بررسی معماری یونان باستان
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
بررسی معماری یونان باستان دارای ۸۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد بررسی معماری یونان باستان کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
معماری یونان
نظام جدید
دوران پادشاهی Polis- واحد اجتماعی و اجرایی کشور یونان- در قرن پنجم قبل از میلاد مسیح بود. از آن موقع به بعد این ساختار قدرتمند، سمبول و نشانه خود را به فراتر از حوزه و قلمرو یونان انتقال داده است. تا حدی مثل جزیره سیسیل یونان و بخش جنوبی ایتالیا، شهرسازی اتروسکا راحتی قبل از آن لمس کرده بود. رُم در قرن هشتم قبل از میلاد مسیح یک فرایندی شبیه به Synoeaesm که ارسطو آن را بعنوان عامل شهرسازی اولیه یونان شناخته است، مطرح شد. در واقع اسکان های شبه شهری در اسپانیا و در بخش مرکزی و شمال غرب اروپا در زمان Polis نشان می دهد که عملکرد یونان اکنون دارای اعتباری فراتر از خط ساحلی مدیترانه در منطقه ای می باشد که در آن الگوی معمول، یکی از قلعه های تپهای شده است.
ولی در زمانی که نماد یا مثال polis عادات روستایی اروپایی را احیا می کرد، سرنوشت آن در سرزمین یونان به سمت یک روند نزولی حرکت می کرد. بلافاصله بعد از جنگ شدید Peloponnesian بین آتن و اسپانیا در پایان قرن پنجم، یک رشد سریع در سرعت تولد باعث برجای ماندن آثار بیشتری نسبت به polis شد. این امر به همراه اقتصاد ضعیف، بیکاری شدید را بوجود می آورد. مستعمره سازی بعنوان راه حل، غیرمتداول شده بود. مرد جوانی که نمیتوانست کاری پیدا کند اکنون تبدیل به یک سرباز حرفه ای شده و تمایل به خدمت کردن به هر کسی را داشت. مفهوم سرباز مزدور برای polis کلاسیک که بیش از هر چیز یک ماهیت اخلاقی بر اساس تعهد کامل یک شخص به یک مکان منحصر به فرد و خاص را بازنمایی می کرد خصمانه بنظر می رسید و این تنها آغاز رویداد بود.
در قرن چهارم، یک فراخوان برای متحد شدن شهرهای یونان در قالب یک کنفدراسیون قوی که بتواند به طرف مرزهای جدید پیش برود مطرح شد. گزینه آشکار آسیا، سرزمینی که توسط امپراطوری ایران تحت حفاظت قرار داشت بود که در عین حال شهرهای یونان را نیز در ساحل lonian کنترل می کرد. برای برگشت، حمله قبلی می توانست یک محرک قوی برای اتحاد، و یک علت مقدس باشد. در عوض به شکلی غیرقابل انتظار، نیروی ارتش که می توانست این عملکرد سراسر یونانی را پیش براند اکنون درحاشیه های جهان یونان در منطقه مقدونیه ( Macedania ) تجسد یافته است. این پادشاهی رو به عقب در ارتفاعات شمالی یونان در اواسط قرن تحت پادشاهی فیلیپ دوم چشمگیر شد. مبارزه فیلیپ برای متحد کردن یونان از طریق نیرو در صورت لزوم، به وسیله پسر تیزهوش الکساندر تکمیل شد. (شکل ۸-۱) این پیشروی مقدونیه، گرچه دارای هدف نهایی بزرگی بود ولی خودمختاری شهرها یعنی پرافتخارترین سرمایه ها آن ها را مسکوت می کرد.
وقتی کشور یونان برای تبدیل شدن به یک ملت تحت فشار قرار گرفت، الکساندر تصمیم به آزاد کردن آسیا کرد. ارتش او در ناحیه اصلی Anatolia نفوذ کرد و با نیروی حرکتی غیرقابل مهار سرزمین های قدیمی دنیای شرق را در یک دهه درهم کوبید و در مرز ورودی هند متوقف شد.
تسخیر سریع، پایان polis کلاسیک بود. در نظام جدید هزاران شهر- ایالت همزیست کوچک و بزرگ که جامعه بی ثبات یونان را شکل داده بودند خود را در یک ساختار سیاسی گسترده درگیر کرده بودند که حاوی امپراتوری های قدیمی مثل ایران و هند بود. حکومت یونان، مدت زیادی با مبارزات یونان همراستا نبود. اکنون بسیاری از یونانیها در میانی مردم بیگانه زندگی می کردند و دوگانگی قدیمی یونان و بی تمدنی را مطرح میساختند. بنابراین تمایز نابود شده دیگری که جایگاه یونان را در تدبیر چیزها تثبیت می کرد، رابطه بین انسان و جمعیت جاودان الیمپوس بود که قدرت خود را در زمانی که الکساندر، یک فناپذیر محض، حتی قبل از مرگ خود به رتبه خدایی رسانده شد، از دست داد. این عملکرد خیلی زود در میان سلسلههایی که این امپراتوری بدبار را در سالهای آتی پیش بینی کرده بودند، عادی شد.
