مقاله احساس گناه و رنجش
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله احساس گناه و رنجش دارای ۲۱ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله احساس گناه و رنجش کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله احساس گناه و رنجش،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله احساس گناه و رنجش :
احساس گناه و رنجش
احساس گناه و رنجش حالتهایی روانی هستند که عشق و محبت را تخریب کرده و درد ورنج به بار میآورند. در ظاهر امر آنها توسط رخدادها ایجاد میشوند ولی در واقع اینطور نیست. رنجش و گناه حاصل شیوه ارتباط شما با رخدادهاست ( یعنی چگونگی ارتباط دادن حوادث با خود).خوشبختانه چون خودتان آنها را ایجاد کردهاید، خودتان نیز قادر به ترک آنها هستید. این نوشته به شما یاد میدهد که چگونه خود را از دست آنها خلاص کنید.
احساس گناه
وقتی احساس گناه میکنید، در واقع تائید نکردن خود را تقویت میکنید. شما اعتماد به نفس و احترام به خود را از دست میدهید. احساس ناشایستگی کرده و خود را گیر میاندازید .
نکته کلیدی برای رهایی از احساس گناه بازشناسی این واقعیت است که ما همه در زندگی میکوشیم تا کارها را به بهترین وجه انجام د
هیم، اما ممکن است در هر زمان از مهارتها آگاهیهای محدودی داشته باشیم.
متاسفانه، آگاهیهای ما بندرت کافی است. در نتیجه ما اشتباه میکنیم. بعضی مواقع ممکن است اشتباهات بزرگی داشته باشیم.
اشتباه کردن بخشی از ماهیت انسان است. اشتباه به ما میآموزد که چگونه ( شیوه درست) را ۹ یاد بگیریم.
هرگاه که اشتباه میکنید، چیزی در مورد زندگی یاد میگیرید. بنابراین با هر اشتباه عاقلتر و آگاهتر میگردید. پنج سال بعد نسبت به امروز داناتر خواهید بود اما دانایی پنج سال بعدشما به درد امروزتان نمیخورد. زیرا همین الان شما آن را ندارید.
همین طور دانایی که امروز از آن برخوردارید را نمیتوانید به گذشته، یعنی زمانی که اشتباهی را انجام دادهاید ببرید. زیرا شما آنچه را که امروز میدانید در آن زمان نمیدانستید. شما در آن زمان فقط آنچه را که میدانستید، از آن آگاه بودید.
برای لمس این واقعیت در زندگی خودتان، به زمانی برگردیدکه در آن اشتباهی را مرتکب شدهاید. توجه کنید که در آن دوران شما حالت روانی خاصی داشته و به شیوهای خاص به زندگی نگاه میکردید. توجه کنید که شما در آن لحظه متناسب با آنچه که در آن قرار داشتید عمل کردهاید.
اگر شما ازآنچه که امروز ه میدانید با خبر بودید، احتمالا به شیوههای دیگر عمل میکردید، اما با خبر نبودید. حتی اگر فکر میکنید که بهتر میدانستید، باز هم قادر نبودید به مانند امرو ز نتایج را پیش بینی کنید.
بنابراین، در اینجا سؤالی بزرگ مطرح میشود: آیا حاضرید خود را به خاطر آنچه که نمیدانستید، بیخشید؟
آیا حاضرید خود را به خاطر اینکه داناتر و آگاهتر نبودید ببخشید؟ شما قادر به انجام این کار هستید. اگر دقت کنید، میبینید که در هر لحظه از زمان و در هر جایی از مکان میتوانید بهترین کار را انجام دهید.
به خود اجازه انسان بودن بدهید!
رنجش
وقتی از کسی میرنجید، خود را در بن بست قرار می دهید. زبانتان تندو طعنه آمیز شده و قادر به ابراز عشق و علاقه نمیگردید. سرزنده بودن و لذت را از دست میدهید. مثل اینکه در اطراف خود دیوار کشیده و زندگی را برای خود مشکلتر میسازید.
ترک و رها کردن رنجش برای دیگران سودی ندارد. سود رها کردن رنجش مال خود شماست زمانی که از کسی می رنجید با قدرت می گوئید که اشکال از فلان کس است نه از شما و شما با قدرت دیگران را سرزنش کرده و فرصت پرداختن به خود را از دست می دهید.
اگر به خودتان نگاه کنید، تمام آسیب ناشی از اتفاق رخ داده را تجربه خواهید کرد .شما در این صورت تمامی آسیب و ناراحتی ناشی از به اندازه کافی خوب نبود ، ارزش محبت نداشتن یا سایر اشکال تائید نکردن خود را ، احساس خواهید کرد. برای اجتناب از این آسیب وناراحتی ، شما می رنجید.
