مقاله معرفی هنر


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله معرفی هنر دارای ۳۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله معرفی هنر  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله معرفی هنر،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله معرفی هنر :

معرفی هنر

فهرست
میزان ارزش‌ هنر به تصویر کردن عوالم غیبی است
معرفی هنر
آموزش آکادمیک هنر
بی مهری آموزش و پرورش به مقوله هنر
آموزش هنر و چالش‌های پیش رو
چکیده
منابع

میزان ارزش‌ هنر به تصویر کردن عوالم غیبی است
قرآن کریم می‌فرماید «هیچ چیزی در عالم هستی وجود ندارد مگر آنکه مخزن آن پیش ماست» یعنی ما به قدر معلوم فرو می‌فرستیم و ظاهر می‌کنیم به قدر معلوم. بنابراین هنر یعنی ظهور غیبت به اندازه معین. در توصیف هنر و زیبایی بسیار صحبت شده و تعاریف ارائه شده اما هیچ کدام عامه‌پسند نبوده و نیست و یک تعریف جامع که همه مردم و متفکران در سراسر جهان آن را بپذیرند وجود ندارد

دلیل این است که هنر از انسان است و انسان هم خود یک هنر است. آیا از انسان می‌توانیم یک تعریف جامع و کامل ارائه کنیم؟ خود انسان هنر است، هنر خدا. خود خداوند هم از آفرینش انسان بعنوان هنر یاد کرده، خداوند در آیه «فتبارک الله احسن الخالقین» شگفتی عجیبی را بیان می‌نماید. خداوند خودش را تحسین می‌نماید و به خودش تبریک می‌گوید. در نتیجه آفرینش انسان هنر است و هنر هم از انسان است. در کائنات جز انسان هیچ موجود هنرمندی را نمی‌توانیم بیایم.

‌اسما خداوند بسیارند و متنوع اما خداوند هرگز صراحتاً خود را هنرمند خطاب ننموده است. به ازا هر صفتی که در اسما خداوند موجود است یک مابه‌ازا در این جهان وجود دارد. علما مظهر علم ذات حق هستند، پادشاهان مظهر قدرت و هنرمندان هم مظهر بدیع بودن خداوند هستند. واژه مترادف بدیع در فارسی نوآوری بیان شده است. خداوند نوآوری دارد. خداوند انسان را آفرید. انسان ابداع خداوند است و خود انسان هم بدیع و مبدع است. صفت ذاتی انسان ابداع است. آیا تاکنون اندیشیده‌ایم که چه ویژگی‌ در انسان است که مظهر اسم بدیع است؟

انسان به حیث صفت وامدار صفات خداوند است یعنی همان کمال تجلی و تجلی کمال. هم حیث رحمت خداوند و هم حیث قهار در آفرینش انسان به کار رفته است، به بیانی انسان همه صفات خدای بزرگ را منعکس می‌کند. قهار جبار، رحیم، کریم، ستار، عالم، قادر و;. همگی در وجود انسان‌ها نهاده شده اند. واقعاً در هستی چه چیزی است که در انسان نیست؟

بان انسان، هستی را تعیین می‌کند و این یعنی مرزهای هستی زبان ما است. ما همه چیز را منعکس می‌کنیم در این جا یک تقابل وجود دارد و آن این که ما هم فرشته هستیم و هم شیطان. هم رحیم هستیم و هم جبار، هم شقی هستیم و هم سعید. حال ظهور این صفات در افراد مختلف متفاوت است. با این تقابل عوالم انسانی بسیار وسیع و گسترده می‌شود.

هنر بررسی و آفرینش آنچه که هست نیست بلکه بررسی و خلق چیزهایی است که می‌تواند باشد، اما نیست. میزان ارزش‌ هنر این است که بتواند عواملی را که اکنون نیستند تصویر کند. برای مثال نقاشی «پیکاسو» چیزهایی را تصویر می‌کند که اکنون وجود ندارد. ولی من هنر ناشناس احساس می‌کنم اگر به صورتی گنگ‌ رنگ‌ها را روی بوم بپاشم کار «پیکاسو» را انجام دادم. اینها عوالم گوناگون انسان هستند. آیا شما میتوانید عالم را منهای هنر تصویر کنید؟ شاید بتوان تصویر کرد اما من حاضر به زیستن در آن عالم نیستم.

هنر هر کس براساس ارتباطش با مخازن غیب است. همه ما خفیه و زوایای غیبی داریم. حتی گاهی انسان از خفیه‌های غیب وجودش آگاهی ندارد. برای مثال از عالم غیبت هنری روی قلم شما می‌آید و شما آن را در جهان واقع می‌نگارید. همه ما به جهان غیب متصل هستیم. اگر کسی آمادگی داشته باشد می‌تواند با دستمایه قرار دادن هنری که از جهان غیب آمده، از طریق یک رابطه دو سویه به جهان غیب بازگردد.