یک تصویر معروف از یکی از این مردان، پیکر برنزی با عنوان حاکم یونان یک نماد یا علامت گویا از نظام جدید می باشد ( شکل ۲-۸ ). در دوره کلاسیک چنین پیکره های عمومی از مردان لخت و عریان مربوط به قهرمانان و ورزشکاران پیروز بوده است نه حاکمان؛ و فرمول این Kouroi نشان دادن قدرت قابل کنترل باقی مانده یا تعادلی بود یعنی یک توده یا پیکره آگاه از توان بالقوه بدون نیاز به تبلیغ خود. تصویر یونان یکی از قدرتهای فاقد تعقل فرانما، غلوآمیز و بسیار قدرتمند می باشد. و هنوز اعتماد به نفس تعمیم یافته از پیکره با نگرانی خاص در صورت انکار می شود که اغلب نشان دهنده نگرانی و اخم کردن می باشد. این فاصله بین سر و بدن و وابستگی صورت برای تعیین آدمیزاد بودن یک فرد، با وجود سر و بدن غیر قابل تفکیک از هم، یک فرد را بعنوان تجسم چیزی بزرگتر از خودش نمایان می نماید یعنی حالتی را نشان می دهد که او را می سازد.
از روش های کلاسیک مبتنی بر لحاظ یک فرد در چهارچوبی از شهر کشور می باشد. این بزرگی او در محدوده باریکی از شهر می باشد که فرهنگ کلاسیک در آن برگزار میشود. و این دقیقا بدان معناست که عملکرد افسانه مانند الکساندر تخریب شد. ایالت به شکل خوفناکی درگرو امپراتوری بود. حتی باوجود پادشاهی محدوده شده تر که بعداز مرگ او پدیدار شد، دیدگاه دولت به شکل افراط آمیزی طولانی شد و پایداری و ا یستادگی فرد به شکل متناسبی کاهش یافت ( شکل ۳-۸ ). سرباز تبعه بدون چون و چرا از Polis خود در موقع قرار گرفتن درمعرض حمله دفاع می کرد و تبدیل به یک مرد مبارز حرفه ای می شد که سربازی برای او یک وظیفه بود. جنگیدن اکنون قابل مبادله بنظر می رسید و پیروزی تبدیل به بک تصویر آبستره شد. و بنابراین بدون شکل در آنجا یک اشتغال فکری درخصوص شکست و یک تورم به طرف زوال حرکت می کرد. حرفه ای گرایی رقابت های قهرمانی ظاهراً درخشش پیکره پیروز را از بین برد. اکنون ما تصویر محکم و چغر را نشان می دهیم که تاج پیروزی او چیزی کمتر از پاداش خداپرستی نسبت به بهره قابل ملموس و سخت می باشد.
تغییری که ما در اینجا به تفصیل تصویر می کشیم در پیکر تراشی بطور آشکار نمایان است. رشد صورتگری، تصویریگری کودکان و عتیقه های جذاب، زنان برهنه بعنوان حاصل عشق شهوت انگیز و بازنمایی دقیق مردم پیر، موضوعاتی از درد و شکست بودند. خودپیکر تراشی دارای یک شکل سست تری بوده و برای تئاتری بودن و درگیری قدرتمندانه مستعد بودند. ساختار ارزشی، کمتر انعطاف پذیر شد. یونان کلاسیک، مثل برنایی که از آن بتسازی می کند، بلندنظر، تسلیم ناپذیر و انحصاری شد. ظاهرا فرهنگ با امپراطوری طویل شده قدمت یافت و آسانگیرانه، تسلیم ناپذیر و به شکلی گسترده ترحم آمیز شد.
قهرمانان کلاسیک بالاتر از همه معیارهای اخلاقی بوده و بر اساس نظریه ارسطو خصلت بافتی در انسان است که گزینش را آشکار می سازد و این چیزی است که یک انسان انتخاب می کند و یا در جریاناتی که در آن گزینش آشکار نیست مورد اجتناب قرار می گیرد. قهرمانان در هنر کلاسیک اغلب در لحظه تصمیم گیری در نظر گرفته می شود و این همان قیاس دو حدی غیرثابت است. این به اندیشه مربوط می شود که انسانیت او را آشکار می سازد. ما برای او احساس همدردی می کنیم چون ما آن را با طرز ایستایی او بین دو جهت مخالف شناسایی می کنیم چون اخلاقیات او و ما وجودگرایانه می شود.
قهرمانان یونان، ابزاری برای انتخاب نمی باشد ولی قربانی آن مصداق دارد. اخلاقیات او وابسته به نمایش ملودرام است. او بین جانشین ها مطرح نمی شود بلکه در حالت رویارویی نشان داده می شود. هنرمندان او را بعنوان پیروز یا شکست خورده به شکل ترحمآمیزی به تصویر میکشند. بنابراین به ناظر اجازه داده نمی شود تا در مبارزه درگیر شود. تصویر مربوط به بعد از بروز تاثیر بوده و در ایجاد انگیزش و تحریک یک پاسخ قابل پیشبینی مستعد میباشد. پیام بیان نمی شود بلکه فریاد زده می شود. بنابراین ما مجبور به ابراز همدردی می شود که به معنی احساس کردن برای چیزی می باشد. ( شکل ۴-۸
روزهای پیشرس
این مشاهدات نیز برای معماری به شکلی انتزاعی تر کاربرد دارد. نخست ما باید به خاطر بیاوریم که با روندهای گسترده را در یک دوره زمانی طولانی جدول بندی می کنیم. اتصال بین دوره کلاسیک و یونانی جلوه دادن پادشاهی الکساندر میباشد ولی رویدادهای نظامی و سیاسی همیشه یک تغییر را آغاز نمیکنند. آنها گاهی اوقات باعث ته نشست آن میشود. همچنین به خاطر داشته باشید که یک سبک از شرایط و مولفه هایی سرچشمه میگیرد که در موقع بدست آوردن اعتبار کلی، به حوزه ای فراتر از نقطه معین شده میرسد. و حتی بعد از نمایان شدن سرنوشت ساز خود، یک سبک با حالات قدیمی تر و همزیستی می کند که حامل عوامل لمس شده یا لمس نشده با نسخه جدید می باشد. آنچه که ما معماری یونانی مینامیم در واقع در دوره قبل از الکساندر شروع شد. این اصطلاح خود سیصد سال قبل را از دوران الکساندر تا سقوط آخرین پادشاهی الکساندری، کلوپاترای مصر تا رومانس در ۳۱ سال قبل از میلاد پوشش داد. معماری در طول این دوره توسعه یافته در راستای سرزمین پهناور مربوطه، پویا و یکنواخت نبود.
