جایگاه دولت در اندیشه مارکسیسم با تاکید بر نظریه نیکولاس پولانزاس


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
6 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 جایگاه دولت در اندیشه مارکسیسم با تاکید بر نظریه نیکولاس پولانزاس دارای ۲۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد جایگاه دولت در اندیشه مارکسیسم با تاکید بر نظریه نیکولاس پولانزاس  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی جایگاه دولت در اندیشه مارکسیسم با تاکید بر نظریه نیکولاس پولانزاس،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن جایگاه دولت در اندیشه مارکسیسم با تاکید بر نظریه نیکولاس پولانزاس :

تعداد صفحات :۲۶

چکیده مقاله:

در این نوشتار به بررسی مارکسیسم با موضوع دولت پرداخته ایم. در این چارچوب، مفاهیمی چون طبقه و دولت مورد توجه قرار گرفته است. مارکس در بررسی های خود دولت را به عنوان بخشی از رو بنا در کنارنهادهای دیگر از جمله خانواده، حقوق، مذهب، مورد مطالعه قرار داده است. دولت در اندیشه مارکس رابطه تنگاتنگی با دو مفهوم پراکسیس و طبقه دارد. از دیدگاه مارکس دولت ریشه در طبقه دارد به نحوی که وقتیکه طبقه نباشد دولت هم نخواهد بود. مارکس دولت را یک نهاد اجتماعی متعلق به دوره طبقاتی جامعه و بخشی از روبنای آن می داند و تحولات آن را بر حسب تغییر صورتهای روابط تولیدی و اشکال اصلی تاریخی دنبالمی کند. به نظر مارکس، هر صورتی از صورتهای روابط اجتماعی، که بر پایه روابط و تضاد طبقاتی است، وجود دستگاهی زور آور را ناگزیر می کند که همانا دولت است. مارکس، دولت را ابزاری در دست طبقه حاکم برایادامه چیرگی آن و حفظ روابط اجتماعی محکوم به زوال می شمارد. تفاسیر تازه از نظریه های مارکسیستی دولت همگی دو برداشت اساسی از دولت را نزد مارکس و انگلس تشخیص داده اند. منشاء برداشت اول ایناست که دولت و سازمان های متعلق به آن ضرورتاً عوامل کمیته حاکم در جامعه سرمایه گذاری، یعنی بورژوازیاست. دولت در جهت تحقق منافع بیشتر برای سرمایه داری به طور کلی و در برابر دیگر طبقات به خصوص پرولتاریا عمل می کنند. در برداشت دوم مارکس دولت و ابزارهای دموکراتیک آن را به عنوان اموری با استقلالزیاد از منافع دقیقاً مشخص بورژوازی معرفی می کند. این برداشت به وسیله پولانزاس بسط یافت. او بر ایده استقلال نسبی دولت در جامعه سرمایه داری تاکید کرد. پولانزاس استدلال می کند که دولت سرمایه دار با جدایی نسبی اقتصادی از سیاست و خودمختاری نسبی دولت از طبقات حاکم مشخص می شود. او همه اجزای ساختاری جامعه سرمایه داری را در ارتباط متقابل دید. هر چند که بر خودمختاری نسبی هریک از آنها تاکید می ورزید. وی کار کرد اصلی دولت را حفظ انسجام اجتماعی از جهت سیاسی و ایدئولوژیک می دانست

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.