روى هم قرار دهید و نماز برپا دارید و مؤمنان را مژده ده.»
«پس در حالى که وى [ زکریا ] در محرابش به نماز ایستاده بود، فرشتگان، او را ندا در دادند که خداوند تو را به [ ولادت ] یحیى ـ که تصدیق کننده [ حقانیت ] کلمه الله [ = عیسى است و بزر

گوار و خویشتندار [ =پرهیزنده از زنان و پیامبرى از شایستگان است ـ مژده مى دهد».
«و هر جا که باشم مرا با برکت ساخته و تا زنده ام به نماز و زکات سفارشم کرده است.»
۱ ـ خداوند تبارک و تعالى در مناجات پیامبرش موسى علیه السّلام با او: پیوسته بر نماز مواظبت کن، که نزد من جایگاهى ویژه و عهدى محکم دارد.
۲ ـ امام صادق علیه السّلام : لقمان به پسرش گفت: پسرکم، هنگامى که وقت نماز در رسید، به خاطر هیچ چیز ، آن را به تأخیر مینداز و از آن آسوده خاطر شو که آن وام است.

فضیلت نماز:
۱ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : نماز، نور است.
۲ ـ نماز، نور مؤمن است، نماز نورى از خداوند است.
۳ ـ نماز انسان، نورى در دل اوست. پس هر کس مى خواهد، دلش را نورانى کند.
۴ ـ نماز، دلیل روشن و آشکارى است.
۵ ـ نماز پشت سر نماز بدون کار بیهوده در میانشان، در علّیین نوشته شود.
۶ ـ آگاه باشید که نماز، خوراک مهمانى خداوند در زمین است که براى شایستگان رحمتش در هر روز پنج مرتبه، آماده و گوارایش مى سازد.
۷ ـ هر چیز را زینتى است و زینت اسلام، نمازهاى پنجگانه است و هر چیز پایه اى دارد و پایه مؤمن، نمازاست وبراى هرچیز، چراغى است و چراغ دل مؤمن ، نمازهاى پنجگانه است.
۸ ـ خداوند جلّ جلاله چیزى برتر از توحید و نماز را واجب نمى کند و اگر چیزى برتر بود، آن را بر فرشتگانش واجب مى کرد که برخى در رکوع و برخى دیگر در سجودند.
۹ ـ نماز، از دستورات دین و در آن، خشنودى پروردگار جلّ جلاله نهفته و راه روشن پیامبران است.
۱۰ ـ دینى که رکوع و سجود در آن نباشد، هیچ خیرى ندارد.
۱۱ ـ خداوند متعال فرموده است: نماز را بین خود و بنده ام دو نیمه کرده ام و آنچه بخواهد به او مى دهم.
پس هنگامى که بنده مى گوید: الحمد لله ربّ العالمین خداوند متعال مى گوید: بنده ام مرا ستود. و هنگامى که گفت: الرحمن الرحیم خداوند متعال مى گوید: بنده ام مرا ستایش کرد و هنگامى که گفت: مالک یوم الدین مى گوید: بنده ام مرا بزرگ داشت (یک بار فرمود: بنده ام [ امرش را ] به من واگذارد) و هنگامى که گفت: ایّاک نعبد و ایّاک نستعین مى گوید: این میان من و بنده ام مى باشد و آنچه خواست به او مى دهم. پس هنگامى که گفت: اهدنا الصراط المستقیم مى گوید: این براى بنده ام مى باشد و آنچه خواست به او مى هم.

فائده:
صاحب کتاب بزرگ جواهر الکلام فى شرح شرائع الاسلام پس از نقل روایتهایى در فضیلت نماز مى گوید: این فضیلت، اختصاص به نمازهاى پنجگانه واجب ندارد، گرچه برخى خبرها مخصوص به آن هاست. بلکه گفته مى شود منظور هر روایتى که واژه صلاه دارد آن ها هستند؛ چون معروف و رایج بوده و جز آن ها نماز دیگرى را از بنده نمى خواهند؛ امّا دقّت در آنچه از پیشوایان رسیده که برخى صراحت هم دارند حکم مى کند در این فضیلت، میان واجب و مستحب فرقى نگذاریم و هر دو را بهترین کار بدانیم .

ویژگیهای نماز:
استوارى دین
۱ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : نماز، ستون دین شماست.
۲ ـ امام علىّ علیه السّلام : خدا را! خدا را!در باره نماز،که ستون دین شماست.
۳ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : برپادارنده دین، نماز است.
۴ ـ نماز، مانند ستون خیمه است؛ اگر ستون بر پا باشد، ریسمانها و میخها و پرده سود مى رساند و هنگامى که ستون بشکند نه ریسمان سودى دارد و نه میخ و پرده.
۵ ـ جایگاه نماز در دین، مانند سر در کالبد است.
۶ ـ معاذ مى گوید : پیامبر به من فرمود: آیا تو را از سر امر ( اسلام )و ستون آن خبر نکنم؟ گفتم: چرا اى پیامبر خدا. حضرت فرمود: سر امر و ستون آن، نماز و قلّه اش جهاد است.
۷ ـ امام صادق علیه السّلام : مردى به خدمت پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله رسید و گفت: اى پیامبر خدا، مرا از اسلام آگاه کن،از اصل و فرع و قـلّه و اوج آن.
پیامبر فرمود: اصل آن، نماز و فرع آن، زکات و قلّه و اوجش ، پیکار در راه خداوند متعال است.
۸ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : نشانه ایمان، نماز است.
۹ ـ هر چیز، سیمایى دارد و سیماى دین شما، نماز است.
۱۰ ـ امام علىّ علیه السّلام : شش چیز از پایه هاى دین است: یقین خالص، نصیحت مسلمانان و بر پا داشتن نماز ;
۱۱ ـ امام باقر علیه السّلام : اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز و زکات و روزه و حجّ و ولایت و به هیچ چیز چون ولایت دعوت نشده است.
۱۲ ـ امام صادق علیه السّلام : سه چیز، سنگ بناى اسلامند: نماز و زکات و ولایت و هیچیک جز به همراه بقیه درست نیست.

بهترین دستور
۱۳ ـ ابوذر : به پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله عرض کردم : شما مرا به نماز امر کردى، نماز چیست؟ حضرت فرمود: بهترین موضوع است، هر که خواهد کم و هر که خواهد زیاد بخواند.
۱۴ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : خود را نجات دهید، عمل کنید و بهترین عملهایتان، نماز است.
۱۵ ـ ابو امامه: مردى از انصار خدمت پیامبر اسلام رسید و گفت: فلانى زراعت کرده و محصولش دو برابر شده است (یا شبیه چنین چیزى). حضرت فرمود: چه مى گویى ؟ دو رکعت نماز مختصر، از همه این و از دنیا و آنچه در آن است براى تو، بهتر است.
۱۶ ـ ابو هریره: پیامبر بر قبر شخصى تازه دفن شده، گذشت . پس فرمود: اگر این شخص بتواند دو رکعت نماز مختصر ـ از همانها که کوچک و اضافى مى شمرید ـ بر اعمالش بیفزاید، برایش محبوب تر از بقیه دنیایتان است.
۱۷ ـ عبدالله بن عمرو: مردى به خدمت پیامبر آمد و از برترین کارها پرسید؟ پیامبر خدا فرمود: نماز. سپس گفت: دیگر چه ؟ فرمود : نماز. باز گفت : دیگر چه ؟ گفت : نماز ـ تا سه بار ـ. پ

