مقاله آشنایی با سبک آبستره


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله آشنایی با سبک آبستره دارای ۳۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله آشنایی با سبک آبستره  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله آشنایی با سبک آبستره،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله آشنایی با سبک آبستره :

آشنایی با سبک آبستره

یکی از اقدامات متهورانه که در نقاشی قرن بیستم به وقوع پیوست، نهضت هنر «آبستره» بود. عده‌ای لغت «آبستره» را به معانی «انتزاع و تجرید» تعبیر و معنی می‌کنند و معتقدند که کلیه‌ آثار انتزاعی و تجریدی، معنی ترجمه‌شده‌ای از کلمه‌ آبستره هستند در حالی‌که چنین نیست؛ می‌توان گفت هنر «آبستره» به آن‌گونه آثاری گفته می‌شود که بسیار مجهول و نامحسوس و غیر قابل پیش‌بینی و به‌دور از انتظار مخاطبان است و در این خصوص یکی از معروف‌ترین مفسرین و مبلغین هنر آبستره «میشل سوفِر» فرانسوی گفته است: «من هنری را آبستره می‌نامم که یادآور هیچ‌گونه واقعیت شکلی نباشد، حتی اگر نقطه‌ای باشد که هنرمند از آن آغاز به کار کرده باشد.»

کلیه آثار آبستره از نوع نقاشی، صرفاً برای دیدن و تماشا کردن و از نوع آثار حجمی، صرفاً برای لمس کردن نه برای لذت بردن و به خاطر سپردن ساخته می‌شوند؛ بنابر این هیچ‌یک از مخاطبان نباید در مواجهه این آثار انتظار رؤیت یک صفت اخلاقی یا یک فضیلت معنوی را داشته باشند؛ زیرا هنرمندان این‌گونه آثار بدون در نظر گرفتن هیچ‌گونه قصد و موردی به خلق آن دست می‌زنند به همین دلیل آثار آبستره هرگز مشمول نقد منطقی نمی‌شوند، چون از یک ذهن و فکر منطقی تراوش نکرده‌اند که انتظار چنین نقدی از آنان برود. هنرمندان آبستره‌ساز هرگز نمی‌دانند که (چرا و چگونه) به این اثر رسیده‌اند ولی هنر انتزاع و تجرید، دارای هدف و مقصودی کاملاً معنی‌دار و غایتی اخلاقی-انسانی است. «انتزاع» مصدر اسم فاعل منتزع بوده و به معنی «جدا شدن و خلاصه شدن» است، از همین رو با معنی تجرید می‌تواند مفهوم نزدیک داشته باشد؛ چون تجرید نیز به معنی «مجردشدن، رها بودن و تنهایی جستن» است و به لحاظ اخلاقیات انسانی هنر انتزاعی دارای غایات انسانی بوده و پویشی هدفمند دارد. باید یادآور شوم که هنرهای انتزاعی و تجریدی، از جمله آثار مادی بوده به همین لحاظ، دنیوی بودن این‌گونه آثار کاملاً مشخص و معلوم است. در کل، هنرهای انتزاعی به آثاری‌ گفته می‌شود که قصد دارند فرم یا شکل مورد نظرشان را تا به حدی خلاصه و تجزیه کنند که از اسم اصلی آن شى‌ء دور نشوند و قبل از این‌که آن شىء مورد نظر به نهایت خلاصه شدن برسد، دست از کار می‌کشند و دیگر آن شىء را خلاصه و تجزیه نمی‌کنند.

هنر «آبستره» به دو دوره‌ تاریخی تقسیم می‌شود. دوره ابتدایی آن از سال ۱۹۱۰م آغاز شد و تا سال ۱۹۱۶م ادامه یافت. در این مرحله هنر آبستره شامل یک روند ضد طبیعت بود. دوره بعدی از سال ۱۹۱۷م شروع گردید و با جنبش «دستایل هلند» همراه شد و تا به حال راه ویژه خود را پیموده است. اولین اثر نقاشی آبستره در سال ۱۹۱۰م توسط هنرمندی روسی به نام «واسیلی کاندینسکی» (۱۸۶۶-۱۹۴۴ م.) به‌وجود آمد.

