مقاله امام خمینى و الگوهاى دین شناختى در مسایل زنان
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله امام خمینى و الگوهاى دین شناختى در مسایل زنان دارای ۵۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله امام خمینى و الگوهاى دین شناختى در مسایل زنان کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله امام خمینى و الگوهاى دین شناختى در مسایل زنان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله امام خمینى و الگوهاى دین شناختى در مسایل زنان :
امام خمینى و الگوهاى دین شناختى در مسایل زنان
حضرت امـام خمـینى, پـس از معـصومان (ع) کـه بـرگزیـدگان خاص الهى اند, نسخه اى بى مثال از شخصیتى جامع است که براى تبیین و شناخت وى باید از زوایـاى متعددى نگریست و بـه تحلیل و ارزیابى و مقایسه پرداخت. حضرت امـام, در چهـره یک انقلابى بزرگ, کسى است که یکى از اصیل ترین انقلابها را تـا سـرمنـزل پیروزى رهبرى کرد. در مدیریت و رهبرى, نظامى را پایه ریزى و در سالهاى دشوار شکل گیرى و على رغم توطئه ها و مانع تراشیهاى بسیار, رهبرى
کرد که نسخه اى منحصر به فرد است. در مرجعیت دینى, یکى از پرآوازه ترین مراجع است و دامنه مرجعیت ایشان بسى فراگیر گشت. در مقام استادى و تدریس, به تعلیم و تربیت صدها شاگرد در حوزه هاى مختلف اصول و فلسفه و اخلاق و عرفان نشست. در نگارش و بیان, آثارى را در زمینه هاى مختلف ارائه کرد که براى سالهاى سال سرمایه مراکز علمى و محافل فکرى و پاسخگوى بسیارى نیازها خواهد بود.
در اخلاق و عرفان و سلوک معنوى, هم از بعد نظرى و هم در میدان عمل, به عنوان یک عارف صاحب نظر, و سالک عالى مقدار, در ردیف یکى از اولیاى عظیم الشان الهى, لنگر آرامش و ثبات ملتى شد که جهان استکبار و سلطه جویان شرق و غرب, عزت و آزادى آن را نشانه رفته اند. حتى در ادبیات عرفانى, مجموعه اى اززیباترین سروده هاى عمیق عرفانى را بر جاى گذاشت و توان بالاى خویش را در این خصوص نشان داد. در زندگى شخصى و سلوک خانوادگى در مقام همسر و پدر, نمونه اى متعالى و الگویى جاودانه از یک زندگى موفق را ارائه داد.
اینها و ابعاد دیگرى از این دست که با یک نگاه کوتاه به شخصیت آن عزیز به چشم مىآید, و نیز زوایاى پنهان و لایه هاى عمیق دیگرى از شخصیت امام که گذشتً زمان آن را آشکار خواهد ساخت, هر کدام در جاى خود بسیار مهم است و سرجمع نیز نسخه اى مى شود که آن را ((امام خمینى)) مى نامیم. اما یکى از مهمترین و راهگشاترین ابعاد شخصیتى امام و از یک منظر, مهمترین بِعد شخصیت ایشان, بِعد دین شناسى و نوع نگرش ایشان به اسلام و تفسیرى که از دین ارائه مى کند و چهره اى که از اسلام ترسیم مى نماید مى باشد.
اگر از این منظر به ویژگیهایى که شخصیت استثنایى حضرت امام را شکل مى بخشد نگاه شود, انسانى خواهیم یافت که بیشترین نسبت و عمیق ترین و جامع ترین درک را از دین شریف اسلام دارد. انسانى با این ویژگیها, اسلام شناسى کم نظیر است که در حوزه علم و عمل و در عرصه عملى ساختن مکتب, نمونه اى اعلى و شخصیتى بى مثال به شمار مى رود. او در عرفان عملى و رهیافتهاى شهودى که از مسیر دل و تصفیه درون به چنگ مىآید, چنان که قرآن کریم بر رابطه روشن میان ((تقوا)) و ((معرفت)) تاکید دارد به شناخت شهودى بسیارى حقایق نایل آمده است.(۱)
حضرت امام, در ((عمق)), ژرف ترین حقایق و معارف را در مباحث عرفانى, فلسفى, اخلاقى و تفسیرى خود ارائه کرده است و در ((سطح)), اسلام را دین زندگى, دین حکومت و سیاست و دین مدیریت جامعه و سامان بخشى به زندگى مادى و معنوى بشر مى داند. در جایى حضرت امام اسلام را نه دین حکومت بلکه اساسا مساوى با حکومت به معناى عام و فراگیر آن مى شمارد و احکام و مقررات آن را در واقع قوانین اسلام و بخشى از حکومت و به منزله امورى ابزارى براى اجراى حکومت و بسط عدالت معرفى مى کند.(۲).