س از آن که همچنان بر پرسش خود پاى فشرد، پیامبر گرامى فرمود: پیکار در راه خدا.
۱۸ ـ امام علىّ علیه السّلام : برترین وسیله اى که متوسلان بدان چنگ زده اند: ایمان به خدا و پیامبرش، پیکار در راه خدا ، کلمه اخلاص که فطرت است، و کامل خواندن نماز که دین مى باشد.
۱۹ ـ خدا را! خدا را! در باره نماز، که بهترین کار و ستون دین شماست.
۲۰ ـ امام صادق علیه السّلام : محبوبترین کارها نزد خداى جلّ جلاله ، نماز است و آن آخرین سفارش همه پیامبران است.
۲۱ ـ از سفارشهاى لقمان به پسرش این بود: روزه اى که تو را از نماز بازمى دارد، نگیر؛ چون نزد خدا، نماز محبوبتر از روزه است.
۲۲ ـ فرمانبردارى خداى جلّ جلاله، خدمت او در زمین است وهیچ خدمتى برابربا نماز نیست. از این روست که فرشتگان، زکریّا را در حالى ندا دادند که در محراب به نماز ایستاده بود .
۲۳ ـ معاویه بن وهب: از امام صادق علیه السّلام پرسیدم: برترین وسیله تقرب بندگان به خدایشان و محبوبترین آن نزد خدا چیست؟ حضرت فرمود: پس از معرفت، برتر از این نماز، چیزى نمى شناسم. نمى بینى که بنده شایسته خدا ، عیسى بن مریم علیه السّلام ، گفت: «خدا مرا تا زنده ام به نماز و روزه سفارش کرده است.»

روشنى چشم پیامبر صلّى الله علیه و آله
۲۴ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : روشنى چشم من، در نماز نهاده شده است.
۲۵ـ جبرییل به من گفت:نمازرا محبوب تو ساخته اند. پس هر اندازه مى خواهى از آن،

برگیر.
۲۶ ـ خداوند متعال، روشنى چشم مرا در نماز نهاده است و آن را محبوب من ساخته، همانگونه که خوراک براى گرسنه و آب براى تشنه گوارا گشته است. همانا گرسنه پس از خوردن غذا سیر و تشنه پس از نوشیدن آب، سیراب مى گردد، ولى من از نماز سیر نمى شوم.
۲۷ ـ هنگامى که آیه «نماز را در دو سوى روز به پا دار» نازل شد ـ فرمود: دوست ندارم به جاى نماز، آنچه خورشید بر آن مى تابد، داشته باشم.

نخستین واجب الهى
۲۸ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : نخستین چیزى از دین، که خدا بر مردم واجب کرد و آخرین چیزى که باقى مى ماند، نماز است.
۲۹ ـ نخستین چیزى که خدا بر امتم واجب کرد، نمازهاى پنجگانه است.
۳۰ ـ ابن اثیر: نخستین دستوراسلام که خداوند مقرّرکرد، پس ازاقراربه یگانگى خداوند و دورى از بتها، نماز بود.هنگامى که نماز بر پیامبر واجب شد، جبرییل نزد او در بالاى شهر مکّه آمد وبرایش پاشنه پا را در گوشه اى از درّه بر زمین کوبید، چشمه اى جوشید و جبرییل پیش روى پیامبر وضو گرفت، تا چگونگى طهارت براى نماز را نشان دهد. پس پیامبر همچون او وضو گرفت. سپس جبرییل برخاست و با آن [ وضو نماز خواند و پیامبر هم با او نماز گزارد.
۳۱ ـ ابن شهر آشوب: در مدتى که پیامبر در مکّه بود، هیچ عبادتى تشریع نشد مگر طهارت و نماز که بر او، واجب و براى امت، سنّت (مستحب مؤکّد) بود. پس از معراج و در سال نهم بعثت، نمازهاى پنجگانه واجب شد. هنگامى که پیامبر به مدینه هجرت کرد ، در شعبان سال دوّم هجرت، روزه واجب گشت، قبله تغییر کرد و زکات فطریه و نماز عید نیز واجب شدـ فریضه نماز جمعه در سال نخست هجرت جایگزین نماز ظهر شده بود ـ سپس زکات دارایى ها واجب شد. پس از آن حج و عمره و حلال و حرام و منع واجازه و استحباب و کراهت و نیز جهاد و ولایت امیر مؤمنان مقرر شد.
۳۲ ـ هنگامى که پیامبر سى و هفت ساله شد، خواب مى دید، کسى او را فرستاده خدا خطاب مى کند، امّا نمى توانست بپذیرد. مدتى طولانى این چنین سپرى شد تا روزى در میان کوهها، هنگام شبانى گله ابوطالب، نگاهش به شخصى افتاد که او را فرستاده خدا خطاب مى کرد. از او پرسید: کیستى؟ گفت: من جبرییل هستم. خداوند مرا به سویت روانه کرده تا تو را فرستاده خود قرار دهد. پس پیامبر خدیجه را از موضوع آگاه کرد. خدیجه گفت: اى محمّد. امیدوارم که اینگونه باشد. سپس جبرییل بر پیامبر نازل شد و براى او آبى از آسمان آورد و به او وضو و رکوع و سجود را آموخت و آنگاه که پیامبر چهل ساله شد، چگونگى نماز را بدون وقتهاى آن به او یاد داد. پس پیامبر در هر وقت ، نمازهاى دو رکعتى مى خواند.

۳۳ ـ جبرییل پیام خداوند را به پیامبر رساند ; سپس جبرییل نزد پیامبر مى آمد و جز با اجازه اش به او نزدیک نمى شد. روزى نزد پیامبر در بالاى مکّه آمد، پاشنه پایش را در گوشه اى از درّه به زمین کوبید. چشمه اى جوشید . جبرییل وضو ساخت و پیامبر طهارت گرفت و نماز ظهر را خواند و آن نخستین نمازى بود که خداوند واجب کرد.

نخستین آموزش واجب
۳۴ ـ ابو مالک اشجعى از پدرش: نماز، نخستین چیزى بود که پیامبر به افراد تازه مسلمان، مى آموخت.
۳۵ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله ـ هنگام فرستادن معاذ به یمن ـ فرمود : تو بر کسانى وارد مى شوى که اهل کتابند.پس باید نخستین چیزى که آنان را بدان مى خوانى، بندگى خداوند باشد. سپس هنگامى که خدا را شناختند، آگاهشان کن که خداوندپنج نماز در شبانه روز بر ایشان واجب کرده است.

