مقاله معاد


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
5 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله معاد دارای ۲۳۱ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله معاد  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله معاد

 مقدمه

سخنان دلنشین از سفر آخرت

گزارشی عجیب از یک واقعیت

تشییع دوم برای یک جنازه

دو نفر دیگر نیز همین خواب را دیدند

تکه گوشتم لای دیوار است

داستانی گویا تر از یک کتاب

مطالب بسیار در حجم اندک

فصل اول

مرگ

خصوصیات معاد ربطی به عقل ندارد

آیا مرده حرف می زند؟

نطق اختصاص به زبان ندارد

حکمت رؤیا، تصدیق انبیاء است

نپذیرفتن از کم ظرفیتی است

منزل اول- مرگ

روح نسبت به بدن داخل و خارج ندارد

کیفیت قبض روح

خدا میمیراند با عزرائیل یا ملائکه

شکل عزرائیل نسبت به محتضرها

حضور ملائکه و شیاطین هنگام مرگ

آسانی و سختی جانش;

سختی جان دادن کفاره گناهان مؤمن

آسان جان دادن کافر بخاطر نیکی که کرده

قبض ارواح کفار با شکنجه

شاگرد فضیل بی ایمان می میرند

بی ایمان مردن در اثر گناهان

دوست داشتن مرگ

علاقمندی به دنیا مذموم است  عقلاً و شرعاً

دوستی دنیا صفت کفار و سر هر گناه

کراهات مرگ و گریه بر بستگان

بی صبری نتیجه غفلت از آخرت

الطاف و انعام خداوندی

حضور اهلبیت (ع) هنگام نزع

گزارشهای پس از مرگ

سئوال و جواب قبر

پرسش از عقائد و اعمال

فایده سؤال و جواب در قبر چیست؟

دیدار ملائک عذاب و ابتدای ناراحتی

در سایر پرسشها در میماند

از کردار پرسش می شود

انیس قبر عمل است

خداوند می ترساند

صورت موحش با او است

فشار قبر مسلمیات است

سعد نیز فشار قبر داشت

فشار قبر همه جا ممکن است

چیزهایی که موجب فشار قبر است

فصل دوم

برزخ

برزخ عالمی میان دنیا و آخرت

حدواسط در نعمتها و نقمتها

عالم مثالی و بدن مثالی

تصویر در آینه با دو شرط

همه خوردنیها در یک خوردنی  جمعند

شدت تأثیر و تأثر

صاحب قبری که پذیرایی کرد

ترک کمفروشی و انجام نماز اول وقت

دوام لذت در  عالم برزخ

عبادی پر از برنج در وادی السلام

حیوانات ناله اموات را می شنوند

قاتل هاشمی و ناله اش در خواب

موعظه عطار و یهودی طلبکار

آیا می شود منکر مطالب گذشته شد؟

مراقب سه گانه خبر

دلیل عقلی بر نبودن معاد نیست

محمد (ص) راستگوی مطلق است

مراسم دفن مادر امیرالمؤمنین

فاطمه از عقبات بعد می ترسد

تأثیر روح در بدن جسمانی

جسد صدوق تر و تازه مانده

جسد تازه حر و دستمال بر سرش;

بنچه شیرخوار در قبر کلینی

آتش گرم در برابر آتش دنیا

صاعقه آتش بزرگتر در دنیا

کسانیکه وحشت ندارند

مرگ هنگام نزول رحمت

جریدتین و گواهی چهل نفر

چرا داوود بر جنازه عابد نماز نخواند

گواهی با تربت حسین بر کفن مجلس;

هدایای بسیار در انفاق برای میت

درخواست مرده ها از زنده ها

برزخ در غیب عالم دنیا است

عالم برزخ محیط بر دنیا است

ارواح با هم انس می گیرند

وادی السلام جای ارواح است

نزدیکی با علی (ع) بعلم و عمل

جنازه ای که از یمن به نجف آوردند

پناه دهنده به ملخهای افراد خیمه

علاقه روح به قبر بیشتر است

انعکاس شعاع آفتاب در آئینه

با بدن خاکی چرا ثواب و عقاب نباشد

هر روح دارای دو بدن است

در هر حال روح معذب یا بهره مند می شود

ثواب و عقاب برزخ در قرآن

تا آسمانها و زمین است در راحتی یا ناراحتی

حبیب نجار در بهشت برزخی

معیشت ضنک و عذاب قبر

برزخ تا روز برانگیخته شدن

شخصیت انسان بروح اوست

بهشت برزخی برای نفس مطمئنه

ثواب و عقاب برزخی در اخبار

صورت برزخی اشخاص مانند دنیاست

احوال پرسی ارواح از تازه وارد

زیارت ارواح از بستگان

حوض کوثر در برزخ

کوثر و حمیم در هنگام مرگ

برهوت مظهر جهنم برزخی

عذاب برزخی ابن ملجم قاتل علی (ع)