این اثر به‌وسیله آبرنگ با سطوحی رنگین و با حالتی دینامیک، بدون توجه به جنبه نمایشی آن‌ها کشیده شده است. در همین سال کاندینسکی کتاب معروف خود به نام «روحانیت در هنر» را به منظور توجیه کردن نکات استتیکی، جهت‌یابی جدید هنر نقاشی، به رشته تحریر در آورد. این اولین کتابی بود که در زمینه هنر آبستره نگاشته شد. چیزی که کاندینسکی را متوجه هنر آبستره نمود، ابتدا یک دامن خوش‌رنگ و سپس یکی از تابلوهای خودش بود که تصادفاً به صورت وارونه در کنار کارگاهش قرار داشت. تحت این شرایط کاندینسکی در نگاه اول با تابلویی روبرو گردید که دارای رنگ‌آمیزی جالب و چشم‌گیری بود و وی قبلاً آن را نمی‌شناخت. همین تابلو وارونه نکته اصلی هنر آبستره را برایش روشن کرد. پس او چنین نتیجه گرفت که در یک تابلو رنگ‌ها و فرم‌ها هستند که به صورت مجرد نقش اصلی را ایفا می‌کنند. اما آنچه که موجب کشف اصول زیبایی‌شناسی توسط کاندینسکی گردید مطالعات و جستجوهایش در زمینه موسیقی بود. وی اولین طرح‌های خود را با نام «بدیهه سرایی» و آثار کامل‌ترش را تحت عنوان «ترکیب» اسم‌گذاری کرد. آثار نقاشی کاندینسکی بسیار متنوع و به شکل‌های متفاوتی عرضه شده‌اند. آثارش در ابتدا برای بیننده دارای ارزش نمایشی است و سپس با ارزش ساختمانی جلوه می‌کند. زیرا به‌وسیله شکل‌های کوچک هندسی پوشیده از رنگ‌های شدید به وجود آمده‌اند؛ لذا از نظر بصری مانند اشیای قیمتی به‌نظر می‌آیند. کاندینسکی درباره اثر هنری چنین استدلال نموده است که «رنگ» و «شکل» فی‌نفسه عنصرهای زبانی را تشکیل می‌دهند که برای بیان (عاطفه)، کافی‌اند و این‌که به همان‌گونه که صورت موسیقایی مستقیماً بر روان اثر می‌کند، رنگ و شکل نیز همان کیفیت را دارد. تنها نکته لازم این است که رنگ و شکل را باید به حالتی ترکیب کرد که به حد کفایت، عاطفه درونی را بیان کند و به حد کفایت آن را به نگرنده انتقال دهد. ضرورتی ندارد که به رنگ و شکل «نمود جسمیت» یعنی جلوه اشیاء طبیعی را بدهیم. خود شکل، مبیّن معنی درونی است که متناسب با رابطه هماهنگ آن با رنگ، دارای درجات شدت و ضعف است.

هنر آبستره را که با هر گونه نمایش واقعی از موضوعات، سر ستیز دارد می‌توان به دو نوع تقسیم کرد؛ نوع اول شامل آثار هنرمندانی می‌شود که صرفاً به رنگ و فرم توجه دارند و این دو عنصر تجسمی را تنها به خاطر جلوه‌های مجرد آنها به‌کار می‌گیرند. در تابلوهای این نقاشان، اشکال و نقوش هیچ‌گونه شباهتی با نمونه‌های طبیعت و عالم واقع آنها ندارند. رنگ‌ها نیز از رنگ‌های طبیعت پیروی نمی‌کنند و از رنگ تنها به خاطر خود رنگ و از فرم صرفاً به خاطر فرم استفاده می‌شود. نوع دوم شامل آثار نقاشانی است که رنگ و فرم را علاوه بر جلوه‌های مجرد هر یک، با توجه به معانی و مفاهیم آنها بکار برده‌اند. در این روش رنگ‌ها و فرم‌ها بدون آنکه موضوع یا شیء را به نمایش در آورند، حالات عاطفی خاصی را برای بیننده ایجاد می‌کنند. چنانچه مثلاً رنگ قرمز و نارنجی می‌توانند برای انسان حالات هیجان و شور و التهاب ایجاد کنند و برعکس، رنگ‌های سبز و آبی آرامش‌بخش و تسکین‌دهنده هستند، فرم‌ها نیز به نوبه خود چنین حالات روانی ایجاد می‌کنند. این قبیل آثار را به نام «آبستره اکسپرسیونیسم» می‌نامیم.

بداهه‌سازی کاندینسکی، طلیعه هنر غیر رسمی (Informal) عصر حاضر است (از ۱۹۴۵ به بعد) و ترکیب‌بندی‌های او درآمدی بر هنر کنستراکتیویسم (Constructivism) می‌باشد. در سال ۱۹۱۲م «کوپکا» هنرمند چکوسلواکی نیز آثار آبستره خویش را به نمایش در آورد. وی از اولین نقاشانی بود که با الهام از موسیقی به نقاشی پرداخت و لذا برخی از تابلوهای خود را به نام‌های «فوگ قرمز و آبی رنگ مایه‌های گرم» نامید. او در حدود سال ۱۹۲۰م با همکاری چند هنرمند دیگر از جمله «بلان گاتی» و «والنسی» گروهی را تشکیل داد.

از نقاشان دیگر که با گرایش به سوی هنر آبستره آثاری به وجود آورد «روبر دلونه» بود. دلونه آثار شعرگونه خود را با توجه به رنگ‌های خالص به وجود آورد. خود او در مورد نقاشی‌هایش از «فرم- سوژه» نام می‌برد.