نخستین مورد باز خواست
۳۶ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : نماز ستون دین و نخستین عمل انسان است که در آن مى نگرند.پس اگرصحیح بود، اعمالش را مى بینند واگرصحیح نبود، بقیه کارهایش دیده نمى شود.
۳۷ ـ نخستین چیزى که در روز قیامت، بازخواست مى شود، نماز است. پس هر کس پاسخ داد، مرحله هاى بعد بر او آسان مى شود و هر کس پاسخ ندهد، بر او سخت مى گردد.
۳۸ ـ روز قیامت که در رسید، بنده را مى خوانند و نخستین چیزى که از او مى خواهند، نماز است. اگر آن را درست بیاورد [ که رستگار شده است ] و گر نه در آتش انداخته مى شود .
۳۹ ـ نخستین عمل انسان که در روز قیامت محاسبه مى شود، نماز است. پس اگر نیکو بود، رستگار و کامیاب مى گردد و اگر باطل بود، محروم و زیانکار مى شود.
۴۰ ـ هنگامى که بنده در پیشگاه خداوند مى ایستد، نخستین چیزى که از او مى خواهند نماز است. پس اگر پاکیزه بود بقیه اعمالش هم پاکیزه مى گردد و اگر پاکیزه نبود، اعمال دیگرش هم پاکیزه نمى شود.
۴۱ ـ امام باقر علیه السّلام : نخستین چیزى که از بنده بازخواست مى شود، نماز است. پس اگر پذیرفته شد، بقیه [ اعمال ] هم پذیرفته مى شود.

ترغیب به برپا داشتن نماز:

قرآن:
«نماز برپا دارید، و زکات بدهید و با رکوع کنندگان رکوع کنید.»
«و اینکه نماز برپا دارید و از او بترسید و هم اوست که نزد وى محشور خواهید گردید.»
«پروردگارا، مرا برپا دارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز. پروردگارا، ودعاى مرا بپذیر.»
«همان کسانى که چون در زمین به آنان توانایى دهیم، نماز بر پا مى دارند و زکات مى دهند و به کارهاى پسندیده دستور مى دهند و از کارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام همه کارها از آنِ خداست.»
«اى کسانى که ایمان آورده اید، رکوع و سجود کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار خوب انجام دهید، باشد که رستگار شوید.»
«و نماز بر پا دارید و زکات بدهید و از پیامبر [ خدا ] پیروى کنید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید.»
«به سویش توبه کنید و از او پروا بدارید و نماز بر پا دارید و از مشرکان مباشید.»
۱ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله ـ در گفتارش به اسامه ـ : پیوسته نماز بخوان که آن برترین کار بندگان است. چون نماز سر دین و ستون و تارک آن است.
۲ ـ ام سلمه: پایان بخش وصیّت پیامبر خدا، این بود: نماز را،نماز را و کنیزانتان . آن را تکرار کرد تا آنجا که زبانش سنگین و سخنش بریده بریده شد.
۳ ـ انس: هرگاه پیامبر از رفتار مردى خوشش مى آمد، او را به نماز فرمان مى داد.
۴ ـ امام علىّ علیه السّلام : شما را به نماز سفارش مى کنم. آن است که ستون دین و نگهدارنده اسلام است. پس ، از آن غفلت نکنید.
۵ ـ امام باقر علیه السّلام : ابوذر مى گفت: اى طالب علم، نماز بخوان پیش از آن که فرصتهایت از دست برود.

۶ ـ بکر بن محمّد الازدى: در پیش امام صادق علیه السّلام نشسته بودم که ابو بصیر از ایشان راجع به حورالعین پرسید و گفت: فدایت شوم، آنان از مخلوقات دنیایى اند یا از مخلوقات بهشتى؟ امام فرمود: تو را به این ها چه کار؟ بر نماز مواظبت کن . همانا آخرین چیزى که پیامبر اکرم بدان سفارش و ترغیب کرد، نماز بود.

تکبیر و آداب آن:
۱ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : هر چیز گزیده اى دارد و گزیده نماز، تکبیر نخستین است.

۲ ـ هر چیز آغازى دارد و آغاز نماز ،تکبیر نخستین است . پس بر آن مواظبت ورزید .
۳ ـ نماز، با طهارت گشوده مى شود، با تکبیر گفتن آغاز مى گردد و با سلام دادن پایان مى پذیرد .
۴ ـ امام باقر علیه السّلام : یک تکبیر، براى آغاز کردن نماز، کافى، سه تکبیر، بهتر و هفت تکبیر، بهترین است .
۵ ـ امام علىّ علیه السّلام : هنگامى که این آیه بر پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله نازل شد: «ما به تو کوثر را بخشیدیم. پس براى پروردگارت نماز بخوان و نحر کن» ، پیامبر فرمود: اى جبرییل، این قربانى «نحر» که پروردگارم مرا به آن فرمان داده، چیست؟ جبرییل گفت: آن، فرمان قربانى کردن نیست ، بلکه دستور مى دهد هنگام تکبیر در آغاز نماز و رکوع و سر از رکوع برداشتن ، دستهاى خود را بالا ببرى که نماز ما و فرشتگان هفت آسمان چنین است. پیامبر فرمود: بالا بردن دست همان فروتنى است که خداى جلّ جلاله فرمود: «براى پروردگارشان فروتنى و خاکسارى نکردند».
۶ ـ علقمه بن وائل از پدرش: پشت سر پیامبر نماز خواندم، هنگام آغاز نماز تکبیر گفت و دستهایش را بالا برد و نیز هنگامى که خواست به رکوع برود و پس از رکوع.
۷ ـ امام علىّ علیه السّلام ـ در وصف نماز پیامبر ـ : هنگامى که به نماز واجب مى ایستاد تکبیر مى گفت و دستهایش را تا روبروى شانه هایش بالا مى آورد و هنگامى که مى خواست به رکوع برود و نیز پس از برخاستن چنین مى کرد و هنگام نشستن در نماز، هیچگاه دستهایش را بالا نمى آورد و هنگامى که از دو سجده بر مى خاست دستهایش را تا شانه هایش بالا مى آورد و تکبیر مى گفت .

۸ ـ امام صادق علیه السّلام : سفارش پیامبر به علىّ چنین بود: پیوسته دستهایت را در نماز بالا ببر و آن ها را (به طرف قبله) بچرخان.
۹ ـ امام علىّ علیه السّلام : بالا بردن دست در نماز، همان بندگى است .
۱۰ ـ امام صادق علیه السّلام ـ در باره کسى که پیش از رکوع و سجود و نیز پس از سر برداشتن، دستهایش را بالا مى آورد ـ فرمود : آن بندگى است .
۱۱ ـ بالا آوردن دستهایت در نماز ، زینت آن است .
۱۲ ـ منصور بن حازم: امام صادق علیه السّلام را در آغاز نماز دیدم که دستهایش را تا برابر صورتش بالا آورد و کف هر دو دستش را رو به قبله کرد.
۱۳ ـ هشام بن حکم : به امام کاظم علیه السّلام عرض کردم : به چه علت بهتر است در آغاز نماز هفت تکبیر گفته شود؟ امام فرمود: اى هشام، همانا خداى تبارک و تعالى آسمانها را هفت، زمینها را هفت و حجابها را هفت عدد قرار داده است .پس هنگامى که پیامبر را به معراج برد و فاصله اى به اندازه دو سر کمان یا کمتر از آن داشت، حجابى از حجابهایش را زدود . پس پ

یامبر تکبیر گفت و آغاز به گفتن کلمه هایى کرد که در شروع نماز گفته مى شود. سپس هنگامى که حجاب دوم زدوده شد ، تکبیر گفت و همینگونه بود تا به حجاب هفتم رسید و هفت تکبیر گفت. بدین علت، هنگام آغاز نماز هفت تکبیر گفته مى شود.
۱۴ ـ امام رضا علیه السّلام : اگر گفته شود چرا در تکبیر دستها بالا آورده مى شود؟ گفته مى شود: چون بالا آوردن دستها گونه اى دعا ، انقطاع و خاکسارى است و خداى جلّ جلاله دوست داشت هنگام یاد او منقطع، خاکسار و خواستار باشیم. و نیز هنگام بالا آوردن دست ها، حاضر کردن نیّت است وتوجّه دادن دل به آنچه مى گوید .