با نگاه کردن به گذشته ما بذرهای کاشته شده معماری یونان را در قرن پنجم می یابیم که احتمالا در آن یعنی محل اساسی کلاسیک گرایی بهتر نمایان می شود. در اثر جاویدان محوری شیبراهه دستاوردی Akropolis و دیدگاه غرب از پیش نماهای Parthenon ، یکی از موضوعات اصلی معماری یونان، ترجیح آن برای تاثیرات جهت دار شده و استفاده قابل توجه از پلکان می باشد. ( شکل ۱۶-۷ ) در ارتفاع غربی Erechtheion ، ستون و دیوار، دو تمایز و عامل جداگانه از طرح یونان، اتصال یافتند. ستون به کار گرفته شده که به آن رجوع میکنیم نشان یا نماد معماری یونانی بوده وبه همراه ستون توی دیوار یا پایه ستون به کار گرفته شده، مولفه اصلی یک دامنه از مفصل شدگی سطحی می باشد که عواقب نمونه آن تا دوران مدرن احساس خواهد شد.
خود Pathenon از یک جهت مهم پیشرونده بنظر می رسد و این توجهی است که به لایههای دنجلی شکل معبدی آن معطوف می گردد. واقعیت عمومی معبد Doric در ستونبندی داخلی و فراساختار آن بستر دارد. اتاقچه ها فضای داخلی با کاربرد بسیار محدود بوده و دارای یک محفظه مستقیم برای به تصویر کشیدن فرقه گرایی می باشد. دو ردیف از ستون ها در یک ردیف تکی یا دوبله برای تقسیم فضا به سه ردیف نسبتا برابر استفاده میشود که نمونه مرکزی آن به طرف پیکره تونل زده می شود. با این وجود Parthenoy استقرار گچکاری در پیش سبک در راستای دیوارهای بیرونی اتاقچه ها، کاربر رابه راه یافتن در صفحه ستونی تشویق می کند ( شکل ۲۳-۷ ). در داخل، ردیف های ستون ها به طرف دیوارهای جانبی اتاقچه ها حرکت داده می شود و فضاهای خارجی را در راهروهای بین ردیف های باریک کاهش داده و تاثیر راهروی مرکزی را افزایش می دهد. بعلاوه ستون بندی نمایان می شود و پشت پیکره Athena parthenos آن را بطور کامل در سه جهت قالب بندی می کند ( شکل ۲۶-۷ ).
معلوم نیست که آیا این علاقه، در حال شکوفایی دربخش داخلی ساختمان با هرگونه تغییر اصلی در عملکرد تشریفاتی تناسب دارد یا خیر. به هر حال طرح بسیط و توسعه مشتاقانه اتاقچهها مردم را به ورود به معبد بنا به دلایلی غیر از پیشرفت های مذهبی رسمی حرکت میدهد. معبد که گاهی اوقات بعنوان یک خزانه یا مخزن دوبله می شود کار خود را بعنوان یک موزه شهری آغاز می کند. بعلاوه معماری ها روی تاثیرات داخلی برای نمایان ساختن وحدانیت هر ربانیت بخصوص در آن دسته از فرقه هایی که دارای توان بالقوه برای نمایش نامه میباشد تکیه میکنند. معابد مثل معبد قدیمی Artemis در Ephesos همیشه در برابر شرح مبسوط معماری از این نوع مستعد بوده اند. اکنون این نگرانی کلیت یافته و معماری معابد بیش از این به طرف روند تئاتری و بیانی حرکت کرده است.
