مقاله در مورد آسیب شناسی و جرم شناسی بزهکاری زنان و درمان آن


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد آسیب شناسی و جرم شناسی بزهکاری زنان و درمان آن دارای ۱۲۱ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد آسیب شناسی و جرم شناسی بزهکاری زنان و درمان آن  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد آسیب شناسی و جرم شناسی بزهکاری زنان و درمان آن،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد آسیب شناسی و جرم شناسی بزهکاری زنان و درمان آن :

آسیب شناسی و جرم شناسی بزهکاری زنان و درمان آن

فصل اول

مقدمه
تدوین قواعد و قوانین حاکم بر زندگی جمعی و الزام افراد به رعایت این قوانین از سوی نمایندگان و مجریان قانون، موضوعی است که تاریخی به قدمت شکل‌گیری زندگی جمعی و گروهی انسان دارد. کنترل رفتارها مطابق با معیاری و ملاک‌های مورد قبول دیگان از سوی مراجع مختلف خارجی، شیوه‌ای است که با اندکی تأثیر به کار برده می‌شود. چرا که این روش‌ها تنها در صورتی کارآیی خواهد داشت که رفتاری مخالف با قوانین حاکم بر جامعه رخ داده و امکان جلب و دستگیری فرد خاطی و مجازات او فراهم باشد.

کنترل رفتارها از سوی مراجع خارجی با تشریفات مختلف و گاهی با تناقض قانونی همراه است. مجریان قوانین از آن جهت که انسان‌اند ممکن است عمداً یا سهواً نماینده مناسبی از سوی قانون نبوده و خود اعمالی خلاف قانون مرتکب شوند.
اصلاحات مکرر قوانین برحسب مقتضیات زمان، بیانگر امکان وجود نقایصی است که انسان‌ها همواره در تلاش‌اند آنها را مرتفع نمایند.

نسبی بودن قوانین و تأثیر نارسای آن در کاهش جرائم باعث می‌شود همواره حکایت تلخ بروز جرائم تکرار شود و سنگینی بار آسیب‌های اجتماعی بر دوش جامعه فزونی یابد.
عوارض نامطلوب دردها و معضلات اجتماعی که جامعه همواره مجبور به تحمل آن است باعث شده است گروه‌های پژوهشی در قالب فعالیت‌های علمی و تحقیق در پی یافتن علل و انگیزه‌های ارتکاب جرم باشند. تا راهکارهای مناسبی را برای رهایی از این آسیب‌ها بیابند. طبق موازین

حقوقی، جرم عملی است که برخلاف یکی از موارد قانونی مجازات عمومی هر کشوری باشند و مجرم کسی است که در زمان معینی عملی برخلاف مقررات قانونی کشور انجام دهد. وقوع جرم نه تنها نظم و آرامش و سلامت جامعه را بر هم می‌زند بلکه خصارت روحی و جسمی و مادی نیز به افراد و آزادی و استقلال آنها وارد می‌نماید. متأسفانه تاکنون بیشتر اقدامات برای حل مشکل بزهکاری و آسیب‌های این چنینی، جنبه قضایی و انتظامی داشته و کمتر به راهبردهای تربیتی

و اصلاحی و جوانب پیشگیرانه توجه شده است. توجه به جوانب قضایی و انتظامی از طریق اصلاح و تغییر در قوانین و مقررات، عمدتاً از راه تشدید آنها و یا افزایش توان کنترل شرایط و افراد صورت می‌گیرد.
این اقدامات در جهت افزایش کنترل‌های خارجی بر رفتار انسان می‌باشد. در مقابل توجه به اقدامات اصلاحی و تربیتی از طریق تقویت کنترل‌های درونی رفتار قرار دارد که در جهت افزایش مبانی شناختی و روانی حاکم بر رفتار است.
توجه به مطالعات و تحقیقات گسترده با استناد به آخرین داده‌ها و تازه‌ترین اطلاعات و توجه به جوانب آسیب‌شناختی، سبب‌شناختی و درمانی از ابعاد روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و جرم‌شناختی ضروری به نظر می‌رسد.

هر اقدام تربیتی و هر فعالیت اصلاحی واجد حساسیتی ویژه است.
این حساسیت از آن جهت با عوامل درونی کنترل رفتار یعنی شناخت‌ها و عواطف سروکار دارد شکلی متفاوت به خود می‌گیرد و آنگاه که موضوع مورد مطالعه مجرمین باشند مضاعف می‌شود.

بیان مسئله
شرایط، زمانی پیچیده‌تر می‌نماید که سعی بر بررسی زنان مجرم باشد.
چرا که نقش زنان در شکل‌گیری، پدیدآیی و استقرار خانواده از یکسو و انجام دوام و پایدار

ی خانواده از سوی دیگر غیر قابل تردید و انکار است.
زنان به عنوان ایفاگران نقش‌های تربیتی در کانون خانواده و جامعه اولویت ویژه دارند و بیش از پیش موضوع توجهات تربیتی و آموزشی باشند. توجه پژوهشگران برای ریشه‌یابی آسیب‌های اجتماعی توجهی چند جانبه بوده است. انواع مشکلات خانوادگی، سطح نظارت والدین، مشکلات روانی و اختلالات رفتاری مجرمین، مشکلات آموزشی در سطوح مختلف دستگاه‌های آموزشی، پرورشی و تربیتی جامعه و ناتوانی مجرمین در یادگیری شیوه‌های کنار آمدن با مشکلات و مهارت‌های سازگار شدن و ایجاد ارتباط سالم و سازنده با دیگران و نیز تعیین نوع و میزان تأثیر مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و; بر ارتکاب جرائم و افزایش آن از جمله متغیرهای مورد توجه پژوهشگران است.
این نوشته در تلاش است ضمن اعلام داده‌های توصیفی از وضعیت جرم و بزه در زنان و نتایج مستخرج از این داده‌ها و کم و کیف ارتکاب جرم در سطح جامعه زنان، با نگاهی واقع‌بینانه حقیقتی تلخ را بازگو کند و با ذهنی کنجکاوانه به ریشه‌یابی علل آن بپردازد و با زبانی دلسوزانه به نقایص و نقاط ضعف آن اعتراف نموده و راهکارها را بیان کند. طبقه‌بندی‌ جرائم زنان به اعتیاد، سرقت، قتل و اعمال منافی عفت و; و تقسیم‌بندی عوامل آن در قالب الگوی تکراری زمینه‌های فرهنگی،

خانوادگی اجتماعی، اقتصادی و; و پیشنهاد راهکارهای نظری براساس تئوری‌های کتابخانه‌ای و راهکارهای غیرعملی موسوم نتوانسته‌اند کمترین تأثیر مثبتی کاهش در روند رو به رشد جرائم زنان داشته باشد.
ایستایی و ایستانگری نقص بزرگ فعالیت‌های پژوهشی در این زمینه است.
بنابراین به جرائم باید به عنوان موضوعاتی هشیار، آگاه و پویا نگریست که همواره برای فرار از قوانین، فراتر از آن عمل می‌کند. تا جایی که گاهی قوانین ناگزیرند از گریز آنان در گذرند پیچیدگی جرم‌شناسی در آن است که جرم‌شناسان توان مشاهده مستقیم جرم را ندارند. جرم‌‌شناسان همواره با محصولات جرم و ردپای آن مواجه می‌شوند و مشاهده ردپای جرائم، به معنای از دست دادن بسیاری از مهمترین اطلاعات در نخستین گام هر فعالیت پژوهشی است.