آداب رکوع:
۱ ـ امام علىّ علیه السّلام : پیامبر هنگامى که رکوع مى کرد ، مى گفت : خدایا براى تو رکوع کردم وبه تو ایمان آوردم و فرمان تو را بردم. تو پروردگار منى. چشم و گوش و مغز و استخوانم، رگ و پى و آنچه پاهایم تحمّل مى کند( همه تنم) براى پروردگار جهانیان فروتنى و تعظیم مى کند .
۲ ـ ابن عباس: پیامبر خدا هنگام رکوع، صاف و راست بود به گونه اى که اگر بر پشت حضرت آب ریخته مى شد، ثابت مى ماند .

۳ ـ امام صادق علیه السّلام : علىّ علیه السّلام در رکوع صاف و معتدل بود. حتى گفته مى شود: اگر بر پشت حضرت آب ریخته مى شد، در همانجا مى ماند و پائین انداختن سر و شانه را در رکوع ناپسند مى داشت.
۴ ـ امام باقر علیه السّلام : هر کس رکوعش را کامل بگزارد ، گرفتار وحشت قبر نمى شود.
۵ ـ هرگاه خواستى به رکوع بروى، در همان حال که ایستاده اى تکبیر بگو . سپس رکوع کن

و سه بار آرام و شمرده بگو: «خدایا براى تو رکوع کردم و تسلیم تو هستم و به تو ایمان آوردم و بر تو توکل کردم و تویى پروردگار من. دل و چشم و گوش و مو و پوست و گوشت و خون و استخوان و مغز و رگ و پیم ، در برابر تو فروتن است بى هیچ امتناع و سرکشى و درماندگى. پروردگار بزرگم را تسبیح مى کنم و مى ستایم». در رکوع دو پایت را در یک ردیف و با فاصله یک وجب، مى نهى و دو زانویت را در کف دستانت مى گیرى و دست راست را بر زانوى راست و پیش از دست چپت مى

گذارى و با سر انگشتانت برآمدگى زانویت را نیک در بر گیر. و هنگامى که انگشتانت را بر زانو نهادى، آن ها را از هم باز کن، کمر و گردنت را کشیده و صاف کن و نگاهت به میان دو قدمت باشد. سپس بگو: «خداوند به هر که او را مى ستاید. گوش مى دهد». و در حالى که راست ایستاده اى : «سپاس پروردگار جهانیان را که شایسته قدرت و کبریایى است؛ بزرگى، مخصوص به خداست که پروردگار جهانیان است». صدایت را بدان بلند مى کنى و سپس دستهایت را به تکبیر بالا مى برى و به سجده مى افتى.
۶ ـ امام صادق علیه السّلام : هنگامى که سر از رکوع برداشتى، کمرت را راست کن ، که هر کس چنین نکند نمازى ندارد .

آداب سجده:
۱ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : سجده بر هفت استخوان است: پیشانى، دو دست، دو زانو، دوانگشت شست [ پا ] و بینیت را نیز بر خاک مى نهى.
۲ ـ محمّد بن مسلم: امام صادق علیه السّلام را دیدم هنگام سجده کردن، دستانش را پیش از زانوانش بر زمین مى نهاد و هنگام برخاستن، زانوانش را پیش از دستانش بلند مى کرد.
۳ ـ امام صادق علیه السّلام : علىّ صلوات الله علیه هنگام سجود، سینه و شکمش را بالاى زمین نگه مى داشت ، همانگونه که شتر لاغر و باریک میان سینه اش را بالا مى دارد.
۴ ـ زن هنگام سجده، ساعدهاى دستش را [ بر زمین مى گسترد.

۵ ـ شایسته است نمازگزار پیشانیش را بر زمین بنهد و صورتش را به خاک بمالد ، که این کوچکى کردن براى خداى جلّ جلاله و بزرگداشت اوست.
۶ ـ هرگاه بنده سجده کند و آن را طول دهد، ابلیس فریاد برمى آورد: اى واى! او اطاعت کرد و من سرپیچى، او سجده کرد و من خوددارى .
۷ ـ امام کاظم علیه السّلام ـ در نامه اى به یکى از یارانش ـ : هنگام نماز، سجده را طول بده.
آداب رکوع وسجود:

۱ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : همانا من از قرائت [ قرآن ] در رکوع و سجود ، نهى شدم. پس در رکوع، خداوند را بزرگ بشمارید و در سجود، بسیار دعا کنید ، که سزاوار برآورده شدن است.
۲ ـ ابوبکر حضرمى: امام باقر علیه السّلام فرمود: مى دانى حدّ رکوع و سجود چیست؟ گفتم: نه . فرمود: در رکوع سه مرتبه «سبحان ربى العظیم و بحمده» مى گویى و در سجود سه مرتبه «سبحان ربّى الاعلى و بحمده» . پس هر کس یکى کمتر بگوید، یک سوّم نمازش را نیاورده است و هر کس دو تا کمتر بگوید دو سوّم نماز را کم گذاشته است و هر کس تسبیح نکرد، نمازى ندارد.
۳ ـ برید عجلى: به امام باقر علیه السّلام عرض کردم: کدامیک بهتر است؟ قرائت بسیار یا طول دادن رکوع و سجود؟ فرمود: طول دادن رکوع و سجود در نماز ، بهتر است . آیا گفته خداى جلّ جلاله را نشنیده اى: « پس آن اندازه که مى توانید از آن (قرآن) بخوانید و نماز بر پا دارید» . منظور از برپا داشتن نماز، تنها طول دادن رکوع و سجده است.
۴ ـ امام باقر علیه السّلام : هر کس در رکوع و سجود و قیامش بگوید : «خداوند بر محمّد و خاندانش درود فرستد» خداوند (پاداشى) همچون رکوع و سجود و قیام برایش مى نویسد.
۵ ـ امام صادق علیه السّلام : از خداوند پروا کنید و رکوع و سجود را نیکو بیاورید.
۶ ـ زراره: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که مى فرمود: سه چیز است که اگر شخص با ایمان بداند، سبب افزایش عمر وپایدارى نعمتش مى گردد. گفتم: آن ها چیستند؟ فرمود: رکوع و سجودش را در نماز طول بدهدو;
۷ ـ امام صادق علیه السّلام : هنگام نشستن در نماز، بر طرف راستت منشین، بلکه بر چپ بنشین و در سجده، کف دستت را برزمین بگستر و در رکوع برآمدگى زانوانت را در کف دستانت بگیر.
۸ ـ هشام بن سالم: از امام صادق تسبیح در رکوع وسجود را پرسیدم، فرمود: (نمازگزار) در رکوع مى گوید: «سبحان ربى العظیم» و در سجود مى گوید: «سبحان ربى الاعلى». تعداد واجبش یک تسبیح، سه بار سنّت و فضیلت در هفت بار است.