هنرمند با تنزیه می‌تواند خود را آماده پذیرش ذخیره غیب برای خلق اثر کند. هنرمند هرچه آراسته‌تر باشد،‌ هنرش ناب‌تر است. یکی از تعاریف هنر این است که زوائد زدوده شود. برای مثال در مجسمه «داوود» اثر «میکل آنژ» تمام زوائد یک تکه سنگ زدود شده و آن چیزی که باید باقی بماند مانده است.
سهروردی روی عالم خیال خیلی تأکید می‌کند. هیچ‌کس در جهان اسلام به اندازه سهروردی روی عالم خیال تمرکز پیدا نکرده است. دیگران عالم خیال را در درون می‌دانند ولی سهروردی انسان را متصل به عالم خیال می‌داند و براین باور است که تخیلات ما بر اثر اتصال به عالم غیب است.

هنر
هنر آفرینش انسان است. به توان ، اثر و کاری که از تصور و آفرینش انسان شکل یافته است، هنر می گویند. امر هنری الزاما با زیبایی همراه نیست یا زیبایی شناسی یکتایی ندارد ولی همواره با خلاقیت انسان همراه است.

واژه شناسی
واژه هنر در زبان سانسکریت، ترکیبی از دو کلمه سو به معنی نیک و نر یا نره به معنای زن و مرد است. در زبان اوستایی سین به ها تبدیل شده و واژه هونر ایجاد گشته است که در زبان پهلوی یا فارسی میانه به شکل امروزی (هنر) درآمده است که به معنای انسان کامل و فرزانه است.

در ادبیات ایران در دوره اسلامی این معنا دوباره دگرگون شد، و هنر به معنای کمال، فضیلت، هوشیاری، فضل، تقوی، دانش و کیاست و; به کار رفت، که دارای بار معنایی عام بود:
• به دشمن نمایم هنر هرچه هست/ز مردی و پیروزی و زور دست (فردوسی)
• چون غرض آمد هنر پوشیده شد/صد حجاب از دل به سوی دیده شد (مولانا جلا‌الدین محمد بلخی)

هنرهای زیبا
مجموعه هنرهای زیبا به ۷ دسته تقسیم می‌شوند:
۱ – موسیقی
۲ – هنرهای دستی مانند مجسمه سازی، شیشه گری، و ;
۳ – هنرهای ترسیمی شامل نقاشی، خطاطی، و;

۴ – ادبیات شامل شعر و داستان، نمایشنامه ، فیلمنامه و نثر
۵ – معماری
۶ – رقص و حرکات نمایشی
۷ – هنرهای نمایشی شامل سینما، تئاتر، و ;

وجوه مشترک آثار هنری عبارت‌اند از:
• تخیل به عنوان مهم‌ترین عامل در شکل‌گیری اثر هنری است
• همه آثار هنری از عاطفه و احساس هنرمند سرچشمه می‌گیرند نه از تفکر منطقی و عقلانی او
• چند‌معنایی بودن و منشور‌مانندی، وجه اشتراک سوم تمام آثار هنری است.

این جنبه از خصایص آثار هنری، در واقع از دو ویژگی قبلی که برشمردیم، نتیجه می‌شود. بدین معنی که هر پدیده‌ای که عنصر اصلی سازنده آن تخیل و عاطفه باشد، بی شک نمی‌تواند معنایی منجمد و تک بعدی داشته باشد. از این روست که هر کس در برابر آثار هنری می‌ایستد، دریافت و استنباط خاصی دارد.

هنرهای سنتی
هنرهای سنتی،هنرها و صنایع ظریفه‌ای هستند که در طول سده‌های متمادی با حفظ ریشه‌ها و سنت‌های خود رشد کرده مراحل شکل‌گیری خود را گذرانده یا می‌گذرانند.

هنرهای سنتی ایران را به ۵ دسته عمده تقسیم می‌کنند:
• ۱.شعر و ادبیات
• ۲.موسیقی
• ۳.معماری و هنرهای وابسته
• ۴.نمایش‌های سنتی و آیینی
• ۵.صنایع مستظرفه(که بجز ۴ دسته بالا همه آثار هنری را شامل می‌شود)

آموزش آکادمیک هنر
در این‌ مقاله‌، حوزه‌ی‌ آموزشی‌ هنر در ایران‌ را فقط‌ به‌ چالش‌های‌ آموزش‌ هنر در دانشگاه‌ها و دوره‌های‌ آکادمیک‌ محدود خواهم‌ کرد. همچنین‌ این‌ نوشته‌ شخصی‌ و بر پایه‌ی‌ دوره‌ی‌ تدریس‌ و تصدی‌ جایگاه‌ اجرایی‌ در یک‌ گروه‌ آموزشی‌ است‌.