می‌توان گفت نهضت هنر آبستره مربوط به یک منطقه خاص نبود؛ این شیوه در تمام کشورهای دنیا طرفدارانی داشت که هر یک به ترتیبی جداگانه به فعالیت مشغول بودند و در عین حال از یکدیگر تأثیر می‌پذیرفتند. «مورگان روسل» و «مک دونالد رایت» از نقاشان آمریکایی بودند که از «روبر دلونه» الهام گرفتند. این دو از سال ۱۹۱۳م به بعد در این شیوه آثاری به وجود آوردند. در فرانسه و آلمان نیز به‌طور همزمان هنر آبستره به وجود آمد اما جنبش هنر آبستره در روسیه با کیفیتی برتر نمودار شد؛ به ترتیبی که بسیاری از نوابغ این جنبش از این سرزمین برخاستند. تعداد نقاشانی که تحت این شیوه، نقاشی نموده‌اند بسیارند. در میان آنها هستند نقاشانی که با آثارشان گرایش‌های دیگری به وجود آورده‌اند و به ترتیبی مبتکر و معرف شیوه‌های جدیدتری، در رابطه با هنر آبستره می‌باشند. این شیوه‌ها عبارت‌اند از «تاشیسم»، «سوپره ماتیسم»، «نئوپلاستیسیسم» و «کنستراکتیوسیم».

دو مسیر عمده در هنر مدرن وجود دارد. مسیر اول – که پایه‌های آن قبل از آغاز قرن بیستم در اروپای غربی به‌ویژه در فرانسه ریخته شد- تحت عنوان کوبیسم نام‌گذاری گردید. مسیر دوم که بیشتر متعلق به قرن حاضر است و با عنوان هنر «آبستره» از روسیه آغاز شد که خود نیز به نحوی، از کوبیسم متأثر گردیده است. هدف نهایی کاندینسکی پایه‌گذار سبک آبستره این نبود که نقاشی را از محتوا پاک کند بلکه هدف او این بود که «قالبی مجرد برای تجریدات ذهنی خویش بیافریند. زیرا همان‌طور که حس رفعت‌جویی هنرمندان «گوتیک» موجب شد که معماری گوتیک مفهوم «عناصر عمودی» خود را کشف کند. به همان‌گونه نیز کاندینسکی تبیین آرمان‌های عقیدتی خویش را در ریتم‌های ویژه فرم و رنگ جستجو می‌کرد. کیفیت پویای عناصر، «تم» اصلی آثار کاندینسکی را تشکیل می‌داد. ولی این پویایی، بیشتر ناشی از حرکتی خود به خودی و درونی بود تا جنبشی آینده‌گرا. لذا در آثار او همه‌چیز در روحانیت، حرکتی پیوسته و فضایی بیکران مستغرق است و هیچ‌چیز را یارای گریز از این هستی هماهنگ و موزون نیست؛ «کل» به «جزء» رجحان اساسی آثار وی است و پل کله که در این باره می‌گوید: «هنر، مرئی کردن نامرئی است». یا به عبارت دیگر «هنر، کشف کشش‌های ناشی از جهان مرئی و امکانات اسرارآمیز بشر است که فقط روحاً می‌توان آن‌ها را حس و لمس کرد»;

پی‌نوشت‌ها:
۱- فلسفه هنر معاصر، هربرت رید، محمد تقی فرامرزی، انتشارات نگاه، چاپ دوم ۱۳۷۴
۲- سبک‌ها و مکتب‌های هنری، ایان چیلورز- هارولد آزبورن و دیگران، فرهاد گشایش، انتشارات محیا، چاپ اول ۱۳۸۰
۳- سبک‌های هنر از امپرسیونیسم تا اینترنت، کلود ریچارد، نصرالله تسلیمی، انتشارات بهمن، چاپ اول زمستان ۱۳۸۳
۴- انگیزش‌های اجتماعی در پیدایش مکتب‌های هنری (از کلاسیزم تا مدرنیسم)، اصغر فهیمی‌فر، انتشارات فلق، چاپ اول پاییز ۱۳۷۴

