مقاله اهداف حکومت اسلامى


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۹۷,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله اهداف حکومت اسلامى دارای ۲۱ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله اهداف حکومت اسلامى  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله اهداف حکومت اسلامى،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله اهداف حکومت اسلامى :

اهداف حکومت اسلامى

حکومتها بر حسب ماهیت و مصدر مشروعیت مى خویش اهداف و مقاصدى دارند که در جهت نیل به آن تلاش مى‏کنند.هدف مهم حکومتهاى غیر دینى، تأمین نیازهاى مادى و معیشتى مردم خود است .اما حکومتهاى دینى علاوه بر غایت فوق دغدغه‏ى دین و ارزشهاى آن را نیز دارند.
حکومت اسلامى هم به نوبه خود، دغدغه‏ى تأمین سعادت دنیوى و اخروى جامعه‏ى خود را دارد .که تبیین آن مجال دیگرى مى‏طلبد.استاد شهید با استناد به روایت ذیل امام على (ع) اهداف کلى حکومت اسلامى را تشریح مى‏کند.که به اختصار ذکر مى‏شود.

امام على (ع) ضمن رد هدف جاه طلبگى و تحصیل مال و منال دنیا در حکومت خویش، مى‏فرماید .
و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الأصلاح فى بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطله من حدودک. (۶۲) .بازگشت به اسلام راستین: هر دینى به مرور زمان، اصول و ارزش‏هاى آن که راه سعادت و تکامل انسان‏اند، مورد بى‏مهرى و کم توجهى مردم یا گروه خاصى قرار مى‏گیرد.چه بسا، اصول آن «فروع» و فروع آن «اصول» انگاشته شود.کما این که امر فوق درباره‏ى احکام و آموزه‏هاى اجتماعى اسلام اتفاق افتاده است.مثلا ارج و تکریم دین از آزادى، عدالت و مخالفت با تبعیض طبقاتى از آموزه‏هایى است که گوهر آنها طى قرون

متمادى بر مسلمانان ناشناخته مانده بود .و کشف و عرصه‏ى آن یک هدف مقدس براى حاکم اسلامى است که دغدغه‏ى دین دارد.
به دیگر سخن حاکم اسلامى در اولین گام باید دین را از غیر دین تفکیک کرده و آموزه‏هاى ناب و سره آن را ـ که مطابق فطرت و سازگار با هر عصرى است ـ به تشنگان معرفت و جهانیان عرضه نماید.

تعلیمات لیبرالیستى در متن تعالیم اسلامى وجود دارد.این گنجینه‏ى عظیم از ارزشهاى انسانى که در معارف اسلامى نهفته بود، تقریبا از سنه‏ى (۱۳۲۰) به بعد در ایران به وسیله‏ى یک عده از اسلام شناس‏هاى خوب و واقعى وارد خود آگاهى مردم شد.یعنى به مردم گفته شد، اسلام دین عدالت است.اسلام با تبعیض‏هاى طبقاتى مخالف است.اسلام دین حریت و آزادى است. (۶۳)

استاد در تبیین فراز اول روایت فوق (لنرد المعالم من دینک) مى‏گوید.
یعنى بازگشت به اسلام نخستین و اسلام راستین، بدعت را از میان بردن و سنت‏هاى اصیل را جایگزین کردن، یعنى اصلاحى در فکرها و اندیشه‏ها و تحولى در روح‏ها و ضمیرها و قضاوت‏ها در زمینه خود اسلام. (۶۴)

۲توسعه‏ى اقتصادى: برخى بر این گمانند که دین و حکومت دینى همه هم و غم خود را معطوف نیازهاى معنوى و اخروى مردم نموده و بدینسان از عمران و آبادى و توسعه کشور باز مى‏ماند .در حالى که خود دین عکس آن را بیان مى‏کند.به این معنا که توسعه‏ى اقتصادى کشور آن هم به نحو شاخص و چشمگیر جزء اهداف حکومت دینى و اسلامى است.امام على (ع) به عنوان جانشین مقام نبوت و حاکم اسلامى در خطبه‏ى فوق به وضوح به این هدف تاکید مى‏کند.
استاد در توضیح «نظهر الأصلاح فى بلادک» مى‏گوید.