این تأخیر زمانی و تقلیل کمی و کیفی داده‌ها، سیر مطالعات را از ابعاد آسیب‌شناختی و سبب‌شناختی به سمت بررسی نشانه‌های جرم سوق داده و راهکارهای پیشنهادی را با مشکل تردید در حصول نتایج مواجه می‌سازد. زیرا راهبردهای طراحی شده همراه با تخمین و احتمال ارائه می‌شوند.
از دیگر سو، جرائم که همواره چند گام جلوتر از جرم‌شناسان در حرکتند و به راحتی با تغییراتی در شکل و محتوای خود می‌توانند بخش وسیعی از نیروی پژوهشگران را به بررسی فرضیات ناصواب و بحث‌های کارشناسانه نظری معطوف دارند.
بررسی مسیر تحول جرائم و تغییراتی که در گذر تاریخی آنها مشاهده می‌شود قدرت پیش‌بینی خصیصه‌های کمی و کیفی جرائمی را که در آینده به وقوع خواهد پیوست، افزایش داده و ارائه راهبردهای درمانی و پیشگیری را تقویت می‌نماید.
این خصیصه‌ در ارتباط با جرائم زنان ضرورت بیشتری دارد و لزوم توجه به دیدگاهی تحول‌نگر بیشتر محسوس است.

تدوین سؤالات اساسی پژوهش
۱- بین وفقروفحشا واعتیاد زنان درجامعه رابطه وجود دارد؟
۲- بین اعتیاد و سرقت چه رابطه ای وجود دارد؟
اهداف و ضرورت پژوهش
عصر ما عصر اضطراب و گسیختگی‌ها است. دلهره‌ها و نگرانی‌های حاصل از شرایط نامیمون این عصر به، اضمحلال تدریجی عواطف و قحطی فضایل بشری و روابط سالم انسانی و آرامش واقعی جان انجامیده است.

کرامات انسانی مورد آماج تیرهای زهرآلود، کینه‌توزی‌ها، عداوت‌ها، حقارت‌ها و جاه‌طلبی‌ها و فزون‌خواهی‌ها قرار گرفته است و در معرض خطر است.
انسان از اصالت خود گریزان شده است و اصل خود را از بیگانه تمنا می‌کند.
به سراغ نور امیدی است تا به جنگ ظلمات اضطراب‌آور و دلهره‌از برود و به زندگی آرام دست یابد، احساس عدم امنیت اولین اضطرار و نیز نخستین نیاز او شده است.
نیاز به آرامش و امنیت و رفتارهای هیجان‌طلبانه، او را با تعارض عجیب عجین کرده است. این نیاز به نوعی وجه مشترک تمام انگیزه‌های رفتارهای انحرافی و بزهکارانه و نیز مقصود اینگونه رفتارها است.
این خواسته تأمین‌کننده بسیاری از رفتارهای مجرمانه است که ممکن است باعث بر هم زدن امنیت و سلب آرامش دیگران گردد.
این نیاز انسانی که می‌تواند پیام‌آور آرامش باشد. به موجودی ضد اجتماعی، خطر‌آفرین و ترس‌آور تبدیل شده است که هیچ کس و هیچ موجودی از آن در امان نیست.
لذت رسیدن به آرامش چنان گمراه‌کننده است که هر رفتاری را می‌تواند توجیه کند.
هدف این پژوهش بر آن است که بزهکاری را در محدوده کمی و کیفی تعریف شده خود با دیدگاهی ریشه‌ِیابانه و علت‌جویانه بنگرد:
چرا جرم؟ کدام جرم؟ در کدام زمینه و با کدام دلیل؟ چرا همه بزهکار نیستند؟ تفاوت‌ها در چیست؟

هدف اصلی:
شناخت بزهکاری زنان و آسیب‌شناسی و درمان آن.
هدف فرعی:

شناخت عواملی که بر بزهکاری زنان تأثیرگذار است:
ـ مشکلات خانوادگی با بزهکاری رابطه دارد.
ـ میزان نظارت والدین بر انجام بزه تأثیرگذار است.
ـ شناخت مشکلات روانی، آموزشی، پرورشی که با بزهکاری رابطه مستقیم دارد.
ـ شناخت مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی که بر ارتکاب جرم و افزایش آن مؤثر است.

فصل دوم

مفاهیم اساسی
چرا که جرائم زنان نه تنها در نوع و شکل خود با جرائم مردان متفاوت است. بلکه برخوردهای قانونی، قضایی و انتظامی با جرائم زنان نیز به گونه‌های دیگر است. قدر مسلم این است که برخی جرائم از قبیل فحشا، مخفی کردن اجناس و کالاهای قاچاق و اموال مسروقه، سقط جنین و واسطه‌گری در فحشا. دارای مارکی زنانه است و برخی دیگر از قبیل: سرقت، کلاهبرداری، قتل و اعتیاد دارای برچسبی مردانه است.
اگر چه این تمایز اندک‌اندک رنگ می‌بازد، اما این تفاوتهنوز آنقدر هست که نیاز به پژوهش اختصاصی داشته باشد و هر کدام از این جرم‌ها (جرم‌های زنانه) در بخش ۳، یافته‌های تحقیق، توضیح کامل داده شده است.