۱ـ دانشگاه‌ و نهاد آموزشی‌

بی‌مقدمه‌، باید گفت‌ که‌ دانشگاه‌های‌ هنری‌ در عالی‌ترین‌ شکل‌ عملکرد خود موفق‌ خواهند شد کارشناس‌ هنری‌ تربیت‌ کنند و تصور تربیت‌ هنرمند در نظام‌های‌ آموزشی‌ خیالی‌ باطل‌ است‌! مسلماً در قرون‌ گذشته‌ که‌ نظام‌ آموزش‌ در هر زمینه‌ای‌ بر پایه‌ تلمّذ در محضر استادان‌ فن‌ و همراهی‌ و نشست‌وبرخاست‌ با ایشان‌ بود، می‌توانست‌ تأثیر روحی‌ و درونی‌ را در فراگیری‌ برقرار کند.

روش‌ سنتی‌ تعلیم‌ که‌ هنوز هم‌ در برخی‌ نهادها اعمال‌ می‌شود ـ به‌ عنوان‌ مثال‌، در حوزه‌های‌ علوم‌ دینی‌ ـ بر اساس‌ پیوستن‌ به‌ حلقه‌ی‌ درس‌ یک‌ استاد و طی‌طریق‌ طولانی‌ با او است‌. در چنین‌ دوره‌هایی‌، رابطه‌ی‌ استاد و شاگرد از حد حضور در کلاس‌ فراتر می‌رود و این‌ دو در جریان‌ زندگی‌ همدیگر اثر می‌گذارند و اثر می‌پذیرند.

در این‌ تعامل‌ سرشار، حرفه‌، صنعت‌ و هنر از استاد به‌ شاگرد منتقل‌ می‌شود و شاگرد بر اساس‌ اعتقاد و ایمان‌ به‌ حرف‌ و عمل‌ و اندیشه‌ی‌ استاد به‌ طرزی‌ منحصربه‌فرد در موضوع‌ آموزشی‌ شریک‌ می‌شود. رابطه‌ی‌ استاد و شاگرد حتی‌ با پایان‌گرفتن‌ دوره‌ی‌ آموزشی‌ و ارتقا و انتقال‌ شاگرد به‌ محضر استادی‌ دیگر تمام‌ نمی‌شود.

اگر چه‌ ماشینیسم‌ و ماشین‌گرایی‌، سرعت‌ و تولید انبوه‌ در حال‌ حاضر به‌ تمام‌ نهادهای‌ آموزشی‌ سرایت‌ کرده‌ است‌، امّا با این‌ حال‌ وجود نمونه‌های‌ معاصر، هر چند محدود، زمینه‌ای‌ مناسب‌ را برای‌ مطالعه‌ و بررسی‌ فراهم‌ می‌آورد. در مقایسه‌ با چنین‌ روشی‌، نظام‌ آموزش‌ دانشگاهی‌ هنر در شکل‌ فعلی‌ از جنبه‌های‌ مختلفی‌ ناکارآمد است‌ که‌ به‌ برخی‌ از آن‌ها خواهیم‌ پرداخت‌.

نظام‌ آموزش‌ حوزوی‌ به‌ آن‌ معنا که‌ گفته‌ شد، ریشه‌ در نگرش‌ شرقی‌، ایرانی‌ و اسلامی‌ در زمینه‌ی‌ آموزش‌ دارد. ما با وام‌ گرفتن‌ نظام‌ غربی‌، که‌ البته‌ به‌ دلیل‌ همنوایی‌ با جریان‌ جهانی‌ ناگریز از آن‌ بوده‌ایم‌ و این‌ ناگزیری‌ خود جای‌ بحث‌ دارد، باید بپذیریم‌ که‌ محصول‌ نظام‌ فعلی‌ قابل‌مقایسه‌ با روش‌ قبلی‌ نیست‌

نظام‌ کنونی‌ آموزش‌ دانشگاهی‌ هنر برگرفته‌ از نظام‌های‌ آموزشی‌ غربی‌ و محصولی‌ وارداتی‌ است‌. البته‌ ذکر این‌ نکته‌ به‌ منزله‌ی‌ موضع‌گیری‌ در برابر این‌ پدیده‌ نیست‌، بلکه‌ مقصود اشاره‌ به‌ این‌ مطلب‌ است‌ که‌ نظام‌ آموزش‌ حوزوی‌ به‌ آن‌ معنا که‌ گفته‌ شد،

ریشه‌ در نگرش‌ شرقی‌، ایرانی‌ و اسلامی‌ در زمینه‌ی‌ آموزش‌ دارد. ما با وام‌ گرفتن‌ نظام‌ غربی‌، که‌ البته‌ به‌ دلیل‌ همنوایی‌ با جریان‌ جهانی‌ ناگریز از آن‌ بوده‌ایم‌ و این‌ ناگزیری‌ خود جای‌ بحث‌ دارد، باید بپذیریم‌ که‌ محصول‌ نظام‌ فعلی‌ قابل‌مقایسه‌ با روش‌ قبلی‌ نیست‌.