طبعا فرآیند دین شناسى انسانى شایسته و وارسته چون حضرت امام که از این منظر به دین و رهنمودهاى آن مى نگرد, بسیار متفاوت است با نظریه پردازى و در واقع ((توهم پردازى)) کسانى که یا به خاطر فقر ناشى از تحجر و بسته نگرى, اساسا دین را امرى منفک از سیاست و مدیریت جامعه مى شمارند, و یا از سر روشنفکرنمایى و وارفتگى سیاسى ـ علمى در نظریه نویسى, حتى حکومت و سیاست و مدیریت پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) را نیز امرى زمینى و غیر الهى و خارج از رسالت دین و در حوزه تشخیص و خواست عرف و جامعه معرفى مى کنند و عهده دارى آن توسط پیامبران و امامان را تنها ناشى از تن دادن به خواست مردم مى دانند; و در بیشتر روزگاران که به گفته اینان, مردمان چنین خواست و اقبالى را نسبت به حکومت انبیا(ع) و ائمه(ع) نداشته اند, آنان نیز به تنها وظیفه و رسالت خود یعنى ابلاغ دین بسنده کرده اند!(۳).
اینک مجال پرداختن مبسوط به این وجهه از شخصیت حضرت امام نیست. هدف فقط اشاره به این است که اولا اگر به شایستگى هاى کم نظیر حضرت امام در شناخت, قرائت و تفسیر صحیح و جامع از دین و شریعت اسلامى توجه شود, و ثانیا به جایگاهى که ایشان از آن منظر حوزه عمل دین و ترسیم و تفسیر چهره شریعت مقدس مى پردازند توجه شود, و ثالثا اگر به نیاز حیاتى و گسترده جامعه به فهم و شناخت درست دین و عرصه عمل و کارکردهاى آن توجه شود, و رابعا اگر به تلاش تخریبى و گمراه کننده دو جبهه افراط و تفریط, به تقصیر یا از قصور, در حوزه دین شناسى و تحلیل منابع و تفسیر مخصوص شریعت, توجه شود, و
خامسا اگر به کم کارى, نسنجیده گرى و یا جزئى نگرى محافل مسوئول در ارائه چهره ناب و بىآلایش دین (و در اینجا مشخصا در چارچوب قرائتى که حضرت امام از آن دارند) و زدودن سلیقه ها, خرافه ها و نظریه پردازیهاى التقاطى از سیماى تابناک و پاک اسلام, توجه شود, اذعان خواهیم کرد که مهمترین وجهه همت ما و لااقل یکى از مهمترین مسوئولیتهاى ما, آن هم در سال بزرگداشت امام خمینى, شناخت دین و آموزه هاى شریعت از منظر نگاه امام و در چارچوب الگویى که آن بزرگوار ارائه کرده است مى باشد. و پرواضح است روش اساسى و منطقى در نگرش به دین از این منظر, دستیابى به اصول و الگوهایى است که چارچوب نگرش امام به مسایل دینى و احکام شریعت را ترسیم مى کند و از این طریق, دستیابى به الگویى جامع در دین شناختى امام و ترسیم نگره اى کامل و
سازمان یافته از پیکره سالم و کامل دین که در باور ما نظام دین نیز همچون ((نظام احسن)) آفرینش, ((نظام احسن)) در تشریع و ضابطه مندى همه چیز است حتى ((غرامت یک خراش)); چنان که در تعبیر امام صادق(ع) آمده است.(۴) اینکه مبادى رویکرد امام به دین شناختى چیست و با کدام روش به تفسیر و تحلیل نصوص و منابع دینى مى پردازد؟ و اینکه در هرم دین شناختى امام کدام عناصر و اجزا در ((قله)) و کدام در ((دامنه)) و کدام در ((قاعده)) قرار مى گیرند؟ و جایگاه هر یک از اجزا کلیت دین کجاست؟ و ملاک وحدت و انسجام و ارتباط منطقى میان اجزا چیست؟ و پرسشهاى بسیارى از این دست, طبیعى است که در موضوع
مهم و حیاتى دین شناختى از منظر اندیشه و نگاه امام مطرح مى شود و باید پاسخ بیابد. اما در این فرصت چاره اى جز میانبر زدن و پرداختن مستقیم به موضوع این نوشته نیست. و آن ((الگوهاى دین شناختى در حوزه شخصیت زنان و مسایل آنان)) مى باشد. اما پیش از پرداختن به بحثهاى مورد نظر, ناگزیریم چند نکته توضیحى را بازگو کنیم.