مورد Bassae
ساختمان Apollo در Bassae درArcadia دارای اهمیت بحرانی برای بحث ما میباشد. ( شکل ۵-۸ ) این روند بطور همزمان با Parthenon آغاز شد و به یک منبع قدیمی به همان معمار، lktinos ، نسبت داده شد ولی احتمالا قبل از پایان قرن پنجم و شاید در اوایل قرن چهارم تکمیل نشد امروزه این در تفکیک پرشکوه دریک رشته کوه پرتلاطم که چندان از پرستشگاه Olymia دور نیست استقرار دارد. این بنا که از سنگ آهک خاکستری مایل به قهوهای ساخته شده به شکل ضعیفی با شکل مرمر درخشان از parthenon مقایسه می شود که علت حقیقی آن این است که در این محل پر سرو صدا، نمای قدیمی و بی قواره به جای اجرای ظالمانه پیکرتراشی، مناسب بنظر رسیده و می تواند عمدی باشد. با نگاه به طرح به شکلی دقیق، ما در تعیین دستکاری محاسبه شده نوآوریهای استاندارد معماری بنا بخاطر تاثیرات بنایی توجیه می شویم. در ابتدا یک جهت یابی غیر عادی شمال ـ جنوب وجود دارد ( شکل ۶-۸ ) آیا عقیده lktinos این بوده است که بنا به طرف Delphi به سمت شمال بوده و زنهارگاه اصلی Apollo و محل اقامت اصلی او در روی زمین باشد ؟ یا آیا یک ابزار عینی برای بدست آوردن یک تصویر سه بعدی آشکار از بنا در راستای دستاورد پرتگاه اصلی از شهر phigaleia در گلوگاه زورخانه Nedda می باشد؟ قطعا یک مزیت در اسکان غیر اورتودوکس برای تنظیمات اتاقچه های می باشد. یک درب در راستای دیواره شرق آن می تواند نور خورشید صبحگاهی را مستقیما به یک فضای کوچک پشتی خارج از اتاقچه هدایت کند که در آن پیکره معبد ایستا بوده و برای قدردانی از خدای روشنایی که مدتها قبل به نیروهای تاریکی زمین پیروز شده است مناسب است. بین این تاق و اتاقچه، یک ستون فوق العاده تکی وجود دارد. این اولین نمونه زنده یک نظام معماری جدید یعنی Corinthian است. در تاریخ باستان، پایتخت Corinthian توسط یک پیکر تراش اختراع شد که نام او kallimachos از مردم phidias بود. درمقایسه با انتزاعی بودن Doric و جمال قوسدار این ستون، این پایتخت جدید از شاخ و برگ طبیعی تشکیل شده است و این مجموعه ای است که اغلب در مراسم خاک سپاری در قرن پنجم استفاده می شد. در واقع، داستان این است که این یک زمیه با سبد تقدیمی در یک مقبره پوشیده شده با برگهای گیاه آکانتوس می باشد که kallimachos را به شیوه این معماری برجسته نمایان می سازد.
نظام Corinthian هرگز شکل مجزایی نداشته و از موضوعات Doric و Lonic بصورت درون تبادلی استفاده کرده است. حالت آن بطور آشکاری معماری نبود. بخش اصلی طرح تزئینی مربوط به تزئین ستون ها بعنوان ماهیت حاصل کل بار بود. عمق، گسرایی سایه، تاثیرات تصویری الزامی از کندو و کاو، منطق ساختاری رابطه بین بدنه تیر و قسمتی از اتاق که روی سر ستون قرار دارد را ایجاد می کرد. اگر نظام Corinthian درواقع کارش را از اینجا در Bassae آغاز می کرد بنظر می رسید که این انگیزه به جای عملکردی بودن، ادبی بود. پیشنهاد شده است که ستون درخت گوته کلی قبل از به تصویر کشیدن خداوند می تواند یک حرکت مرکزی ایجاد شده در اسطوره Apollonian را آشکار کند. وقتی Leto توسط zeus باردار شد همسر حسود وکینه جوی او Hera ، همگاه را از پناه دادن به ین زن جوان منع کرد. این کار تا زمانی که zeus جزیره Delos را که Leto بعد از سرگردانی طولانی او دوباره احیا کند انجام شد. او که به یک درخت برگ بو تکیه کرده بود وضع حمل می کرد. در یادبود این رویداد، درختان برنزی خارج از معابد Apollo در Delphi و در Delos قرار داشتم در Bassae ، این درخت به داخل آورده شد و در معماری اتاقچه تلفیق شد و نقطه مرکزی محور عمیق آن ایجاد کرد. این تنها ویژگی بخش داخلی معبد نمی باشد. گچکاری پیکرتراشی برای اولین بار در معماری یونان، به داخل اتاقچه ها آورده شد. شکل پیوست گچکاری در راستای سه طرف به تمرکز یافتن روی اتاقچه تمایل داشته و تاثیر دیدگاه یا نمای محوری آن را به طرف پیکره معبد کاهش می داد. آنچه که بیشتر اهمیت دارد شیوه بیان داستان می باشد که تولد آن تمایل به طرف تئاتری شدن را به تصویر می کشد و قویاً نمایشنامه را ارائه می دهد و نمای کنترل شده را به ناظر نشان می دهد که ما تاکنون بعنوان یک جنبه آکار را از فروپاشی خصلت کلاسیک را معین کرده ایم.