چارچوب نظری
دیدگاه روان‌شناسی در مورد جرم:
جرائم و رفتارهای بزهکارانه از لحاظ روان‌شناسی برای ارضای نیازهای اصلی و یا به تعبیری غریزه زندگی است. در مقابل غریزه مرگ و اقدامی است جهت کاهش اضطراب احساس حقارت می‌تواند رفتارهای پرخاشگرانه را تقویت نماید و حتماً به صورت مقطعی (در حین پرخاشگری) به فرد احساس قدرت بخشد.
از دیدگاه رفتاری، اعتیاد و رفتارهای انحرافی می‌تواند محصول یادگرفته‌ها و مشاهدات باشد. کودکان عواقب ناخوشایند اعتیاد را درک نمی‌کنند و احساس می‌کنند باعث اصلاح رفتارهای ناخوشایند والدین شده و اخلاق آنها را خوب و نیکو می‌کنند.

در حالی که از نظر روان‌کاوان اعتیاد می‌تواند محصول افسردگی و نوعی سرمایه‌گذاری انرژی روانی برای جبران از دست داده‌ها و شکست‌ها باشد. ضمن اینکه شخصیت‌های نارسا نیز ممکن است با گرایش به اعتیاد بسیاری از آرزوهای خود را درون‌سازی کنند.
دیدگاه‌شناختی در روان‌شناسی بر تعریف‌های شناختی در نظام منطقی بزهکاران تأکید دارد و معتقد است بزهکار شرایط و عوامل را برحسب منطقی ناصواب خویش تحلیل و براساس نتایج به دست آمده رفتار می‌کند. از این دیدگاه افسردگی محصول تحلیل مصیبت‌وار وقایعی است که ممکن است هر فردی آن را تجربه کند.
پرخاشگری نیز محصول تعبیر ناصحیح و استنتاج این قضیه است که فرد

خود را مستحق توجه و اقدام به هر رفتاری می‌داند. این طرز تلقی ممکن است نتیجه ناکامی‌های پی در پی و شکست‌های مکرر در مسیر زندگی باشد.
دیدگاه‌های پدیدارشناختی بیشتر به نحوه نگرش فرد به زندگی، مرگ و حمایت و اتفاقاتی که در طول مسیر زندگی اتفاق می‌افتد توجه دارد.
توجه به خطوط تحول هماهنگی یا ناهماهنگی بین آنها از جوانب اجتماعی، اخلاقی، عاطفی و شناختی و تعیین نقاط بحرانی و مقاطع حساس از جمله مواردی است که روان‌شناختی بر آن تأکید دارند.
نوجوانی به معنی تقابل همه ارزش‌های اخلاقی با توانمند‌ی‌های شناختی تازه به دست آمده است. که فرآیند اجتماعی شدن و بحران‌های عاطفی به شدت آن می‌افزاید.
سطحی از سازش نایافتگی در هر یک از مراحل بحرانی تحول از نظر روان‌شناسان قابل توجیه است که همراهی آن با اضطراب بتواند باعث تثبیت و استقرار شود.

الف) نظریه آسیب‌پذیری هورتون کولی :
پریس به روابط درونی و عوامل زیستی، فردی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی و نقش آن در آسیب‌پذیر شدن برخی افراد توجه دارد.
ب) نظریه روانی ـ زیستی شارل فوریه :
چهار بعد تعیین شده از خلق و خو و سه بعد از منش را که متأثر از فرآیند اجتماعی شدن است ارائه می‌دهد.
چهار بعد خلق و خو عبارتند از:
۱ـ خلق نوجویی و گرایش به تجارب جدید: به عنوان مبنای ارثی در فعال‌سازی یا آغازگری رفتارهایی در نظر گرفته می‌شود که به نوعی جنبه اکتشافی و کنجکاوانه دارند و فرد را به سمت تجارت موارد تازه و گرایش به هیجان حاصل از آن می‌دانند.
۲ـ آسیب‌گریزی: نیز مبنای ارثی بازداری در نظر گرفته می‌شود که می‌تواند به درجات ضعیف‌تری در برخی افراد دیده می‌شود.
۳ـ وابستگی به پاداش: مبنای ارثی نگهداری یا تداوم رفتارهایی است که به نوعی مراجع کنترل آنها خارجی هستند.ریز از این وضعیت است.
ابعادمنشی بر کارآمدی شخصی و اجتماعی که به نوعی اکتسابی بوده و حاصل یادگیری از شرطی شدن ساده تا یادگیری مشاهده ای می‌باشد، توجه دارد.
«منش‌ خود فرمانی » توانایی فرد در کنترل، تنظیم و تطبیق رفتار با موقعیت، مطابق با اهداف و ارزش‌های انتخاب شده فردی می‌باشد.
«منش تعاون و همکاری » به معنی تفاوت‌های فردی در همانندسازی با دیگران و پذیرش از سوی آنان است.
«منش خود تعالی‌بخش » شامل محدوده آگاهی متحدکننده (unitinecons

ciuns ness) است که در آن هر چیزی جزئی است از کل و به همانندسازی با هر چیزی که جزئی از کل همگانی است اشاره دارد.
تحقیقات طولی نشان می‌دهد که شکل‌گیری کودک (جست و جوی تازگی ـ آسیب‌پذیری وابستگی به پاداش ـ رفتار اجتماعی نوجوانی) می‌تواند به مصرف الکل و سوءاستفاده از دارو و مجرمیت در بزرگسالی بیانجامد.
نمره بزهکاران در ابعادمنشی خودفرمانی پایین و در بعد خود تعالی بخش بادا بوده است. بین بزهکاران و مادران جوان این رابطه وجود دارد و نشان‌دهنده طبقات اجتماعی پایین است. این وضعیت در وضع بدتر werse off نشان می‌دهد که مادران نوجوان و جوان بیشتر در خانواده‌های بزهکار مشاهده می‌شوند.
از لحاظ ساختار خانواده و کیفیت روابط خانوادگی والدینی که حامی نوجوانان خود هستند و روابط بین اعضای خانواده برقرار است کمتر فرزندان بزهکار تربیت می‌کنند. (والدین بهترین مرجع برای توجه و رسیدگی به موضوعات بهداشتی و سلامت جسمی و روانی فرزندان هستند ).
عشق میان والدین و فرزند بیش از هر عاملی جوانان را از روابط جنسی غیر مسئولانه و خشونت محافظت می‌کند. اگر این اثر حفاظتی با ارزش‌های مذهبی جهت داده شود. به قوی‌ترین شکل خود عمل خواهد کرد.
تأثیر عوامل بزهکاری با توجه به تفاوت‌های موجود در مراحل رشد روانی و اجتماعی اخلاقی، شناختی، عاطفی و حتی جسمانی دختران نسبت به پسران به گونه‌ای متفاوت است.
در افسردگی دفعات اقدام به خودکشی در میان دختران نوجوان بیشتر از پسران است. این عوامل با کاهش تدریجی اعتماد به نفس در دختران در مسیر تحول روانی همراه است. نوجوانان دختر بیشتر از پسران ممکن است مورد سوءاستفاده جنسی قرار بگیرند و وابستگی اقتصادی، اجتماعی و روانی در دختران بیشتر مشاهده می‌شود. دختران کمتر از پسران به اعتیاد روی می‌آورند و هیجانات آنها متفاوت است.
دیدگاه جامعه‌شناختی در مورد جرم
۱ـ رویکرد نقش‌گرایانه:
به نظر امیل دورکیم جرم ویژه واقعیتی است اجتماعی، و به وجدان جمعی ربط دارد و تعیین‌کننده مرزهای وجدان و عواطف اجتماعی است. بنابراین اگر وجدان اجتماعی دگرگون شود مفهوم جرم نیز تحول می‌یابد.
۲ـ نظریه فشارساختی :
مرتن معتقد است بزهکاری بیشتر دارای ابعاد اقتصادی است و از ساختار اجتماعی ناشی می‌شود. زیرا در جامعه کنونی ثروت ارزش والایی به حساب می‌آید. گروهی از مردم برای رسیدن به آن راه‌های نامشروع را اختیار می‌کند. میزان بالای کجروی و انحراف نتیجه فاصله‌ای است که میان انتظارات اجتماعی و موقعیت‌ها و همچنین اهدافی که از نظر فرهنگی تعریف شده‌اند از یکسو و وسایل موجود برای نیل به آنها از دیگر سو وجود دارد.