هنری آبستره (ذهنی) باید گفت که این هنر، اختراع قرن بیستم نیست،‌ زیرا در فرهنگ اسلامی و مسیحی نوعی هنر تزیینی رواج دارد که می‌توان گفت شکلی از هنر آبستره است و هنر خوشنویسی که در فرهنگ اسلامی رواج دارد نیز نوعی هنر آبستره محسوب می‌شود. بدیهی است که این هنر سالیان سال قدمت دارد، کافی است در اماکن مقدسه و بسیاری از آثار باستانی به جای مانده از قرون گذشته، به دنبال رد پای این هنر باشیم، آن‌گاه پی خواهیم برد که ریشه‌های اصلی این هنر به‌نوعی با ارزش‌های مذهبی و تاریخ فرهنگی ما مرتبط است.
اما علی‌رغم پیشینه‌ای که ذکر شد، در قرن بیستم واسیلی کاندینسکی، هنرمند روسی، مخترع هنر ذهنی (آبستره) شناخته شد. در طول سالیان دراز، نقاشی‌ها و طرح‌های وی مدام از فرم عینی دور شد تا این‌که در سال ۱۹۱۰ اولین نقاشی‌ای را که کاملاً آبستره و یک نقاشی آبرنگ بود، خلق کرد.
کاندینسکی نه‌تنها به‌عنوان اولین هنرمند آبستره‌ی قرن بیستم، بلکه به‌عنوان تئوریسین این هنر نیز شناخته شد. وی در سال ۱۹۱۳ متنی در مورد «جنبه‌های ذهنی هنر» منتشر کرد که بسیار معروف است و هنوز هم پس از سالیان دراز، در مباحثه‌های هنری و مقاله‌هایی که در مورد تکوین هنر مدرن نوشته می‌شود،‌به این متن استناد می‌شود.
هنر آبستره، هنری است که در آن نقاشی‌ها و طرح‌ها ارتباطی با واقعیت مجازی ندارند. برای توصیف این نوع هنر باید گفت که در آن فرم‌های واقعی به روشی بسیار ساده و یا مشتق شده نمایش داده می‌شوند. در این هنر، ‌فرم‌ها، خطوط و رنگ‌های کاملاً ساده و ابتدایی بوده و مستقل از فرم‌های واقعی هستند. در ترسیم چنین شکل‌هایی، از نمونه‌های واقعی آن در طبیعت چشم‌پوشی کرده و شکل تولیدشده، وضوح و شفافیت شکل واقعی را ندارد و خلاصه این‌که، هنرمند در هنر آبستره دنیایی درونی را توصیف می‌کند که نسبت به فضای بیرونی و قابل رؤیت پدیده‌ها متنوع‌تر بوده و در ذهن بیننده نوعی تداخل موضوعی ایجاد می‌کند.
نقاشی‌های آبستره‌ی جوان میرو مثال بسیار خوبی برای توصیف این هنر است.

واسیلی کاندینسکی: «جنبه‌های ذهنی در هنر»

متنی که واسیلی کاندینسکی در مورد تئوری هنر نوشت در سال ۱۹۱۱ به چاپ رسید. کاندینسکی که در اصل روسی بوده و در رشته‌ی حقوق تحصیل کرده بود، در سن سی سالگی تصمیم گرفت به منظور پیش‌رفت در فعالیت‌های هنری‌اش به مونیخ برود (۱۸۹۶) و به این ترتیب از پیش‌رفت‌های شغلی نویدبخشی که در روسیه در انتظارش بود، چشم‌پوشی کرد. در طول اقامت‌اش در مونیخ گزارش‌هایی تهیه کرد که بعدها با استفاده از آن‌ها متن معروف‌اش در مورد تئوری هنر را ارائه داد.
ویژگی خاصی که در این متن وجود دارد، این است که نه‌تنها تفسیر باطنی یک هنرمند مدرن را همان‌طور که در زندگی‌نامه‌های شخصی یافت می‌شود عرضه می‌کند، بلکه به‌عنوان منبعی از طرح‌های غیرواقعی و ذهنی برای آغاز هنر مدرن به حساب می‌آید.
کاندینسکی شالوده‌های ذهنی اثرش را از یک طرف از گوته، شیلر، سی.ال. فرناندو و تئوریسین هنری، ک. فیدلر، و از طرف دیگر از جنبش روشنگرانه‌ی رمانتیک آلمان گرفت. مدت کمی قبل از آن (۱۹۱۰) وی اولین نقاشی آبستره‌اش را در زمینه‌ی «جنبه‌های ذهنی هنر» کشید. او این گام جدید در خلق اثر هنری‌اش را در نوشته‌هایش پیش‌بینی کرده بود.
نوشته‌ی معروف کاندینسکی در مورد جنبه‌هی ذهنی هنر، بر مبنای تنوع افکار، ایده‌ها و تصورات است که کنار هم قرار داده شده است. این متن در مدت یک سال سه بار تجدید چاپ شد. افکار کاندینسکی برای پیش‌رفت‌های بعدی نقاشان آبستره اهمیتی اساسی و بنیادی داشت.

کاندینسکی نه‌تنها مهم‌ترین نقاش هنر آبستره، بلکه پیشرو این سبک نیز هست. او در نقاشی‌هایش از مکتب امپرسیونیسم و نقاشی‌های مربوط به تمثال‌ها و شمایل‌های روسی الهام گرفت و بعد از دیدن اثری از کلودمونت (Claud Monet)، اساس کارش را بر رنگ و فرم قرار داده و شکل واقعی تصویر در نظرش زاید و غیرضروری جلوه کرد. مهم‌ترین اثرش «سوارکار آبی» نام دارد که این اثر، مواجهه و برخورد، و حرکت و نبرد را در ذهن بیننده تداعی می‌کند.