اولین قدم در کاهش رنجش این است که حاضر به احساس این آسیب و ناراحتی باشید. احساس رنجش را بررسی کرده و آسیب و ناراحتی را پیدا کنید. احساس خوب نبودن یا ارزش محبت نداشتن را که تا حال از آن اجتناب میکردید، پیدا نمائید. سپس به ابراز آن بپردازید. اگر میتوانید گریه کنید. اگر قادر به احساس این ناراحتی باشید، نیازی به رنجش نخواهید داشت.
با شناسایی و التیام مسائل درونی که زندگی شما را در بر گرفته، دلتان را شفا دهید.
گام بعدی توجه به این نکته است که کسی که شما از او رنجیدهاید، حالت روان شناختی خاص خود را داشته و دنیا و زندگی را به شیوهای خاص میبیند. توجه کنید که آن شخص آگاهیهای محدودی داشته ومتناسب با تواناییها و مهارتهای محدود خود عمل میکند.اکنون به این موضوع دقت کنید که اگر این شخص عاقلتر وآگاهتر بود، شاید طور دیگری عمل میکرد. اما او داناتر و آگاهتر نیست. این شخص فقط آگاهیهای محدودی از آنچه که هست، دارد.
توجه کنید که او بر اساس توانایی محدودش به بهترین وجه ( ازدیدگاه خودش ) رفتار میکند. به این نکته توجه کنید که چقدر او به دلیل محدودیت در تواناییهایش رنج میکشد.اکنون از خود بپرسید، آیا حاضرید او را به خاطر آن که داناتر وآگاهتر نیست ببخشید؟ آیا حاضرید او را به خاطر این که متناسب با توانایی های محدودش رفتار کرده، ببخشید؟ آیا حاضرید او رابه خاطر آسیبی که باعث شده است، ببخشید؟
فراموشی نکنید که (سود ) بخشیدن برای شماست نه برای دیگران. بخشش یک انتخاب است. رنجش را به کنار گذاشته وبه زندگی بپردازید
در کل اگه احساس ندامت و گناه بد بود چرا خداوند این احساس رو به انسان هدیه داده و کاری کرده که انسان گاهی از کاراش خجل بشه و احساس ندامت کنه؟ پس احساس گناه در خیلی از مواقع خوبه و یک صفت انسانیه هیچ حیونی وقتی با حیون دیگه دعواش میشه بعدش احساس عذاب وجدان نمی کنه و معذت خواهی نمی کنه، ولی نعمت ندامت و احساس پشیمانی یکی از نعماتی هست که انسان دو پا رو از بقیه ممتاز میکنه، و حتی گاهی عذاب وجدان و احساس گناه جلو انسان رو میگیره تا از انسانیت نزول نکنه، اگه انسان احساس گناه نمی کرد، ذره ذره به
حیوانیت میرسید چون خود گناه یک لذت زودگذر آنی داره و اگه پشیمانی بعدش نباشه مدام تکرار میشه
ولی در کل احساس گناه نباید باعث افسردگی یا هزار نوع مشکل و مریضی بشه و تنها در صورتی احساس گناه از خود گناه بدتره که باعث بروز مشکل برامون بشه ولی اگه ندامت حاصل از گناه باعث بشه که گناهمونو جبران کنیم پس چرا احساس گناه بد باشه؟ البته یادمون باشه که داداش امیر هم گفتن : (بعضی مواقع احساس گناه از انجام آن گناه هم برای ما بدتره) گفتن بعضی مواقع توجه داشته باشیم ولی تکه آخر جملشون!! از انجام گناه بدتره؟!؟!؟!
این نظر من بود دوستان اگه بتونن راهنمایمون کنن ممنون میشیم.