۱ـ۱ ـ نحوه‌ی‌ برگزاری‌ دوره‌ها

دوره‌های‌ آموزش‌ دانشگاهی‌ در همه‌ شکل‌ و همه‌ جا در نهایت‌ در قالب‌ تشکیل‌ کلاس‌های‌ آموزشی‌ برگزار می‌شود. اتفاقی‌ که‌ در این‌ کلاس‌ها می‌افتد، منحصر به‌ زمان‌ تشکیل‌ کلاس‌ است‌ و بس‌. بیرون‌ از کلاس‌، دانشجو و استاد فرصت‌ بسیاراندکی‌ برای‌ حل‌ مسائل‌، تداوم‌ یادگیری‌ و گفت‌وگو با هم‌ دارند. از همین‌ رو، وضعیت‌ مکانیستی‌، محصول‌ مکانیستی‌ بار می‌آورد. یعنی‌ اصلاً فرصتی‌ برای‌ دانشجو وجود ندارد تا استادش‌ را بشناسد و با او رفاقت‌ و نشست‌وبرخاست‌ کند

و از طریق‌ عشق‌وعلاقه‌ هنر را بیاموزد. به‌ ضرب‌ تشکیل‌ کلاس‌ و حضوروغیاب‌ و دادن‌ تکالیف‌ سخت‌ و دشوار این‌ مهم‌ فراهم‌ نمی‌شود. (در این‌جا، مراد از «درس‌ معلم‌» کل‌ مجموعه‌ی‌ نظام‌ آموزشی‌ است‌.)

درس‌ معلم‌ ار بود زمزمه‌ی‌ محبتی‌ جمعه‌ به‌ مکتب‌ آورد طفل‌ گریزپای‌ را

۱ـ۲ ـ نظام‌ نمره‌ و مدرک‌

نظام‌ ارزیابی‌ دانشجو برپایه‌ی‌ ملاکی‌ به‌ نام‌ «نمره‌» سنجیده‌ می‌شود. از دیدگاه‌ دانشجویان‌ که‌ با هدف‌ کارشناس‌شدن‌ تربیت‌ می‌شوند، داشتن‌ معدل‌ بالاتر برابر است‌ با دانشجوی‌ کارشناس‌تر و خبره‌تر. البته‌ اگر روش‌ دادن‌ نمره‌ به‌ دانشجو قاعده‌مند باشد، این‌ ملاک‌ تا حد زیادی‌ با معنا است‌. امّا در آموزش‌ هنر که‌ مسئله‌ی‌ سلیقه‌ و خوش‌آمد و بدآمد

به‌ میزان‌ قابل‌توجه‌ای‌ تعیین‌کننده‌ است‌، دانشجو تلاش‌ می‌کند مطابق‌ سلیقه‌ی‌ استاد عمل‌ کند چون‌ می‌خواهد نمره‌ی‌ بالاتری‌ بگیرد. این‌ یعنی‌ مرگ‌ نطفه‌ی‌ هنر در وجود دانشجو زیرا بالیدن‌ هنر اصالتاً در گرو نزدیک‌شدن‌ به‌ خود و کشف‌ جوهر هنری‌ خویشتن‌ است‌. در نظام‌ آموزش‌ فعلی‌ و تولید انبوه‌ کارشناس‌، چنین‌ پیامدهایی‌ قابل‌انتظار است‌.

پس‌ تمام‌ همّوغم‌ دانشجو مصروف‌ کسب‌ نمره‌ و درنهایت‌ به‌دست‌آوردن‌ مدرک‌ می‌شود. این‌که‌ مدرک‌ دانشگاهی‌ زمینه‌ی‌ مساعدی‌ را برای‌ اشتغال‌ فراهم‌ می‌کند درست‌، امّا هیچ‌کس‌ با مدرک‌ کارشناسی‌ سینما فیلم‌ساز نمی‌شود. بررسی‌ آماری‌ مربوط‌ به‌ مشاغل‌ فارغ‌التحصیلان‌ رشته‌های‌ هنری‌ در ارتباط‌ با مدارک‌ دانشگاهی‌ آنان‌ گویای‌ این‌ مدعا است‌.

