مقاله تاثیر رسانه


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله تاثیر رسانه دارای ۵۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تاثیر رسانه  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تاثیر رسانه،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله تاثیر رسانه :

مقدمه

دیروزعصر کهکشان گوتنبرگ وامروزانفجار اطلاعات و انقلاب ارتباطات عصری که رسانه های ازهر شکل وشما حاکمیت بی چون چرا ی خود را بر جهان اعمال می کنند .
دنیای امروزدر تسخیرفن آوریاطلاعات وارتباطاتی است و این فن آوری آنچنان بشریت را از فاصله های دور و کران تا کران بهم نزدیک نمود که گوی در کنارهم نشسته اند و با هم زندگی می کنند چهره به چهره در حالگفتگو و آن هم روی یک فرش و زیر یک سقف .
امروزپا به پای پیشرفت تکنولوژی در حوزه رسانه ها و ارتباطات دین جایگاه خاص خود را دارد و حرف و حدیث جانانه ای را نیزدارد در این عرصه فقه وپویا و قومی شیعه از چنان و اقتداری استدالالی برای ارایه طریق و بهبود شرایط و قانون مند شدن حرکت رسانه ها دارد که در کمترتفکر ارزش می توان بدون هیچ تردیدی بشر برای زیستن در دنیا ی امروزبه اطلاعاتی که او را دردنیای امروزبه اطلاعاتی که او را در زندگی روزمره اش بار ی و مددی رسانه نیازمند است و با گسترش علم و تکنولوژی قطعا ازپیام و اطلاعات است چرا که ماهواره های ارتباطی در مداریلا یتناهی این سپر درحرکت و چرخش اند .
ما امروزانسانها در دنیا روزگاری سپری می کند که سپهر نیگلون مملو ازپیام و اطلاعات است چرا که ماهواره های ارتباطی در مدار لایتناهیاین سپهر درحرکت و چرخش اند .
ما امروزجهانی که تراوش فکری مارشال مک سوهان بودبه عینیه ملاحظه می کنیم چرا که امروزتمامی وسایل ارتباط جمعی ازجمله رادیو ، تلویزیون ،مطبوعات سینما ، تئاتر واینترنت و هها وسیله ارتباطی دیگرکه در حال ارسال پیام های جاذب و متنوع به میلیونها مخاطب دراقصی نقاط جهان می باشد و نقش عمده ای را در فلاح و پیشرفت یسزا ایفا میکند بگونه ای که عصرحاضر را تمرکزگروهای وسیع در شهر های بزرگ تمدن و پیشرفت صنعتی و تکنولوزیکی ودر عین حال پیچیدگی وضعیت عصر انقلاب ارتباطات و انفجار و اطلاعات نامیدند که همینطور هم هست .
چرا که رشد سریع جمعیت در جهان زندگی جمعی ووابستگی های ملی و بین المللی و ناامنی ها بحرانها تحولات سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و. فرهنگی فراموش سنتها و بیدری وجدان عمومی نیازعمده بشر به اطلاعات ناب جدید بروز از جمله عواملی بود که چا از نظر فیزیکی که ازفرسنکها راه دور آنان را در کنار هم قرار دادو تحقق تئوری و پیش بینی بین سالهای متمادی پیش آن عالم و دانشمندعلیم ارتباطات تا تا نادانی را نوید داد و بشر با چشم خود دید

نمونه دیگر کار کردن وسانه های گروهی مساله مطبوعاتی است پدیده با در دوره قاجار به شور عباس میزا وارد ایران شد .
این رسانه هم متاسفانه در بدو ورود در مرحله ی شکل گیری خود در شرایط نا مطلوب تقلید سطحی ازغرب و بی توجهی به هویت ملی تکوین یافتن .
نسل اولیه مطبوعات کشور به شدت تحت نفوذ حکومت های استبدادی وقت بودند و جزنقش وزبانی یک طرفه حکومت نقش دیگر ی را ایفا نمی کردند .
در سال ۱۳۵۷ شمشی را سال طلایی مطبوعات ایران نامیده اند در این سال حدود چهار صد نثریه منتشر شد که شروع حضور مطبوعات در خدمت بلوغ آگاهی های سیاسی و اجتماعی جامعه ی ایران محسوب می شد
چکیده:
تلویزیون در حال حاضر برای بسیاری از مردم جهان مهم‌ترین و شایع ترین شیوه تفریح و کسب اطلاع است. در این مقاله به این مساله می‌پردازیم که آیا تلویزیون روش مناسبی برای تفریح و کسب اطلاعات برای مسلمانان است. او در این مجال می‌کوشد که به واقعیت‌های موجود عصر حاضر نگاه کرده و امکان ایجاد رسانه‌های جمعی برای مسلمین را نیز بررسی کند.
تلویزیون اکنون به شایع‌ترین شیوه تفریح و کسب اطلاعات برای میلیونها نفر در سراسر جهان تبدیل شده است. این سوال که آیا تلویزیون در جوامع اسلامی نیز راه خوبی برای تفریح و کسب اطلاعات است یا خیر، امری است که باید مورد توجه قرار گیرد. تلویزیون به عنوان شیوه اولیه تفریح برای میلیون‌ها نفر در سراسر جهان، شایان توجه ویژه است. تلویزیون یک اختراع مدرن است، مانند بسیاری دیگر از اختراعات از قبیل اتومبیل، تلفن، یخچال و کامپیوتر، همه این‌ها جوامع را به نحوی غیرقابل پیش‌بینی، تحت تاثیر قرار داده‌اند. شاید بتوان ادعا کرد، تلویزیون علاوه بر این که به عنوان یک اختراع مدرن، آثاری کلی بر جوامع بشری دارد، دارای آثاری خاص نیز بر روابط توسعه انسانی است.
هر چند که تلویزیون از بسیاری جهات صرفا یک اختراع مدرن مانند بقیه اختراعات است، اما جا دارد که نظرات افراد مختلف را در مورد آثار آن، ملاحظه کنیم. یک مقایسه نظام‌مند، نشان می‌دهد که افراد بسیار بیشتری به تاثیر تلویزیون بر جوامع توجه دارند تا تاثیر ماشین‌ها و تلفن‌ها و ; شاید این امر نشانگر تاثیر دو گانه تلویزیون بر زندگی انسان‌ها باشد، چرا که بر خلاف پذیرش غیر سوال برانگیز و غیر اختیاری دیگر اختراعات، پذیرش تلویزیون به نوعی، اختیاری به نظر می‌رسد.