«بیوگرافی»

کاندینسکی در سال ۱۸۶۶ در مسکو به دنیا آمد. در سال ۱۸۷۱ به مدرسه رفت و هم‌زمان آموزش نقاشی و طراحی دید. وی از همان ابتدا در زمینه‌های هنری استعداد و قریحه داشت و در آثار هنری که بعدها خلق کرد، این استعداد نمود یافت. بعد از دیپلم در مسکو شروع به تحصیل در رشته‌ی حقوق، اقتصاد ملی و نژادشناسی کرد و در کنار تحصیلات‌اش به نقاشی نیز مشغول بود.
بعد از تحصیلات‌اش در ۱۸۹۲ به‌عنوان استادیار دانشکده‌ی حقوق دانشگاه مسکو مشغول به کار شد و در همین دوران بود که با دخترعمویش آنا چیمیاکین (Anna Tschimyakin) ازدواج کرد.
در سال ۱۸۹۶ بعد از این‌که از پذیرش کرسی استادی دانشگاه دوپات امتناع کرد، با همسرش راهی مونیخ شد تا به آرزویش در اهدا کردن نیرومندترین و مؤثرترین نوع هنر به بشریت جامه‌ی عمل بپوشاند. در آن زمان مونیخ یک مرکز هنری در قلب اروپا بود. از ۱۸۹۷ تا ۱۸۹۹ به مدرسه‌ی نقاشی خصوصی «آنتون ازبه» (Anton Azbe) رفت و مشغول یادگیری نقاشی از روی مدل و تحصیل آناتومی (کالبدشناسی) شد.
در سال ۱۹۰۱، ‌بعد از اتمام تحصیلات هنری‌اش، با گروه هنرمندان «Phala مقاله آشنایی با سبک آبستره» آشنا شد و به اتفاق آن‌ها نقاشی‌های امپرسیونیسم و سبک جدید را به معرض نمایش گذاشت. گذشته از این فعالیت‌ها یک مدرسه‌ی خصوصی هنر وجود داشت که کاندینسکی در آن‌جا به تدریس مشغول بود.
از سال ۱۹۰۳ شروع به سفرهای متعددش به اروپا، مسکو و افریقای شمالی کرد. در ۱۹۰۹ در مونیخ «اتحادیه‌ی هنرمندان جدید مونیخ» را پایه‌گذاری کرد که مهم‌ترین اعضای این اتحادیه عبارت بودند از: مارینانه فن ورف کین (Mariane ron werefkin)، آگوست مکه (August Mecke)، فرانتس مارک (Franz Marc) و الکسی فن پاولنسکی (Alexey von Jawlensky)، در آن سال‌ها منزل‌اش در مونیخ به پاتوق هنرمندان تبدیل شده بود. مناظر دلپذیر بایرن و رنگ‌های طبیعی زیبا، الهام‌بخش وی در خلق آثاری فوق‌العاده و استثنایی مانند «کلیسا در مورناو» شد. می‌توان گفت که هنر قومی ـ منطقه‌ای و همچنین نقاشی پشت شیشه (ویترا) نیز در آثار وی تأثیرگذار بودند. او و هم‌کاران‌اش در «اتحادیه‌ی هنرمندان» رفته رفته شروع کردند به دوری کردن از جنبه‌های عینی در نقاشی و تلاش می‌کردند که روزبه‌روز نقاشی‌هایشان ذهنی‌تر و دورتر از شکل واقعی شود. در این نقاشی‌ها مرکز ثقل و گرانیگاه تصویر همواره بیش‌تر و بیش‌تر بر رنگ و فرم قرار می‌گرفت.
بالاخره در سال ۱۹۱۰ در میان نقاشی‌های متعدد کاندینسکی، یک نقاشی آبرنگ به‌عنوان اولین اثر هنری وی در زمینه‌ی هنر آبستره شناخته شد.

هنگامی‌که در نمایشگاهی که در سال ۱۹۱۱ دایر شده بود، اثر وی برای شرکت در نمایشگاه پذیرفته نشد، کاندینسکی به همراه گابریله مونتر، فرانتس مارک و الفرد کوبین از اتحادیه‌ی هنرمندان جدا شدند. با آغاز جنگ جهانی اول کاندینسکی به همراه گابریل مونتر به سوئیس رفت و در ۱۹۱۶ مدتی را در استکهلم گذراند. بعدها گابریله بسیاری از آثار هنری کاندینسکی را که در دوران اقامت‌اش در مونیخ خلق کرده بود، از دست حزب آلمان نازی که هنر او را یک هنر فاسد و منحط می‌شمردند، پنهان کرد و به این ترتیب توانست این آثار را از نابودی حتمی حفظ کند.