احساس گناه
آیا در زندگی تان احساس گناه می کنید؟ یک احساس گنگ و مبهم آلوده بودن به گناه یا تقصیر همواره با شماست؟ مثلا همیشه نگران این هستید که بقدر کافی به پدر و مادر پیر خود محبت نکرده اید و همین روزهاست که سرشان را زمین بگذارند و چشم شان منتظر محبت شما بماند. یا مثلا نگران این هستید که بقدر کافی آدم خوبی نیستید یا کسی شما را دوست ندارد و اصلا شما ارزش این را ندارید که کسی دوست تان بدارد. همواره خود را از رحمت خدا دور می بینید و هر شب با تضرع و گریه به درگاه احدیت می طلبید که گوشه چشمی به شما داشته باشد. همیشه دارید خود را و اعمال تان را می پائید تا مبادا خطائی از شما سر بزند و بعد هم که خطائی پیدا می کنید تا مدتها مدید خودتان به خودتان سرکوفت می زنید. بزرگی از اهالی علم یا قلم به رحمت ایزدی می رود و من و شما که نه سر پیازیم و نه ته پیاز انگشت به دهان می گیریم که ای وای و ای داد دیدی که فلانی رفت. تو پنداری که ما بنده خدا را از طناب در بالکن خانه مان حلق آویز کرده ایم که اینگونه احساس گناه می کنیم.
اگر دچار احساس گناه هستید باید بگویم که قسمت عمده ای از این احساس گناه از خود بزرگ بینی ماست. یعنی ما فکر می کنیم که مثلا در طول تاریخ بشر پدر و مادر ما (و اصلا خودما) خیلی با دیگر چند ده میلیارد بشری که تاکنون بر روی این کره خاکی اکسیژن فروداده و گاز کربنیک برون داده اند متفاوت هستند. تافته جدا بافته ایم. این است که فکر می کنیم اگر پدر یا مادر ما از دار دنیا رفتند دنیا چه گوهران گران بهائی را از دست می دهد. و خود ما به عنوان تنها موجودی ذی حقی که خداوند (یا طبیعت یا هرچه) خلق کرده باید بهترین و بالا ترین احترام ها و محبت ها و اکرام ها را در حق پدر و مادرمان بکنیم. محبت تپان شان کنیم تا زمانی که از دنیا می روند چشم
شان در پی محبت نباشد.
باز فکر می کنیم خداوند با آن عظمت و رحمت کار و زندگی خودش و ملائکش را زمین گذاشته و دارد به ما پشت چشم نازک می کند، انگار که ما (شخص من یا شما) مخلوق ویژه اش هستیم که میان این همه خلقت مختلف و جور واجور فقط با من یا شما سر ناسازگاری (یا سازگاری) دارد.
باز فکر می کنیم آوخ که فلان عزیز گرانمایه از پیش ما رفت. خوب رفت که رفت، همه می روند و این قانون دنیاست و انیشتن و چارلی چاپلین و موسی و عیسی ندارد که. از دست ما به عنوان یکی از چند میلیون آدم چه کار بر می آمد بکنیم که نکردیم؟ ما «ننشستیم و نگاه کنیم». ما سرمان گرم زندگی مان بود مثل هر کس دیگری، آیا این جرم است؟ گناهی متوجه ماست که مثلا «عمران صلاحی» سکته می کند و یا «بابک بیات» بخاطر نارسائی کبد فوت می کند؟ برای مان عزیز هستند و در زمان حیات شان هر کاری بتوانیم برای تجلیل و بزرگداشت شان و احیانا کمک به حل مشکلات شان باید بکنیم ولی نمی شود که زندگی را زمین گذاشت. من (نوعی) در زمان گرفتاری و مشکلات فلان هنرمند یا دانشمند یا بزرگ جامعه هرکاری می توانستم و جایگاه اجتماعیم و امکاناتم اجازه می داد انجام دادم چه لزومی دارد که من احساس گناه کنم از درگذشت وی؟
ما داریم سعی می کنیم با گره زدن خود به بزرگان برای خود بزرگی حاصل کنیم، این است که مثلا برای فلان بزرگ در گذشته خود را شماتت می کنیم که باید فلان می کردیم و نکردیم. آخر مگر ما کیستیم؟ یکی از همان میلیون ها آدمی که هر روز از خیابانها می گذرند. حقیقت این است که ما آنقدرها هم بزرگ و مهم نیستیم که فکر می کنیم.
از سوی دیگر احساس گناه می تواند حرکت زا باشد. فرض کنید که شما بخاطر برخوردی که با همسایه داشته اید احساس گناه می کنید. برای خاطر اینکه از شر این احساس خلاص شوید همینکه می بینید ماشین همسایه در برف مانده سریعا به کمک می دوید و بسیار بیشتر از یک رابطه همسایه با همسایه دیگر از خودتان مایه می گذارید. به دلیل همین انرژی جبرانی پس از گناه، آنانی که در راس هرم های مختلف مذهبی، سیاسی، هنری، فرهنگی و غیره جامعه مان هستند می توانند با ایجاد احساس گناه در ما، هر گونه که بخواهند ما را هدایت کنند.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.