۳ـ نظریه کنترل جرم :

به نظر الیوت کوری روش‌های مرسوم کنترل جرم (مانند افزایش تعداد پلیس یا فرستادن مجرمین بیشتر به زندان) برای مدت طولانی موفقیت‌آمیز نیست بلکه باید به اصلاح علل و ریشه‌ای جرم مانند بیکاری، نابرابری اقتصادی و اجتماعی پرداخت.
۴ـ نظریه تضاد :
براساس دیدگاه مارکس شیوه تولید اقتصادی روابط اجتماعی را مشخص می‌کند. تقسیم‌بندی جامعه به طبقه صاحبان ابزار تولید و سرمایه و طبقه‌ای که نیروی کار خود را عرضه می‌کنند و تضاد آشتی‌ناپذیر میان این دو طبقه، اساس این نظریه است.

کاربرد نظریه مارکستیسی در جرم‌شناسی اینگونه است که چون در اقتصاد سرمایه‌داری ابزار تولید در اختیار عده محدود قرار دارد. انقیاد اقتصادی توده‌ها، غریزه اجتماعی انسان را خفه می‌کند به بروز خودپرستی، بی‌عاطفه‌گی و روحیه تسلط در قدرتمندان منتهی می‌شود و فقرا با شرایط نامطلوبی چون مسکن نامطلوب و نامناسب و فقر و بیماری‌های مکرر و; دست به گریبان هستند.

۵ـ نظریه تعارض فرهنگی : (Henry moc key)
هنری مک‌گی بر این باور است که جرم از فقران الگوی اجتماعی روشنی از رفتار بهنجار منتج می‌شود و افزایش تعارض در هنجارها که با مهاجرت همراه است. به تکثر سریع جامعه منتهی می‌شود و این تعارضات در سطح فرهنگی گسترش می‌یابد.
۶ـ بزهکاری به عنوان خرده فرهنگ :
بنا به باور کوهن، خرده فرهنگ بزهکاری به نظامی از ارزش‌ها و باورها گفته می‌شود که ارتکاب اعمال خلاف را تشویق می‌کند. منزلت افراد را براساس این اعمال تعیین می‌کند و با افراد خارج از محیط اجتماعی بزهکاران روابط خاصی برقرار می‌سازد.
۷ـ نظریه برچسب‌زنی (واکنش اجتماعی) :
به اعتقاد هوارد بکر، انحراف نتیجه اعمال قوانین و مجازات‌ها در مورد فرد خلافکار است و منحرف کسی است که این برچسب به او زده می‌شود.
فرآیند برچسب‌زنی فرد را در مسیر کجروی سوق می‌دهد و او را از اجتماع دور می‌سازد.
۸ـ نظریه ارتباط نسبی :
ادوین ساترلند معتقد است مجرمین اعمال خلاف خود را از طریق مشاهده انحراف و تقلید از کسانی که رفتارهای منحرف دارند. به ویژه کسانی که به آنها احترام می‌گذارند و آنها را ستایش می‌کنند، می‌آموزند.
دیدگاه‌های جامعه‌شناختی جرائم زنان
۱ـ دیدگاه اتوپلاک :
بنابر باور پلاک، زنان نیز به اندازه مردان مرتکب جرم می‌شوند ولی آن را پنهان کرده و به ندرت گزارش می‌کنند. امروزه اکثر زن‌ها شاغل، دارای آزادی بیشتر و کمتر از گذشته به خانواده وابسته‌اند. در نتیجه برای ارتکاب جرم موانع پیشین را ندارند.
۲ـ دیدگاه آدلر :