فعالیت‌های بعدی کاندینسکی به اختصار به شرح زیر است:

در ۱۹۱۸، یعنی درست یک سال بعد از انقلاب اکتبر روسیه، مدتی در کلانتری در بخش هنری مربوط به چهره‌نگاری مشغول فعالیت بود.
در ۱۹۲۰ کرسی استادی علوم هنری دانشگاه مسکو را به دست آورد و انستیتوی فرهنگ و هنر را پایه گذارد، همچنین تعداد زیادی موزه در مسکو تأسیس و آن‌ها را تجهیز کرد.
اجرای نقاشی‌های پشت شیشه (ویترا) با موضوعات مذهبی و آبرنگ و سیاه‌قلم با فرم‌های هندسی آبتسره در ۱۹۲۳ برگزاری اولین نمایشگاه انفرادی.
در ۱۹۲۶ انتشار متن معروف‌اش در مورد تئوری هنر به نام «Punk Und Linieyn Flache» در سال ۱۹۴۴ آخرین نمایشگاه‌اش را در گالری پاریس برگزار کرد و مدتی بعد در ۱۳ دسامبر همان سال (۱۹۴۴) در سن ۷۸ سالگی درگذشت.
در سال ۱۹۱۵ یک هنرمند روسی دیگر به نام کازیمیر مالوویچ (۱۹۳۵ـ۱۸۷۸) نمایشگاهی از نقاشی‌های آبتسره که اکثراً فرم هندسی داشتند، دایر کرد. هنگامی‌که کاندینسکی در آلمان کار می‌کرد، فعالیت‌های هنری مالوویچ در سطح وسیعی در مسکو متمرکز شده بود. کتاب مالوویچ تحت عنوان «دنیای غیرواضح» در سال ۱۹۲۷ منتشر شد.
روش هنری مالوویچ، یعنی کاستن از شکل هندسی طرح، بعدها «سوپرماتیسم» نامیده شد. وی با مکتب رئالیسم روسیه وارد کشمکش و نزاع شده و به این ترتیب در سال ۱۹۳۵ در فراموشی و گمنامی درگذشت.

اکسپرسیونیسم آبستره:

جنگ جهانی دوم و تعقیب یهودیان توسط هیتلر و مخالفت نازی‌ها با هنر مدرن، مجموعاً منجر به یک موج مهاجرت هنرمندان پیشگام اروپا به ایالات متحده‌ی امریکا، مخصوصاً نیویورک شد. پیامدی که مهاجرت هنرمندان اروپایی به همراه داشت، نفوذ بسیار زیادی بود که بر روی هنرمندان هم‌عصر خود در امریکا داشتند. مکتب جدیدی که از این موج پدید آمد، ‌«اکسپرسیونیسم آبستره» نامیده شد. خاستگاه اکسپرسیونیسم آبستره بیش‌تر از هر جای دیگر در نیویورک بود. معروف‌ترین هنرمندان این مکتب، عبارت‌اند از: جکسون پالاک (Jackson Pollack)، ویلم دِکونینگ (Willem de Kooning) و مارک روتکر (Mark Rothker).

بستره(Abstract)
آبستره در معنای عام، جدا کردن صفت با خاصیت مشترک میان چند چیز، و تاکید بر این وجه مشترک است.
به عنوان مثال می توان دایره را صورت انتزاعی تمامی چیزهای گرد دانست.
اساس هنر تجریدی( آبستره) در حقیقت این اعتقاد است که( ارزشهای جهانشناختی در رنگ و شکل خلاصه می شود) و به طور کلی ربطی به مضمون نقاشی یا پیکره سازی ندارد .

( نقاشی می تواند ترکیبی از خطوط افقی و عمودی و سطوح یک دست رنگی باشد لزوم داشتن شکل مشخص و همه فهمی نیست)

و به نوعی از هنر می‌گویند که اشیاء و موجودات واقعی را نشان ندهد، بلکه خطوط و رنگهایش از جهان نامعلوم و ذهنی ناشی شده است

البته بعضی وقتها همین هنر آبستره برای یک ایده یا یک فکر به کار می‌آید و بعضی وقتها پشت‌اش فکر خاصی نیست، همین طوری تراوشات ذهنی است

هنر آبستره به نقاشی‌هایی گفته می‌شد که اشکال واقعی را تغییر شکل می‌دادند یا ساده‌تر می‌کردند تا فهم بصری مخاطب تقویت شود. مثل نقاشی‌هایی به سبک کوبیسم یا فوتوریسم. این سبکها می‌خواستند مفهومی درونی‌تر از ظاهر اشیاء را نشان دهند.

یکی از بانیان این شیوه در قرن بیستم” واسیلی کاندینسکی” هنرمند روسی الاصل بود که اولین اثر خود را ( با نام بدیهه سازی) در سال ۱۹۱۰ به وجود آورد.