۱ـ چنان که اشاره شد به نظر مى رسد عمده ترین و بلکه راهگشاترین کار در شناخت و شناساندن اندیشه هاى امام در زمینه هاى مختلف, ارائه اصول و الگوهایى است که از یک سو تصویرى روشن و جامع و حتى الامکان سازمان یافته از اندیشه امام و نگاه تفسیرى ایشان از دین را در آن زمینه ارائه دهد و به دور از جزیى نگرى و نگرش تبعیضآمیز به اندیشه ها و مواضع آن بزرگوار باشد, و از سوى دیگر بتواند ملاکى براى عمل و هر چه کاربردىتر شدن آن, و معیارى براى ارزیابى دیدگاهها و عملکردها باشد. این است که در این مقاله تلاش شده است الگوها و معیارهایى براى نگرش به جایگاه انسانى اجتماعى بانوان و مسایل آنان بر اساس اندیشه و نظر امام و مستندسازى اجمالى آنها, ارائه شود.
۲ـ نیز چنان که اشاره شد, وقتى الگوهاى ارائه شده براى ما مى تواند به عنوان ((الگوهاى دین شناختى)) مورد استناد و استفاده قرار گیرد که به شخصیت حضرت امام و جایگاهى که از آن موضع, سخن مى گویند, و دین را تفسیر مى کنند و شرح و بسط مى دهند, کاملا توجه شود. بسیارى انسانها به تجزیه و تحلیل مسایل دینى مى نشینند, از زبان اسلام سخن مى گویند, به نظریه پردازى و تفسیر شریعت مى پردازند; به گونه اى که مى توان گفت نسبت نظریه پردازى در دین و سخن گفتن از شریعت و کتاب نویسى و پژوهشگرى در حوزه مسایل دینى, بیش از سایر علوم و موضوعات است, اما پرواضح است که نسبت
و قرابت اینها به حقیقت دین و واقعیت شریعت, همه در یک سطح نیست, همه در یک مرتبه حجیت و قوّتى که مایه آرامش وجدان دینى و پایبندیهاى شرعى باشد نیست و چنین انتظارى نیز نمى رود. شخصیتهاى علمى و اندیشمندان و صاحب نظرانى که سخن و نظر آنان در حوزه احکام دینى, ((حجت)) باشد و در حوزه ((عقیده و باورهاى دینى)) مایه آرامش و تحکیم پیوندهاى اعتقادى موئمنان باشد, طیف وسیعى را شامل نمى شود و باید گفت در هر دوره گر
وهى محدود مى باشند و طبیعى است در این گروه نیز کسانى که اندیشه و نظر آنان مبناى عمل جامعه باشد, انگشت شمار خواهند بود.
حضرت آیت الله العظمى امام خمینى, از زبان دین و شریعت, راه مى نمایند و به تفسیر و تبیین آموزه هاى دینى مى پردازند, در جایگاه کسى سخن مى گویند که فقط بخشى از ویژگیهاى وى اینهاست: فقیه چیره دست, فیلسوف, مفسر, صاحب نظر در اخلاق و عرفان نظرى, عارف وارسته, و مرجع تقلید, با همه لوازم و شرایطى که این اوصاف دارد.
سخن ایشان, سخن یک نویسنده, سخنران, یا متفکر صرف یا نظریه پرداز محض یا یک منتقد و مصلح اجتماعى صرف نیست.
انسانى در این جایگاه, نمى تواند و نباید سخن به مبالغه گوید یا به انگیزه جاذبه هاى تبلیغاتى و رضایت خاطر این شخص یا آن گروه و در خوشایند مریدان, اظهارنظر کند. اگر اضافه شود امتیازها و ویژگیهاى دیگرى که در امام بود و از وى نسخه اى منحصر به فرد ساخته بود, بویژه انسانى که علاوه بر اوصاف مذکور در جایگاه رهبرى یک انقلاب و سپس نظام, به تبیین دین و آموزه هاى شریعت مقدس مى پردازد, آن وقت به اهمیت اندیشه و نگاه امام و قرابت آن با حقیقت دین بیشتر اذعان خواهیم داشت.