۹ ـ معاویه بن عمار: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: مختصرترین تسبیح در نماز چیست؟ فرمود: سه تسبیح شمرده مى گویى: «سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله».
۱۰ ـ عبد الله بن سلیمان: از امام صادق پرسیدم کسى در رکوع یا سجود نماز واجب ، پیامبر را یاد مى کند، در همان حال صلوات بفرستد؟
فرمود: بلى ، همانا صلوات بر پیامبر خدا همچون تکبیر و تسبیح مى باشد و آن ده حسنه است ، که هجده فرشته براى رساندنش بر یکدیگر پیشى مى گیرند .

۱۱ ـ سماعه: از ایشان پرسیدم آیا رکوع وسجود در قرآن نازل شده است؟ فرمود: بلى، گفته خداى جلّ جلاله : «اى ایمان آورندگان ، رکوع و سجود کنید». پس گفتم: حد رکوع و سجود چیست؟ فرمود: آنچه از رکوع کفایت مى کند ، سه تسبیح است . مى گویى: سبحان الله، سبحان الله، تا سه بار و هر کس که توان طول دادن رکوع و سجودش را دارد، آن دو را تا آنجا که مى تواند با تسبیح و ستایش و بزرگداشت خداوند و دعا و زارى طول بدهد که بنده در سجده از هر وقت دیگر به پروردگارش نزدیکتر است. و اما امام هنگامى که براى مردم اقامه جماعت مى کند ، سزاوار نیست که نماز را با آنان طول بدهد ؛ زیرا در میان مردم، اشخاص ناتوان و گرفتار هستند؛ همانا پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله هنگامى که با مردم نماز مى خواند بر آنان سبک مى گرفت.
۱۲ ـ زراره: هر گاه زن به نماز مى ایستد ، دو پایش را کنار هم مى نهد و میان آن دو فاصله نمى دهد و دستانش را به سبب پستانهایش به سینه مى چسباند و در رکوع، بر بالاى زانوانش و رانش مى نهد تا زیاد خم نشود و سرینش بالا بیاید. در نشستن بر سرین بنشیند و نه آنگونه که مرد مى نشیند و هنگامى که به سجده مى رود زانوانش را پیش از دستانش بر زمین مى گذارد و سپس چسبیده به زمین سجده مى کند، در نشستن رانهایش را به هم مى چسباند و زانوانش را از زمین بلند مى کند و هنگام برخاستن نرم و آهسته برمى خیزد و نخست سرینش را بلند نمى کند.
۱۳ ـ امام رضا علیه السّلام : اگر گفته شود: چرا تسبیح و رکوع و سجود واجب شده است؟ گفته مى شود: به چند علت، از جمله اینکه بنده با افتادگى و فروتنى و بندگى و پرهیز و خوارى و سرشکستگى و تواضع و نزدیکى به پروردگارش، به تمجید و تقدیس و بزرگداشت و سپاسگزارى آفریننده و روزى دهنده اش مى پردازد، و براى اینکه تسبیح و سپاسگزارى نیز بکند ، همانگونه که تکبیر و تهلیل کرده است و همچنین دل و ذهنش را به یاد خدا مشغول دارد و فکر و خیال و آرزوهایش ، او را به سوى غیر خدا نکشاند.

آداب برخاستن ازسجده:
۱ ـ اصبغ بن نباته: امیر مؤمنان علیه السّلام هر گاه سر از سجده بلند مى کرد، مى نشست تا آرام گیرد، سپس برمى خاست .

۲ ـ امام صادق علیه السّلام : هر گاه مردى سجده کرد و خواست برخیزد، با همه دستش بر زمین تکیه نکند ، بلکه (فقط)کف دستانش را بر زمین بگسترد بى آنکه نشیمنگاهش را بر زمین نهد.
۳ ـ امام کاظم علیه السّلام : هنگامى که سر از سجده دومت در نماز برداشتى، پیش از برخاستن اندکى بنشین، سپس زانوانت را پیش از دستانت بر زمین بگذار و دستانت را باز کن و با تکیه به هر دو برخیز که این وقار مرد مؤمن فروتن در برابر پروردگارش است .
۴ ـ امام صادق علیه السّلام : هر گاه علىّ علیه السّلام از دو رکعت اول بر مى خاست، مى گفت: با توانایى و نیروى تو بر مى خیزم و مى نشینم.

۵ ـ هر گاه از سجده برمى خیزى و مى ایستى ، بگو: «خدایا، پروردگارم با توانایى و نیروى تو بر مى خیزم و مى نشینم» و اگر خواستى بگو: «و رکوع و سجود مى کنم» .
۶ ـ هر گاه پس از پایان رکعتى برمى خیزى ، بر کف دستانت تکیه کن و بگو: «با توانایى خداوند و نیروى او بر مى خیزم و مى نشینم»، که علىّ علیه السّلام اینگونه مى کرد .

قنوت وآداب آن:
۱ ـ براء بن عازب: پیامبر صلّى الله علیه و آله نماز واجب نمى گزارد ، جز اینکه در آن قنوت مى خواند .
۲ ـ امام باقر علیه السّلام : قنوت در هر نمازى (مشروع) است .
۳ ـ قنوت در هر دو رکعت هست ،واجب باشد یا مستحب .
۴ ـ امام صادق علیه السّلام : هر کس از روى بى میلى قنوت را ترک کند ، نمازى براى او نیست .
۵ ـ صفوان جمّال: چند روز پشت سر امام صادق علیه السّلام نماز گزاردم . در همه نمازها قنوت مى خواند، هم آن هایى که بلند و هم نمازهایى که آهسته خوانده مى شود .
۶ ـ امام صادق علیه السّلام : قنوت در نمازِ واجب، دعا و در وتر، استغفار است.

۷ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : آن که قنوتش را در دنیا بیشتر طول دهد، در توقفگاه روز قیامت آسوده تر است .
۸ ـ طول دادن قنوت در نماز، سختى هاى مرگ را کاهش مى دهد .
۹ ـ هنگامى که ابوذر پرسید کدام نماز برتر است؟ فرمود: نمازى که قنوتش طولانى باشد .