Kandinsky

در هنر، انتزاع به معنی “زبده گزینی از طبیعت” است و روشهای گوناگون دارد. شاخصه ی بسیاری از روشهای انتزاع این است که سنت بازنمایی واقعیت مشهود و محسوس را کنار می گذارد و یا کم اهمیت می شمارد و ابداع یک کارکرد تازه برای درک بصری را کارکرد اساسی هنر می شمارد.

( Abstrection- Creation ) گروهی بودند که در پاریس شکل گرفتند و هنر انتزاعی هندسی را به توجه به اسلوبهای نو در نقاشی و حجم سازی دنبال کردند. و مجله ای به همین نام نیز انتشار دادند.

پیشینه هنر آبستره :

سبک آبستره در اصل به نقوش اسلامی و یا یهودی برمی‌گردد. در اسلام بخاطر این که کشیدن صورت انسان ممنوع شده بود، نقاشان به طرحهای انتزاعی روی می‌آوردند. طرحهای اسلیمی یا همان پیچ و خمها که شبیه شاخه درخت یا شاخه گل‌اند از همین نوع‌اند.

هنر آبستره در جهان امروز :

برخی هنرهای جدید خیلی به سمت هنر آبستره رفته‌اند. مثل سینما یا عکاسی و یا مخصوصاً ویدئو کلیپهایی که برای موسیقی‌های انتزاعی ساخته می‌شوند. هنرهای جدید به خاطر باز بودن دستشان در تکنولوژی و همچنین پیچیده بودن پروسه تولید اثر هنری خیلی آمادگی دارند برای نزدیکی به آبستره.

عکس‌های ماهواره‌ای یا تابلوهای آبستره؟!

سال ۲۰۰۰، دانشمندان ناسا فکر بکری کردند، آنها تصمیم گرفتند ۴۰۰ هزار عکسی را که ماهواره لندست ۷، از زمین زیباترینشان را برگزینند و در کتابخانه کنگره به نمایش بگذارند.
و
حاصل کار آنها واقعا درخشان بود، آنها موفق شدند ۳۰ عکس بسیار زیبا را انتخاب کنند، که بیشتر شبیه به نقاشیهای آبستره بودند.

(واقعا تصاویر جالبی هستند و مثل نقاشی می مونه)

آبستره اکسپرسیونیسم

ترکیبی از هنر آبستره و اکسپرسیونیسم که از حد نقاشی اتوماتیک فراتر نمی رود. در این روش با ابداع شکل ها و لکه های تصادفی رنگ، به ضمیر نیمه خود آگاه اجازه داده می شود که خود را بیان کند

از این لحاظ تشابهی میان تکنیک نقاشی حرکتی ( Action painting) و آبستره اکسپرسیونیسم وجود دارد زیرا در نقاشی حرکتی اثر نقاش به واسطه ی فعالیت ضمیر ناخودآگاه بوجود می آید.در مجموع هنر حرکتی را نباید با هنر آبستره یکی دانست چون در هنر آبستره مسأله ی استفاده از فکر ضرورت دارد اما در نقاشی حرکتی همه چیز بعهده ی ضمیر ناخودآگاه گذاشته می شود.

از هنرمندان این سبک می توان به فرانسیس بیکن و ویلم دکونینک اشاره کرد.

هنر آبستره مشتقات گوناگونی داشته است که از آن جمله می توان به آبستره اکسپرسیونیسم، اکشن پین تینگ و تاشیسم اشاره کرد. در این سه شیوه ی اخیر تأکید عمده بر خود انگیختگی وعدم تعمد در بوجود آوردن شکل ها و نقوش است

کاندینسکی:

به سبب ذهن پربار و زبان نو مایه اش یکی از شخصیت های اثرگذار در ه شمار می آید .
عموما او را پیشگام نقاشی انتزاعی می دانند .
وی نخست در رشته ی حقوق تحصیل کرد و بعد ها به نقاشی پرداخت.
کاندینسکی را به عنوان کسی که از رنگ های سرد شدید استفاده کرده می شناختند.
کاندینسکی مجموعه اثری دارد به عنوان بدیه نگاری و در این آثار است که میبینیم چگونه نگاه اکسپرسیون او به نگاهی انتزاعی می رسد و با موسیقی پیوند می خورد همچنین استفاده از رینگ تیره از ویژگی های کار اوست

یکی از اقدامات متهورانه که در نقاشی قرن بیستم به وقوع پیوست، نهضت هنر انتزاعی(آبستره)بود. درباره چگونگی و کیفیت این نهضت هنری، همواره بحث ها و جدل هایی بین حامیان آن از یک طرف و مخالفان از طرف دیگر صورت گرفته، مضافاً اینکه در مورد بررسی ارزش های زیبایی شناسی آن اختلاف های بسیار موجود است.