موضوع مشخص است : موضوعات درگیری بین یونان و آمازون، Lapiths و centaurs ( شکل ۹-۸ ). ولی این درگیری روی حرکت میان جنگی یعنی توازن پیوسته از نیروهای مخالف تمرکز ندارد که ما در داستانهای parthenon یافتهایم. یک ممنوعیت برآشفته در اینجا با حمله ناگهانی مبارزان، سقوط یا فرار کردن در مبارزه بزرگ ارتباط دارد. موج بزرگ جامه پوشان مثل یک بار قوی، با قدرت به طرف انتقال انواع احساسات حرکت کرده و چشم های گود در توده های سایه دار در عرض فاصله های مکانی خیره شده است. پرواز با جامه بلند، عملکرد سریع و حرکات گسترده، بازی سایه های عمیق در قبال نورها، نامشخص بودن سطوح دورنمایی شدید، همه ویژگی های آشکارساز یک شیوه جدید در هنر را در این فضای داخلی قدرتمند از معبد Apollo به کار می گیرد. به نظر می رسد که اتاقچهها هدف توجه معمار و تیزهوشی او می باشد گویی که اهمیت آن برجسته شده است. طرفین کوتاه به شکلی غیرمعمول در پشت ستون بندی های بیرونی مثل معابد Sicily تنظیم شدهاند و به گونه ای که عبادت کننده در عمق معبد فرو می رود. فضا درمحل های ورودی تا مرحله احاطه کردن کل جمعیت توسعه می یابد. این احساس فراخ شدگی ماحصل دو چیز است. یک ردیف تکی از ستون های بلند در هر دو طرف اتاقچه بجای تنظیم معمولی دو طبقه از ستون های کوچکتر از نظری مقیاس نسبت به ترتیب خارجی وجود دارد. و این ستون های بلند دارای ایستایی آزاد نمی باشند ولی در عوض در دیوارهایی با خطوط فرعی کوتاه از سنگ کاری درگیر می شود. حرکت به سمت بخش های کنده کاری شده نشان میدهد که فضای اتاقچه با هل دادن ستون ها به نزددیکی دیوارها باعث افزایش اندازه پیکره شده و تقریبا در parthenon آشکار است. در Bassae ، ردیف های جانبی با هم ناپدید می شوند و اتاقچه تبدیل به یک فضای بزرگ و یکپارچه با فرورفتگی هایی در راستای کناره ها میگردد.پایه های ستون ها، بیش از سه چهارم یک دایره را قبل از دربرگرفتن نمای سنگ کاری شکل میدهد. بنابراین دیوارها در یک فرشینه پلاستیکی غنی از نور و سایه الگوسازی می شود. بخش های اصلی غیر عادی هستند. آنها سه جهت می باشند و دارای طومارهای در هر سه طرف میباشند که با خطوط محدب متصل شده اند. ما آغاز این روندهای زاویه ای Lonic را در معبد Athena Nike در Akropolis می بینیم. در آنجا برای تعریف دقیق تر کنج ها به همان طریقی که پیشنهاد شده است برای اشاره به فاصله دوری از بدنه معبد، زاویه در مجاورت طومارها ایجاد می شود. در Bassae این اصل فراتر از تعریف کنج می رود. یک Lonic نرمال دارای دو سطح منطقی می باشد که سطوح جانبی تنها اتصال تشکچهای مارپیچی را شامل می شود. برای ناظری که در راستای طول آن نگاه می کند، ستون Lonic استاندارد یک ردیف پس رونده از این رویه های طرف نارضایت بخش را نشان می دهد. تنظیم سه طرفه در Bassae این تاثیر عینی ناخوشایند را نشان می دهد. ولی در این فرایند ساختار منطقی ستون ها در ارتباط با معماری آن تخریب می شود که چندان در سنگاب بین دو رویه مرتفع دیده نمی شود. ستون ها اکنون در یک فضای تزئینی قرار داشته و از سمت راست قشنگتر بنظر می رسند. هدف متعارف ستون های اتاقچه کمک به حفاظت از سقف بود. وقتی این بخش ها به طرف دیوارهای اتاقچه حرکت داده می شوند فضای مرکزی برای پلزنی در سنگ به شکلی موثر، وسیع می شود. معمار به نیروی ذهنی متوسل می شود و بار سقف بیش از بیش به دیواره های اتاقچه انتقال می یابد. در Bassae ستون ها بارهای سنگین را با هم متوقف می کند و تبدیل به یک اتصال نمادین در پایان سنگ گاری می شود که برای شمع زدن به دیوارهای اتاقچه های حامل بار اضافی الزامی می باشد ستون ماهیت ساختاری آن را به خاطر تاثیرات عینی جدید در بر می گیرد. وحدانیت کلاسیک ساختار و نمای آن تفکیک میشود. ستون ها که از نقش ساختاری آن منشأ می گیرند می تواند از یک وجود جدید بعنوان آرایه به کار برده شده بهره ببرد. منطق تکتونیکی یک زمانه با عوامل تصویری در برگرفته میشود و معمار سعی می کند تنوعات روند ستونی را در آن به کار ببرد.
معبد یونانی
درحدود یکصد سال بعد از Bassae ، یک معبد جدید در Apollo پی ویرانههای قبلی شکل گرفت و این ساختار معماری در Dedyma ، یک محل معروف مسافرتی در خارج از Miletus بود. معماران، Milesian Daphnis و Paeonius و Ephesos بودند. این یک ساختار کشیده شده در قرن دوم بعد از میلاد بوده و حتی پس از آن دوره نیز بطور کامل تکمیل نشد.
بعداً در Dedyma ، تغییر شکل درحال ادامه از این نوع بنا را به تصویر می کشد که در راستای نوآوریهای Bassae قرار دارد. آنچه که ما در اعجوبه شرق با آن روبرو می شویم یک تصادف نیست. نقطه عطف بزرگ معماری از بخش ساحلی آسیای در قرن های پنجم و ششم قبل از میلاد قبل از میلاد توقف شکوفایی شهرهای یونان توسط دولت فئودال در دوره یونان صورت گرفت و عملکرد آغازین به شهرهای قدیمی Aegena و بسیاری از دهکدهها مثل Antioch و Alexandia کشیده شد و توسط الکساندر و طرفدارانش در سرزمین های کشور گشایان او بنیانگذاری شد. Apollo در حوزه های Didyma ، این دو نقطه عطف را به بزرگترین مرحله رساند. با بروز سبک دوگانه و ورود عمیق سراسری پر شده با ستون ها، جنبه های رسمی معابد Lonia را مثل نمونه های تخریب شده قبلی توسط آسیایی ها در اوایل قرن پنجم قبل از میلاد یا Artemisio در Ephesos بازیابی شد. ولی در Didyma ، این تغییر انقلابی است.