فصل سوم

قیامت

قیامت به حکم عقل

منکران آخرت حکمت خدا را نفهمیده اند

ناخن به منزله اهرم دست

دفع مواد زائد به وسیله موها

گرد دوای چشم درد از بدن جعل

آیا عالم وجود بی حکمت است؟

یک دندان بی حکمت نیست

اگر تمام خوشی بود باز بیهوده بود

هر نوشی با هزاران نیش;

برای لذت بی درد

معادن قابل شک نیست

لازمه عدل خدا برپاکردن روز جزاست

راستگویان از قیامت خبر می دهند

بهترین دلیل امکان «وقوع » است

در معاد اعاده معدوم نیست

برای سومین بار  نیز جمع می فرماید

زنده شدن مرده ها در دنیا

عزیز، صد سال مرد

چهار پرنده ای را که دوباره زنده کرد

خدا بر هر کاری تواناست

آب و آتش با هم

استخوانهای پوسیده چطور زنده می شود؟

در علم خدا اشتباه راه ندارد

آفرینش افلاک از انسان مهمتر است

دفع ضرر محتمل عقلاً واجب است

احتمال عقلانی قابل اعتناء است

همه پیغمبران هشدار دادند

فرمایش حضرت صادق (ع) بزندیق منکر معاد

قیامت بزرگ است

عمرو از فزع قیامت ترسید

زمین آتشین زیر پای کافر

شکلهای گوناگون در محشر

عذاب همسایه آزار و حاکم جور و خود پسند

گنهکاران از چهره هایشان شناخته می شوند

چگونه بر صورتهایشان حرکت می کنند؟

دلها در گلوها گیر می کند

آنها که از فزع قیامت در امانند

مسجد مرکب نجات در قیامت

مردن در مکه یا در راه آن

بردباری در حال خشم و شهوت

ولایت علی (ع) امن حقیقی است

حسنه مطلق ولایت علی (ع) است

تأمین آتیه

حرص زدن بعنوان تأمین آتیه

صندوق پس انداز نزد خدا

اسرافیل در صور می دمد

چهار ملک مقرب و مأموریت هر کدام

ولوله در آسمانها برای قیامت

خدا می ماند و بس;

عجائب پیش از برپایی قیامت

دوباره در صور میدمد

شکر خدائی را که بوعده اش وفا فرمود

چگونه سر از قبر می آورند؟

قیامت زودتر بیاید یا نیاید

باطنها آشکار می شود

تقوی لباس قیامت

آدم با برگ درختان خود را پوشاند

گناهکاران شناخته می شوند

منظره شرابخوار در قیامت

چهره ربا خوار و صاحب طنبور

دو رویان و دوزبان آتشین

متبکران و زنا کاران در قیامت

روزیکه پنجاه هزار سال است

چرا از قیامت بروز تعبیر می شود

آفتاب حقیقت قیامت که بتابد

موقف ترس در قیامت

چون ملخهای پراکنده از یکدیگر می گریزند

فرارشان سودی ندارد

گدائی حسنه در موقف قیامت

تطایر کتب- نامه اعمال

بوی عطر نیت خیر خبردار می کند

مهلت برای ثبت گناه

حتی دمیدن به آتش را ثبت می کنند

فرمایش علی (ع) لغو گو

حکمتها برای نامه اعمال

بیائید کارنامه ام را بخوانید

ای کاش نامه اعمالم را نداده بودند

چگونه نامه اعمال را از عقب می دهند

ناراحتی شدید از دیدن نامه اعمال

بدون معطلی یا هزار سال معطلی

مژده به دوستان اهل بیت (ع)

محمد (ص) مظالم شیعیان را اداء می فرماید

شکر خدا که حسابمان با کریم است

میزان

میزان، ترازو و قپان نیست

علی (ع) میزان حق است

از راستی چه بدی دیدیم که گرد نادرستی برویم؟!