پیرامون هنر انتزاعی در منابع مشابه چنین می خوانیم:

( در میان هنرها، معماری و موسیقی به عنوان هنر های انتزاعی مورد قبول واقع شده اند؛ زیرا از قواعد و قوانینی پیروی می کنند که متعلق به آنهاست و نیازی به جنبه «نمایشی» ندارند؛ در حالی که شعر و نقاشی و مجسمه سازی تحت عنوان «هنر های نمایشی» قلمداد می شوند. آیا این گونه تفکیک نمودن هنر ها باید همواره رعایت گردد؟ یا اینکه به کمک اصول کلی زیبایی شناسی، کلیه هنر ها از جمله نقاشی و مجسمه سازی، مانند موسیقی و معماری مورد سنجش و بررسی قرار گیرند؟

بنظر می آید که نقاشی انتزاعی در مسیر خودش به منظور رقابت با موسیقی به وجود آمده باشد.

زیرا با توجه به هنر «کاندینسکی» و «موندریان» با برداشت هایشان نسبت به موسیقی و معماری، حد و مرز های هنر انتزاعی را مشخص نموده اند. در روند تکاملی هنر انتزاعی که نمایانگر هنر مدرن است،

آیا مرز بین هنر نمایشی و غیر نمایشی مشخص است؟
حد و مرز آن کجاست؟

آیا می توان از انواع هنر انتزاعی وابسته و انتزاعی مطلق سخن بمیان آورد؟
آغاز و پایان هنر انتزاعی کجاست؟
و بلاخره آیا هنر انتزاعی با تمام نمود هایش به قرن بیستم تعلق دارد، یا آنکه از نظر تاریخی به هنر های گذشته ارتباط دارد؟

اصطلاح«آبستره» به خودی خود دارای ابهام و نیازمند بحث و گفتگو است.
زیرا بخوبی می توان ادعا کرد که تمام هنر ها آبستره هستند؛ و یا اینکه می توان با «پیکاسو» هم عقیده شد که هنر آبستره اصلاً وجود ندارد، چنانکه هر اثری تکیه بر روشی خاص و نمودی از زندگی دارد.

یکی ازمعروفترین مفسرین و مبلغین هنر انتزاعی«میشل سوفِر» فرانسوی است.

در مورد هنر انتزاعی می گوید:

من هنری را انتزاعی می نامم که یاد آور هیچ گونه واقعیت شکلی نباشد، حتی اگر نقطه ای باشد که هنرمند از آن آغاز به کار کرده باشد.

هنر انتزاعی که با هر گونه نمایش واقعی از موضوعات سر ستیز دارد دارای دو مورد حائز اهمیت می باشد؛ یکی«فرم»و دیگری«رنگ». این دو عامل از لحاظ زیبایی شناسی دارای معیار های مخصوص به خود هستند.

این هنر که سابقه ای نزدیک به یک قرن دارد – همواره با هنر تزیینی (دکوراتیو) مقایسه شده که خود موجب شبهاتی نیز گردیده است.

هنر تزیینی دارای قوانین دقیق و مشخص می باشد و در ضمن از آزادی های بسیاری بر خوردار است. در حالی که هنر انتزاعی از قوانین مشخص پیروی نمی کند و حد و مرزی نمی شناسد.

از طرفی هنر انتزاعی را می توان با عنوان عکس العملی در برابر«واقع گرایی مدرسه ای»(آکادمیک) قرن نوزدهم به حساب آورد که نشانه های ظهور آن را می توانیم در پایان همان قرن، یعنی در نهضت امپرسیونیسم و سپس شیوه هایی دیگر مشاهده کنیم.

نقاشی انتزاعی را می توان به دو نوع تقسیم کرد:

نوع اول شامل آثار هنرمندانی می شود که صرفاً به رنگ و فرم توجه دارند و این دو عنصر تجسمی را تنها به خاطرجلوه های مجرد آنها بکار می گیرند. در تابلو های این نقاشان، اشکال و نقوش هیچ گونه شباهتی با نمونه های طبیعت و عالم واقع آنها ندارند.

رنگ ها نیز از رنگ های طبیعت پیروی نمی کنند و از رنگ تنها به خاطر خود رنگ و از فرم صرفاً به خاطر فرم استفاده می شود.

نوع دوم شامل آثار نقاشانی است که رنگ و فرم را علاوه بر جلوه های مجرد هر یک، با توجه به معانی و مفاهیم آنها بکار برده اند.

در این روش رنگ ها و فرم ها بدون آنکه موضوع یا شیء را به نمایش در آورند، حالات عاطفی خاصی را برای بیننده ایجاد می کنند.

چنانچه مثلاً رنگ قرمز و نارنجی می توانند برای انسان حالات هیجان و شور و التهاب ایجاد کنند و برعکس رنگ های سبز و آبی، آرامش بخش و تسکین دهنده هستند، فرم ها نیز به نوبه خود چنین حالات روانی ایجاد می کنند.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.