مقاله عرصه ها و آفاق اعجاز قرآن


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله عرصه ها و آفاق اعجاز قرآن دارای ۲۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله عرصه ها و آفاق اعجاز قرآن  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله عرصه ها و آفاق اعجاز قرآن،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله عرصه ها و آفاق اعجاز قرآن :

عرصه ها و آفاق اعجاز قرآن

اکنون نوبت آن است به جستجوی این موضوع بپردازیم که چه ابعاد و خصوصیاتی در قرآن مکنون است که منشأ برتری مطلق قرآن و مبدأ تحدی آن است؟ اعجاز قرآن می تواند در قلمروهای گوناگون جستجو و کاوش گردد. البته روشن است که این وجوه نه همه آن چیزی است که قرآن محتوی آن است، بلکه به اقتضای فهم و برداشت ماست. اینک به اختصار برخی از آنها را مورد توجه قرار می دهیم.

۱-اعجاز در قلمرو لفظ و ساختار ظاهری متن
به اتفاق نظر تمام ادیبان و سخن شناسان عرب، قرآن در فصاحت و بلاغت (زیبایی و رسایی) بی مانند است. ساختمان ترکیبی کلمات آن و سبک بدیع و اختصاصی آن نه سابقه داشته است و نه تقلید پذیر؛ ترنم و آهنگ شعر را با خود همراه دارد؛ بشاراتش آرام بخش روان و هشدارهایش بیدارگر و غفلت زداست، لکن تخیل و وزن و قافیه را بر خود نبسته است.

نزول قرآن با شکوفاترین عصر ادبی عرب و روزگار اوج فصاحت و بلاغت اوست.
هنروران قوم تازی در ماههای حرام ارزنده ترین کالاهای خویش، یعنی سروده هایشان را در باشگاه ادبی و نمایشگاه هنری بازار عکاظ عرضه داشته، داوران و نقادان سخن، برترین نمونه ها را گزینش و معرفی می نمودند. آن برگزیده ها بر دیوار کعبه آویخته می شد و مایه‌مباهات صاحبانشان می شد. هفت قصیده مشهور به «معلقات سبع» از امرؤالقیس، طرفه بن العبد، زهیر بن ابی سلمی،

لبید بن ربیعه، عمر و بن کلثوم، عنتره بن شداد و حارث بن حلزه، اشعاری بود که برتر از آنها کلامی وجود نداشت و به عنوان شاهکارهای ادبی عرب محسوب می شد. وقتی قرآن کریم نازل شد و آوای آن به گوش این چکامه سرایان و زبان ناسان رسید، انسان جانهایشان را تسخیر و دلهایشان را ربود که آن آثار ادبی و نمایشگاه شعر چونان شمع در برابر خورشید بی فروغ گردید و مجال ماندن نیافت: طلع الصباح فأطفاً القندیلا.

لبید که خود از شاعران نامی عرب و سراینده یکی از قصاید هفتگانه بود، وقتی با قرآن محمدی(ص) آشنا گردید دلسپرده آن شد، دیگر شعر نگفت و پیوسته در حال قرائت قرآن بود. وقتی از او پرسیدند که چرا شعر را رها کردی؟ گفت:«در مقابل قرآن دیگر نمی توانم شعر بیافرینم. اگر سخن این است، گفته های ما همه هجو است، من آن اندازه از قرآن لذت می جویم که بالاتر از آن نمی شناسم.»

ولید بن مغیره مخزومی گل سر سبد عرب «ریحانه العرب» و امیر سخن در میان مشرکان، وقتی سروش روح افزای کلام الهی را شنید با تمام کین ورزی و دشمنی با پیامبر اکرم و پیام او، ناچار به اعتراف گردید که این سخن بالاتر از افق کلام انسان است: فوالله ما هو بشعر و لا بسخر و لا بهذی جنون، و آن قوله من کلام الله… آن له لحلاوه و آن علیه لطلاوه وان اعلاه لمثمر و آن سفله لمغدق و انه لیعلوا و لا یعلی علیه.

عتبه بن ربیعه از بزرگان قریش برای محاجه و اقناع پیامبر به محضر آن جناب آمد. رسول اکرم آیات آغازین سوره فصلت را بر او تلاوت کرد. وقتی برگشت اظهار داشت:«سوگند به خدا سخنی شنیدم که مانند آن را تا کنون نشنیده ام آن شعر و سحر و کهانت و غیره نبوده، بلکه نبأ عظیمی است!»
و از این داوریها، پر نمونه است و نیازمند تألیفی مستقل. اکنون سزاست برخی از عناصری که باعث زیبایی و رسایی وجه ظاهری و سیمای برونی قرآن کریم است، مورد توجه قرار گیرد.