راحتی برای اهل ایمان است

اهل دنیا نفعشان مشکوک است

مردم به لحاظ حساب چهار دسته اند

صد سال عذاب برای یک گناه

زاد تقوی با ایمان  مدرنست

احباط و تکفیر

حاتم و انوشیروان پرده ای از آتش دارند

گناهانی که بی ایمان می میراند

ایمان کفاره کفر و توبه کفاره گناه

نیکی ها بر طرف کننده بدیها

پرسش های قیامت

از نعمتها فردای قیامت پرسیده می شود

با نعمت ولایت چه کردید؟

با نعمت ولایت چه کردید؟

چهار نعمتی که از هر کس پرسیده می شود

از عبادات پرسیده می شود

گناهان بر سه قسمت است

مرصاد یا عقبه حق الناس;

یکسال معطلی به خاطر پرکاهی

هزار سال در عقبه مظالم

اخذ حقوق

هیچ ستمکاری نتواند رد شود

تقاص مؤمن از کافر و برعکس;

تخفیف عذاب در برابر حق

ترس از ادعای حقوی

مفلس ترین اشخاص در قیامت

معامله بفضل

حوض کوثر

حوض کوثر از شراب و شیر و عسل بهشتی

کوهر از عزادار حسین شاد می شود

گوشش آشنا به نغمه بهشتی

ظهور عظمت محمد و آل (ص)

منبر وسیله

مقام محمود

علی قسمت کننده بهشت و دوزخ

صراط

هزار مهار جهنم به دست هزار ملک

عقبه اول «الرحم والامانه و الولایه»

خیانت در سخن و مال

برات ولایت علی (ع) برای عبور از صراط

عقبه دوم «الصلوه»

بچه ها را به نماز وادارید

بسم الله بچه عذاب پدر را بر میدارد

عقبه سوم «الخمس والزکوه»

وقتی شفیع، خصم طرف می شود

عقبه چهارم «الصوم»

عقبه پنجم «الحج»

عقبه ششم «الطهاره»

عقبه هفته «مظالم»

چهار سال حبس و چهل سال سرزنش;

داستانی عجیب از سوزش برزخی

شفاعت

همه حتی انبیاء نیاز به شفاعت محمد (ص) دارند

شفاعت کبری مال محمد و آل است

در همه جا شفاعت می شود

طلبه ای که طبیب می شود

علویه هندی و بیماران جذام

پس از ده روز دیگر می میری

عمر دوباره و دو برابر ببرکت حسین (ع)

امید به شفاعت محمد (ص) است

شفاعت موجب امید است نه غرور

اعراف

دیوار میان بهشتیان و دوزخیان

نور کسی به کار دیگری نمی خورد

فکر نوری برای آنروز بکنیم

اعراف جائی میان بهشت و دوزخ

فصل چهارم

بهشت

نعمتهای بزرگ و همیشگی

دارالاسلام حقیقی بهشت است

خوردنیها و آشامیدنیهای بهشت

نام چشمه های بهشتی در قرآن

پوشیدنیهای بهشت

کاخهای بهشت

نمونه ای از غرفه های بهشتی

کرسیها و فرشها و ظرفهای بهشتی

حوریان و زنان بهشتی

حوریان از حدث به دورند

حور ویژه برای کیست؟

زنان بهشتی زیباترند

ازدواج زنهای بهشتی به میل خودشان

گلها وعطرهای بهشتی

روشنائی در بهشت

نغمه و آوازه های بهشتی

داود و حوریان خواننده بهشتی

پاداش ترک غناء در دنیا

نعمتها و لذتهای روحانی

مبارکباد ملائکه و مکالمه خدا

همسایگان محمد (ص) و برخورد با مؤمنین

هر روز میهمانی یک پیغمبر

موعظه

چرا برای تحصیل بهشت نمی کوشیم؟

توصیف بهشت از زبان علی (ع)

فصل پنچم

دوزخ

خوردنیها و آشامیدنیهای جهنم

شکنجه تشنگی و گرسنگی در دوزخ

زقوم خوراک آتشین مجرمین

ظاهر و باطنشرا می گدازد

غسلین و ضریع، صدید و غساق

لباس جهنمیان

روی سیاه- غل و زنجیر

موکلین جهنم

جهنم و دردهای آن

‌آتش جهنم شعور دارد

نور مؤمن التهاب آتش را کم می کند

جهنمیان در جای تنگ قرار دارد

عذابهای روحانی

کافر محال است به بهشت درآید

محرومین بدترین عقوبتها

حسرتهای مرگبار در جهنم

سرزنشها، شکنجه های روحی در جهنم

شماتت شیاطین و خودداری از ناله

شما هم بوعده حق رسیدید

همنشینی با شیاطین عذاب سخت

از یکدیگر تبری میجویند

بدگویی دوزخیان به یکدیگر

آیا بدن ضعیف طاقت می آورد؟

بدنش مانند نفسش سخت می شود

در آخرت غلبه معنی بر صورت است

آیا عذاب شدید با عدل می سازد؟

عذابی که خود تهیه دیده است

آرایش برای کور و نوازندگانی برای کر

رحمن را با عذاب چه کار؟!