انسان‌ها نسبت به وجود ماشین یا تلفن، احساس نیاز و ضرورت می‌کنند پس این سوال اساسی را برای افراد ایجاد نمی‌کند که آیا این وسیله مورد نیاز است یا خیر و همین مساله باعث می‌شود که به آثاری که این وسایل بر جامعه می‌گذارند، توجه نشود. اما در مورد تلویزیون، چون احساس اختیاری بودن وجود دارد، به این مساله بیشتر توجه می‌شود. بنابراین در مورد تلویزیون نه تنها باید اثر آن را بر جامعه به عنوان یک اختراع مدرن مورد توجه و ارزیابی قرار دهیم، بلکه به رویکردی وسیع‌تر نیاز است تا تلویزیون را به عنوان یکی از اشکال رسانه‌ و در چنین جایگاهی مورد ارزیابی قرار دهیم.

جنبه‌هایی از تلویزیون با دیگر اختراعات مدرن مشترک نیست (احتمالا کامپیوتر در این زمینه یک استثنا است) در حالی که تلویزیون اشتراکات فراوانی با پسر عموی قدیمی‌اش رادیو دارد، اما به نظر می‌رسد که تلویزیون موانع موجود بر سر راه جهان فعال و چند رسانه‌ای اینترنت را برداشته است. تصویرپردازی، نکته‌ای اساسی در فهم تلویزیون است و برای ارزیابی اثر تصویرپردازی بر زندگی انسان از زوایای گوناگون می‌توان به بررسی پرداخت. ما می‌توانیم به آثار فیزیکی تلویزیون و یا عواقب فرهنگی و اجتماعی آن و یا حتی اثرات سیاسی و اقتصادی آن توجه کنیم. همچنین از لحاظ روانی می‌تواند مورد تحلیل قرار

 

گیرد که چرا انسان برای مدت چند ساعت به یک نقطه خاص که نورهای مختلف در آن به طور دائم جابه‌جا می‌شوند زل می‌زند. حتی می‌توان اثر نگاه کردن به نور برای ساعات مختلف را بر روی چشم آدمی مورد مطالعه قرار داد. علاوه بر این، در حوزه فیزیولوژی می‌توان اثر تلویزیون را بر چاقی و فربهی انسان‌ها مورد توجه قرار داد، که مطالعات اخیر در مورد سلامتی، به این نکته می‌پردازد. حتی بدون توجه به این مطالعات نیز این امر قابل توجه است، چرا که تماشای تلویزیون مستلزم آن است

که فرد حرکتی نکند، علاوه بر این که تبلیغات آن همواره فرد را به سمت غذاهای بیهوده دعوت می‌کند. حال اگر این دو را با هم جمع کنیم خوردن غذاهای بیهوده و بیش از حد یک جانشستن – به سادگی می‌توان چاقی را نتیجه گرفت. علاوه بر این تلویزیون یک تصویر دو بعدی متحرک و مسطح دارد که امری بی‌سابقه در تاریخ بشری است. البته انسان‌ها به کنده‌کاری‌های غار و نقاشی‌های روغنی و اخیرا به عکس‌ها توجه داشته‌اند، اما احتمالا هیچ کس ساعت‌ها در روز به تصاویر خیره نمی‌شده است، آن گونه که امروزه انسان‌ها و خصوصا آمریکایی‌ها ساعت‌ها در روز به تلویزیون خیره می‌شوند. بنابراین، موضوعات بسیار مفیدی برای بررسی در زمینه تلویزیون وجود دارد که البته برخی از آن‌ها به نحو محتاطانه‌ای در برخی از کتاب‌های کلاسیک فعلی بررسی شده‌اند (مثلا ۴ استدلال برای حذف تلویزیون، اثر جری ماندر). هر چند که برخی از ای کتب، نیازمند روزآمد شدن هستند.

آنچه فرد از تلویزیون تماشا می‌کند، به نوعی روش‌هایی پیشنهادی برای زندگی است که احتمالا دیگران به آن جلب خواهند شد؛ حال این جلب شدن می‌تواند آگاهانه و یا ناآگاهانه باشد. کافی است که به انواع صحبت کردن و لباس پوشیدنی که از طریق برنامه‌های کمدی تلویزیون آمریکا ترویج می شوند، نگاه کرد و فهمید که این برنامه‌ها منبعی برای نوع لباس پوشیدن و صحبت کردن و به طور کلی رفتار هستند. تصاویر تلویزیونی برای برخی از افراد، نوعی زندگی را رقم می‌زند، حال آن که این روش‌های زندگی در اکثر موارد، غیر واقعی و غیر قابل دستیابی برای همگان هستند. این تصاویر مربوط به دنیای خیالی و سرزمین آرزوها هستند. البته این به معنی آن نیست که اثر تخیل و آرزو را بر واقعیت انکار کنیم اما مهم این است که بدانیم، بسیاری از برنامه‌های تلویزیون خیالاتی دست نیافتنی را ترسیم و ترویج می‌نمایند.

البته می‌توان این موضوع را رها کرد و موضوع دیگری تحت عنوان اثر تلویزیون به عنوان یک رسانه را در بیان داستان‌ها مورد بررسی قرار داد . انسان‌ها داستان را دوست دارند . ما دوست داریم که داستان بشنویم و داستان تعریف کنیم و این امری طبیعی و عادی است، اما اختراع تلویزیون موجب شده است که صرفا عده‌ای خاص داستان‌ها را می‌گویند. فقط آن‌هایی که به تکنولوژی و رسانه تلویزیون و تولید و پخش آن دسترسی دارند، می‌توانند داستان بگویند . به نظر می‌رسد که واگذار کردن

این عرصه مهم از زندگی جمعی به یک گروه کوچک منفعت محور از شرکت‌ها، اثری قابل توجه در روابط انسانی‌ ما و تغییر آن داشته باشد . نشستن و به داستان‌گویی مادربزرگ گوش کردن،کاملا متفاوت از پای تلویزیون نشستن و داستان سرایی یک غریبه را گوش دادن است و ما باید به این تفاوت اساسی عمیقا توجه کنیم . این که مادربزرگ را ساکت کنیم و به جای آن تلویزیون را روشن کنیم یا در حقیقت ، آن فعالیت مبتنی بر خانواده قدیمی را متوقف کنیم و به جای آن یک نهاد دور از دسترسی و غیر شخصی را قرار دهیم ، چه معنایی دارد ؟!