۱۰ ـ از معصومان روایت شده است: برترین نماز، آن است که قنوتش طولانى باشد.
۱۱ ـ امام باقر علیه السّلام : همه قنوتها ، با صداى بلند خوانده مى شود .
۱۲ ـ اسماعیل بن فضل: از امام صادق علیه السّلام درباره قنوت و آنچه در آن گفته مى شود، پرسیدم. حضرت فرمود: هر آنچه خداوند بر زبانت جارى کرد و براى آن چیز خاصى نمى دانم .
۱۳ ـ امام صادق علیه السّلام : کافى است در قنوت بگویى: «خدایا ما را بیامرز و بر ما رحمت آور و به ما عافیت ده و از ما در دنیا و آخرت درگذر که تو بر هر کار توانایى» .
۱۴ ـ ابو بکر بن ابى سمال: نماز صبح را پشت سر امام صادق علیه السّلام خواندم، هنگامى که در رکعت دوم، قرائتش را تمام کرد با صدایى نزدیک به بلندى صداى قرائتش گفت:« خدایا ما را بیامرز و بر ما رحمت آور و به ما عافیت ده و از ما در دنیا و آخرت درگذر که تو بر هر کار توانایى» .
۱۵ ـ قاضى نعمان: دعاهاى گوناگونى براى قنوت نماز صبح، از اهل بیت ـ درودهاى خداوند بر ایشان باد ـ به ما رسیده است. این دعاها همگى زیبا هستند و از زیباترین آن ها این است که بگویى : خدایا ما از تو یارى مى جوییم و آمرزش مى خواهیم ونیکیهایت را سپاس مى گوییم و کفران نمى کنیم. برایت فروتنى مى کنیم و از آن که به تو کفر مى ورزد، دورى مى گزینیم. خدایا فقط تو را مى پرستیم و براى تو نماز مى گزاریم و سجده مى کنیم و به خدمت تو شتابانیم. به رحمتت امید داریم واز عذابت هراسانیم که بى گمان به کافران مى رسد. خدایا کافران ومنافقان ومنکران اولیایت ـ پیشوایان پاک خاندان پیامبرت ـ را عذاب کن و بر آنان کیفر و سختى و خشم و عذابت را فرو فرست. خدایا کافران اهل کتاب ومشرکان را مجازات کن. خدایا مردان و زنان مؤمن را بیامرز و میان آنان را اصلاح کن و با هم الفتشان ده و ایمان و حکمت را در دلهایشان بنشان و آن ها را بر دین پیامبرت ثابت بدار و در برابر دشمنان تو و خودشان یاریشان کن. خدایا مرا همراه با آنان که ره نمودى ره بنما و سرپرستیم را همچون آنان که سرپرستیشان را پذیرفتى بپذیر و در آنچه به من بخشیده اى برکت ده و در میان آنان که عافیت داده اى ، عافیتم بخش و از قضاى سوء خود ، حفظم کن که تو حکم مى رانى و بر تو حکمى نمى رود و آن که تو دوستش دارى ، خوار نمى شود و آن که تو دشمن

ش دارى سربلند نمى گردد. تو مبارک و بزرگى، جز تو خدایى نیست، از تو آمرزش مى خواهم و به تو باز مى گردم و نیکویى را از تو اى پروردگار من ، در دنیا و آخرت مى طلبم و از تو مى خواهم که با رحمتت ما را از عذاب جهنم حفظ کنى.

تشهد وآداب آن:پرسیدم، فرمود: شهادتین.
۲ ـ امام صادق علیه السّلام : هر کس نماز بگذارد و بر پیامبر صلّى الله علیه و آله صلوات نفرستد و آن را از روى قصد ترک کند، نمازى ندارد .
۳ ـ پرداختن زکات (فطریه) روزه را تمام مى کند، همچون صلوات بر پیامبر علیه السّلام که تمام کننده نماز است. هر کس روزه بگیرد و زکات را از روى قصد نپردازد، روزه اى ندارد و هرکس نماز بگزارد و از روى قصد صلوات بر پیامبر صلّى الله علیه و آله نفرستد، نمازى ندارد. همانا خداوند متعال پیش از نماز به آن (زکات) پرداخته و فرموده است : «بى گمان رستگار شد کسى که زکات داد و نام پروردگارش را یاد کرده نماز گزارد».
۴ ـ تشهد در (پایان) دو رکعت نخست چنین است: سپاس مخصوص خداست، گواهى مى دهم که جز خداى یگانه خدایى نیست، همتایى ندارد و گواهى مى دهم که محمّد بنده و پیامبر اوست . خدایا ، بر محمّد و خاندانش درود فرست و شفاعتش را در حق امتش بپذیر و درجه اش را رفیع کن .
۵ ـ محمّد بن ابى نصر: به امام رضا علیه السّلام عرض کردم: فدایت شوم، همان تشهد رکعت دوم را در رکعت چهارم بگویم کفایت مى کند؟ فرمود: بلى.

سلام وآداب آن:
۱ ـ امام صادق علیه السّلام : هنگامى که در صف (نماز جماعت) هستى، سلامى بر طرف راستت و سلامى بر طرف چپت بده ؛ زیرا از سمت چپت کسى بر تو سلام مى کند. و اگر امام بودى یک سلام رو به قبله بده .
۲ ـ مفضّل بن عمر: از امام صادق علیه السّلام حکمت واجب شدن سلام را در نماز پرسیدم، فرمود: چون پایان دادن به نماز (و محرّمات در هنگام انجام آن) است.
گفتم: به چه علت بر سمت راست سلام مى دهد و بر چپ نمى دهد؟ فرمود: چون فرشته اى که بر نوشتن نیکوییها گمارده شده ، در سمت راست و آن که بدیها را مى نویسد در سمت چپ است و نماز نیکوست و بدى در آن نیست . از این رو بر سمت راست سلام مى دهد و نه چپ. گفتم: چرا گفته نمى شود: سلام بر تو و گفته مى شود: سلام بر شما و حال آنکه فرشته سمت راست یک نفر است؟ فرمود: چون هم بر او و هم بر آنان که در سمت چپ هستند سلام مى دهد و فرشته سمت راست را با (اختصاص) اشاره به او برترى مى بخشد;

گفتم: چرا مأموم سه سلام مى دهد؟ فرمود: یکى، جواب سلام امام جماعت است که براى او و دو فرشته اش مى باشد و سلام دوم بر آنان که سمت راست اویند و نیز دو فرشته گمارده شده بر او و سلام سوم بر آنان که سمت چپ اویند و نیز دو فرشته گمارده شده بر او و آن که در سمت چپش کسى نیست بر سمت چپش سلام نمى دهد ، مگر اینکه سمت راستش دیوار و چپش به طرف مأمومى باشد که پشت سر امام است . پس در این حالت بر سمت چپش سلام مى دهد. گفتم: پس امام بر چه کسى سلام مى دهد؟ فرمود: بر دو فرشته اش و مأمومان. به فرشتگانش مى گوید: به سلامت ماندن نمازم را از آنچه تباهش مى کند، بنویسید و به نمازگزاران پشت سرش مى گوید: از عذاب خداى جلّ جلاله در سلامت و امان ماندید .

کلیات آداب نماز:
۱ ـ علىّ بن یحیى بن خلّاد از طریق پدرش از عموى خود نقل مى کند: با پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله در مسجد نشسته بودم، مردى داخل شد و دو رکعت نماز خواند ، سپس نزد پیامبر آمد و سلام کرد، پیامبر که او را هنگام نماز زیر نظر داشت ، پس از جواب سلام، به وى گفت: بازگرد و نماز بخوان که نماز نخوانده اى (واین کار تکرار شد) تا اینکه در نوبت سوم یا چهارم ، آن مرد گفت: سوگند به آن که کتاب را بر تو فرو فرستاد،کوشش بسیار کردم و شوقم فزون گشته است، به من نشان ده و آگاهم کن .
حضرت فرمود: هر گاه خواستى نماز بخوانى وضویى نیکو بساز . سپس رو به قبله کن و تکبیر بگو و پس از قرائت به رکوع برو تا اینکه در رکوع آرام گیرى . سپس بلند شو تا اینکه راست بایستى . سپس به سجده برو تا اینکه در سجده آرام گیرى . سپس برخیز تا اینکه آرام بنشینى . سپس به سجده برو تا اینکه آرام گیرى . سپس برخیز. پس اگر نمازت را اینگونه به پایان بردى تمام است و آنچه از این ها کم کردى ، از نمازت کم گذارده‌اى.
۲ ـ محمّد بن عمرو بن عطا: شنیدم ابوحمید ساعدى در میان ده نفر از اصحاب پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله که از جمله آنان ابوقتاده بود، گفت :من از همه شما به نماز پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله داناترم. گفتند: چطور؟ به خدا سوگند، تو نه بیشتر از ما با پیامبر بوده اى و نه پیشتر . گفت: چرا، گفتند: عرضه کن .