آرایه های سیمای قرآن
اول: ژرفای و حکمت آموزی واژگان. گزینش و چینش واژه ها در قرآن کریم در پرتو حکمت و دقت صورت پذیرفته است. مثلاً «ظلمات» که گزارشگر مصادیق و نمودهای گوناگون گمراهی است، به صورت جمع آمده است، ولی «نور» که کنایه از صراط مستقیم و هدایت الهی است، به صورت مفرد آمده است.(بقره/۱۵۴)
دو صفت متغایر برای زمین به اقتضای مورد متفاوت آمده است: و تری الارض هامده فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت ؛ و من آیاته انک تری الارض خاشعه فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت.

هر یک از این دو آیه منعکس کننده ویژگی خاصی است. در آیه اول که سیاق آن پیرامون بعث و حشر مردگان است، تعبیر «هامده» که به مفهوم بی حرکتی و فقدان حیات است تناسب دارد. در آیه دوم که سیاق آیه به عبادت و خشوع می پردازد، تصویر «خاشعه» به مفهوم تذلل و خشوع مقتضای کلام است.
این دقت و حکمت حتی در نقل سخنان دیگران نیز که نقل به مقصود و معناست کاملاً آشکار است. به این سه جمله در سوره کهف بنگرید، چه تفاوتی را در آنها ملاحظه می‌کنید؟ فاردت آن اعیبها… فاردنا آن یبدلهما ربهما خیراً منه، فاراد ربک آن یبلغا اشدهما و یستخرجا کنزهما. در این سه فراز، جمله نخست فعلی را که ظاهرش منکر و ناپسند است جهت تنزیه باری به خود نسبت می‌دهد. جمله دوم که آمیخته ای از خیر و شر است به خدا و خود نسبت می‌دهد، و در جمله سوم که خیر محض است، تنها به خداوند نسبت می‌دهد.

این استوای و حسابگری حتی در تعداد بسامد هر یک از واژگان نمایانگر است. بر همین اساس واژه «یوم» سیصد و شصت و پنج مرتبه معادل ایام سال، و کلمه «شهر» دوازده نوبت، اجر و پاداش صد و هشت بار معادل کار و تلاش که صد و هشت مرتبه است، «دنیا» صد و پاتزدده بار معادل «آخرت» که به همین نسبت است و «حسابظ و «کتاب» دوازده بار در برابر «یسر» که سی و شش نوبت یعنی سه برابر است، ذکر شده است و…

دوم: نوگرایی، سبک، خوش آوایی ترکیب. چنانکه پیشتر نیز اشارت رفت، سبک قرآن نثر متعارف نیست؛ نظم و شعر نیز نمی باشد. لیکن ویژگیهای مثبت هر دو را دارد. از جهت دیگر جملات و آیات قرآن محتوی یک موضوع بسته و محدود نمی باشد، بلکه هر آیه ای متضمن موضوعات مختلف است. این سبک یک تازگی و طراوت ویژه ای را جسم می سازد که نمونه ناپذیر است.

والطور. و کتاب مسطور. فی رق منشور. و البیت المعمور. والسقف المرفوع. والبحر المسجور… تا آخر سوره که در فرازها با تنوعی که دارند همین خصوصیت ترسیم یافته است. این ویژگی در تمام آیات و سور به تناسب خاص خود نمود می یابد و معانی همپای حروف و کلمات و آهنگ وموسیقی سخن به تصویر می نشیند و فضای ذهن خوانند را بی اختیار به همراه خود می برد. چه آنجا که سخن از مشئولیت و تکلیف است:
یا بنی اقم الصلوه و امر بالمعروف و انه عن المنکر واصبر علی ما اصابک آن ذلک من عزم الامور.
ان الله یأمر بالعدل و الاحسان وایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یعظکم لعلکم تذکرون.
چه آنگاه که وقت محاجه و استدلال و ابطال ایده خصم است:
یا ایها الناس ضرب مثل فاستمعوا آن الذین تتدعون من دون الله لن یخلقوا ذباباً ولو اجتمعوا و آن یسلبهم الذباب شیئاً لا سیتنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب.

چه هنگام شرح فرجام عالم:
اذا الشمس کورت، و اذا النجوم انکدرت، و اذا الجبال سیرت. و اذا العشار عطلت. و اذا الوجوش حشرت. و اذا البحار سجرت. و اذا النفوس زوجت. و اذا الموؤده سئلت. بای ذئب قتلت. و اذا الصحف نشرت… علمت نفس ما احضرت.
و چه هنگام بشارت و ترغیب:
و ازلفت الجنه للمتقین غیر بعید. هذا ما توعدون لکل اواب حفیظ. من خشی الرحمن بالغیب و جاء بقلب منیب. ادخلوها بسلام ذالک یوم الخلود. لهم ما یشاؤن فیها و لدنیا مزید.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.