این است که براحتى پاى این ادعا مى ایستیم که ما از حضرت امام خمینى کسى را نزدیکتر و آشناتر به شناخت اسلام و راه و رسم اولیا عظیم الشان آن (صلوات الله علیهم) سراغ نداریم.
۳ـ موضوع این نوشته همان گونه که از عنوان آن پیداست ارائه آن دسته از الگوها و معیارهایى است که در نگرش به دین از منظر نگاه امام در حوزه مسایل زنان, به دست مىآید و مى تواند مبناى داورى ما در دیدگاه امام نسبت به این دست مسایل قرار گیرد. نکته لازم به ذکر این است که آنچه در اینجا به عنوان اصول نگرش حضرت امام ارائه شده است تنها سرفصلهاى عمده در این مبحث است و بناى بر استقراى کامل و ارائه جامع همه آنچه مى تواند به عنوان یک اصل و
معیار در این زمینه به شمار رود نبوده است. آن کار که تلاشى مفید و راهگشا نیز خواهد بود نیازمند فرصتى بیشتر و مجالى متناسب با خود است که اینک از حوصله بحث بیرون است. همین مقدار نیز بحث را به درازا کشانده است. لذا از محورهایى چون ((تفاوتهاى حقوقى)), ((اسلام دین زندگى)), ((مسوئولیت برابر رشد)), ((توسعه و تحدید بر اساس مصلحت)) که براى این نوشته پیش بینى و مطالعه شده بود صرف نظر شد. شاید در فرصتى دیگر به آنها نیز بپردازیم. ان شاالله. در این فرصت فقط به دوازده محور پرداخته شده است.
چه اینکه, شرح و بسط و مستندسازى همین الگوها نیز به مجالى بیشتر نیازمند است, بویژه کار مستندسازى این اصول و الگوها از نقطه نظر منابع دینى و ادله و نصوص قرآنى و حدیثى که در اینجا به ذکر نمونه هایى محدود بسنده شده است; در حالى که مى دانیم نوعا پشتوانه دیدگاههاى حضرت امام بویژه آنگاه که به عنوان اصول و در سطحى کلى تر بیان شده است, حجم وسیعى از ادله دینى و شواهد قرآنى و حدیثى است و پژوهشگرانى که به مستندسازى مواضع و دیدگاههاى آن عالم فرزانه مى پردازند نوعا حجم زیادى منابع و ادله در اختیار دارند که در تحقیقات خود مى توانند از آن بهره برند. البته از انسان وارسته و پراستعدادى که حدود ۸۰ سال از عمر شریف خویش را در شناخت اسلام و درک حقایق آن و دانش شهودى همراه با تعهد و تعبد کامل به موازین و آموزه هاى دین پرداخته است و آن همه مشمول توفیق و عنایت الهى قرار گرفته است نیز چیزى جز این انتظار نمى رود که قلم و قدم او و بیان و حرکت او, ترجمان حقایق دینى و احکام شریعت مقدس باشد.
۴ـ الگوهاى ارائه شده, به سلیقه نویسنده در سه بخش آمده است; یکى حوزه کلام و انسان شناسى, دیگرى خانواده و تربیت و سومى جامعه و فرهنگ مى باشد. این تقسیم بندى هر چند بر اساس همخوانى نسبى میان مباحث هر بخش صورت گرفته و مناسب دانسته شده است ولى امرى ناگزیر نیست و مى تواند به گونه یا گونه هاى دیگر تقسیم شود; هدف, دسته بندى مطالب و توجه دادن به نوع گرایش سرفصلها و عناوین مورد بحث بوده است و نه بیشتر.
آرزو و حتى گمان نویسنده این است که این مجموعه بتواند چارچوبى از نگاه و اندیشه حضرت امام در حوزه مسایل زنان را ارائه دهد و ملاکهایى را براى تبیین موضوعات جزئى تر و نیز ارزیابى عملکرد اجتماعى و روند جامعه انقلابى ما در این خصوص پیش روى نهد و در کنار دیگر مباحث ویژه نامه, ((خط امام)) را در این دست مسایل هر چند به اجمال ترسیم کند. ان شاالله.