«نظهر الأصلاح فى بلادک» خیلى عجیب است! «نظهر» یعنى آشکار کنیم، اصلاح نمایان و چشمگیر، اصلاحى که روشن باشد.در شهرهایت به عمل آوریم.آن قدر این اصلاح اساسى باشد که احتیاج به فکر و مطالعه نداشته باشد.علایمش از در و دیوار پیداست.به عبارت دیگر، سامان به زندگى مخلوقات تو دادن، شکمها را سیراب کردن، تن‏ها را پوشاندن، بیماریها را معالجه کردن، جهل‏ها را از میان بردن، اقدام براى بهبود زندگى مادى مردم، زندگى مادى مردم را سامان دادن. (۶۵)

باز حضرت على (ع) در فرمان معروف خود به مالک اشتر، یکى از وظایف حاکم را عمران شهرها «عماره بلادها» یاد مى‏کند. (۶۶)
۳اصلاح روابط اجتماعى: یکى دیگر از اهداف حکومت دینى اصلاح روابط طبقات مختلف جامعه است مثلا حکومت با طرفدارى از مظلوم به احقاق حق وى از ظالم در هر مقام و منصبى که باشد، بپردازد و امنیت جامعه را به نحوى تنظیم نماید که طبقات مختلف جامعه به یکدیگر تعدى نکنند.و این امنیت دو طرفه است یعنى در جامعه‏ى اسلامى باید سرمایه‏هاى مردم از امنیت کامل برخوردار باشند و کسى به آن تعدى نکند و در سوى دیگر، در صورت تعدى شخص متمول به حقوق ضعیف باید حکومت از آن دفاع کند.
شهید مطهرى درباره حفظ امنیت سرمایه و اجتماع مى‏گوید.

[حضرت على (ع) در آن فرمانى که به مالک اشتر نوشته است ـ جمله‏اى دارد که عین آن در اصول کافى هم هست ـ به او مى‏فرماید.مالک! تو باید به گونه‏اى حکومت بکنى که مردم تو را به معناى واقعى تأمین کننده‏ى امنیت‏شان و نگه‏دار هستى و مالشان و دوست عزیز خودشان بدانند. (۶۷)
و درباره‏ى تأمین امنیت قضایى براى تمامى طبقات خصوصا قشر آسیب پذیر و ضعیف مى‏گوید .

امیر المؤمنین مى‏فرماید که من این جمله را غیر مره یعنى نه خیال کنى که یک بار بلکه مکرر از پیغمبر شنیدم که: «لن تقدس امه حتى یؤخذ للضعیف حقه من القوى غیر متتعتع» ، «پیغمبر فرمود: امتى (کلمه‏ى امت مساوى است با آنچه امروز جامعه مى‏گوییم)، جامعه‏اى‏به مقام قداست، به مقامى که قابل تقدیس و تمجید باشد که بشود گفت این جامعه، جامعه‏ى انسانى است، نمى‏رسد مگر آن وقت که وضع به این منوال باشد که ضعیف حقش را از قوى بگیرد بدون لکنت کلمه.
وقتى ضعیف در مقابل قوى مى‏ایستد لکنتى در بیانش وجود نداشته باشد، این شامل دو مطلب است: یکى این که مردم به طور کلى روحیه‏ى ضعف و زبونى را از خود دور کنند و در مقابل قوى هر اندازه قوى باشد، شجاعانه بایستند، لکنت به زبان‏شان نیفتد، ترس نداشته باشند ـ که ترس از جنود ابلیس است ـ و دیگر این که اصلا نظامات اجتماعى باید طورى باشد که در مقابل قانون، قوى و ضعیفى وجود نداشته باشد. (۶۸)

علامه‏ى شهید در جاى دیگر، دفاع از حقوق مظلوم و از بین بردن فاصله‏ى طبقاتى را هدف حکومت على (ع) ذکر مى‏کند.
على (ع) از آن جهت خلافت را به عهده گرفت که جامعه به ظالم و مظلوم و مرفه و محروم تقسیم شده بود. (۶۹)
۴قانون گرایى: «و تقام المعطله من حدودک» ، مراد از اجراى حدود تعطیل شده، احیاى مطلق قوانین الهى اعم از جزایى و غیر است.حضرت در این فراز اشاره به بعضى مسامحه کارى‏هاى خلفاى پیشین مى‏کند که بعضا روى حساب‏هاى شخصى از اجراى حدود و احکام شریعت جلوگیرى مى‏کردند.