بیان داده ها واطلاعات وتجیه وتحلیل:
برخی شاید این سوال را داشته باشند که آیا اثر تلویزیون بر همه جوامع یکسان است یا بر همه جامعه‌ای آثاری خاص دارد . البته به نظر می‌رسد که برخی از آثار تلویزیون جهانی است ؛ مثلا مصرف فیزیولوژیک تصاویر، حال آنکه برخی دیگر از آثار آن احتمالا بیشتر به فرهنگ‌های خاص جوامع بر می‌گردد ؛ مثلا نوع برداشت افراد از تصاویر. در مرحله اولیه ، برنامه‌سازان چندان

ماهر نبودند و اهداف و خواست‌های آن‌ها و تامین کنندگان مالی برنامه‌ها، به خوبی در تصاویر مشهود بود و محصول کار آن‌ها، علاوه بر سیاه و سفید بودن،‌محدود به چیزهای بود که بتوان با ۲ عدد دوربین آن‌ها را ضبط کرد . بنابراین ، اکثر برنامه‌سازان برنامه‌هایی که ویرایش و جلوه‌های ویژه اندکی داشت، ارائه می‌کردند. مردم ناگهان به تلویزیون روی آوردند، چرا که یک نوآوری بود، اما هنگامی که تازگی این پدیده جدید از میان رفت، تبلیغات گران و برنامه ‌سازان متبحرتر شدند و ابزارهای خود را متوجه مخاطبان مشخص و تعریف شده کردند . این مخاطبان را می‌توانستند از میان یک فرهنگ خاص و یا مانند برنامه‌های تلویزیون

آمریکا، بر اساس یک محدوده سنی تفکیک شده مشخص و یا از میان فرهنگ‌های گوناگون انتخاب کنند. در این صورت، تبلیغات محلی خود را مطابق ذائقه بومی شکل می‌دهند . اخیرا تولید کنندگان مشغول به شبیه سازی برنامه‌های تلویزیونی با یک دو قلوی محلی هستند . در این روش، یا برنامه‌ها و تبلیغات بازرگانی خود را به زبان محلی پخش می‌کنند و یا لباس‌ها و سنت‌های محلی رفتاری و پوششی مختلف را به جهان رویایی تلویزیون وارد می کنند.

در یک بررسی نزدیک‌تر و دقیق‌تر نیز ما شاهد آن خواهیم بود که برنامه‌های تلویزیون یک سری آثار احتمالا جهانی و یک سری آثار وابسته به فرهنگ‌های خاص دارد . بیایید نگاه دقیق‌تری به این آثار وابسته به فرهنگ‌های خاص داشته باشیم .

همان گونه که می‌دانیم ، در جوامع مختلف، اصول رفتاری گوناگونی وجود دارد و در گذشته، این اصول رفتاری از سوی افرادی که در یک جامعه خاص می‌زیسته‌اند و تحولات و روندهای جوامع دیگر را که در جامعه آن‌ها اثر می‌گذاشته بررسی می‌کرده‌اند ، مورد مذاکره واقع شده‌اند . در عصر رسانه، یک عامل کاملا مجزا ظهور کرده است و آن فشردگی زمان و مکان است . امروزه دسترسی به تصوراتی از فرهنگ‌های کاملا مختلف به سادگی و سرعت و روزآمدی هر چه تمام‌تر امکان‌پذیر است و فرد می‌تواند این دسترسی و مصرف فرهنگی را به سادگی جایگزین کند و یا تغییر دهد . شاید در گذشته ، انسان‌ها نسبت به

روندها و پدیده‌ها نو حساس بوده‌اند ، اما اختراع تلویزیون موجب گذرا بودن و تغییر سریع این روند‌ها و پدیده‌ها گردیده است .
به این ترتیب، تبلیغات گران و تولید کنندگان، راه پیش روی مصرف کنندگان هستند و در هر لحظه به فکر راهی برای فروش کالاها و برنامه‌های سال آتی می‌باشند ، حال آنکه مردم هنوز فرصت کنار آمدن با کالاهای همین سال را پیدا نکرده‌اند . البته این نگاه به نوعی بدبینانه است ؛ اما در هر صورت، تا حد زیادی اوضاع از همین قرار است .

از سوی دیگر ، رسانه‌هایی از قبیل تلویزیون ،‌ویدئو و DVD ابزاری اساسی برای کنترل مغزها شده‌اند . برای درک بهتر این نکته، وسعت و فراگیری بسیار زیاد “اخبار” و تلاشی رقابتی آژانس‌های خبری و تامین کنندگان مالی شرکتی و دولتی آن‌ها را در نظر بگیرید که چه سخت کوشانه برای تحت تاثیر قرار دادن مغز و قلب مخاطبان خود تلاش می‌کنند . به عنوان مثال ، شبکه ماهواره ای الجزیره را در نظر بگیرید. آمریکایی‌ها در طول حمله به عراق و اشغال این کشور، مستقیما به این شبکه

حمله کردند ؛ چرا که آن ها با در دسترس بودن تصاویر و اخباری که کنترل آن در دست غیر آمریکایی باشد ، راحت نبودند و این بازیگر جدید عرصه رسانه ، تفوق کلی آن‌ها را در کنترل مغزها تهدید کرده بود . بنابراین، سیاست کنترل مغزها و رقابتی که در آن جریان دارد، ایالات متحده را مجبور کرد که خبرنگاران الجزیره را از عراق اخراج کند تا بتواند بدون آنکه کسی داستان جنگ رانقل کند، مردم عراق را کشتار کند . درعین حال که الجزیره با شبکه‌های ماهواره‌ای آمریکایی از قبیل CNN رقابت می‌کند، اما در شکل و ساختار کاملا شبیه CNN و دیگر شبکه‌های ماهواره‌ای آمریکایی است . تبلیغات و برنامه‌سازی‌های آن – بدون

توجه به عقایدی که ترویج می‌کند – در محدوده خاصی از یک سلسله قواعدی قرار دارد که مدت‌ها پیش از آنکه الجزیره برپا شود، از سوی خبر سازان ایجاد شده بود . تبلیغات الجزیره نیز غیر از آنکه برخی از مردان را در دشداشه و زنان را در حجاب نشان می‌دهد، دقیقا شبیه و دارای پیام‌هایی است که مشابهان آمریکایی آن ترویج می‌کنند. در نهایت، پیام همه این‌ها این است که بیننده باید هم در مورد اطلاعات و هم در مورد شیوه زندگی، مصرف کننده باشد . در این هدف، دو شبکه کاملا متضاد ، تقریبا یکسان هستند.