بنابراین‌، اگر کسی‌ با حضور در نظام‌ آموزش‌ دانشگاهی‌ هنرمند بشود، به‌ دلیل‌ قوت‌ نظام‌ آموزشی‌ نیست‌ بلکه‌ عامل‌ اصلی‌ جوهره‌ی‌ وجودی‌ فرد است‌. دانشگاه‌ درنهایتِ توفیق‌، تنها شاید بتواند بستری‌ مناسب‌ را برای‌ رشد و بالندگی‌ این‌ نطفه‌ فراهم‌ کند؛ اگر حرکت‌ در نطفه‌ خفه‌ نشود.

دانشگاه‌های‌ هنری‌ در عالی‌ترین‌ شکل‌ عملکرد خود موفق‌ خواهند شد کارشناس‌ هنری‌ تربیت‌ کنند و تصور تربیت‌ هنرمند در نظام‌های‌ آموزشی‌ خیالی‌ باطل‌ است‌

درباره‌ی‌ نظام‌ تولید انبوه‌ هنرمند، باید گفت‌ این‌ آفت‌ از ابعاد جدی‌ برخوردار است‌. در چنین‌ نظامی‌، رابطه‌ی‌ منحصربه‌فرد استاد با دانشجو به‌کلی‌ نابود می‌شود. از سوی‌ دیگر، دانشجو نمی‌تواند بر اساس‌ گرایش‌، انگیزه‌ و تمایلات‌ درونی‌اش‌ کلاس‌ درس‌ و استاد خود را انتخاب‌ کند تا عاشقانه‌ به‌ سخن‌ او گوش‌ جان‌ بسپارد.

شاید تأسیس‌ رشته‌های‌ هنری‌ دانشگاهی‌ از بنیاد کاری‌ عبث‌ باشد. تحصیل‌ در رشته‌های‌ پزشکی‌، فنی‌، مهندسی‌، حقوق‌ و غیره‌ معنای‌ تسلط‌ بر فنون‌ و دانش‌ یک‌ حرفه‌ است‌. به‌ عنوان‌ مثال‌، سلیقه‌ی‌ یک‌ مهندس‌ سیالات‌ نقشی‌ در محاسبه‌ی‌ فشار لازم‌ برای‌ صعود آب‌ به‌ آخرین‌ واحد آپارتمانی‌ یک‌ برج‌ ندارد. امّا در هنر هر کس‌ راه‌ خویش‌ را پیدا می‌کند.

در واقع‌، اِشکال‌ از این‌جا است‌ که‌ هنرمند می‌خواهد از راه‌ هنر، نان‌ بخورد و این‌ امر معمولاً با عدول‌ از معیارهای‌ فردی‌ و پذیرش‌ معیارهای‌ جمعی‌ آغاز می‌شود. بنابراین‌، طلبه‌ی‌ هنر ناگزیر می‌شود قواعد مسلط‌ را بیاموزد و چارچوب‌ها را فرا بگیرد تا بر پایه‌ی‌ اصول‌ مسلمِ پذیرفته‌شده‌ عمل‌ کند؛ زیرا در پی‌ پذیرش‌ اثرش‌ نزد سفارش‌دهندگانی‌ است‌ که‌ برای‌ کار او دستمزد پرداخت‌ می‌کنند. قدر مسلم‌ آن‌که‌ این‌ راه‌ امرار معاش‌ کاملاً درست‌ و حلال‌ است‌، امّا هنرمندانه‌ نیست‌؛ یعنی‌ منجر به‌ خلاقیت‌، و کشف‌ و عرضه‌ی‌ اکتشاف‌ به‌ خود و دیگران‌ نمی‌شود.

۱ـ۳ ـ سرفصل‌ دروس‌
واحدهای‌ دانشگاهی‌ رشته‌های‌ هنری‌ به‌ دلیل‌ همنوایی‌ با جریان‌ تحولات‌ فن‌آوری‌ و پیدایش‌ دیدگاه‌های‌ جدید در عرصه‌ی‌ هنر، نیاز به‌ بازنگری‌ مداوم‌ دارند. این‌ در حالی‌ است‌ که‌ ضرب‌آهنگ‌ این‌ بازنگری‌ در مؤسسات‌ دانشگاهی‌ ما بسیار کندتر از تحولات‌ مورد نظر است‌. در بررسی‌ شرح‌ درس‌ بسیاری‌ از دروس‌ دانشگاهی‌، متوجه‌ می‌شویم‌ که‌ پاره‌ای‌ از آن‌ها مرتبط‌ با وسایل‌ و ابزاری‌ است‌ که‌ از گردونه‌ی‌ کاربری‌ خارج‌ شده‌اند.