گفت: پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله هنگامى که به نماز مى ایستاد دستانش را تا برابر شانه هایش بالا مى آورد سپس تکبیر مى گفت تا اینکه هر استخوان در جاى خودش راست مى شد و پس از آن به قرائت مى پرداخت . سپس تکبیر مى گفت و دستانش را تا برابر شانه هایش بالا مى آورد . سپس رکوع مى کرد و کف دستانش را بر زانوانش مى نهاد . سپس خود را کشیده و صاف مى کرد بى آنکه سرش را پایین اندازد و یا کج کند و هنگامى که سر از رکوع برمى داشت مى گفت: خداوند به کسى که او را مى ستاید ، گوش مى دهد . سپس دستانش را تا برابر شان

ه هایش ـ کشیده و راست ـ بالا مى آورد و تکبیر مى گفت . سپس به زمین مى افتاد و دستانش را از پهلوهایش دور مى نمود . سپس سر بر مى داشت و پاى چپش را خم کرده بر آن مى نشست. در سجده، انگشتان پایش را باز مى نمود و پس از سجده تکبیر مى گفت و برمى خاست و پاى چپش را خم کرده رویش مى نشست ، تا هر استخوانى به جاى خود باز گردد . سپس در سجده دیگر نیز چنین مى کرد. هنگام برخاستن از هر دو رکعت تکبیر مى گفت و دستانش را تا برابر شانه هایش بالا مى آورد همانگونه که در آغاز نماز مى کرد. در بقیه نماز هم این ها را انجام مى داد تا اینکه در سجده اى که پس از آن سلام نماز بود ، پاى چپش را عقب مى کشید وبر سرین و طرف چپ بدنش مى نشست. (اصحاب) گفتند: راست گفتى . اینگونه نماز مى خواند .
۳ ـ امام سجاد علیه السّلام : حق نماز آن است که بدانى درآمدن بر خداوند جلّ جلاله است و تو در پیشگاه خداوند جلّ جلاله ایستاده اى . پس اگر این را دانستى ، همچون بنده اى خوار و کوچک، خواهان و هراسان، امیدوار و ترسان، بیچاره و گریان، با وقار و اطمینان به بزرگداشت همو که در برابرش ایستاده اى، مى پردازى و با دلت به او رو مى آورى و نماز را با حدود و حقوقش برپا مى دارى.

۴ ـ امام باقر علیه السّلام : هنگامى که در نماز مى ایستى، پاهایت را به هم نچسبان و میانشان فاصله اى به اندازه حد اقل یک انگشت و حد اکثر یک وجب بده و شانه هایت را فرو انداز و دستانت را رها کن و انگشتانت را درهم نیاویز بلکه بر رانهایت و در راستاى زانوانت باشند و نگاهت به سجده گاهت باشد.

هنگامى که رکوع مى کنى دو پایت را در یک ردیف بگذار و میانشان فاصله اى به اندازه یک وجب مى دهى و زانوانت را در کف دستانت بگیر و دست راستت را بر زانوى راستت و پیش از دست چپت مى نهى و با سر انگشتانت برآمدگى زانویت را نیک در بر گیر و هنگامى که آن ها را بر زانوانت نهادى از هم بازشان کن .اگر سر انگشتانت را در رکوع به زانوانت رساندى کفایت مى کند ولى من بیشتر دوست دارم زانوانت را در کف دستانت بگیرى و انگشتانت را بر برآمدگى زانوانت بنهى و آن ها را از هم باز کنى. کمرت را راست نگه دار و نگاهت به میان قدمهایت باشد.
هنگامى که خواستى به سجده بروى دستانت را به تکبیر بلند کن و به سجده بیفت و دستانت را با هم و پیش از زانوانت بر زمین بنه و ساعدهاى دستانت را چون درندگان بر زمین نگستران و بر زانوان و رانهایت نیز مگذار بلکه با آرنجهایت بال بساز و کف دستانت را به زانوانت نچسبان و به صورتت نیز نزدیک مگردان ، بلکه میان آن دو و در راستاى شانه هایت باشد ، نه روبروى زانوانت بلکه اندکى از آن ها انحراف داشته باشد. دستانت را کاملا بر زمین بگستران و (پس از سجده) به سوى خود باز گردان و اگر زیر آن ها پارچه اى بود اشکالى ندارد، گر چه به زمین رساندنشان بهتر است و در سجده، انگشتانت را از هم باز مکن ، بلکه به هم بچسبان.
هنگامى که براى تشهد نشستى ، زانوانت را به زمین بچسبان و کمى میانشان را باز کن و باید روى پاى چپت بر زمین باشد و روى پاى راستت بر کف پاى چپت قرار گیرد و سرینت و نیز سر انگشت شست پاى راستت بر زمین باشد و هیچگاه بر هر دو پایت منشین که به تو آزار مى رساند و نیز با (نشیمنگاه) بر زمین منشین که بخشى از تنت بربخشى دیگر قرار مى گیرد و نمى توانى براى تشهّد و دعا صبر کنى.
۵ ـ ابراهیم بن هاشم از حمّاد بن عیسى: روزى امام صادق علیه السّلام به من فرمود: اى حمّاد، آیا مى توانى خوب نماز بخوانى؟ به امام عرض کردم: اى سرور من! کتاب حریز را که درباره نم

از است در حافظه دارم. حضرت فرمود: عیبى ندارد ، اى حمّاد! برخیز و نماز بخوان.
حمّاد گوید: در برابر حضرت بپاخاستم و رو به قبله نماز را شروع کردم به رکوع رفتم و سجده کردم. آن گاه امام فرمود: اى حمّاد! نیکو نماز نمى خوانى! چه قدر زشت است فردى از شما شصت یا هفتاد سال بر او بگذرد و یک نماز با آداب و حدود کامل نخواند!
حمّاد گوید: در خود احساس خوارى کردم و به امام گفتم: فدایت شوم، نماز را به من بیاموز. پس امام برخاست، رو به قبله ایستاد و هر دو دستش را بر روى ران خویش نهاد، در حالى که انگشتانش را بسته بود و دو پاى خود را نزدیک هم قرار داد به گونه اى که میان دو پایش به اندازه سه انگشت باز فاصله بود و انگشتان پا را رو به قبله داشت و آن ها را از قبله منحرف نساخت و با فروتنى تکبیر گفت. سپس حمد و «قل هو الله احد» را شمرده خواند. آن گاه به اندازه یک نفس، در همان حال ایستادن، درنگ کرد . سپس دو دست خود را تا رو بروى صورت بالا آورد و در همان حال ایستادن تکبیر گفت. آن گاه به رکوع رفت و با دستانى که انگشتانش باز بود ، زانوى خود را گرفت و زانو را به عقب داد تا پشت حضرت کاملاً صاف شد ، به گونه اى که به سبب صافى پشت و کشیدگى گردن، اگر قطره اى آب یا روغن بر پشت حضرت ریخته مى شد، از جایش تکان نمى خورد . دو چشمش را بست؛ سپس سه بار شمرده فرمود: «سبحان ربّى العظیم و بحمده». آن گاه راست ایستاد و چون استقرار کامل پیدا کرد، فرمود: «سمع الله لمن حمده». سپس در حال ایستاده تکبیر گفت و دست ها را تا رو به روى صورت بالا آورد . آن گاه سجده کرد و دست ها را در حالى که انگشتانش کنار هم و بدون فاصله بود ، در جلوى زانو و برابر صورت نهاد و سه بار گفت: «سبحان ربّى الاعلى و بحمده» و در حالت سجده هیچ جاى بدن را بر جاى دیگر قرار نداد و بر هشت استخوان سجده کرد : دو کف دست، دو زانو، دو انگشت شست پا، پیشانى و بینى و فرمود: لازم است سجده بر هفت تاى این ها قرار گیرد و این همان است که خداوند در قرآن فرموده است که: «و همانا سجده گاهها براى خداست پس در کنار خداوند هیچ کس را مخوان» واین هفت جا، پیشانى و دو کف دست و دو زانو و دو شست پاست و نهادن بینى بر زمین مستحب است. سپس امام سر از سجده برداشت و چون درست به حالت نشسته درآمد تکبیر گفت. آن