نظام Lonic در قالب تنظیمات اصلی در قرون سوم و چهارم مطرح شد. یک اصطلاح مرتبط با معماران pythios از priere و Hermogenes از Albanda ، ستون ها را بلندتر ساخته و فضاها را وسیعتر کرد. در Didyma ، ستون های خارجی که ارتفاع آنها تقریبا ده برابر قطر پایینی شان یا کلاً ۲۰ متر است، بلندترین ستون ها در میان کلیه معابد یونان می باشند. ولی این احتمالات تزئینی Lonic بود که وضعیت یونانی را تأمین کرده و در هرجا دارای یک نظام دائمی بود. Doric دارای هماهنگی کمتری بوده و بواسطه مشکل موجود در خصوص کنج ها نباشد. بعد از تلاشی در مدرن سازی که نسبت هایی از آن رویت می شد، Doric عمومیت خود را از دست داد و علت آن نامطلوب بودن ظاهر یا فشار شکل آن نبود بلکه بر طبق نظریه Hermogenes ، علت، تنظیم روندهایی است که غیر متعارف و در برگیرنده می باشند. یکسری شواهد آشکار در خصوص تقویت تزئینی در Didyma وجود دارد ستون ها در انتهای شرقی به شکل برجسته ای در پایه های حفاری می شود که در پانسنگ های مربع قرار می گیرد که طرفین آن دارای ۹ فوت ارتفاع می باشد و این مرولی است که در سراسر بنا استفاده می شود. قالب ریزی پایه گاهی اوقات با یک مجموعه از صفحت حفاری تعویض میشد که یک هشت ضلعی را شکل داده و حیوانات دریایی نخلکها در آن طراحی شده بودند. زاویه ها دارای یک سر بشکل گاوند در مراکز و تندیسها یا نیم تنه هایی بودند که از گوشه طومارها پیشروی کرده بودند. در دیگر قسمتها سر zeus ، Apollo و Leto قرار داده شده بود. این شروع چیزی است که آثار تاریخی شده نامیده می شود و از عمومیت قابل توجهی در زمان رُمی ها و در کلیساهای Romanesque بهره می برد.
تنها دستاورد برای بناها بوسیله یک پرواز ویژه پلکانی در بناهای استوار شرق و در پنج ردیف از ستون ها می باشد سه تا از آنها فضای بین دیوارهای توسعه یافته اتاقچه ها را پر میکنند. محور مرکزی در یک فضای باز خاقه می باشد ولی درحین عبور از میان آن با یک دیوار کوتاه مسدود می شود. برای ورود، فرد باید از درب دو طرفه استفاده کند از اینجا میتوان به پلکان دارای تاق ضربی، تاریک و باریک وارد شد که به سمت پایین هدایت شده و سپس با تاثیر عدم دید نمایان می شود و تبدیل به یک منحنی بزرگی می شود که رو به آسمان باز میشود.
در هر سه طرف، سالن دارای یک سکوی بلند می باشد که روی آن ستون نماهای ساخته شده از بلوکهای بزرگ مثل دیوار قرار دارند. بنابراین ستون نماها و سکوها کاملا با دیوارها تلفیق میشوند. در قسمت فوقانی این درون اتصال بخشهای مرتفع و دیوار با یک گچکاری برجسته پیوسته ساخته شده از ستون های چسبیده به دیوار نشان داده میشود که یک قطعه تزئیناتی حکاکی شده به شکل برگ آکانتوس را که نماد عقاب شیر کنده کاری شده است را نشان میدهد و مجموعه هایی از عقاب شیرها و چنگچه ها را به هم متصل می کند. در پایان سالن درجایی که محل تبدیل به یک اتاقچه عادی می شود یک مینیاتور چند سبکی مثل یک نقش باردیگر عوامل موجود در معابد Apollo مثل بهارو شاخ و برگ گیاه نمایان می شود. تنها وقتی فرد بطرف این نیایشگاه حرکت می کند این طور بنظر می رسد که بخش پشتی اتاقچه Bassae بلورین شده و در مسیر برگشت وجود یک پلکان بزرگ در طرف دیگر سالن بین ردیف های دارای ستون تاق ضربی رویت می شود. پلکان به سکویی با دو ستون منتهی می شود که فضایی باز در قسمت فوقانی را شکل می دهد . این پله ها برای اعیاد تعمید مرتبط با معبد واتبسته به ومهی و ایهام استفاده می شود و خود فضای باز بدون شکل برای یک هدف مشابه برای بخش های بیرونی با تنظیم سکو برای یک نمای مقدس استفاده می شود. رابطه آن در پیشینیان Archair ، یعنی معبد یونانی در Didyma بعنوان مجموعه تئاتری بیان می شود که روی شگفتی، تغییر مقیاس و سطح و یک دوسویه گرایی در ایجاد ویژگی های مولفه ای آن تکیه می کند. آیا سالن های بزرگ در اتاقچه ها یا یک حیات داخلی وجود دارد ک در پایان تالار ختم حجره را شکل می دهد؟ چرا این محل باید به چنین مسیر پر پیچ وخمی ختم شود؟ ما در این مجموعه پر پیچ و خم معبد با این عمق زیاد چه کاری میکنیم؟