به‌ نظر می‌رسد متولیان‌ امر مسئله‌ی‌ بازنگری‌ در شرح‌ دروس‌ دانشگاهی‌ را به‌کلی‌ فراموش‌ کرده‌اند، زیرا با گذشت‌ زمان‌ حتی‌ اهداف‌ کلی‌ نظام‌ آموزشی‌ نیز دچار استحاله‌ می‌شوند و نظام‌ جامع‌ دانشگاهی‌ که‌ از سیاست‌گذاری‌های‌ وزارت‌ علوم‌ پیروی‌ می‌کند، در حال‌ حاضر دقیقاً در پی‌ تحقق‌ اهدافی‌ نیست‌ که‌ مثلاً بیست‌ سال‌ پیش‌ مدنظر بوده‌ است‌. تغییر و استحاله‌ و تحول‌ که‌ لازمه‌ی‌ پویایی‌ هر نظام‌ است‌، در اهداف‌ و روش‌های‌ دستیابی‌ به‌ آن‌ها حادث‌ می‌شود و تغییر در سیاست‌های‌ کلان‌ آموزشی‌، فرهنگی‌ و ترویجی‌ باید به‌ حوزه‌های‌ خُرد سرایت‌ کند، که‌ نمی‌کند.

۱ـ۴ ـ امکانات‌ آموزشی‌ رشته‌های‌ هنری‌
آزمایشگاه‌ها، کارگاه‌ها، استودیوها، آتلیه‌ها و امکانات‌ داخل‌ آن‌ها برای‌ تدریس‌ دروس‌ عملی‌ و کارگاهی‌ رشته‌های‌ هنری‌ یا وجود ندارند یا اگر موجودند، آن‌چنان‌ فقیرند که‌ نبودشان‌ حداقل‌ خیال‌ همه‌ را راحت‌ می‌کند. دانشجوی‌ رشته‌ی‌ گرافیک‌ ۱۰ واحد درس‌ عکاسی‌ سیاه‌وسفید و رنگی‌ می‌گذارند، بدون‌ این‌که‌ بداند داروی‌ ظهور فیلم‌ سیاه‌وسفید چه‌ بویی‌ می‌دهد.

دانشجوی‌ فیلم‌سازی‌ به‌ پایان‌ دوره‌ی‌ تحصیلات‌ و آغاز ساخت‌ فیلم‌ پروژه‌ی‌ پایانی‌اش‌ می‌رسد، در حالی‌ که‌ در طول‌ ۴ سال‌ تحصیل‌ و برگزاری‌ کلاس‌های‌ رنگارنگ‌ عملی‌ حتی‌ یک‌بار هم‌ دستش‌ با دوربین‌ تماس‌ پیدا نکرده‌ است‌. با توجه‌ به‌ این‌که‌ در این‌ مقاله‌ توقع‌ خود را از تحقق‌ هدف‌ تربیت‌ هنرمند به‌ هدف‌ تربیت‌ کارشناس‌ کاهش‌ داده‌ایم‌،

با این‌ وجود از این‌ هدف‌ دوم‌ هم‌ فرسنگ‌ها فاصله‌ داریم‌. چگونه‌ امکان‌ دارد یک‌ دانشجو کارشناس‌ صنایع‌ دستی‌ در حوزه‌ی‌ شیشه‌گری‌ بشود، در حالی‌ که‌ یک‌ بار هم‌ تجربه‌ی‌ دمیدن‌ در شیشه‌ و آشنایی‌ با مسائل‌ دیگر شیشه‌گری‌ برای‌ او فراهم‌ نیامده‌ است‌. این‌ در حالی‌ است‌ که‌ نظام‌های‌ آموزشی‌ دانشگاهی‌ هنر در کشورهای‌ مترقی‌ در کار تربیت‌ کارشناس‌ هنری‌ کاملاً موفق‌ هستند.

 

هیئت‌ علمی‌ و استادان‌ دانشگاهی‌
درباره‌ی‌ هیئت‌ علمی‌ و استادان‌ دروس‌ هنری‌ مسائل‌ گوناگونی‌ وجود دارد که‌ تنها منحصر به‌ رشته‌های‌ هنری‌ نمی‌شود و مبتلابه‌ کل‌ جامعه‌ی‌ دانشگاهی‌ است‌. اولین‌ نکته‌ این‌ است‌ که‌ سازوکار جذب‌ استاد و اعضای‌ هیئت‌ علمی‌ در دانشگاه‌ها بر اساس‌ ضوابطی‌ است‌ که‌ هیچ‌ تضمینی‌ را برای‌ توفیق‌ داوطلب‌ تدریس‌ در این‌ زمینه‌ فراهم‌ نمی‌کند. برای‌ ارزیابی‌ یک‌ مدرس‌، معمولاً مدارک‌ دانشگاهی‌ و سوابق‌ فعالیت‌های‌ علمی‌ و عملی‌ و مشخصات‌ فردی‌ او مورد بررسی‌ قرار می‌گیرد. در میان‌ سؤال‌هایی‌ که‌ از داوطلب‌ تدریس‌ می‌شود، پرسش‌ از سابقه‌ی‌ تدریس‌ از همه‌ عجیب‌تر است‌. بسیاری‌ از دانشگاه‌ها بدون‌ سابقه‌ی‌ تدریس‌، حتی‌ در صورت‌ احراز کامل‌ سایر شرایط‌، درسی‌ را به‌ یک‌ داوطلب‌ تدریس‌ واگذار نمی‌کنند؛ در حالی‌ که‌ تا شخص‌ مبادرت‌ به‌ انجام‌ کاری‌ نکند، سابقه‌ای‌ در آن‌ زمینه‌ برایش‌ فراهم‌ نمی‌شود.