توبه اکراهی بدرد نمی خورد

عمر کوتاه و عذاب همیشگی

خلود به واسطه نیت خیر یا شر

منابع

معاد از ماده عود به معنی برگشتن است چون روح دوباره به بدن برگردانیده می شود

  معاد از اصول دین مقدس اسلام و اعتقاد به آن واجب است که هر کس دوباره پس از مرگ زنده می شود و به جزای عقیده و عملش می رسد

  مسأله معاد که ابتدایش مرگ و قبر و بعد برزخ و سپس قیامت کبری و پایانش بهشت یا جهنم است با این حواس ظاهری درک نمی شود هرچند اصل معاد به دلیل عقل ثابت است به تفصیلی که ذکر می شود لکن محال است کسی به تنهایی سردر بیاورد که بعد از مرگ چه خبر است غیر از وحی راه دیگری ندارد زیرا هر کس در هر عالم و مقامی است ادارکش از حدود آن عالم تجاوز نخواهد کرد مثلاً طفلی که در عالم است محال است چگونگی بزرگی عالم بیرون رحم را بفهمد و محال است بی پایانی فضا و موجودات آنرا در یابد همچنین کسی که در عالم ملک و اسیر ماده و طبیعت است چگونه می شود ملکوت را بفهمد که باطن عالم ملک است و جایگاهش پس از خلاصی از این عالم می باشد و خلاصه خصوصیات عوالم پس از مرگ نسبت به کسی که در عالم دنیا است غیب است و برای شناختن آن جز تصدیق آنچه را که حضرت آفریدگار خبر داده راهی نیست

خصوصیات معاد ربطی به عقل ندارد

 بنابراین اگر کسی بگوید از عقل ما دور است  که پس از مرگ فلان طور شود اصلا حرفش مورد قبول نیست چون خصوصیات آن ربطی به عقل ندارد و جمیع عقلاً پشت به پشت  هم بزنند از جزئیات جریانات عالم دیگر خبری نخواهد داشت چیزی که هست آنچه را که محمد (ص) و ‌آل او فرموده اند ما هم تصدیق می نماییم زیرا آن بزرگواران معصوم و محل نزول وحی حضرت آفریدگارند

آیا مرده حرف می زند؟

  با این بیان شبهاتی که بعضی از بیخردان می کنند معلوم شد که همه بی اساس است مانند اینکه می گویند کسی که مرد بدنش در حکم جماد است نظیر چوب خشک، دیگر سئوال وجوابش در قبرش چیست و ما اگر دهان مرده را از چیزی پر کنیم و روز دیگر قبرش را بشکافیم و جسدش را ملاحظه کنیم خواهیم دید که چیزی از دهانش خارج نشده است (جواب این شبهه به زودی روشن می شود)

نطق اختصاص به زبان ندارد

این اشکالات در  اثر بیخردی از آخرت و دستگاه آفرینش و نداشتن ایمان به غیب است این استعجابها شاهد کمی اطلاع و فهم است خیال می کند نطق مال زبان است ارواح نطقی ندارند جنبش برای پای حیوانی است ارواح جنبش ندارند، در حالی که خودش هر شب هنگام خواب گفتگوها دارد بدون اینکه زبان و لبش جنبش داشته باشد و کسیکه نزدیکش بیدار باشد صدایش را نمی شنود و همچنین سیرها دارد بدون اینکه بدنش بستر جنبش داشته باشد

حکمت رؤیا، تصدیق انبیاء است

 حضرت موسی بن جعفر(ع) می فرماید بشر در ابتدای خلقت، رؤیا (خواب دیدن) نداشت و بعد خدا باو داد سببش آن بود که خداوند پیغمبری را برای دعوت و هدایت مردم زمانش فرستاد و او مردم را به اطاعت و بندگی پرودگار عالم امر کرد گفتند اگر ما خدای را بپرستیم در برابرش چه داریم در حالیکه دارایی تو از ما بیشتر نیست آن پیغمبر فرمود اگر اطاعت خدا کنید جزای شما بهشت است و اگر معصیت کردید و حرف مرا نشنیدید جای شما بهشت است و اگر معصیت کردید و حرف مرا نشنیدید جای شما دوزخ است گفتند بهشت و دوزخ چیست؟

پس برای ایشان هر دو را توصیف کرد و شرح داد پرسیدند کی به آن می رسیم فرمود هنگامی که مردید گفتند ما می بینیم که مرده های ما پوسیده و ریسیده و خاک می شوند و برای آنها چیزی از آنچه وصف کردی نیست و آن پیغمبر را تکذیب کردند