جدای از نگرانی در مورد مصرف کنندگی در اخبار و تفریحات ، افراد غالبا می‌پرسند که چگونه برای مسلمانان، استفاده بهتر از فن‌آوری‌های جدید ارتباطات و اطلاعات ممکن خواهد بود . بخشی از جواب به این سوال این است که ما باید به نحو واقع‌بینانه‌ای بررسی کنیم که این فن‌آوری‌ها چه کارهایی می‌توانند انجام دهند و چه کارهایی نمی‌توانند .این فن‌آوری‌ها همانند همه ابزارهای دیگر، از لحاظ محتوا و عرصه‌ای که می‌‌توانند کار کنند، محدودیت‌هایی دارند. به عنوان مثال، هر آنچه را

که نتوان به صورت دیجیتال درآورد و به صورت بسته‌هایی از داده در شبکه قرار داد، در شبکه‌های ماهواره‌ای و اینترنت بلااستفاده خواهد بود. درکنار محدود بودن به چیزهایی که در هر آن، قابل تبدیل به عدد و رقم هستند، این رویکرد حاد نسبت به دیجیتال کردن، بخش عظیمی از دانش و تجربه و آگاهی را که بشر می‌تواند در تعامل رو در رو منتقل کند و انتقال آن از طریق این فن‌آوری ها ممکن نیست، نادیده می گیرد. عشق و همدلی را نمی توان دیجیتال کرد؛ حال آنکه این حقایق، چه

درست و چه ناردست، به خوبی خود را بر انتقالات این فن‌آوری تحمیل کرده اند. در ارزش گذاری این فن‌آوری‌ها مهم آن است

که بدانیم، فرهنگ همواره به بهترین شکل آن از طریق تعامل رودروی انسان‌های واقعی، در زندگی واقعی پیش رفته است. این امر را نمی‌توان دیجیتال کرد و بنابراین در این فن‌آوری‌ها، مسلمانان به سخن گفتن از فرهنگ خود و یا ارسال تصاویری دیجیتال از جلوه‌های هنری آن محدوده هستند، اما کلام و آنچه از طریق رسانه‌های دیجیتال منتقل می‌شود، فرهنگ نیست. مهم‌ترین نکته این است که فن‌آوری‌های اطلاعات و ارتباطات، در آنچه می‌توانند انجام دهند،محدودیت دارند و جدای از توانایی نمایش تصاویر دو بعدی سطحی، مسلمانان نباید خود را تحمیق کنند و بیاندیشند که از این طریق می‌توان همانند روش‌های سنتی، فرهنگ را انتقال داد.
یکی دیگر از معضلات در این زمینه، تبانی دولت‌ها و شرکت‌های ارایه کننده خدمات اینترنتی است که به عنوان مثال در برخی کشورهای عربی (کشورهای نفتی تحت حاکمیت شیوخ) دولت نه تنها همه پایگاه‌های منتقدین خود را در این عرصه می‌بندد و ممنوع می‌کند، بلکه پایگاه‌های علیه رئیس جمهوری آمریکا را نیز فیلتر می‌کند – که به نظر می‌رسد این عمل در پاسخ به درخواست آمریکا صورت گرفته است -. این کشورها با بستن و ممنوعیت شبکه‌های خبری مانند الجزیره و العربیه و محدود کردن اینترنت، خواهان بردن مردم خود به سوی غرب هستند.
از سوی دیگر، اگر کسی بپرسد که چرا اغلب، مسلمین را در CNN نمی‌بینیم، چنین سؤالی نیازمند نگاهی به سیاست رسانه‌هاست. عدم وجود صدای مسلمین در چنین رسانه‌هایی، فقط محصول نژاد‌پرستی آن‌ها بر ضد اعراب و مسلمین و یا اسلام ترسی آن‌ها نیست، هر چند که این عوامل در این امر دخیل‌اند، اما عامل مهم‌تر این است که اگر کسی رسانه‌های غربی به خصوص رسانه‌های آمریکایی را مورد مطالعه قرار دهد، در خواهد یافت که در این رسانه‌ها، حقیقتا همگان (و نه فقط مسلمانان) حضوری و صدایی ندارند و فقط یک گروه بسیار کوچک از نخبگان که از سوی جامعه سرمایه‌گذاران مالی انتخاب می‌شوند، فرصت حضور دارند.
حتی در رسانه‌های به ظاهر «آزاد» غربی، پیدا کردن صدایی که متعلق به طبقه بسیار اندک شرکت‌هایی که سیاست اقتصادی دولت‌های غربی را کنترل می کنند نباشد، بسیار سخت است. رسانه‌های شرکتی آمریکایی، علی‌رغم ظاهری که از آزادی نشان می دهند، تبدیل به نوکران بی‌چون و چرای قدرت‌ شده‌اند که کشف علت آن نیز چندان مشکل نیست؛‌چرا که اکثر تهیه کنندگان آن از همان طبقه ثروتمند هستند. فقط کافی است که به دستمزدهای CNN و NBC نگاه کنید و آن گاه

است که خواهید فهمید، این رسانه‌ها باشگاه ثروتمندان هستند؛ آن‌ها که در این باشگاه هستند، با دقت و حساسیت فراوان از عضویت خود دفاع می‌کنند و از این رو، از هر آنچه تامین کنندگان مالی و حامیان سیاسی آنها را بیازارد، خودداری می‌کنند و بنابراین خود را به انحاء مختلف دچار خودسانسوری می‌نمایند. بنابراین، وارد شدن به این باشگاه و بازی کردن نقش، کاری غیر ممکن است؛‌ چرا که هزینه‌ها و از خودگذشتگی‌هایی که صرفا برای ورود به این باشگاه لازم است، بسیار کلان‌اند؛ هر

 

چند که سودها و دستاوردهایی که حاصل می شود نیز بسیار زیاد هستند. از این رو شاید برای مسلمانان بهتر باشد که رسانه‌های متعلق به خودشان را ایجاد کنند که با مفاهیم خود آن‌ها همخوانی داشته باشد و البته این کار نیازمند سرمایه گذاری و تعهدات تکنیکی بسیار بالاست. در حال حاضر، این منابع مالی در کشورهای اسلامی – به جز در چند مورد استثنا مانند شبکه المنار متعلق به حزب الله لبنان – تا حد زیادی وابسته به خواست و خیالات طبقه حاکمه بسیاری از کشورهای اسلامی است که از سوی آمریکا حمایت می‌شوند و یا به انگیزه‌های حریصانه و سودمحور سرمایه‌گذاران شرکتی جهانی بستگی دارد.