گاه بر ران چپ نشست و روى پاى راست را بر کف پاى چپ قرار داد و فرمود: «استغفر الله ربّى و اتوب الیه». سپس در حال نشسته تکبیر گفت و سجده دوم را به جاى آورد و در سجده دوم مانند سجده اول رفتار کرد و در حال رکوع و سجود هیچ جاى بدن را بر جاى دیگر آن نگذاشت و در حال سجده دست ها را چون دو بال باز مى کرد و ساعد را بر زمین نمى گذاشت. این چنین امام دو رکعت نماز گزارد و انگشتان دو دست حضرت در حال تشهّد بسته بود و چون از تشهد فارغ شد، سلام داد و فرمود: اى حمّاد! اینگونه نماز بخوان!

کلیات آنچه شایسته نمازگزارنیست:

۱ ـ امام علىّ علیه السّلام : هیچیک از شما، سست و خواب آلود به نماز نایستد و به خود نیندیشد که همانا در پیشگاه پروردگارش جلّ جلاله مى باشد. و براى بنده از نمازش تنها آنچه با دلش به آن توجه داشته، مى ماند.
۲ ـ امام باقر علیه السّلام : هنگامى که در نماز ایستاده اى به نمازت توجه کن ، که تنها آنچه بدان توجه دارى برایت حساب مى شود و در آن با دست و سر و ریشت بازى نکن ، با خود سخن مگو، خمیازه مکش و دستان و سینه ات را کشیده و باز مکن ، دستانت را بر هم مگذار که این کار مجوس است. بر دهانت چیزى مبند، خود را جمع نکن ، بلکه باز کن همانگونه که شتر باز مى کند، بر کف پاهایت منشین و ساعدهایت را بر زمین مگستران ، انگشتانت را مشکن ، که همه این ها کم گذاشتن از نماز است.
۳ ـ قاضى نعمان از امام صادق علیه السّلام : ایشان خمیازه و دستها را کشیدن و سینه باز کردن را در نماز ناپسند مى شمرد. خمیازه و دست و سینه بازکردن به جهت کسالت عارض مى شوند و قصد آن و انجامش نهى شده است و خمیازه بى قصد هم مى آید . پس هر کس به آن گرفتار شد و نتوانست خود را نگه دارد ، دستش را بر روى دهانش بگذارد و جلوى آن را بگیرد و آن را تکرار نکند و طول ندهد.

۴ ـ امام صادق علیه السّلام : هنگامى که به نماز ایستادى بدان که در پیشگاه خداوندى و اگر او را نمى بینى، بدان که او تو را مى بیند. پس به نمازت توجه کن و آب بینى و دهان مینداز و انگشتانت را نشکن و هنگام ایستادن دستانت را بر پشتت قرار مده، که گروهى به جهت انگشت شکستن و دست بر پشت نهادن، کیفر شدند .
۵ ـ در فقه الرضا آمده است : هرگاه خواستى به نماز برخیزى، سست و خواب آلود و شتابا

ن و بازى کنان بر نمى خیزى، بلکه آن را با آرامش و وقار و درنگ به جا مى آورى و فروتن و افتاده باش، فروتن و افتاده براى خداى جلّ جلاله با هاله اى از بیم و هراس، امیدوار و بیمناک، همراه با آرامش و ترس و احتیاط. پس در پیشگاه او همچون بنده گناهکار فرارى در پیش اربابش بایست. پاهایت را در یک ردیف قرار ده و خود را راست نگه دار و به راست و چپ روى مگردان گویا که او را مى بینى که اگر تو او را نمى بینى، او تو را مى بیند. با ریشت و هیچیک از اندامت بازى مکن و انگشتانت را مشکن و بدنت را مخاران و به بینى و یا لباست مشغول مشو و در حالى که بر دهانت چیزى بسته اى، نماز مخوان. و براى زنان جایز نیست که با نقاب نماز بخوانند.
هنگام ایستادن ، دیده ات به سجده گاهت باشد و اظهار بى تابى و بى قرارى و ترس کن و با این حالت به سوى خداى جلّ جلاله ، اشتیاق نشان بده و سنگینیت را گاه بر این پا و گاه بر دیگرى مینداز و همچون کسى که آخرین نمازش را مى خواند، نماز بگزار ، گویى مى بینى که دیگر هرگز نماز نمى خوانى. بدان که در پیشگاه (خداى) جبّارى، با هیچ چیز بازى مکن و در خود فرو مرو و دلت را خالى ساز و به نمازت مشغول باش و دستانت را رها کن و بر رانهایت بنه.
به هنگام آغاز نماز، تکبیر بگو و دستانت را تا روبروى گوشهایت بالا ببر و انگشتان شست را از برابر گوشهایت مگذران و در نماز واجب دستانت را آن اندازه بالا میاور تا از سرت بگذرد، گرچه در نماز مستحب و وتر اشکالى ندارد.
هنگامى که رکوع کردى برآمدگى زانوانت را با کف دستانت در بر گیر و انگشتانت را از هم باز کن و پس از سر بر داشتن از رکوع، راست بایست تا همه مفصلها به جاى خود برگردند. سپس سجده کن و پیشانیت را بر زمین بنه و کف دستانت را بر خاک بگذار و انگشتانت را به هم بچسبان و آن ها را رو به قبله قرار بده.
هنگام نشستن بر سمت راست بدنت منشین

، بلکه آن را بلند کن و بر سرینت بنشین و در نمازت، خمیازه مکش، آروغ مزن و با تمام سعى و توان، از آن دو مانع شو و هنگامى که عطسه کردى بگو : سپاس مخصوص خداوند است و بر سجده گاهت پا مگذار و پس و پیش مرو و در حالى که یکى از دو پلیدیها (بول و غائط) در تو هست، نماز مخوان و اگر در نماز فشارى احساس کردى، نماز را رها کن، مگر اینکه بتوانى بر آن صبر کنى بدون اینکه به نمازت زیانى برساند. و با همه دلت به خد

اوند روى آور تا خداوند به تو روى آورد.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.