   خداوند احلام (خواب دیدن) را برای آنها قرار داد در خواب دیدند که می  خورند می آشامند و حرکت می کنند می گویند می شنوند و غیره چون بیدار شدند اثری از آنچه دیده بودند ندیدند پس نزد آن پیغمبر آمدند و خوابهای خود را بیان کردند آن پیغمبر فرمود خداوند خواست حجت را بر شما تمام کند روح شما چنین است هنگامی که مردید هر چند بدنهای شما در خاک   پوسیده شود ارواح شما در عذاب است تا قیامت (یا در روح و ریحان و ناز و نعمت)

نپذیرفتن از کم ظرفیتی است

   لازمه عقل کثرت محتملات است (انما یعرف عقل الرجل محتملانه) یعنی هر مطلبی که می شنوند و محال عقلی نباشد احتمال بدهد شاید صحیح باشد و اگر خبر دهخنده اش معصوم باشد بگوید حتماً صحیح است. وقتی که کم عقل و جاهل است می گوید این حرفها چیست؟ نپذیرفتن دلیل بر کوچکی و کم ظرفیتی است که نمی تواند فوق طبیعت را دریابد مثل حیوان دوپایی است که اندازه ادراکش همین است خوردن و خوابیدن و با جنس مخالف جمع شدن است البته با خر و گاو هم اگر بگویند وقت مردن ملک می آید یا در قرستان سئوال و جواب می شود نمی تواند قبول کند چون حد ادراکش از شکم و فرجش نمی گذرد. چنانکه قبول عالیه مال بزرگی و وسعت روح است

  شرح مسأله معاد به طور تفصیل اقتضاء ندارد آنچه که می شود از منزل اول تا آخر که در اخبار اهل بیت (ع) ذکر شده گفته می شود

منزل اول- مرگ

   حقیقت مرگ بریده شدن علاقه روح از بدن است برای علاقه روح ببدن تشبیحات زیادی شده است بعضی گفته اند مثل کشتی بان و کشتی که مرگ، کشتی را از تحت اختیار کشتیبان بیرون می برد می گویی پای من، دست من، چشم من، من غیر از دست و پا و چشم و گوش است وقتی که می گویی رفتم درست است که تو رفتی لاکن بپایت رفتی و تو غیر از پا هستی، می گویی، دیدم؛ شنیدم، گفتم همه برگشتش به شخص واحد است این شخص، روح شریف تو است که از این مظاهر ظهور پیدا می کند روح می بیند، می شنود اما از این سوراخ چشم و گوش پس بیننده وح است این چشم آلت دیدن اوست روح چراغی است که در ظلمتکده تن روشن گردیده است از مجرای چشم و گوش و سایر حواس روشنایی می دهد

   مرگ یعنی جا به جا کردن چراغ- مثلاً فرض کنید که کلبه ای که چنیدن سوراخ داشته باشد چراغ گازی قرار دهید از این مجراها روشنی می دهد چراغ را که بیرون بردند تاریک می شود مرگ یعنی بیرون بردن این چراغ از بدن

روح نسبت به بدن داخل و خارج ندارد

   لکن باید دانست که علاقه روح به بدن نه از جهت حلول است یعنی روح داخل بدن باشد نه این طور نیست چون روح مجرد است و جسم نیست داخل و خارج ندارد فقط علاقه دارد توجه تامی به بدن دارد مرگ یعنی قطع علاقه از بدن

 واجب است که اعتقاد داشته باشیم که مرگ به اذن خداست همان کسی که روح را به بدن علاقه داد در شکم مادر تا روز آخر همان کس هم قطع علاقه می کند محیی اوست و ممیت اوست آنقدر در قرآن ذکر شده که خدا زنده می کند و خدا می میراند بعضی از عوام از عزرائیل بدشان می آید و او را دشمن می دارند دیگر نمی دانند که او پیش خود کار نمی کند او از طرف پرودگار عالم مأموریت دارد

کیفیت قبض روح

در کیفیت قبض روح در ضمن احادیث معراج است که حاصلش این است که لوحی جلو حضرت عزرائیل است که نام همه در آن ثبت شده هر کس اجلش برسد اسمش پاک می شود و فوراً عزرائیل قبض روحش می کند در آن واحد ممکن است هزارها نفر نامشان پاک شود و عزرائیل هم قبض روحشان نماید تعجبی ندارد مثل بادی که هزار چراغ را یک مرتبه خاموش کند همه به خدا بر می گردد عزراعیل قبض روح می کند اما در حقیقت خدا میرانده چون از طرف اوست جل وعلی