معبد کلاسیک، یک معبد فعال و مستقل بود. این محل در فضای میانی قرار داشته و یک نیروی پیکر تراش تنها در اطراف آن بصورت طبیعی و بنایی تکمیل می شود که مقیاسی را به آن ارائه داده و آن را در یک رابطه دینامیک برای رسیدن به بندگی تنظیم می کند. تجربه آشکار نشان دهنده یک مسیر غیر معمول در معبد، حرکت دراطراف، خواندن آن در قبال شکلها و حالات دورنمایی محوطه می باشد. معبد یونانی سعی می کند که این ویژگی را در خود تکمیل کند. این بخش دارای توانی خاص از تاثیرات در پیکره خود می باشد که در تک تک کاربران نمایان می شود. این روند تنها به یک روش عمل می کند. این رمز چند بخشی بوده و فراتر از آن چیزی است که بنظر می رسد به کاربر اجازه داده نمی شود که آزادانه با آن کنش متقابل انجام دهد. در عوض معبد، الگویی از اثرگذاری های مرحله ای می شود. تجربه توسط معمار کنترل می شود . ما آنچه را که خودمان می خواهیم درمعبد ایجاد نمی کنیم ولی در عوض معمار طراحی را بگونه ای انجام می دهد که ما هم همان هدف او را برداشت کنیم.
تنظیمات مذهبی
در اینجا طرح معبد یونانی توسعه یافته تنظیمات مطالعه می شود. این اغلب به معنی محوطه سازی و تراس بندی، دیوار کشی و پله های پرپیچ و خم میباشد که همگی در راستای محورهای قرش تنظیم شده اند. بطور طبیعی وقتی یک مشارکت فعال در درک و تجربه معنوی معبد صورت می گیرد این ویژگی عمدتا برای نمایان سازی تصویری آن و عملکرد بعنوان یک بیش فرض رنگآمیزی شده نمایان می شود. به خاطر داشته باشید که این در طول دوره یونانی رخ داد که طی آن هنرمندان دنیای یونان را به نقاشی محوطه سازی معرفی کردند و روندهای روستایی و زندگی شهری یک رویداد اصلی از آثار معرفی شد. هم این نقاط اوج از تفکیک تدریجی حالات طبیعی از شکل های بنایی اتفاق افتاد . اندازه و یکپارچگی مرحله بندی شده محیط طراحی شده اکنون نیز ادامه دارد و یک توازن آشکار از زمانهای کلاسیک بین آنچه که همیشه انسان را تحت تاثیر قرار داده و به عملکردهای انجام نشده پیوند خورده است نشان میدهد. طبیعت و ماهیت خنثی شده و یک هواخواهی را نسبت به عملکرد معماری ایجاد کرده است.
تنظیمات مذهبی جدید نه تنها تحت تاثیر چهار دیواری های یونانی قرار دارد بلکه از الگوسازی مجدد محل های قدیمی نیز تاثیر گرفته است. بخاطر یک جنبه برای الگوهای زنده و نیز به منظور فرار از انعطاف ناپذیری، بنا و اساس محوری بندرت خشک اندیشانه بوده و تقارن بطور کامل اعمال نمی شود. اصول دوگانه و مشابه این ترکیب ها دارای یک وحدانیت خاص در معماری می باشد یعنی بازنمایی یکسری از تصاویر زنده در حین حرکت کاربر به طرف بالا در راستای محورهای از پیش تعیین شده می باشد که به شکل رو به رشدی نماهای شکوهمندد را نشان می دهد و بخاطر طراحی یکنواخت که روی بخش های مولفهای سایه می اندازد دارای قدرت باز نمایی بالایی است. دیوارکشی برای معبد در انتهای توالی، یک فضای فعل شکل یا به نسبت یونانی ( II ) Pi یا انواع گوناگونی از چهارگوشه ها را نشان می دهد. گاهی اوقات معبد در وسط این دیوار کشی یابه علت احاطه شده در ستون بندی ها قرار می گیرد.
Akslepios در kos
در مثال دامنه ای از احتمالات را نشان می دهد. نخست ما به معبد یونانی در جزیره Aegena از kos نگاهی می اندازیم که برای Akslepios ، خدای شفا مقدس می باشد. این معبد در یک فضای باز قرار دارد که دارای فاصله کوتاهی از دهکده اصلی قرار داشته و دارای شیب ملایمی از تپه هایی می باشد که به طرف چشم انداز ساحلی قرار دارند. مثال دوم معبد Athena lindaia می باشد که یک معبد قدیمی از Akropolis از Linclos شهری در راستای ساحل شرقی جزیره Rhodes می باشد. این مجموعه طی چندین مرحله بین اواخر قرن چهارم و پایان قرن سوم الگوسازی مجدد می شود.