حضرت همه‏ى مردم را در مقابل «قانون» الهى یکسان مى‏بیند.و از هر کس و از هر گروه و صاحب منصبى جرم و خلافى صادر شود بدون هیچگونه ملاحظه کارى‏هاى سیاسى، اجتماعى، فامیلى و آشنایى او را به پاى محکمه کشانده و تاوان خلافش را مى‏دهد. (۷۰)
حضرت در مقام عمل خود به این اصل مهم پاى بند بود و همانطورى که تاریخ ضبط کرده است، آنحضرت برخوردهایى با بستگان نزدیک خود مثل ابن عقیل برادرش، ابن عباس دانشمند معروف و معتمدش و دیگر نمایندگان خود داشته است.
حقوق مردم در حکومت اسلامى

پیشتر بیان شد که حکومتهایى که در مغرب زمین به نام دین یا با اتکاى به آن حکومت‏کردند، نوعا سر از استبداد در آورده و حقوق مردم را به بهانه‏هاى مختلف نادیده انگاشتند.اما آیین مقدس اسلام اهتمام و عنایت خاصى به حقوق مردم در مقابل حکومت داشته است.و چهارده سده پیش مردم خود را ـ که مردمى قبیله‏اى و به دور از تمدن و دموکراسى بودند ـ صاحبان حقوق متعدد اجتماعى و سیاسى و طبیعى بر شمرده و حاکمان را ملزم به رعایت آن نمود.اینجا به تبیین برخى از این حقوق از منظر متکلم شهید مى‏پردازیم.

۱حاکم وکیل و امین مردم: شهید سعید با اختصاص یک فصل از کتاب نفیس «سیرى در نهج البلاغه» به حقوق مردم در مقابل حاکم، تحت عنوان «اعتراف به حقوق مردم» ابتدا به تبیین نوع رابطه‏ى حاکم و مردم در فلسفه‏هاى مختلف مى‏پردازد.
رابطه‏ى اول، رابطه‏ى «مالک و مملوک» ، «ذیحق و مکلف» ، «چوبان و گوسفند» است بنا بر آن مردم در برابر حاکم برده و مملوک او هستند.و اصلا وجود آنان به خاطر رفاه و آسایش حاکم است و آنان جزء اداى تکلیف و وظیفه حقى ندارد و حق فقط براى حاکم منحصر شده است و اگر حاکمى گاهى به اصلاح امور مردم و رفاه آنان مى‏پردازد.از قبیل تیمارى است که مالک یک حیوان براى حیوانش انجام مى‏دهد.

از موافقان این رأى استاد به «گرسیوس» در کتاب خود به نام «حق جنگ و صلح» در ۱۶۲۵ و هوبز اشاره مى‏کند، و سپس اندیشه‏ى فوق را اندیشه‏ى خطرناک و گمراه کننده‏اى توصیف مى‏کند که توسط افکار کلیسائى در قرون وسطى تبلیغ مى‏شد که زمینه‏ى شورش و همهمه‏ى تشنگان آزادى و دموکراسى را بر ضد کلیسا، بلکه بر ضد دین و خدا، به وجود آورد.
اما رابطه‏ى دوم، رابطه‏ى دو سویه و دو طرفه است، سخن از رابطه‏ى مالکیت و بردگى در هیچکدام نیست و اگر حقى است ـ که هست ـ در هر دو طرف است مردم براى خود حقوقى دارند که حاکم نمى‏تواند آنها را سلب کند و همچنین حاکم از حقوقى برخوردار است که مردم نمى‏توانند در برابر آن شانه خالى کنند.

یکى از حقوق مردم، این است که حکومت در دست حاکم امانتى است که مردم آن را به او سپرده‏اند، و نقش حاکم در اینجا نقش یک «وکیل» و «امین صالح» و «راعى و نگهبان» (۷۱) و نقش مردم، نقش «موکل» و «صاحب حق و امانت» است.و اگر قرار است یکى براى دیگرى باشد این حاکم است که باید براى مردم محکوم یا فدا گردد.
اینجا این سؤال طرح مى‏شود که اسلام با کدام نظر موافق است، استاد در این باره مى‏نویسد .