خدا میمیراند با عزرائیل یا ملائکه

  از این بیان ظاهر می شود در قرآن مجید که قبض روح را به خدا نسبت داده[۱] و در جای دیگر نسبت به عزرائیل[۲] و در جای دیگر به ملائکه[۳] که اعوان و انصار عزرائیل اند هر سه صحیح است چون عزرائیل و اعوان و انصار او به امر خداوند جانها را می گیرند مانند سلطانی که به وسیلهع لکشر و سردارانش، کشوری را فتح می کنند پس صحیح است گفته می شود لکشر فلان، کشور را فتح کرد چنانچه اگر بگویند، فلان سردار فتح کرد نیز درست است و در حقیقت سلطان که تدبیر و حکمرانی لشکر با او است فتح کرده است و این مثال برای نزدیک شدن مطلب به فهم است وگرنه اصل مطلب از  اینها بالاتر است

 بالجمله خدا در موقع مرگ جانرا می گیرد ولی متوجه باشید که پرودگار عالم دنیا را دار اسباب قرار داده از آن جمله برای مرگ هم اسبابی معین فرمودهن مانند از بام افتادن، مریض شدن، کشته شدن و غیره، البته اینها بهانه و سبب است چون بسیاری هستند که مرضهای سخت تر از او هم داشتند و نمردند پس ا ین به تنهایی موجب مرگ نمی شود، اگر پیمانه عمرش تمام شده باشد جانش را پرودگار عالم قبض می فرماید

وگرنه چه بسیار اشخاصی که صحیح و سالم بودند، بدون هیچگونه سابقه کسالتی مردند

شکل عزرائیل نسبت به محتضرها

  جمله دیگر راجع به ملک الموت است که وقتی برای قبض ارواح می آید شکلش نسبت به محتضر فرق می کند. روایتی دارد که حضرت ابراهیم (ع) تقاضا کرد که هیئت عزرائیل را هنگام قبض روح کافر ببیند. عرض کرد که طاقت ندارید، فرمود میل دارم ببینم، عزرائیل خودش را به هئیت نشان داد و ابراهیم دید صورت مردیست سیاه رنگ که موهای بدنش ایستاده، بدبو، لباس سیاه پوشیده، از دهان و بینی او شراره آتش و دود خارج می شود ابراهیم غش کرد، پس از به حال آن فرمود: اگر کافر هیچ عذابی نداشته باشد، بس است عذابش در دیدن تو و بالعکس هم راجع به مؤمن.[۴]

حضور ملائکه و شیاطین هنگام مرگ

 شیاطین هم برای اغواء از طرف چپ محتضر می آیند ملائکه هم از طرف راست[BS1] [۵] کار شیاطین همیشه فریب دادن است مخصوصاً هنگام مرگ که اگر ایمانی هم باشد بدزدند، چون میزان سعادت و شقاوت آخر کار است، همان طوریکه زنده کرده می میرد و همانطوری که مرده زنده می شود[۶] هر آرزوئی که داشته باشی هنگام مرگ با آن آرزو می میری. اگر آرزویت دیدن جمال علی (ع) است مونست جمالش می باشد. اگر آرزویت هوی و هوس  است آن هنگام نهایت طلوعش می باشد

لکن کسی که اهل ایمان باشد خداوند وعده فرمودهن است که او را نگهدارد وشیطان را به او دستر نیست[۷]

به ابی زکریای رازی هنگام مرگش می گفتند بگو «‌لااله الا الله» می گفت نمی گویم. حالت غشوه ای به او دست داد. پس از اینکه بهوش آمد گفت کسی به نظرم آمد که می گفت اگر می خواهی خوشبخت و سعادتمند شوی بگو «عیسی ابن الله» گفتم چون تو می گویی نمی گویم. حربه ای آمد و  او را پرت کرد حالا کلمه حقه را می گویم. آنوقت شهادتین را بر زبان حاری ساخت و از دنیا رفت

  کسی که یک عمر از روی صدق موحد بود، چطور در آن هنگام شیطان بر او مسلط می شود؟ بلی اگر مکدت عمرش را به پیروی از شیاطین گذرانده، در آن ساعت هم انیسش شیطان است

آسانی و سختی جانش

  در روایت تصریحاتی بسختی جان کنده شده و در بعضی تشبیه بکندن پوست از بدن زنده گردیده و در بعضی دیگر است که اگر سنگ آسیا با میخ درب قلعه را در چشم بگذراند و آن در بحرکت بیاید از سکرات مرگ آساتیر است و در برخی دیگر از رویایات سختی آن تشبیه شده باینکه بدنی را با قیچی یا اره قطعه قطعه کنند و از بعضی از محتضرین هم ناراحتی های فوق العاده مشاهده می شود که گفتنی نیست. برای بعضی هم مردن مثل بو کردن بهترین گلهاست.[۸]