به اعتقاد آدلر وسعت گرفتن دامنه آزادی زنان و جرأت و دلیری آنان، عامل اصلی بالا رفتن میزان جرائم خشن در میان زنان است. به نظر وی، کاهش محدودیت‌ها در زندگی خانوادگی و اجتماعی و کاهش انتظار از زنان با منتفی شدن نقش‌های سنتی، از میزان کنترل اجتماعی کاسته و اجازه رفتارهایی همانند مردان را به آنان داده است.
نکته قابل توجه در دو دیدگاه اخیر، گسترش محدوده آزادی زنان به عنوان اصلی افزایش میزان جرائم زنان است. سؤال این است که آیا کمتر بودن میزان جرائم زنان نسبت به مردان فقط به دلیل تفاوت در فرصت ارتکاب به جرم است؟
مطالعات نشان می‌‌دهد که میزان جرائم زنان در جرم‌های سنگین در سال ۱۹۸۰ نسبت به سال ۱۹۵۵ بیش از ۱۰% و در جرائم دیگر تا بیش از ۱۳% افزایش یافته است. نسبت جرائمی چون فحشا، سرقت و کلاهبرداری و نیز شیادی و جعل اسناد رشد بیشتری داشته است ولی نرخ رشد مذکور در جرائمی چون دزدی شبانه، نگهداری و حمل اسلحه، تجاوز جنسی، خرابکاری و سرقت اتومبیل چندان قابل توجه نیست. به نظر می‌رسد آزادی زنان و درگیری بیشتر آنان با مسائل مالی، شغلی، اجتماعی می‌تواند باعث افزایش جرائم شود و راه‌حل پیشنهادی هدایت این آزادی به سوی اشتغال و تحصیل می‌باشد.
پیشینه تحقیق
نگاهی موشکافانه به تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد که پژوهشگران عمدتاً برای دستیابی به زمینه‌های تاریخی و پیشینه علمی در باب جرائم زنان، به نتایج پژوهش‌هایی توجه کرده‌اند که سال‌ها قبل انجام شده است.
رعایت اصول روش‌شناختی موسوم در تحقیقات گذشته، اگر موضوعات مورد تحقیق در باب علوم انسانی باشد همواره با چنین مشکلاتی مواجه بوده است.
چه متغیر مورد مطالعه به تمام معنا مغیر است و هر لحظه چه در شکل و چه در محتوا تغییر می‌یابد.
این در حالی است که مطالعات سعی داشته‌اند تا برای تسهیل در امر مطالعه و نیز رعایت اصول و ضوابط علمی، از الگوهای از پیش طراحی شده تبعیت می‌کند و چارچوب‌های مشخصی را رعایت نماید.
تأخیر زمانی پژوهش‌ها نسبت به جرائم، بر کاهش اعتبار نتایج تحقیق و روایی روش تحقیق افزوده است.
این وضعیت به ویژه اگر موضوع تحقیق، جرم و بزه و خاصه بزهکاری زنان باشد، شدت می‌یابد، زیرا مخفی بودن، خصلت اصلی بزه و جرم است و این خصیصه در زنان بیشتر مشاهده می‌شود. یک جرم باید متولد شود سپس آنقدر شایع گردد که مورد توجه مسئولین قرار گیرد آنگاه قابلیت پیگیری قانونی پیدا کند و بعد از بارها اتفاق افتادن، شاید مرتکب آن، گرفتار شود.
بهترین روش‌های طراحی شده برای مقابله با جرم، روش‌های علمی اعلام شده‌اند. این روش‌ها سعی دارند مجرمین را مورد مطالعه علمی قرار داده و با بررسی آسیب‌ها و علل راهکارهای مقابله‌ای را طراحی نمایند. در این مرحله اولین نقص روش‌شناختی موضوعات مورد مطالعه هستند.
پژوهشگران هیچگاه نمی توانند جرم را بررسی کنند، زیرا آنچه در اختیار دارند، مجرمین‌اند نه خود جرم.
از دیگر سو، مجرمین مورد مطالعه فقط گروه دستگیرشدگان می‌باشند و این به معنای آن است که نتایج حاصل از تحقیقات، قابلیت تعمیم به تمام مجرمین را ندارد. اگر روند قضایی و انتظامی دچار نقص باشد بسیاری از مجرمین که مورد پیگرد قانونی قرار گرفته‌اند روانه

زندان نشده و باز شاهد کاهش اعتبار و قدرت تعمیم نتایج خواهد بود.
این پژوهش بر آن است تا ضمن استفاده از تحقیقات گذشته و نگاهی گذرا به سوابق پژوهش و استناد به نتایج به دست آمده با دیدگاهی نقادانه به آن نگریسته و از زاویه‌ای تحول‌نگر جرائم خاص زنان را از ابعاد مختلف آسیب‌شناختی و سبب‌شناختی بررسی کند و در نهایت با اتکا بر تعالیم الهی و سیره معصومین علیهم‌السلام راهبردهای پیشگیرانه و راهکارهای درمانی و روش‌های اصلاحی را پیشنهاد نماید.
یافته‌های تحقیق

آسیب‌شناختی جرائم زنان :
از بررسی‌ها چنین بر می‌آید که هر چند جرائم زنان نسبت به مردان پایین‌تر است اما روند رو به رشد جرائم زنان در سال‌های اخیر محسوس است.
جرائم زنان اگر چه با میزان اعتیاد و اعمال منافی عفت شناخته شده می‌شود. در بسیاری از موارد همانند اکثر جرائم مردان، با اهداف اعتقادی صورت می‌گیرد.
این تشابه به ظاهر منطقی است اما تجمل‌گرایی در زنان با جاه‌طلبی در مردان که ریشه مقاصد مالی آنان است تفاوت فراوان دارد.
امروزه علاوه بر اعتیاد و فحشا، سرقت و قتل نیز در بین جرائم زنان قوت گرفته است و این چهار جرم در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر و معمولاً تقویت‌کننده هم هستند.
فحشا عاملی برای قتل، روشی برای سرقت و زمینه‌ای برای اعتیاد است.
اعتیاد سرپوشی برای فحشا، بهانه‌ای برای سرقت و مشوقی برای قتل است.
سرقت نیز در کنار قتل ارتباط زنجیره‌ای با دو جرم دیگر دارد.
ورود زنان به جمعیت فعال جامعه و توان زنان در تحصیل درآمد از طریق فحشا، می‌تواند یکی از عوامل افزایش جرم در بین آنها باشد.
آمار نشان می‌دهد میزان جرائم زنان در جرم‌های شدید بیش از ۱۰% و در جرائم مالی بیش از ۱۳% افزایش یافته است.
شمار بازداشت‌شدگان زن به اتهام قتل، تهدید و مسموم کردن عمدی از ۵۳۰۶ مورد در سال ۱۳۶۵ به ۶۰۰۳ مورد در سال ۱۳۷۰ افزایش یافته است، و در جرائم مربوط به اعمال منافی عفت این میزان از ۴۹۵۴۲ مورد در سال ۱۳۶۵ به ۵۹۳۷۴ مورد در سال ۱۳۷۰ افزایش یافته است.
در سطح جامعه ایران افزایش جرائم معلول تحولات عمیق در زیرساخت‌های اجتماعی، اقتصادی است.
دگرگونی‌های پس از انقلاب، جنگ و بحران‌های اقتصادی، به بر هم خوردن تعادل در سطوح جامعه منجر شده است.
این شرایط باعث افزایش میزان جرائم و تشکیل دور باطلی است که آثار و عواقب بسیار نامطلوبی را در پی خواهد داشت.
متلاشی شدن خانواده‌ها، از بین رفتن بخشی از نیروی انسانی، تزلزل ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی و از دست دادن سرمایه‌های مادی و معنوی از جمله عواقب آن است. پس از جنگ تحمیلی، افزایش نرخ بیکاری، مهاجرت‌های ناشی از جنگ و تراکم جمعیت در مناطق حاشیه‌ای شهرها باعث شد بسیاری از گروه‌های فاقد ثبات اقتصادی و اجتماعی در معرض آسیب باشند.
نظام سنتی زن را از لحاظ اقتصادی وابسته و تابع مرد تربیت می‌کند و این وابستگی در میان برخی از اقشار اجتماعی بیشتر است.
پس هر حادثه‌ای که این تکیه‌گاه را سست نماید و یا از میان بردارد (مانند بی‌سرپرستی، طلاق، فوت همسر، ترک همسر و;) می‌تواند زنان را در معرض خطر از دست دادن موقعیت خود قرار دهد.
چنین زنانی نیز در معرض آسیب قرار می‌گیرند به ویژه اگر به دلیل بی‌سوادی، ناآگاهی اجتماعی و دسترسی نداشتن به منبع مالی مناسب، قادر به مقابله با شرایط جدید نباشند.