از سوی‌ دیگر، با وجود برقراری‌ همه‌ی‌ شرایط‌ نزد فرد داوطلب‌، باز نمی‌توان‌ امیدوار بود که‌ یک‌ معلم‌ خوب‌ برای‌ تدریس‌ وجود دارد. داشتن‌ مدرک‌ معتبر صرفاً یکی‌ از معیارهای‌ لازم‌ برای‌ جذب‌ یک‌ معلم‌ خوب‌ است‌. داشتن‌ قدرت‌ انتقال‌ مطالب‌ درسی‌، سعه‌ی‌ صدر فراوان‌ و مهم‌تر از همه‌، عشق‌ به‌ کار از جمله‌ شرایطی‌ است‌ که‌ معمولاً از نظر دور می‌ماند؛ هرچند نقش‌ مهمی‌ در توفیق‌ یک‌ مدرس‌ دارد.
دانشگاه‌ها اگر بخواهند نهایت‌ همکاری‌ را با یک‌ داوطلب‌ تدریس‌ به‌عمل‌ آورند، یک‌ ترم‌ به‌ طور آزمایشی‌ درسی‌ را به‌ وی‌ واگذار می‌کنند که‌ اگر درمجموع‌ رضایت‌ از تدریس‌ داوطلب‌ فراهم‌ شد، همکاری‌ ادامه‌ پیدا می‌کند. هیچ‌ تشکیلات‌ و نهادی‌ نیز برای‌ توضیح‌ روش‌ تدریس‌ و نمایش‌ نقاط‌ قوت‌ و ضعف‌ وجود ندارد. این‌ در حالی‌ است‌

که‌ دانشگاه‌ تربیت‌ مدرس‌ واقعاً نتوانسته‌ است‌ به‌ هدف‌ اصلی‌ خود یعنی‌ تربیت‌ مدرس‌ نائل‌ شود و این‌ دانشگاه‌ نیز مانند دیگر دانشگاه‌ها مدارک‌ بالاتر از کارشناسی‌ می‌دهد. داشته‌ باشیم‌ که‌ نظام‌ آموزش‌وپرورش‌ به‌ عنوان‌ یک‌ نظام‌ مرتبه‌ی‌ پایین‌تر از نظر سطح‌ آموزش‌، برای‌ تربیت‌ معلم‌ و تعلیم‌ ضمن‌ خدمت‌ آن‌ها، تشکیلات‌ سامان‌مند گسترده‌ای‌ دارد، ولی‌ استادان‌ دانشگاه‌ از چنین‌ امکانی‌ بی‌بهره‌اند.

فضای‌ حرفه‌ای‌ مشاغل‌ هنری‌ عموماً سر سازگاری‌ با فارغ‌التحصیلان‌ دانشگاهی‌ هنر ندارد و به‌ دلیل‌ فرصت‌های‌ کم‌، محدودیت‌ میدان‌ دید و ترس‌ از رقابت‌ و حذف‌، معمولاً گشودن‌ راه‌ به‌ دنیای‌ کار حرفه‌ای‌ برای‌ یک‌ دانش‌آموخته‌ی‌ هنری‌ با دشواری‌ بسیار همراه‌ است‌

از سوی‌ دیگر، استادانی‌ که‌ پس‌ از طی‌ موانع‌ متعدد موفق‌ به‌ کسب‌ موقعیت‌ شغلی‌ به‌ عنوان‌ هیئت‌ علمی‌ می‌شوند، در پاره‌ای‌ موارد تلاش‌ برای‌ بهبود کار و همراهی‌ با تحولات‌ هنری‌ و علمی‌ را به‌ کناری‌ می‌گذارند و به‌ آفت‌ نظام‌ آموزشی‌ تبدیل‌ می‌گردند. مسئله‌ی‌ اضمحلال‌ انگیزه‌ها پس‌ از تثبیت‌ در یک‌ شغل‌ به‌ عنوان‌ کارمند رسمی‌، ماجرای‌ جامع‌تری‌ است‌ که‌ در تمامی‌ مشاغل‌ وجود دارد و منحصر به‌ اعضای‌ هیئت‌ علمی‌ دانشگاه‌ها نمی‌شود.