   در بعضی روایات می فرماید: تغییر لباس کثیف به تمیز است و در پاره ای دیگر تشبیه به برداشتن علها و بندها از بدن شده است یعنی مرگ خلاصی پیدا کردن از محبس عالم طبیعت است

سختی جان دادن کفاره گناهان مؤمن

  به طور کلی هیچ یک از این دو قسم جان دادن کلیت ندارد بلکه نه هر کس اهل ایمان شد آسان جان می دهد بلکه بسیاری از مومنین هستند که لطف خدای تعالی شامل حالشان می شود و بعضی از گناهانشان را به سختی جان کندن جبران می فرماید با اینکه مومن از دنیا می رود لکن چون باید پاک برود او را اصلاح می کنند و نسبت به کفار دهانه آتش و مقدمه عذابش می باشد.[۹]

آسان جان دادن کافر بخاطر نیکی که کرده

گاه هم می شود که کفار و فساق آسان جان می دهند چون این شخص اهل عذاب است لکن در عمرش کار خوبی هم کرده آسان جان می دهد که حسابش همینجا تصفیه شده باشد مثلاً به واسطه اتفاقی که کرده یا کمک مظلومی که نموده در عوض آسان جان می دهد تا دیگر در آخرت طلبی نداشته باشد چنانکه مومن برای پاک شدنش از گناه؛ سخت جان می دهد و در حقیقت برای کافر جان دادن اول بدبختی است چه آسان و چه سخت و برای مومت هم نعمت و سعادت است چه آسان و چه سخت

   بنابراین به هیچ وجه آسانی و سختی جان دادن نسبت به مومن و کافر؛ نیکوکار و بدکار کلیت ندارد

قبض ارواح کفار با شکنجه

 در جلد ۳ بحار حدیث شریف است که روزی خاتم الانبیا محمد (ص) بدیدن ابن عم گرامی خود علی بن ابیطالب (ع) تشریف آوردند در حالیکه ایشان چشم درد شدیدی داشتند به طوری که صدای ناله آقا را بلند کرده بود با آنکه امیرامومنین (ع) کوه صبر بود. رسول خدا(ص) خبر موحشی به علی(ع) داد که سختی درد چشم را فراموش فرمود

  فرمود یا علی (ع) جبرئیل به من خبر داد که قبض روح کفار را که می کنند؛ عده ای از ملائکه غذاب می آیند و با تازیانه ها و سیخهای آتشین جانش را می گیرند امیرالمومنین عرض کرد یا رسول الله (ص) این طور جان دادن هم از امت شما هست؟ فرمود آری سه طایفه از مسلمانانند که این طور جان می دهند اول حاکم جوراست، دوم خورندگان مال یتیم، سوم شاهد ناحق است یعنی کسی که برخلاف حقیقت شهادت می دهد

   اجمالا از ماست که برماست، هر کس آنچه را کرده می بیند. نتیجه اعمالمان آسان یا سخت جان دادن است

  پناه بر خدا گاهی ممکن است بواسطه بدی اعمال بی ایمان از دنیا برود.[۱۰]

شاگرد فضیل بی ایمان می میرند

  تذکره ها ضمن حالات فضیل ایازتائب مشهور می نویسند: داناترین شاگردانش مریض شد به مرض موت فضیل و عده ای بعیادتش آمدند فضیل سوره یس را شروع کرد این بدبخت زیر دست استادش زد و گفت نمی خواهم قرآن بخوانی. بدبختی که یکعمر بمسجد، به مدرسه، به مجلس عبادت می آید، اهل قرآن بود؛ حالا می گوید: نمی خواه قرآن به بخوانی و شهادتین را هم نگفت و در همان مجلس مرد

  فضیل از این قضیه خیلی اندوهکناک شد، در گوشه ای خزید و از خانه بیرون نیامد تا اینکه روح خبیث همان شاگرد را در خواب دید، از او سبب عاقبت بشریش را پرسید، گفت سه چیز در من بود  که بی ایمان از دنیا رفتم اول حسد که نمی توانستم کسی را بالاتر از خودم ببینم

آری حسد ایمانرا چون آتش که هیزم را می خورد از بین می برد.[۱۱]