از این دیدگاه، در شرایط کنونی ضمن توجه به رشد آزادی زنان، باید به جرائم به عنوان جلوه‌گاهی برای تغییرات اساسی در ساختار اقتصادی، ارزش‌ها و هنجارهای جامعه و تغییر نقش‌ها و روابط متقابل اجتماعی نگریست.
جرائمی چون روسپی‌گری، اعتیاد، قاچاق مواد مخدر بیش از سایر جرائم نظیر سرقت و کلاه‌برداری، مورد توجه محققان در زمینه بزهکاری زنان قرار گرفته است.
براساس داده‌های جدیدتر جرائم مالی چون سرقت نیز در بین زنان افزایش یافته‌ اس منافی عفت، با سهولت بیشتری قابل حصول باشد.
به علاوه در جرائمی چون قتل و جرح، زنان به عنوان برنامه‌ریز، فریبکار و عامل مشوق، از مردان به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کنند. اعمال منافی عفت در زنان علاوه بر علت اقتصادی تحت تأثیر عوامل اجتماعی نیز می‌باشد. این دسته از جرائم که بیش از ثلث جرائم زنان را در بر‌می‌گیرد بر دو قسم است:
نوع اول: قوادی و دایر کردن گروه‌های فساد و فحشا را شامل می‌شود که بیشتر در شهرهای بزرگ رخ می‌دهد.
نوع دوم: مربوط است به مواردی که زن در اثر جهل و غفلت به اغوای مردی یکباره سقوط می‌کند و چون نمی‌تواند به وضعیت قبلی خود باز گردد ناچار جمع این دسته از مجرمین می‌پیوندد.
سرقت در زنان بیشتر از فقر سرچشمه می‌گیرد. اما قتل و ضرب و جرح وضعیتی متفاوت دارد.
در روستاها بیشتر بر سر مالکیت زمین و در شهرها بیشتر با عنوان معاونت در قتل‌ها مطرح می‌شود و معمولاً زمینه‌ای عاشقانه و جنبه‌ای کینه‌توزانه دارد.
جرائمی چون توزیع و فروش مواد مخدر وسیله‌ای برای تحصیل پول و تأمین معاش بوده و بیشتر با همکاری مردان، به ویژه شوهر، بوده است.
کلاهبرداری توسط زنان کمتر صورت می‌گیرد و معمولاً با اختلالات روانی و خود بزرگ‌بینی همراه است.
در بین زنان ایرانی وابستگی بیش از حد به خانواده نیز می‌تواند سرچشمه جرم باشد. زن ایرانی از هر جهت خود را شریک زندگی و بد و خوب شوهر خود می‌داند و در برخی از جرائم به شوهر خود کمک می‌کند و حتی ممکن است برای برخورداری از رفتاری ملایم‌تر، جرم را خود به گردن بگیرد.
در این الگوی تربیتی معمولاً خانواده و اجتماع در فرآیند جامعه‌پذیری دختران به آنان می‌آموزند که مطیع و آرام باشند و محدودیت‌های بیشتری را تحمل کنند. وقت کمتری را در بیرون از خانه سپری کنند و دوستان کمتری داشته باشند.
نظارت والدین بر دختران بیشتر و در نتیجه فرصت رفتارهای خلاف برای آنان کمتر است.
این شرایط در مقطع کنونی در حال تغییر است و زمینه‌ برای گسترش جرم افزایش یافته است.
مجال آزادی بیشتر برای دختران و توجه خاص آنان به مسائل ظاهر از قبیل زیبایی، اندام و پوشش خوب، زیورآلات و;، آمادگی دختران را برای تقاضا و مصرف بیشتر می‌کند.
جرائم زنان عمدتاً از انواعی است که نیازی به امکانات مادی، تجهیزات و یا مهارت‌های خاصی ندارد و بسیاری از آنان در مسیر اعمال خلاف خود نهایتاً مقاصد مالی را نیز دنبال می‌کنند.
آمار، اطلاعات و گزارش‌ها نشان می‌دهد در جنگ جهانی اول و دوم، به موازات آن ک