این بدان معنا نیست که اهمیت ایجاد رسانه‌های مربوط به مسلمانان و مطابق با اهداف آن‌ها را انکار کنیم. تا هنگامی که مردم در دنیای فعلی که مملو از رسانه‌ است زندگی می‌کنند، اهمیت بهبود بخشی به این زندگی به جای خود باقی است. البته اکثر این کار از سوی قدرت‌های رسانه‌ای غربی صورت می‌گیرد که می کوشند انواع محلی‌تری از رسانه‌ را ایجاد کنند.
تأثیر تلویزیون
شاید مهمترین تحول در وسایل ارتباط جمعی در ۳۰ تا ۴۰ سال گذشته، رشد فزاینده تماشای تلویزیون باشد. اگر این روند ادامه یابد، کودکان تا سن ۱۸ سالگی، بعد از خواب، به بیشترین فعالیتی که پرداختهاند تماشای تلویزیون میباشد. تقریباًدر تمامی منازل، تلویزیون وجود دارد. در کشورهای اروپایی ۵ تا ۶ ساعت در روز تلویزیونها روشن است و این آمار برای فرد به ۳ ساعت در روز میرسد.
ظهور تلویزیون بر الگوها و برنامههای زندگی مؤثر بوده، بهگونهای که افراد خیلی از فعالیتهای خویش را بر اساس برنامههای آن تنظیم مینمایند. طی یک تحقیق که در ۱۱ کشور امریکایی و اروپایی انجام شد، متوجه شدند که اکثر افرادی که در منازل تلویزیون دارند کمتر به فعالیتهایی از قبیل: اوقات فراغت، دیدار دوستان و بستگان، وظایف خانگی و ; پرداختهاند. در نتیجه محققان به این مطلب رسیدهاند که تلویزیون بیش از هر نوآوری دیگری (خارج از حوزه اشتغال درآمدزا) بر زندگی روزانه مؤثر است. بهطور مثال: افرادی که اتومبیل دارند فقط ۶ درصد بیش از افرادی که اتومبیل ندارند وقت صرف مسافرت میکنند. وقت، جهت دیگر وسایل خانگی برای داراها و ندارها فرقی نمیکند.
اثر تلویزیون بر رفتار:
بیشترین پژوهشهای انجام شده، درباره تأثیر تلویزیون بر کودکان است؛ زیرا کودکان مدت زمان قابلتوجهی را صرف تماشای آن میکنند و تأثیرات فراوانی را روی کودکان بجا میگذارند. سه موضوع قابل بررسی در این مورد عبارتند از: تأثیر تلویزیون بر گرایش به جرم و خشونت ـ اثرات پخش اخبار ـ نقش تلویزیون در زندگی سیاسی که ما فقط مورد اول را بررسی میکنیم.
تأثیر تلویزیون بر گرایش به جرم و خشونت:
رواج خشونت در برنامههای تلویزیونی کاملاً مستند است. محققین آمریکایی، مطالعات گستردهای را روی برنامههای خاص تلویزیونی و در ساعت پر بیننده انجام دادهاند و فراوانی خشونتهای برنامههای تلویزیونی را ترسیم کردهاند؛ خشونت در این تحقیقات به تهدیدها، استفاده از زور، آزار جسمانی و مرگ اطلاق میشود. بهطور متوسط ۸۰ درصد برنامههای تلویزیونی دارای خشونت است. ۵/۷ درصد ماجرای خشن در هر ساعت به نمایش درمیآید، برای کودکان این آمار بیشتر است.

برنامههای کودکان (کارتونها) در سطح بالایی از خشونت قرار دارند. اصولاً خشونت در تلویزیون چگونه بر افراد تأثیر میگذارد؟ «آندرسن» نتایج ۶۷ بررسی را در ۲۰ سال گردآوری کرده است (در میان کودکان). در حدود سه چهارم، مدعی یافتن چنین ارتباطی بودهاند و در ۲۰ درصد نتایج صریح وجود نداشت؛ در حالیکه سه درصد نتایج محققان بیانگر این بود که تماشای خشونت عملاً پرخاشگری را کاهش میدهد. اما مطالعاتی که آندرسن انجام داده است با تعریف خشونت متفاوت است. در بسیاری از فیلمهایی که نمایش داده میشود، موضوعات عدالت و کیفر نهفته است. بهطوری که دراین برنامهها، مجرم و جانی

 

به سزای عمل خویش میرسند؛ در نتیجه اینگونه نمایشها نمیتواند الگویی برای تقلید افراد خشن در تماشاچیان ایجاد کند وبیشتر تحت تأثیر مضامین اخلاقی نهفته در برنامهها قرار میگیرند. در نتیجه تحقیق درباره اثرات تلویزیون بر تماشاگران، بینندگان را فاقد قوه تشخیص در نظر گرفته است. دانشمندان معتقدند که واکنشهای کودکان نسبت به تلویزیون، متضمن تفسیر آنچه میبینند است و نه فقط ثبت محتوای برنامهها. آنها معتقدند که فرآیندهای پیچیده ذهنی کودکان را در نظر نگرفتهاند. تماشای برنامهها ذاتاً یک فعالیت ذهنی سطح پایین نیست، کودکان برنامهها را به سایر خشونتها ربط میدهند. این خشونت برنامههای تلویزیونی نیست که بر رفتارها مؤثر است بلکه بیشتر چارچوب کلی نگرشهایی است که خشونت در آ

ن تفسیر میشود. با این وجود نمیشود باور کرد که نمایش مداوم خشونت روی کودکان تأثیر نگذارد. تحقیقاتی توسط دفتر بهداشت عمومی دولت امریکا انجام شده که گزارشات آن بر اختلافنظرهای محققان سرپوش میگذارد. ولی در این گزارش از نقش سازنده تلویزیون در رشد مثبت کودکان نامبرده است بهویژه از طریق تلویزیونهای خدمات عمومی این امر ممکن است. تلویزیونهای عمومی اگر چه حدود ۵ درصد درآمدشان از راه آگهیهای تجاری میباشد، برنامههای آموزشی متعددی را به نمایش میگذارند که به رشد ذهنی کودکان کمک میکند.
تلویزیون بهعنوان زمینهساز نگرشهای اجتماعی:

نفوذ تلویزیون به عنوان یک وسیله فرهنگی نمیتواند بر حسب محتوای برنامههایش مورد ارزیابی قرار گیرد. تلویزیون به فراهم ساختن چارچوبهای فرهنگی جوامع کمک میکند. تلویزیون در گسترش شکلهای غیرمستقیم ارتباطات به اندازه دیگر رسانهها مهم است. تلویزیون شیوههای زندگی اجتماعی افراد را با کمک تجربههای دیگران قالبریزی میکند. تلویزیون به واسطه اهمیتش در فراهم آوردن عرصههایی برای طرح و معرفی نامزدهای انتخاباتی مهم است. نمادهایی از تبلیغات و آگهیهای تجارتی نشاندهنده تأثیر فراوان تلویزیون بر بیننده است. در بسیاری از آگهیها مردان هوشیار بهنظر میرسند در حالیکه زنان با رؤیاها به دوردستها خیره شدهاند

گر بپذیریم که روند زندگی مردم در قرن حاضر به سوی هرچه بیشتر الکترونیکی شدن است و نیز زندگی الکترونیکی (E-Lifeِ) را یک واقعیت در حال شدن بدانیم آنگاه در خواهیم یافت که هیچ وجهی از وجوه زندگی بشری از تاثیرات این پدیده به دور نخواهد ماند. بر اساس پیش بینی ITU جهانی، کاربران رو به رشد اینترنت در دنیا تا پایان سال ۲۰۰۶ میلادی از مرز ۸۰۰ میلیون نفر خواهند گذشت. کافی است به اطرافمان بنگریم که زندگی الکترونیکی چگونه همه عرصه های زندگی بشری را یکی پس از دیگری به احاطه خود درآورده و به همراه ویژگی های مثبت و مفید خود اثرات سوء و مخربی را نیز به دنبال آورده است. اگر چه همه اقشار جوامع بشری در سطوح گوناگون از منافع و راحتی های (Facilities) زندگی الکترونیک بهره مند و یا دست کم از آن سخن به میان می آورند اما کمتر کسی به آسیب های ناشی از همه گیر و فراگیر شدن این پدیده پیچیده و غامض که ابعاد آن ناشناخته و حیرت انگیز است توجه داشته است.

در قاموس فرهنگ مدرن، وقتی سخن از زندگی الکترونیک می شود منظور کلیه حوزه هایی است که به تسخیر آن درآمده و یا به عبارت دیگر سخن از همه چیز الکترونیک (E-everything) است.

به هر حال گویا دستاوردهای زندگی الکترونیک در سرعت بخشی و خدمت رسانی و افزایش دقت عمل در کارهای گوناگون امکان پذیر نیست ولی این پدیده نیز مانند همه دستاورد های بشری همواره دو کفه ترازو دارد که با بالا رفتن یکی، دیگری رو به پائین میل خواهد کرد. کفه منافع و کفه مضرات. اگر چه ما در این گزارش بر موضوعات محوری مضرات این پدیده تاکید خواهیم کرد ولی منافع و ویژگی های مثبت زندگی الکترونیک از جمله مباحثی است که نیازی به اثبات و تفصیل ندارد و یا کفه مثبت آن به عینه برای همگان لمس شدنی است ولی آن کفه مضرات است که از چشم بسیاری پنهان خواهد ماند. این مضرات شامل موارد زیر است:

دکوراژه الکترونیک: اولین عارضه در دکوراژه کردن آدمی که از قضا اندام فیزیکی کاربران را مورد تهدید قرار می دهد، کار مداوم با ابزار الکترونیک است که ارمغان زندگی مدرن و عجین شده با E است.

به عنوان مثال می توان از دردهای عضلانی، درد مچ دست، خمیدگی پشت و دردهای موضعی در نزد اغلب کاربران کامپیوتر و اینترنت نام برد که هر روزه بر شمار آنها افزوده می شود. مشکلات بینایی نیز به دلیل کار زیاد با رایانه از قبیل سرخی و سوزش و آبریزش چشم که به کاهش قدرت بینایی، خستگی و سردرد منجر می شود. چشم های انسان قادر است بر روی اشیای دور و نزدیک متمرکز شوند که این کار باید به تناوب در طول بیداری فرد تکرار شود ولی از آنجایی که کاربران برای کار با صفحه نمایش مجبور هستند اغلب اوقات به نزدیک خیره شوند، قدرت تطابق را به مرور از دست می دهند. کار مداوم با رایانه خطرات دیگری نیز به همراه دارد که ابعاد آن به درستی شناخته شده نیست، مانند:

خطر انتشار امواج الکترواستاتیک، خطر انتشار امواج نوری و تشعشعات، خطر انتشار گازهای سمی ناشی از گرم شدن قطعات رایانه و; برای مبارزه با این مشکلات علم نوینی در دنیا مطرح شده است که به ارگونومی (Ergonomy) یا کارپژوهی جهت استفاده بهینه از ماشین در جوامع انسان محور تاکید دارد.
انزوای الکترونیک: فردگرایی از دیگر آسیب های زندگی الکترونیکی است که در بطن خود به تدریج ایجاد حصاری برای فرد خواهد کرد که گریز از آن به سادگی میسر نخواهد بود. زندگی الکترونیک خاصیت بی نیازی را در آدم ها افزایش و در عوض تعامل طبیعی در روابط اجتماعی را به شدت خواهد کاست.

تنهایی ناشی از طبیعت کار با وسایل و ابزار الکترونیک از جمله رایانه که دنیای خصوصی و یا مجازی را به ارمغان می آورد، افراد جامعه را هر چه بیشتر به کام خود کشیده و اثرات زیانبار و عمیقی را برجای خواهد نهاد که ابعاد آن به روشنی قابل تبیین نیست. انسان موجودی است اجتماعی که به طور حتم هر آنچه که به این خصیصه لطمه وارد کند بخشی از ابعاد شکوفایی اش را در چرخه زندگی طبیعی (life Cycle) با مشکل مواجه خواهد ساخت. جذابیت دنیای مجازی به قدری است که پس از مدتی کاربران زندگی الکترونیک، مصاحبت با دیگران را تحمل نکرده و مانند فرد معتادی که همواره به سوی همدم و مخدر خود کشیده می شود در اولین فرصت به سراغ فردیت و ابزار الکترونیکی خود خواهد رفت. در این حالت تنها ارتباطات مجازی از طریق امواج است که بر ارتباطات فردفرد جامعه سایه افکنده و به تدریج طبیعت آدمیان را معیوب خواهد ساخت.

برای نمونه به روابط والدین و فرزندان که جزء اولین قربانیان زندگی الکترونیک هستند می توان اشاره کرد. در دنیای الکترونیک کانون خانواده شدیداً آسیب دیده و اعضای آن از بسیاری منافع طبیعی که نتیجه تعامل های منطقی آن است محروم می شوند که صدالبته دامنه های آن فراتر از روابط والدین و فرزندان رفته و حتی روابط زناشویی را مورد مخاطره و هدف قرار می دهد. فردمحوری با سنگ بنای دیجیتالی و مدرن با شدت هر چه تمامتر در حال گسترش است.