بخش اول یکم:انسان شناسى و کلام انسانیت, عنصر مساوى و مشترک
یکى از الگوهاى اساسى در دین شناختى مسایل زنان, که مى توان با نگرشى کلامى از آن سخن گفت این اصل است که زن و مرد در حقیقت انسانى و آنچه وجه تمایز میان این حقیقت با سایر ((انواع)) مى باشد, هیچ تفاوتى ندارند. هر دو از یک حقیقت مشترک سرچشمه گرفته و از یک حقیقت برخوردارند و آن همان است که این موجود داراى حیات را از دیگر جانداران جدا مى سازد و حقیقت وجودى وى قائم و بسته به آن است. حقیقتى که در اشاره به آن از تعابیرى چون
((من)), ((تو)), ((او)), ((خود)), ((خویشتن)) و ((نفس)) به صورت مطلق بهره مى بریم. و همان که محور تعلّق تکالیف و حقوق قرار مى گیرد. آنچه آدمى را از دیگر انواع جاندار متمایز مى سازد حقیقت انسانى او است و آنچه در مرحله تکلیف و مسوئولیت, مخاطب قرار مى گیرد همان حقیقت است. به عبارت دیگر همان حقیقتى که آدمى را در مرحله ((تکوین)) و شکل گیرى حقیقت وجودى وى, اساس هستى او و مایه تمایز او است, همان حقیقت در مرحله ((تشریع)) و مسوئولیت دهى و پاسخگویى نیز ملاک و مخاطب قرار مى گیرد و ((تکلیف)) متوجه او مى شود و اعضا و جوارح تنها ابزارى براى عمل به تکلیف هستند. قرآن
کریم در هر دو مرحله, به صراحت تفاوت میان زن و مرد را نفى مى کند; هم آنگاه که از جایگاه انسانى زن و مرد در مرحله شکل گیرى حقیقت وجودى آن دو سخن مى گوید, منشایى مشترک و حقیقتى یکسان را یادآور مى شود و هم در مرحله اصل تکلیف و عمل, آن دو را به عنوان عنصر انسانى مخاطب مى سازد و در مقام ارزشگذارى و پاداش عمل یکسان مى نگرد. قرآن کریم هر دو نکته را در این آیه جمع کرده است:
((یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکرٍ و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم)).(۵)
بخش نخست آیه اشاره به خاستگاه اولیه آدمیان دارد که همه از یک نر و ماده آفریده شده اند و بخش نهایى آن ملاک ارزشگذارى و برترى آدمیان على رغم داشتن حقیقت مشترک را بیان مى کند. ملاکى که کاملا در اختیار و به اراده خود آنان است; یعنى عمل. اگر تفاوتى هست نه به خاستگاه و حقیقت مشترک آن دو, بلکه به واقعیات و ارزشهایى برمى گردد که با کمال اختیار و خواست خویش به آن جامه وجود مى پوشند. قرآن کریم در جاى دیگر, پس از آنکه نحوه نگرش خردمندان به آفرینش آسمانها و دستاورد نگرش اندیشمندانه آنان همراه با خضوع و کرنش در مقابل حضرت حق و اندیشناکى آنان از عمل خود که موجب نگرانى ایشان نسبت به آینده است و در نتیجه پناه جستن به ذیل رحمت و غفران الهى را بازگو مى کند, پاسخ خداوند را این گونه بیان مى فرماید:
((فاستجاب لهم ربّهم انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى بعضکم من بعض));(۶)
((خدایشان خواسته آنان را اجابت کرد که من عمل هیچ عمل کننده از شما را, مرد باشد یا زن, ضایع و تباه نخواهم ساخت, همه از هم هستید.))