ه زنان به ایفای نقش مهمتری در تولید پرداخته‌اند میزان جرائم ارتکابی آنان تا دو برابر افزایش یافت.
نتایج تحقیقات نشان می‌دهد بیشترین جرائم در فرزندان دوم، آخر و یا تک فرزندان مشاهده می‌شود.
برخی جرائم مثل سقط جنین خاص زنان است و برخی دیگر از جرائم مانند کلاهبرداری خاص مردان می‌باشد و زنان معمولاً در آن یا نقش ندارند و یا نقش اصلی ندارند، بزهکاری معمولاً باعث شکست در ازدواج می‌شود و شکست در ازدواج نیز می‌تواند عامل گرایش به رفتارهای بزهکارانه باشد.
زنان بیشتر تحت تأثیر وابستگی به مردان و به ویژه شوهران و تلقین وسوسه آنان دچار بزه می‌شوند.
نسبت بزه‌کاری در زنان کمتر از مردان است. اما اگر زنی بزهکار شود بسیار شقی خواهد شد و قسی‌القلب‌تر از مردان، حسابگرتر از آنان و شیطان صفت‌تر از آنان عمل می‌کند .
حس انتقام‌جویی در زنان زیادتر است و کینه و نفرت حاصل از حس انتقام‌جویی بیش از حرص و طمع عامل جرم است.
زنان بزهکار اغلب حساب شده‌تر عمل می‌کنند و برای ارتکاب جرم نقشه‌های دقیق‌تری می‌کشند و در بسیاری از موارد خود مرتکب جرم نمی‌شوند بلکه مردان را به بزه و جرم ترغیب می‌کنند.
زنان بیشتر تحت تأثیر محرومیت‌های گذشته به ویژه در مورد جواهرآلات، لباس و;، ممکن است دست به اعمالی چون سرقت و; بزنند.
زنان بیشتر از مردان تحت تأثیر بی‌توجهی والدین و ترک آنها در دوران کودکی، و نوجوانی قرار می‌گیرند.
بچه‌کشی در سوئد، سقط جنین در آمریکا، سرقت از مغازه‌ها در پاریس بیشتر است. بزهکاری در زنان بیشتر با حیله و نیرنگ همراه است و علت آن اخلاق جنسی زنان است که بیشتر پوشیده و مخفی عمل می‌کنند.
حوزه بزهکاری زنان معمولاً کوچک‌تر و محدودتر از مردان است و بیشتر شامل افراد خانواده، کودک، همسر، اعضای خانواده، همسر و عشاق می‌باشد.
بیشتر قتل‌ها توسط زنان با استفاده از سم صورت می‌گیرد. بچه‌کشی بیشتر توسط دخترانی که از طریق نامشروع بچه‌دار شده‌اند و یا آنان که در پرورشگاه‌ها و منازل به امر مراقبت از کودکان اشتغال دارند دیده می‌شود و کشتن بچه‌های نامشروع توسط مادران در ایران بیشتر رواج دارد.
معمولاً زنان کمتر از مردان برای ارضای غریزه جنسی و لذت بردن دست به عمل نامشروع می‌زنند. بلکه دارای هدفی دیگر هستند.
معمولاً از زندگی خود رضایت نداشته و احساس شکست می‌کنند.
ممکن است ازدواجی اجباری و یا شوهری تحمیلی داشته باشند و به منظور انتقام از شوهر خود باب دوستی با دیگری را باز می‌کنند.
سن ازدواج این زنان ممکن است کمتر از شوهران آنان باشد. شیوع جرائم در گروه‌های سنی ۳۵ـ۲۶ سال بیشترین و سپس در گروه‌ سنی ۴۵ـ۳۶ سال مشاهده می‌شود.
گروه سنی ۲۵ـ۱۶ سال آخرین رتبه در ارتکاب جرائم را داشتند و این در حالی است که اکنون گروه سنی اخیر رتبه بالاتری نسبت به سایر گروه‌های سنی را دارا است.
عوامل ایجاد تفاوت در نسبت جرائم زنان و مردان :

همواره میزان جرائم گزارش شده کمتر از حد واقعی آنان است. با توجه به این زنان نسبت به مردان شش‌ سال زودتر مسئولیت کیفری پیدا می‌کنند و میانگین عصر آنان پنج سال بیشتر از مردان است (یعنی یازده سال بیشتر فرصت جرم دارند).
تفاوت میزان واقعی جرائم و آمار گزارش شده در ارتباط با جرائم زنان بیشتر مشهود است زیرا:
۱ـ اکثر شاکیان در مورد زنان از شکایت خود صرف نظر می‌کنند.
۲ـ شرکا و معاونین جرم معمولاً مسئولیت جرم زنان را به عهده می‌گیرند.
۳ـ پلیس، دادسراها و دادگاه‌ها،نسبت به جرم زنان ارفاق می‌کنند.
۴ـ زنان معمولاً با طرح نقشه مردان را به دام انداخته و آنان را وادار به ارتکاب به جرم می‌نمایند.
۵ـ زنان کمتر از مردان در معرض تصادم‌ها و کشمکش‌ها قرار دارند.

۶ـ برخی از جرائم مانند سقط جنین و اعمال منافی عفت آنقدر مخفیانه است که احتمال دستگیری مجرمین بسیار اندک است.
۷ـ زرنگی، تبحر، فرم و شکل لباس زنان نیز مانع از کشف جرائم آنان می‌شوند.
۸ـ ارتکاب جرائم غیرجنسی در زنان کمتر است چون هر آنچه را بخواهند می‌توانند از طریق جنسی بدست آورند.
۹ـ در زنان روحیه پرخاشگری و تهاجم کمتر دیده می‌شوند بنابراین جرم بدون دستگیری بیشتر رخ می‌دهد.

ویژگی‌های زنان مجرم
۱ـ از نظر اقتصادی :
بیش از ۵۶% زنان مجرم در مشاغلی کارگری، خدماتی، کار در کارخانه، مستخدمی منازل، تولید پوشاک و کار در بیمارستان و; .
۱۵% در مشاغل تولید خانگی مثل قالی‌بافی، خیاطی، کشاورزی و; .
۱۴% در مشاغل کارمندی منشی‌گری در مطب پزشک و; .
و برخی نیز دانش‌آموز بوده‌اند.مقایسه نسبت اشتغال زنان مجرم با زنان غیرمجرم نشان می‌دهد که اشتغال نمی‌تواند مانع از کجروی زنان شود و نوع شغل، دستمزد، کیفیت و کارآیی فردی که شغل را احراز کرده است، تحصیلات و محیط ارتباطی در محل کار و تحصیل و; با میزان و نوع جرائم زنان در ارتباط است.
جرائم زنان عمدتاً نیاز به امکانات، تجهیزات و یا مهارت‌های خاصی ندارد و اعمال خلاف برای بسیاری از زنان به عنوان منبع تأمین معاش و کسب درآمد است.

۲ـ از نظر موقعیت خانوادگی و تحصیلی والدین :
طبق آمار، والدین زنان مجرم ۳۸% دارای شغل آزاد، ۱۷% کارمند، ۱۷% کارگر، ۵/۱۳% کشاورز و باغدار و ۱۸% به سایر مشاغل از جمله نظامی مشغول بوده و ۶/۳% بیکار بوده‌اند.
۴۰% والدین بی‌سواد، ۲۶% در حد خواندن و نوشتن، ۱۷% تحصیلات متوسط، ۶% فوق‌دیپلم یا بالاتر بوده‌اند.
۶/۲۱% پدر از دست داده، ۷/۱۳% مادر از دست داده، ۴/۱۴% پدر و مادر را از دست داده‌اند، بنابراین ۷/۴۹% از مجرمین زن، حداقل یکی از والدین خود را از دست داده‌اند.
۳ـ مناسبات خانوادگی:
شرایط زیر در خانواده‌های زنان مجرم بیشتر مشاهده می‌شود:
۳ـ۱ـ میزان سازگاری و کیفیت روابط عاطف زن و شوهر و دیگر افراد خانواده