بی ایمان مردن در اثر گناهان

  دوم نمامی بوده یعنی میان بهم زنی[۱۲] زن و شوهر را از هم جدا می کند. اگر کسی پشت سر دیگری حرف زد مبادا بروی برایش خبر ببری که لانکس فحشت داد! نه بلکه برعکس: اگر بینشان شکر آب است بگو فلانی پشت سرت خوبیت را می گفت، اینجا دروغ عیبی ندارد چون بین دو نفر را اصلاح می دهد و برعکس نمامی که بزرگترین عیب است علاوه بر اینکه کدورت و نفاق را زیادتر می کند. خیال راحت این شخص بیچاره را که برایش خبر آورده می برد، دلش را چرکین می نماید و ایجاد فتنه که بدتر از قتل است می کند.[۱۳]

و سوم شرابخواری او بوده است

بلی این سه گناه بزرگ موجب شد که کسی که عالم و فاضل و مدرس و غیره بوده بی ایمان از دنیا برود[۱۴]

دوست داشتن مرگ

   مطلب مهمی که باید دانسته شود حب لقاء الله است یعنی مومن نباید از مرگ بدش بیاید و از آن وحشت داشته باشد نه آنکه آرزوی مرگ کند یا پناه بر خدا خودکشی نماید  زیرا در این عالم است می تواند از گناهان توبه کند و خود را پاک نماید و بر خیرات خود بیفزاید بلکه هر وقت خداوند مرگ او را خواست باید مرگ را در آن حال نعمت بداند زیار اگر اهل طاعت است زودتر بدار ثواب می رسد و از آثار حسنه کردارش بهره مند می گردد و اگر گنهکار است به وسیله مرگ رشته گناهکاریش گسیخته و استحقاق عقوبتش کمتر می شود

  خلاصه عاقل باید مرگ را در وقتیکه خدا بخواهد دوست بدارد چون یگانه وسیله رسیدن به تمام سعادت اوست یعنی خلاصی از دارالغرور و رسیدن به دارالسرور و ورود بر بساط حضرت آفریدگار و وصال دوستان  حقیقی یعنی حضرت محمد و آل اطهارش علیهم السلام و سایر ارواح شریفه اخیار و ابرار است

  و همچنین باید تأخیر مرگ و طول عمر را تا اندازه ای که خداوند خواهد دوست بدارد برای اینکه بیشتر بتواند برای این سفر مبارک و طولانی تدارک ببیند

علاقمندی به دنیا مذموم است  عقلاً و شرعاً

  کراهت از مرگ و دوستی ماندن در دنیا به جهت بهره مندی از خوشی ها آن چنانکه حال اکثر مردم است غلط و بیجا است عقلاً و شرعاً

 اما عقلاً پس از اولا خوشی مطلق در این عالم یافت نمی شود تا صدمشت در دهنی نزنند لقمه ای در آن نمی گذارند کدام خوشیس است که صدها ناخوشی و ناراحتی پیش و پس آنرا نگرفته باشد؟ اگر جوانیست پیری و ناتوانی پیش آمد قعطی آن است، اگر سلامتی است که شرط اساسی هر بهره مندی از خوشیهای این عالم است در هر لحظه  انواع مرضهای گوناگون آنرا تهدید می کند اگر مال است که وسیله رسیدن به خوشیها است که به هزاران ناراحتی بدست می آید و بهزاران آفت محفوف و همراه است و اگر مقام و منصب است که با هزاران مزاحمت توأم است و از همه گذشته تمام آنها در معرض فنا و زوال است

دل برجهان مبند که این بی وفا عروس

با هیچ کس شبی بمحبت به سرنکرد

دوستی دنیا صفت کفار و سر هر گناه

  اما شرعاً- در قرآن مجید حب دنیا را یکی از صفات کفار دانسته و فرموده «رضوا بالحیوه الدنیا و اطمأنوا بها» یعنی کفار بزندگی دنیوی دلخوش شدند و به آن قرار گرفتند و نیز فرموده «ارضیتم بالحیوه الدنیا عن الآخرهآآخحآآآآخرتتتت» یعنی آیا به جای حیات همیشگی آخرت زندگی فانی دنیوی را پسندیده اید؟ و درباره یهود می فرماید «یوداحدهم لویعمرالف سنه» هر یک از آنها دوست می دارد هزار سال در دنیا عمر کند. و آیات قرآن مجید در این باره زیاد است  و  همچنین اخبار و روایات بیشمارست در این جا حدیث مشهور نبوی (ص) در کتاب شریف اصول کافی است که «رأس کل خطیئه حب الدنیا» دوستی دنیا سر تمام گناهان است

کراهات مرگ و گریه بر بستگان

 

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.