طرح در kos ، آرام است. سه شیب پلکانی از صعود آسان با حرکت صعودی پلهها در راستای یک محور متصل می شود که به معبد اصلی در بخش فوقانی منتهی می شود. اولین و آخرین طرح ها با شکل II در محوطه های رو به جلو تعریف می شود که به شکل موثری کل مجموعه را کروشه دار می کند. محوطه پایینی که از میان یک دروازه رسمی وارد می شود حاوی اتاقهایی برای برای بیمارانی است که برای شفاعت Aaklepios منتظر می مانند در راستای جهت چهارم فواره هایی قرار دارند که در مقابل دیوارهای معبد دوم قرار داشته و دو بخش را در درهم تلفیق می کنند که در معبد اصلی، بخش مرکزی را تشکیل میدهند. یک معبد کوچک با بافت زیرزمینی و یک محراب اصلی از محموعه روبه روی هم در دو طرف محروی قرار دارند که این سطح میانی در آنجا واقع شده ا ست. سپس پله ها نمایان می شوند ما را به معبد نهایی هدایت می کنند و مستقیما به جلوی معبد Akropolis هدایت می شوند. در واقع حرکت در میان مجموعه در بالاترین نقطه در معبد که بسیار رسمی است. چیزی در حدود چندین مسیر مقدس از یونان قدیم مثل Delphi را در بر دارد. گویی این نوعی از صعود سازمان یافته طبیعی است که با درخواست های برجسته از طراحی تمرکز یافته و آزادی معماری گیرداری شده و دقیقا تنش بین کنترل رسمی و انحراف ارزیابی شده را ایجاد میکند که باعث مهم شدن محوطه kos تا این اندازه می شود. آنچه که دارای بیشترین تفاوت است رابطه معبد با چهار دیواری می باشد. این مجموعه ای از کل ترکیب می باشد ولی بخاطر یک سلسله مراتب مصنوعی نسبت به اقتدار شخصی آن، تحت نظارت خاص قرار می گیرد. انعطاف پذیری در بخش جلویی، تاثیر سبک چندگانه ای است که با یک قالب ستون بندی نمایان می شود که بصورت عینی بسته است این معبد ناپایبند بنظر می رسد و دارای یک نمای استاتیکی است که فراتر از فضای آن در عرض دریان به طرف ساحل آسیا و مرکز Halikarnassos می باشد. در Didyma ، معبد یونانی با جذب رویدادهای معنوی به یک شیوه مقدس در داخل مجموعه تحت کنترل قرار گرفت. در اینجا در kos ، معبد در یک محوطه محصور شده و دارای تنظیمات خاص خود می باشد.
Athena lindaia
در Lindos معبد کمتر جلوه می کند. این یکی از کوچکترین واحدهای پایه می باشد و بین پله ها و ستون هایی محصور شده است که یک ضرر برای رسیدن به آنجا باید از میان آن عبور کند و به طرف پایین کوهپاره ها سرازیر شود که به یک دریای آزاد وسیع و پهناور منتهی می شود.
یک معبد نخست دارای شیب های پر از سنگلاخ در قرن ششم قبل از میلاد بود. این مسیر در راستای مسیر شمال شرق از Akropolis قرار داشت که در مخفیگاه زیرزمینی آغاز می شد. زائران باید قادر به انتخاب بخش فوقانی ساختار در حین حرکت رو به بالا در مسیری بودند ک رو به معبد قرار داشته و مستقیما نمای آب و آسمان را داشت. این طرح دارای مزیت ارتفاع و ساختار غیردست و پاگیر در قبال افق باز داشته که علت آن وجود بزرگی در ساختارهای صخره های بلند و پرشیب بود.
طرح جدید دارای یک بزرگی متفاوت می باشد که با یک معبد مقیاس بندی شده تا عوامل متوالی باریک در مقیاس سکویی معابد کوچک آغاز می شود که می توان بدون تلاش زیاد بر آن احاطه داشت. ما از یک فضای بزرگ با یک بخش ضمیمه در رأس که رو به بالا قرار دارد وارد می شویم. ما با عبور از یک سری پلکان شیب دار به این محل می رسیم. بخش مرکزی تا یک محوطه تکی از ستون ها کاهش یافته و از طریق آن ما یک سری پلههای دیگر را مشاهده می کنیم. ما به یک دروازه که شبیه propylaia در Akropolis Athenian نمیباشد تونل می زنیم. بخش داخلی دروازه در سطح سوم و معبد نهایی، به یک سیستم دیگری از مجموعه متصل می شود که یک فضای مستطیلی کوچک را تعریف می کند. محراب در وسط قرار دارد و معبد در بخش عقبی واقع شده است و رو به یک تپه در شرق قرار دارد.
مقایسه بین معبد کوچک و مرحله چند سطحی آن بصورت فیزیکی ویژگی تغییر یافته آن نسبت به یونان در دنیای پادشاهی یونان را نشان می دهد. معبد که دارای بخش دوگانهای از یک محوطه مستقل و خودکفا است تحت تاثیر روند و سنت تمرکز یافته حاصل از عملکردهای الکساندر قرار دارد و بوسیله پیروان او دنبال شده است. دموکراسی شکل ایدهآلی از دولت یونانی میباشد که طی مدت کوتاهی شرایط واقعی را نمایان ساخته است. عملکرد سلطنتی در شهرهای آزاد در یونان احساس می شود. این خدایگانی اغلب اندازه و نمایشگری با عملکردهای سیاسی را تعدیل می کند. شهرها خواه بصورت آزا یا غیر آزاد تصویر خود در این قالب پادشاهی را آغاز می کنند. در برخی روندها مجموعه Lindos بخش مقابل معماری حاکمیت یونانی است …
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.