بمباران اطلاعات الکترونیک: با آمدن اینترنت که به تعبیری همه چیز را به شکل الکترونیک در اختیار کاربرانش قرار می دهد و چندین رسانه را به صورت مجتمع در خود گرد آورده است، به شکلی بسیار آرام و خزنده کاربران را دچار خستگی و یا به عبارت بهتر گرفتار سرسام الکترونیک خواهد کرد.

میلیون ها سایت و میلیاردها وبلاگ و تریلیون ها صفحات اینترنتی و موضوعات گوناگون به یک باره در کمین کاربر نشسته و با اشاره ای ده ها صفحه حاوی انواع اطلاعات راست و دروغ به سمت استفاده کننده هجوم می آورند. قدرت پردازش و تجزیه و تحلیل آدمی به هر میزانی که باشد از چنبره این پدیده رهایی نداشته و در آن واحد صدها و هزاران اشاره (hint) او را به سوی خود فرا می خواند. بدین شکل انسان ها تبدیل به موجوداتی خواهند شد که از یک سو با گستره و انبوهی از اطلاعات مواجه شده و از سویی دیگر اجازه و امکان تفکر و تعمق و بالطبع پردازش را نخواهند یافت که عارضه طبیعی آن دل نگرانی (stress) و خستگی الکترونیک است.

خشونت الکترونیک: از جمله غرایز بشری که مانند سایر غرایز در ساختار آدمی نهادینه است، غریزه خشونت است که در اثر ترغیب و رشد دادن آن، انسان را به هیولایی غیرقابل پیش بینی و خارج از تصور تبدیل خواهد کرد. گذشته از ترویج خشونت در رسانه های ماهواره ای و تلویزیونی، هم اکنون ده ها هزار سایت بر روی اینترنت به انحای مختلف تبلیغ خشونت می نمایند تا از این رهگذر به اهداف مادی خود که سالیانه بالغ بر میلیارد ها دلار است دست یابند.

براساس تحقیقی که توسط یونسکو در سال ۱۹۹۸ انجام شد مشخص شد که ۸۸درصد کودکان و نوجوانان، شخصیت آرنولد شوارتزنگر را به سبب ایفای نقش اش در فیلم ترمیناتور که مملو از صحنه های خشن است می شناسند. نکته جالب دیگری که تحقیق یونسکو بدان اشاره می کند آن است که نیمی از خشونت های به تصویر کشیده شده در بازی های رایانه ای توسط نقش های مثبت این بازی ها رخ می دهد. این عمل با وجاهت بخشیدن به خشونت و به نوعی تشویق مخاطب به خشونت، زمینه های بروز نگرش ها و رفتارهای خشونت آمیز در کودکان و نوجوانان را فراهم می سازد.

بسیار بدیهی است که صحنه های خشن در فیلم های تلویزیونی، سینمایی و بازی های رایانه ای، عملکرد مغز کودکان را تحت تاثیر قرار می دهد که منجر به تغییرات رفتاری خاصی در آنها خواهد شد.

پورنوگرافی الکترونیک: دستیابی به تصاویر و فیلم های غیراخلاقی به خصوص برای کودکان و جوانان در بزرگراه اطلاعاتی یا اینترنت از مباحث بسیار جدی و نگران کننده ای است که خانواده ها و سایر اقشار فرهنگی و فرهیخته جوامع را به چالش کشیده است. این موارد ضد فرهنگی و ضداخلاقی الکترونیک که تنها در اینترنت شامل ده ها میلیون صفحات الکترونیکی است، کانون خانواده ها و در رأس آن کودکان و جوانان را هدف خود قرار داده است.

اعتیاد الکترونیک: تحقیقات و آمار نشان می دهد که الگوهای رفتاری اعتیادگونه در بین کاربران دائمی اینترنت وجود داشته و بی وقفه بر تعداد آنها افزوده می شود.

نگران کننده ترین جنبه اعتیاد به اینترنت، آسیب دیدن کودکان و نوجوانان است که آنها را با ایجاد جذابیت گوناگون در کام خود فرو می برند.

بدین ترتیب کودکان و نوجوانان به راحتی به سوی بازی های چند نفره (Group Games) و حتی بخش های مبتذل آن کشیده می شوند. اعتیاد به اینترنت ساعت های بسیار زیادی از طول شب و روز این قبیل افراد را به باد نیستی داده و آنها را به ولگردی الکترونیک و گشت و گذارهای بی هدف (Surface) می کشاند. کارشناسان استفاده غیرطبیعی از اینترنت را اصطلاحاً اعتیاد به اینترنت می نامند. علت اعتیاد به اینترنت در بسیاری از این افراد، دستیابی به راهی برای سرکوبی

اضطراب ها و تنش های زندگی است. به گفته پژوهشگران درصد اعتیاد به اینترنت در افراد منزوی و همچنین افرادی که در ارتباط های اجتماعی و بین فردی خود مشکل دارند بیش از سایرین دیده می شود. برخی از علائم شناخته شده این اختلالات به شرح زیر هستند:استفاده از کامپیوتر برای خوشگذرانی، شادی یا وقت گذرانی، احساس افسردگی به هنگامی که از کامپیوتر استفاده نمی کنند، صرف زمان طولانی در شبانه روز با کامپیوتر، صرف هزینه زیاد برای نرم افزار و سخت افزار و فعالیت های مرتبط با آن بدون توجیه منطقی، بی توجهی نسبت به کار، مدرسه و خانواده.

خواسته و ناخواسته جوامع بشری در آینده ای نه چندان دور شاهد خانه های دیجیتالی خواهند بود. این پدیده نه قابل حذف است و نه امکان مقابله چکشی در قالب های رایج که منجر به پاک کردن صورت مسئله می شود راه حلی است اساسی. تنها باید شرایطی فراهم شود که فرهیختگان و متخصصین آن را بشناسند، تجزیه و تحلیل و آسیب شناسی کنند و آنگاه راهکارهای انسان محور ارائه نمایند.