از نظر اسلام درست امر به عکس آن اندیشه‏ى [اول‏] است ـ در نهج البلاغه که اکنون موضوع بحث ماست با آن که این کتاب مقدس قبل از هر چیزى کتاب توحید و عرفان است و در سراسر آن سخن از خداست و همه جا نام خدا به چشم مى‏خورد ـ از حقوق واقعى توده‏ى مردم و موقع شایسته و ممتاز آنها در برابر حکمران و این که مقام واقعى حکمران امانتدارى و نگهبانى حقوق مردم است، غفلت نشده بلکه سخت بدان توجه شده است، در منطق این کتاب شریف، امام و حکمران، امین و پاسبان حقوق مردم و مسئول در برابر آنها است.
از این دو ـ حکمران و مردم ـ اگر بناست یکى براى دیگرى باشد این حکمران است که براى توده‏ى مردم محکوم است، نه توده‏ى مردم محکوم براى حکمران. (۷۲)
استاد آنگاه براى تأیید نظریه‏ى امانت بودن حکمرانى که توسط مردم به حاکم سپرده مى‏شود، به قرآن استناد مى‏کند.

ان الله یأمرکم ان تؤدوا الأمانات الى اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل» . (۷۳)
قرآن کریم حاکم و سرپرست اجتماع را به عنوان امین و نگهبان اجتماع مى‏شناسد، حکومت عادلانه را نوعى امانت که به او سپرده شده است و باید ادا نماید، تلقى مى‏کند.
برداشت ائمه‏ى دین و بالخصوص شخص امیر المومنین على (ع) عینا همان چیزى است که از قرآن کریم استنباط مى‏شود. (۷۴)
یکى دیگر از ادله و شواهد استاد، فرازهاى متعدد نهج البلاغه است که در آنها به «امانت بودن حکومت» ، «نگهبان و وکیل بودن حاکمان» تصریح و تاکید شده است.
حضرت على (ع) در نامه‏اى به عامل آذربایجان مى‏نویسد.

ان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فى عنقک امانه و انت مسترعى لمن فوقک، لیس لک ان تفتات فى رعیه. (۷۵)
مبادا بپندارى که حکومتى که به تو سپرده شده است یک شکار است که به چنگت افتاده است، خیر، امانتى بر گردنت گذاشته شده است و ما فوق تو از تو رعایت و نگهبانى و حفظحقوق مردم را مى‏خواهد.تو را نرسد که به استبداد و دلخواه در میان مردم رفتار کنى. (۷۶)
باز حضرت در بخشنامه‏اى به مأموران مالیاتى خود مى‏فرماید.

فانصفوا الناس من انفسکم و اصبروا لحوائجهم فانکم خزان الرعیه و وکلاء الامه و نهراء الائمه. (۷۷)
به عدل و انصاف رفتار کنید، به مردم درباره‏ى خودتان حق بدهید، پر حوصله باشید و در بر آوردن حاجات مردم تنگ حوصلگى نکنید که شما گنجوران و خزانه‏داران رعیت و نمایندگان ملت و سفیران حکومتید. (۷۸)

دلالت «فى عنقک امانه» ، «خزان الرعیه» ، «وکلاء الامه» بر ذیحق بودن مردم بى‏نیاز از توضیح است.
۲حق انتخاب حاکم (عدم تحمیل حکومت): پذیرفتن نظریه‏ى امین و وکیل بودن حاکم براى مردم، خاستگاه حقوق فراوانى براى مردم در قبال حاکم است، که به بعضى از این حقوق متعرض مى‏شویم .

اولین ثمره و لازمه‏ى نظریه فوق، پذیرفتن حق انتخاب و عزل حاکم توسط موکلان یعنى مردم است.به این معنا که پذیرفتن حکومت و والى خاص و انتخاب آن جزء حقوق اولیه انسان است و حکومتها و حکام نمى‏توانند به بهانه‏هاى مختلف مثل دین و انتخاب او از سوى خدا، خود را به مردم تحمیل کنند، و باید تعیین حکومت از مدار دموکراسى صورت گیرد.
آئین مقدس اسلام چهارده سده پیش ـ که مصادف با شروع قرون وسطى در اروپا بود ـ به این اصل کاملا توجه داشته و آن را عرضه نموده است.