این همان حقیقت و اصل است که حضرت امام خمینى بر آن تاکید دارد. آنجا که مى فرماید:
((تاریخ اسلام گواه احترامات بى حد رسول خدا(ص) به این مولود شریف[ حضرت فاطمه(س]( است تا نشان دهد که زن, بزرگى ویژه اى در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد کمتر نیست.))(۷)
قرآن کریم نه تنها بر یکسانى میان زن و مرد ـ در حقیقت انسانى ـ تاکید دارد بلکه اساسا آن را یکى از نشانه ها و آیات الهى همچون آفرینش آسمانها و زمین و آفرینش اصل آدمى و تفاوت زبانها و رنگهاى آدمیان مى شمارد و در ردیف برشمارى آیات الهى به یکسانى میان زن و مرد از نقطه نظر انسانیت و حقیقت وجودى, اشاره مى کند و همین همسانى را مایه سکونت و انس و الفت مى شمارد و اگر جز این بود چگونه مى توانست دستمایه سکونت و آرامش غریزى آدمیان باشد:
((و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّه و رحمه, انّ فى ذلک لایات لقوم یتفکّرون)).(۸)
تعبیر ((مًن۰ اَن۰فِسًکِم۰)) یعنى آفرینش از حقیقت و جنس خودتان, هم از آیات الهى است, هم مایه سکونت آدمى است, و هم دستمایه اندیشه ورزى اندیشمندان. به همان سان که آفرینش آسمانها و زمین مایه و زمینه اندیشه آنان و دستیابى به ایمان برتر و حقایق بیشتر است, یکسانى و همسانى زن و مرد نیز چنین دستمایه اى را براى اندیشه ورزى آنان فراهم ساخته است.
حضرت امام در تاکید بر همین حقیقت در جاى دیگر مى فرماید:
((از[ نظر] حقوق انسانى, تفاوتى بین زن و مرد نیست زیرا که هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد. بله در بعضى از موارد تفاوتهایى بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانى آنها ارتباط ندارد.))(۹)
بنابراین هر آنچه که در تعارض با این حقیقت مسلّم قرآنى و اسلامى باشد حتى اگر در منابع دینى یا تاریخى جاى گرفته است نمى تواند مورد قبول باشد. وقتى آیات متعددى که فقط بخشى از آن در اینجا آمد, زن و مرد را در حقیقت و هویت انسانى یکسان مى شمارد و خاستگاه آن را یک زن و یک مرد به یکسان معرفى مى کند, دیگر زن را نمى توان فقط به عنوان یک ((حامل)) و ((ظرف)) وانمود کرد چنان که برخى گفتند: ((و انما امهات الناس اوعیه)); مادران ظرفهایى بیش نیستند! و یا آن دیگرى که در تعریضى سیاسى گفت:
((بنونا بنو ابنائنا و بناتنا بنوهن ابنا الرجال الاباعد))
فرزندان ما فقط فرزندان پسران ما هستند, اما فرزندان دختران ما فرزندان مردان بیگانه اند! چه اینکه پذیرفته نیست در مقام تحقیر شخصیت انسانى زن و کاستن از وزن حقیقت و هویت وجودى وى, او را طفیلى و زائده اى از گًل وجودى حضرت آدم(ع) بشماریم. حتى اگر در ظاهر برخى متون دینى آمده باشد. و از همین روى است که مى خوانیم امام صادق(ع) وقتى با چنین گفته اى ـ و باید گفت با چنین خرافه اى ـ مواجه مى شود به شدت برخورد مى کند. ملاحظه فرمایید این روایت را که زراره, آن محدث و عالم فرزانه, نقل مى کند:
((سئل ابوعبدالله(ع) عن خلق حوّا و قیل له: انّ اناسا عندنا یقولون: ان ا
لله عزّ و جلّ خلق حوّا من ضلع آدم الایسر الاقصى, فقال: سبحان الله و تعالى عن ذلک علوّا کبیرا! ا یقول من یقول هذا: ان الله تبارک و تعالى لم یکن له من القدره ما یخلق لادم زوجه من غیر ضلعه؟! و یجعل للمتکلم من اهل التشنیع سبیلا الى الکلام ان یقول: انّ آدم کان ینکح بعضه بعضا اذا کانت من ضلعه! ما لهوئلا؟! حکم الله بیننا و بینکم ;))(۱۰)
کسى از امام صادق(ع) در باره آفرینش حوّا پرسش کرد و گفت: ما دسته اى مردم را داریم که مى گویند: خداى عز و جل, حوا را از آخرین دنده چپ آدم آفرید. امام(ع) فرمود: خداوند از این سخن براستى که منزه و برتر است. آیا کسى که این حرف را مى زند, معتقد است که خداى تبارک و تعالى توان نداشت که براى آدم, همسرى را از غیر دنده او بیافریند؟ و راه را براى سرزنش گران بازمى کند تا بگویند: آدم اگر همسرش از دنده او بوده است پس خودش با خودش آمیزش مى کرده است؟! این گویندگان را چه شده است؟! خدا میان ما و آنان داورى کند ;)).