انقلاب نوین اطلاعاتی
دودهه قبل واژه ای وارد فرهنگ ارتباطات و اطلاعات شد که غریب می نمایاند. انقلاب ارتباطات و اطلاعات بسیاری که از این واژه استفاده می کردند چندان به معنای دقیق این واژه آگاه نبودند ـ یعنی نمی دانستند که در پی طرح و تثبیت انقلاب اطلاعات و ارتباطات چه تغییری در زندگی بشر رخ می دهد. تئوریسین های علوم ارتباطات برای بیان اهمیت این انقلاب که ـ پس از انقلاب های اقتصادی و صنعتی و سیاسی و فرهنگی ـ مدعی تحولات زیربنایی بود، اعلام کردند انقلاب ارتباطات و اطلاعات مبانی قدرت را جابجا می کند.

به این معنا که تا قبل از رنسانس در غرب مبنای قدرت، قهر و سلطه بود و هرکس زورش بیشتر قدرتش بیشتر. پس از آن مبنای قدرت زمین شد و ما شاهد بروز فئودالیسم بودیم ولی در پی انقلاب صنعتی اول و دوم در قرون ۱۸ و ۱۹ مبنای قدرت از زمین به ابزار تولید و سرمایه منتقل شد و تا سالهای پس از جنگ دوم ابزار تولید و جنگ افزارهای نظامی مبنای قدرت را تشکیل می دادند و جنگ سرد امریکا و شوروی نیز برسر این دو موضوع بود اما از اواخر دهه ۷۰ میلادی و با ظهور اینترنت های اولیه و انقلاب در فناوری اطلاعات و ارتباطات صحنه جهانی تغییراتی بزرگی را شاهد بود و مقوله ای به نام رسانه وارد معادلات قدرت شد.

سه تئوری درباره رسانه و قدرت
با ظهور و مانور رسانه ها در زندگی بشر اعم از رسانه های تصویری، صوتی، نوشتاری و در این اواخر چند رسانه ای ها حداقل ۳ تئوری درخصوص رابطه رسانه ها با قدرت مطرح شد.
۱- رسانه به مثابه ابزار:

براساس این تئوری رسانه ها به ابزاری در دست سیاستمداران و صاحبان کمپانی های بزرگ اقتصادی تقلیل یافتند. در این رویکرد رسانه ها به خاطر پرهزینه بودن اداره آنها گریزی جز تن سپردن به منافع و مصالح اصحاب و ارباب قدرت ندارند هرچند سعی می کنند خود را مستقل نشان دهند از این جهت طرفداران این نظریه هر رسانه ای را ارگان نهاد و دستگاهی می دانند و آن را به جایی منسوب می سازند. بعنوان مثال وقتی می گویند روزنامه نیویورک تایمز حتماً‌ قید وابسته به دموکراتها در امریکا را ذکر می کنند یا وقتی نحوه سخن FoxNews می شود قید تلویزیون دولتی گنجانده می شود.

۲- رسانه فعال مایشاء:
در این تئوری رسانه فعال مایشاء تلقی می شود یعنی صاحب قدرت و اراده کامل برای تولید، انتقال و القای پیام. طرفداران این نظر گاهی چنان به قدرت رسانه ها باور دارند که گویی همه عالم خلق شده است که این رسانه باشد و به اظهار نظر و موضع گیری درقبال مسائل بپردازد. و گویی تنها این رسانه ها هستند که می توانند مشکل یابی و گره گشایی کنند و به عبارت دیگر رسانه ها حلقه مفقوده زندگی بشر هستند.

۳- نظریه تعاملی قدرت و رسانه:
در پی طر‍‍ح و منطقی جلوه گر شدن نقاط ضعف دو تئوری مذکور تئوری سومی مطرح شد که بر رابطه تعاملی و دو جانبه قدرت ( اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی ) و رسانه تاکید می کند. به این معنا که رسانه چون تولید کننده و رساننده پیام است در خلأ به تولید و پردازش پیام نمی پردازد بلکه ضمن داشتن اهداف و تقید به رسالتهای خود که هم مادی و هم ارزشی است از ارباب قدرت و مصالح و منافع آنها تأثیر پذیر است. رسانه ضمن اینکه مزدور و سرسپرده ارباب قدرت نیست در عین حال سرجنگ و ستیز هم با چارچوب های موجود ندارد و البته به میزانی که آگاهانه و مستقل تصمیم گیری می کند و در تصمیم سازی ها ایفای نقش می نماید قدرتمند است.

امروزه تئوری سوم یا نظریه تعاملی قدرت و رسانه تقریباً فراگیر شده و جامعیت یافته است.
ویژگی های نوین وسایل ارتباط جمعی

با این حال وسایل ارتباط جمعی ینز تحولاتی را پشت سرگذاشته اند که انقلاب ارتباطات و اطلاعات را عمیق تر کرده و نظریه سوم را نیز مستحکم ترکرده است. این ویژگی ها عبارتند از:
۱- تعاملی بودن Interactivity:

این ویژگی که بر رابطه دو سویه مخاطب و رسانه شکل گرفته و قوام یافته خدشه ای اساسی بر نظریه دوم وارد کرد که مدعی بود رسانه های عامل اصلی تغییرات هستند و مخاطبان تنها تأثیرپذیر هستند. براساس این ویژگی امروزه رسانه ها به مخاطب به عنوان یک واقعیت جهت ساز نگاه می کنند یعنی به علائق وسلائق مخاطبان نه تنها اهمیت می دهند بلکه برنامه ریزی های خود را براین اساس سامان می دهند یعنی حتی اگر قصد ایجاد تغییرات در مخاطب را دارند از مجرای نیاز مخاطبان عبور می کنند. شدت وحدت تعاملی بودن در رسانه های جهان متفاوت است. نباید از این مهم غافل بود، رسانه

هایی که کاملاً مطیع خواسته ها و تمایلات مخاطبان هستند در طول زمان به ورطه لودگی، سطح نگری و حتی ابتذال می افتند. شبکه های پورنوگراف ماهواره و اینترنتی مطیع و سرسپرده تامین یکی از سطحی ترین نیازهای مخاطبان یعنی نیازهای جنسی هستند ولی آیا کسی امروز در دنیا وجود دارد که این شبکه ها را موفق در جذب مخاطب معرفی کند؟ به

عبارت دیگر تعاملی بودن در رسانه ها موجب تغییر سمت و سوی رابطه مخاطب و رسانه نشده است یعنی از جهت گیری رسانـه به مخاطب تبـدیل به جهت گیـری مخاطب به رسانه نشـده است بلکه دوسویه و دو جانبه است. عدم درک درست رابطه تعاملی رسانه و مخاطب موجب انحرافات بزرگی در سطوح تصمیم گیری های خرد و کلان رسانه ای شده است.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.