نکته‏ى جالب و مورد توجه این که اسلام تشکیل حکومت اسلامى آنهم به دست یک امام معصوم مانند، حضرت على (ع) را هم منوط به انتخاب و پذیرش آن از سوى مردم نموده است.چنانکه امام على (ع) از پیامبر روایت مى‏کند که به وى فرمود، «یا على ولایت امت من بر عهده‏ى توست، اگر در کمال عافیت و رضایت به حکومت تو تن دادند، رشته‏ى حکومت را بدست گیر، اما اگر درباره‏ى تو اتفاق نظر نداشتند و راه اختلاف را پیش گرفتند کار آنان را به‏خودشان واگذار» .

قد کان رسول الله عهد الى عهدا فقال: یا بن ابى طالب لک ولاء امتى و ان ولوک فى عافیه و اجمعوا بالرضا فقم بامرهم و ان اختلفوا علیک فدعهم و ما هم فیه.
در این موضوع روایات متعددى وجود دارد که مجال اشاره نیست، بر این اساس متفکر شهید معتقد است که شرط حکومت امام حق [معصوم‏] هم پذیرفتن مردم است.
اگر امام به حق را مردم از روى جهالت و عدم تشخیص، نمى‏خواهند او به زور نباید و نمى‏تواند خود را به امر خدا تحمیل کند.لزوم بیعت هم براى این است. (۷۹)
و در جاى دیگر:

هیچکس نمى‏خواهد اسلامى بودن جمهورى اسلامى را براى مردم تحمیل کند این تقاضاى خود مردم است. (۸۰)
عبارات دیگر استاد مانند «اساسا فقیه را خود مردم انتخاب مى‏کنند» ، «ولایت شرعى یعنى مهر ایدئولوژى مردم» ، «جمهورى اسلامى;حکومتى است که شکل آن، انتخاب رئیس حکومت از سوى عامه‏ى مردم است. «که پیشتر گزارش شد، همه ناظر بر حق مردم در انتخاب حکومت خودشان است.

اما این که در صورت عدم انتخاب مردم، آیا آن خدشه‏اى در اصل صلاحیت و مشروعیت الهى حاکم اسلامى وارد مى‏کند یا نه؟ پاسخ آن پیش از این گذشت.
۳حق نظارت و انتقاد: حقوق مردم فقط در انتخاب حاکم منحصر نشده بلکه مردم به عنوان موکل و صاحب حق، حق نظارت و انتقاد بر نحوه‏ى حکومت حاکم دارند.و در سوى دیگر اسلام حاکمان را موظف به پاسخگویى در مقابل مردم کرده است.روایت معروف پیامبر اسلام گواه مدعاست که فرمود. «النصیحه لائمه المسلمین» . (۸۱)

نظریه‏ى مقابل آن، مصونیت حاکم از هر گونه نظارت و انتقاد و بازخواست دیگران است که در قرون وسطى از سوى کلیسا تبلیغ و «پاپ» مقام مقدس و غیر قابل نقد تلقى مى‏شد.نظریه‏ى فوق این برداشت را در اذهان مردم بوجود آورد که اعتقاد به دین و خدا، ملازم باپذیرش قدرت مطلقه حاکم است.استاد در این باره مى‏گوید:
از نظر فلسفه‏ى اجتماعى، نه تنها نتیجه‏ى اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه‏ى افراد نیست و حاکم در مقابل مردم مسئولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه، تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسئول مى‏سازد و افراد را ذیحق مى‏کند و استیفاى حقوق را یک وظیفه‏ى لازم شرعى معرفى مى‏کند. (۸۲)
در اندیشه سیاسى تشیع و استاد، مقام حکومت مخصوصا در غیر معصوم ملازم با مقام قدسى و الوهیت نیست تا از دایره‏ى نظارت و انتقاد بدور باشد و به اصطلاح فوق مسئولیت و نظارت باشد.

مقام قدسى داشتن حکام اختصاص به جهان تسنن دارد، در شیعه هیچگاه چنین مفهومى وجود نداشته است.تفسیر شیعه از «اولى الامر» هرگز به صورت بالا نبوده است. (۸۳)
استاد در موضع دیگر فلسفه‏ى وجود نظارت و انتقاد از حاکم غیر معصوم را پیشگیرى از خطر «استبداد» ذکر مى‏کند، و درباره‏ى نقد پذیرى «مراجع تقلید» مى‏نویسد.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.