که هسته اصلی آن را تشکیل می‌دهد پایین است.
۳ـ۲ـ نقش آموزشی خانواده خوب ایفا نشده است.
۳ـ۳ـ روابط عاطفی بین فرزندان طبیعی نیست.
۳ـ۴ـ مسائل روانی و جنسی ناشی از اغتشاش و نابسامانی خانواده زیاد است.
۳ـ۵ـ تبعیض میان فرزندان مشاهده می‌شود.
۳ـ۶ـ ازدواج اجباری در سنین و اختلاف سنی زن و شوهر به چشم می‌خورد.
۳ـ۷ـ از نظر پایگاه اجتماعی، اقتصادی و تحصیلی متفاوت با سایر خانواده‌ها هستند.
۳ـ۸ـ رضایت و تمایل به ادامه زندگی مشترک کمتر دیده می‌شود.
۴ـ الگوها و مناسبات اجتماعی:
شرایطی که فرد در آن اجتماعی شدن را از طریق مشاهده و تقلید می‌آموزد طبیعی به نظر نمی‌رسد، زیرا ۸/۴۶% زنان مجرم با همکاری دوستان و همدستان، ۵/۲۵% با همکاری همسر یا اعضای دیگر خانواده، ۴/۲۳% به تنهایی، ۳/۴% با کمک همسایگان مرتکب جرم شده‌اند. به علاوه ورود به زندان موجب آشنایی با خرده فرهنگ بزهکاری است و تأثیر آن در مجرمین با

سنین پایین‌تر بیشتر می‌باشد. زیرا مجرم خود را متعلق به گروه مجرمین می‌داند و این عامل تقویت‌کننده ارتکاب جرم است.
او هویت خود را می‌یابد و با رفتارهای مجرمانه سعی در تثبیت و استقرار این هویت در خود می‌نماید.
۵ـ شرایط زیستی و محیط سکونت:
برخی شرایط فرصت گرایش به ارتکاب جرم را فراهم می‌آورد.
محیط‌هایی که ساکنان گمنام دارند و غریبه‌ها به راحتی در آن محیط رفت و آمد می‌نمایند، جرم خیز هستند.

۶ـ نحوه گذارندن اوقات فراغت:
رفت و آمدهای بی‌هدف، رفتارهای بی‌مقصود، که صرفاً با هدف پر کردن اوقات فراغت انجام می‌گیرد. توجه به نوگرایی و هیجان‌طلبی، می‌تواند نیاز آنها به تغییر شرایط و حس کنجکاوی را تأمین کند.
سبب‌شناسی جرائم زنان
شناخت عواطف انگیزه‌ها، شرایط و دلایل وقوع جرم، معمولاً با هدف طراحی و اتخاذ تدابیری برای پیشگیری، اصلاح و درمان صورت می‌گیرد.
اقدام به جرم تحت تأثیر شرایط روانی مجرم، طرز فکر و نگرش و تحلیل او از مسائل می‌باشد و رفتار مجرمانه به عنوان یک رفتار منفرد در مجموعه‌ای از رفتارها قابل بررسی علمی است. از نظر علمی، مجرم به هر دلیلی توان خروج از دیدگاه محدود خود و لحاظ دیدگاه‌های دیگران را در حین ارتکاب جرم نداشته است این خود میان‌بینی در واقع نقصی است در سطح شناخت فرد که جهت‌دهنده رفتار اوست. در اصطلاح عوام، شاید بتوان آن را نوعی خودخواهی معرفی کرد. از این دیدگاه کلیه جرائم ریشه در ذات انسان داشته و همسال و همزاد با بشر است. به عبارت دیگر از روزی که بشر با به دایره هستی نهاد، جرم و جنایت نیز جای خود را در حیات و زندگی او باز کرد و حتی علت هبوط انسان به روی زمین نافرمانی او از فرامین الهی بوده است و شیطان نیز به همین دلیل رانده شد.
جرائمی چون عصیان و نزدیک شدن به درخت ممنوعه، برادر کشی، اذیت و اهانت و اعمال نفوذ از طریق قدرت و; مظاهر مختلف جرم در تاریخ بشر است که باعث ایجاد اضطراب و ناامنی و گسترش جنایت، فحشا، رذایل اخلاقی، خودکشی و دیگرکشی، سرقت، تقلب و تجاوز به حقوق دیگران گردید.
این گسترش از بعد کمی نه تنها به جرائم تنوع بخشید بلکه با توسعه نسل بشر در پهنه هستی به جنگ‌های جهانی منجر شد.
در جنگ جهانی اول ۱۵ میلیون نفر کشته، ۳۰ میلیون مجروح و ۶۰۰ میلیون فرانک خسارت و در جنگ جهانی دوم ۵۵ میلیون کشته، ۵ میلیون ناپدید، ۲۰ میلیون محروم از دست و چشم، ۱۷ میلیون لیتر خون، ۱۲ میلیون سقط جنین، و انهدام ۱۳۰ هزار دبیرستان و دبستان، ۶ هزار دانشگاه و ۸ هزار آزمایشگاه و انفجار ۳۹۰ هزار گلوله را شاهد بوده‌ایم.

جرم و بزهکاری پدیده‌ای است جهانی و اجتماعی، گستره آن وسیع و عامل آن چند گانه‌اند.
جمع عوامل در کنار هم به معنی تأثیرگذاری یکنواخت و موازی آنها نیست، چرا که ترکیب عوامل هم تأثیر خاص خود را دارد. به عبارت دیگر شرایط حاکم بر مجموع عوامل با شرایط حاکم بر حاصل جمع هر یک از عوامل تأثیرگذار متفاوت است. بنابراین در هر پدیده‌ای که چند عاملی است اگر قرار بر ریشه‌یابی عوامل باشد.
معمولاً پژوهشگر با شرایطی مواجه می‌شود که قابل استناد به هر یک از عوامل تحلیل شده و تفکیک شده نبوده و حاصل در کنار هم قرار گرفتن مجموعه علل است.
نکته دیگر در مسیر مطالعات سبب‌شناسی جرائم توجه اصلی جرم‌شناسان به مجرم به جای جرم است. قدر مسلم این است که دستگاه قضایی و انتظامی مسئول پیگیری مسائل مجرمین، از کشف تا دستگیری و صدور حکم می‌باشد.رم توجه می‌کند و همین عامل باعث می‌شود، جرم پس از وقوع و پیگیری قضایی و انتظامی مورد بررسی قرار گیرد.
این دیدگاه با توجیه توجه به ریشه‌های جرم و علل وقوع یا گسترش آن ظاهراً منطقی به نظر می‌رسد، زیرا بررسی ویژگی‌های شخصیتی و منظومه خانوادگی، محیطی، اجتماعی و; که در مجرم مشاهده می‌شود و نیز تفاوت‌های موجود بین مجرمین و دیگران در کشف علل وقوع و گسترش جرائم محقق را یاری می‌کند.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.