امّا نکته‌ی‌ دیگر در باب‌ استادان‌ دانشگاه‌، مسئله‌ی‌ ساعات‌ زیاد حق‌التدریس‌ و تحمل‌ فشارهای‌ عمومی‌ اجتماعی‌ برای‌ افزایش‌ درآمد در رویارویی‌ با هزینه‌ها است‌ که‌ به‌ اصطلاح‌ منجر به‌ مسافرکشی‌ فرهنگی‌ می‌شود. اعضای‌ هیئت‌ علمی‌ دانشگاه‌ها نیز مانند سایر اقشاری‌ که‌ کار دوم‌ و سوم‌ دارند، پس‌ از انجام‌ تدریس‌ موظف‌،

کلاس‌های‌ اضافه‌ در همه‌ نوع‌ و همه‌ شکل‌ در دانشگاه‌ خود یا سایر دانشگاه‌ها اختیار می‌کنند که‌ هیچ‌ فرصتی‌ برای‌ آن‌ها باقی‌ نمی‌گذارد. جالب‌ آن‌ که‌ برخی‌ از آن‌ها از این‌ روش‌ کار خویش‌ با افتخار فراوان‌ سخن‌ می‌گویند و تدریس‌ هفته‌ای‌ ۶۰ ساعت‌ را دلیلی‌ بر تبحر و جذابیت‌ فوق‌العاده‌ی‌ کارشان‌ می‌دانند.

مسئله‌ی‌ جذابیت‌ تدریس‌ برخی‌ استادان‌ که‌ عموماً بر اساس‌ رضایت‌ دانشجو ارزیابی‌ می‌شود، مضحکه‌ی‌ دیگری‌ است‌ که‌ نمی‌توان‌ به‌ آن‌ اشاره‌ نکرد. بر پایه‌ی‌ چنین‌ روش‌های‌ ارزیابی‌، استادانی‌ با درخواست‌ مصرانه‌ی‌ دانشجویان‌ برای‌ تدریس‌ روبه‌رو می‌شوند که‌ عموماً سطح‌ عمومی‌ نمرات‌ آن‌ها بالا است‌، در کار حضور و غیاب‌ جدیت‌ به‌ خرج‌ نمی‌دهند،

تکالیف‌ دشوار از دانشجویان‌ نمی‌خواهند و بخش‌ مهمی‌ از ساعات‌ تدریسشان‌ به‌ مطایبه‌ و شوخی‌ سپری‌ می‌شود و دانشجویان‌ را با هر رفتاری‌ تحمل‌ می‌کنند؛ البته‌ حساب‌ استادان‌ واقعی‌ که‌ با وجود جدیت‌ و همت‌ و عدم‌مسامحه‌ همچنان‌ مورد توجه‌ دانشجویان‌اند، از این‌ افراد جدا است‌.

دانشجویان‌
پدران‌ انگور خوردند، دندان‌ پسران‌ کُند شد.
در بحث‌ از مسائلی‌ که‌ به‌ دانشجویان‌ رشته‌های‌ هنر مربوط‌ می‌شود، شاید پرداختن‌ به‌ نحوه‌ و انگیزه‌ی‌ ورود دانشجویان‌ به‌ رشته‌های‌ هنری‌ از همه‌ مهم‌تر باشد. درصد بالایی‌ از پذیرفته‌شدگان‌ رشته‌های‌ هنری‌ دانش‌آموزانی‌ هستند که‌ رشته‌ی‌ هنر انتخاب‌ دوم‌ آن‌ها در کنکور است‌؛

معضل‌ بزرگ‌ کنکور که‌ همه‌ی‌ رشته‌های‌ دانشگاهی‌ را در بر می‌گیرد و مختص‌ داوطلبان‌ رشته‌ی‌ هنر نیست‌، بحث‌ دیگری‌ است‌ که‌ به‌ آن‌ نمی‌پردازیم‌. یعنی‌ این‌ افراد با هدف‌ ورود به‌ دانشگاه‌ به‌ هر قیمت‌ ممکن‌، دست‌ به‌ انتخاب‌ رشته‌های‌ هنری‌ می‌زنند و به‌ پشتوانه‌ی‌ اطلاعات‌ بیش‌تر در زمینه‌ی‌ دروس‌ عمومی‌، در «ماراتن‌ کنکور» گوی‌ سبقت‌ را از کسانی‌ می‌ربایند که‌ استحقاق‌ بیش‌تری‌ برای‌ تحصیل‌ در رشته‌های‌ هنر دارند.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.