دوم: خوشبختى, فرا راه همه
از بدیهى ترین الگوهاى دین شناختى, در باورهاى دینى, یکسانى زن و مرد در دستیابى به هدایتى است که در منطق دین مایه خوشبختى واقعى است. راه سعادت به روى همه گشوده است. کالاى خوشبختى در بازار ایمان و عمل, در معرض گزینش و خرید همگان است, بى هیچ تفاوتى میان مرد و زن. قرآن و اساسا دین, مایه هدایت ((انسان)) است و انسان است که مخاطب آیه هاى هدایت و سعادت است و جنسیت از عوارض بیرونى و خارج از مقام تکلیف به ((هدایت)) و تشویق به کسب ((سعادت))
است. قرآن خود را ((هدىً للناس)) مى شمارد. چه اینکه خود را ((هدىً للمتقین)) مى داند و تقواپیشگى را در انحصار هیچ کس نمى داند. آدمى, بى هیچ تفاوتى میان زن و مرد, مکلف به هدایت است. آدمى در طریق هدایت, راهى جز ((تقوا)) ندارد و مگر هدایت جز تقوا و خداباورى و خداترسى و خداخواهى چیز دیگرى است. آدمى, چه زن و چه مرد, مى تواند آرزومند سعادت جاودانه باشد. این راهى است که او برمى گزیند: ((انا هدیناهِ السبیل, اما شاکرا و اما کفورا)).(۱۱).
و این, چنان که اشاره شد, از قطعى ترین و بدیهى ترین آموزه هاى دینى و عقلى است. جز این در نظام آفرینش که آفریدگار آن آدمى را از سر حکمت, و با اختیار و اراده عمل و نمایاندن راه و بشارت و انذار آفریده است, نمى تواند باشد.
یکى از تعبیرهاى زیباى قرآن در باره سعادت حقیقى که ادیان الهى همه به آن سو فرا خوانده اند ((حیاه طیبه)) است; زندگى پاکیزه. چه اینکه پاداش بهشت که ((جزاى احسن)) الهى است بیان دیگرى از این سعادت جاودانه است. قرآن کریم در چند جا به صراحت به گونه اى تشویقآمیز و در قالب ارائه یک اصل, توجه مى دهد که کسى که ((عمل صالح)) را از سر ایمان به جاى آورد, چه مرد باشد چه زن, به آن ((حیات طیب)) و به آن ((جزاى احسن))
خواهد رسید و ذره اى در باره او ستم نخواهد شد. این آیات همین حقیقت تردیدناپذیر را بازگو مى کند:
((من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو موئمن فلنحیینهِ حیاه طیبه و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون)).(۱۲).
((و من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو موئمن فاولئک یدخلون الجنه یرزقون فیها بغیر حساب)).(۱۳).
((و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثى و هو موئمن فاولئک یدخلون الجنه و لا یظلمون نقیرا)).(۱۴)
از این روى طى مراحل رشد و ارتقاى به مراتب بالاتر انسانى و دستیابى به کمالاتى که مسیرى براى وصول به ((حیاه طیبه)) و (جزاى احسن)) الهى است, امرى انحصارى نیست. ((عمل صالح)) عمل مردانه نیست. کما اینکه ((ایمان)), امرى مردانه نیست. به همین حقیقت و به امکان طى منازل انسانى و کمالات وجودى اشاره دارد این سخن امام که مى فرماید:
((براى زن ابعاد مختلفه است. چنانچه براى مرد و براى انسان. این ورق صورى طبیعى نازل ترین مرتبه انسان است و نازلترین مرتبه زن است و نازلترین مرتبه مرد است. لکن از همین مرتبه نازل حرکت به سوى کمال است. انسان موجود متحرک است, از مرتبه طبیعت تا مرتبه غیب, تا فنا بر الوهیت.))(۱۵)
اگر راه رشد و کمال یابى براى همه گشوده است, قهرا جلوه هاى رشد و زمینه هاى اجتماعى آن نیز در انحصار قشرى خاص نیست. هر آنچه در دستیابى به آن ((حیات طیب)) که قرآن به صراحت همه موئمنان را به آن فرا خوانده است, دخالت دارد, مشترک میان زن و مرد است. ((یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم)).(۱۶) عبادت و کرنش در مقابل خداوند از آن همه است, دانش و هنر از آن همه است. بروز و ظهور تواناییها و استعدادهاى آدمى از آن همه است.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.