مقاله در مورد زنان دین گستر در تاریخ اسلام


در حال بارگذاری
14 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
5 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد زنان دین گستر در تاریخ اسلام دارای ۲۱ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد زنان دین گستر در تاریخ اسلام  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد زنان دین گستر در تاریخ اسلام،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد زنان دین گستر در تاریخ اسلام :

زنان دین گستر در تاریخ اسلام :

لزوم پرداختن به موضوع زنان (مقدمه)
بى‏شک، یکى از شاخصه هاى نظام‏هاى اجتماعى و فرهنگىِ پیشرفته و به اصطلاح امروز، مدرنیته و توسعه یافته، نگاه آن اجتماع و طرز تلقى او به موضوع زن است، گویى این موضوع مى‏تواند به تنهایى خط کشى باشد براى اندازه گیرى و سنجش مقدار توسعه یافتگى و یا عقب ماندگى؛ به این منظور در اغلب جوامع و فرهنگ‏ها، این موضوع به طور جدّى و غیر قابل مسامحه، مورد توجّه صاحب نظران و اندیشمندان قرار گرفته است. نزاع پرجنجال میان نگرش سنتى و رویکرد مدرنیته و تقسیم جوامع و فرهنگ‏ها به یکى از آن دو، و غلبه سنّت در بعضى جوامع و هیمنه مدرنیته در بعضى دیگر، چیزى نیست که بتوان از آن غفلت نمود.

به چند جهت مى‏توان گفت امروز پرداختن به این موضوع براى ما الزامى است:
۱ جامعه اسلامى، خواسته یا ناخواسته، در معرض بیش‏ترین روبرویى‏ها و تعاملات فرهنگى قرار گرفته؛ از یک سو، روشنفکران به نیت افزایش سرعت توسعه فرهنگى و سیاسى و استفاده از نیرو و توانایى‏هاى بانوان، به حضور بیش از پیش آنان و بر گسترش حجم مطالبات سیاسى و فرهنگى زنان مسلمان دامن مى‏زنند و از سوى دیگر، استکبار جهانى به منظور ایجاد رخنه و راه نفوذ، در صدد ساخت معبر و تونل مناسب و امن در بافت اجتماعى زنان مسلمان و کشاندن آنها به کنش‏هاى

غربى و اروپایى، و در نهایت، تضعیف بنیان اعتقادى و زیر ساخت‏هاى مذهبى هستند؛ که برآیند این دو نیرو خواستگاهى جدى براى توجّه به این مسأله شده است و از آنجا که توسعه و تجدّد بدون حضور و نقش زن امکان‏پذیر نیست، و با عنایت به این که جامعه اسلامى به سوى توسعه و تجدد در حرکت است، ناچار به این مقولات به عنوان پیش درآمد باید بپردازد.
۲ اسلام دینى جهانى و جاودان است و عهده دار پاسخگویى به نیازهاى انسان در تمام

زمان‏هاست، جمع بین یک دین ثابت و یک اجتماع متغیر ساده نیست، قطعاً از پیچیده گى‏هایى برخوردار است که در گفتار عالمان دینى به آشکار مورد تأکید واقع شده است، پویایى و تجدد آن‏چنان متین و ملایم در آغوش ثبات و دوام اسلام آرمیده، که گویى هیچ‏گونه میان آن‏ها معارضه وجود ندارد، و این نکته ما را دعوت مى‏کند به این که با توجّه به تغییر بسیارى از ساختارها و نهادهاى اجتماعى و ظهور ساخت‏هاى نو و تازه، بار دیگر به مسائل اسلامى بپردازیم و نگاهى متناسب و درخور و در عین حال، هماهنگ با مقتضیات زمان داشته باشیم، استاد مطهرى رحمه الله انگیزه اولیه خود را در پرداختن به نظام حقوق زن در اسلام چنین بیان مى‏کند :
۳ مقتضیات عصر ما ایجاب مى‏کند که بسیارى از مسائل مجدداً مورد ارزش‏یابى قرار گیرد و به ارزش‏یابیهاى گذشته بسنده نشود. نظام حقوق و تکالیف خانوادگى، از جمله این سلسله مسائل است.» متأسفانه همین نکته اى که شهید مطهرى رحمه ‏الله به نیکى از آن یاد مى‏کند، مورد غفلت بسیارى از دانش آموختگان قرار گرفته و چون گذشته، بر این باورند که اسلام را باید به سبک قدیم، حتى با همان اصطلاحات و با همان فرهنگ واژه گانى عرضه نمود و کوچک‏ترین نوآورى در این زمینه بدعت محسوب مى‏شود. با هزاران تأسف و اندوه مى‏بایست اعتراف کنیم که در جمع عالمان و

فرزانگان بر سر موضوع زن و تبیین شخصیّت و حقوق آن و تشریح جایگاه دینى آن اختلاف فاحش و افتراق غیر قابل جمع وجود دارد. در یک نگاه، بى هیچ مسامحه اى زن باید خانه نشین و به دور از مسائل اجتماعى و بى‏سواد و تولید کننده فعال فرزند باشد؛ تا آن جا که یا باید بچه در شکم داشته باشد یا در بغل؛ تا بتواند عبادت خدا را بى‏وقفه انجام دهد و اصلاً خداوند عبادت زن را چنین قرار داده است که زن یا بچه در شکم داشته باشد یا در بغل و اگر بخواهد از امر کناره گیرى کند، محروم از عبادت مى‏شود. در یک نگاه دیگر، بى حضور زن در میدان فعالیّت‏هاى اجتماعى، چرخه کار جامعه بى‏رمق است، و زن است که نشاط و طراوت اجتماع را تأمین و تغذیه میکند. امام خمینى رحمه الله در این‏باره مى‏فرماید:«

زن باید شجاع باشد. زن باید در مقدّرات اساسى مملکت دخالت بکند، زن آدم ساز است. «زن، مربى جامعه است. از دامن زن انسان‏ها پیدا مى‏شود. مرحله اول مرد و زن صحیح از دامن است. مربى انسان‏ها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت خودش انسان درست مى‏کند و با تربیت صحیح خودش کشور آباد مى‏کند. مبدأ همه سعادت‏ها از دامن زن بلند مى‏شود. زن مبدأ همه سعادت‏ها باید باشد. «زن نقش بزرگى در اجتماع دارد. زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش دهنده ى زنان و مردان ارجمند است. خانم‏ها حق دارند در سیاست دخالت بکنند، تکلیف‏شان این است.»

اسلام احیاگر حقوق زنان
زمانى که پرده جهل و ظلمت بر سراسر جزیره‏العرب کشیده شده بود، دختران زنده به گور مى‏شدند؛ اگر هم زنده مى‏ماندند بهره‏ کشى از آنان آزاد بود و به بدترین وجه زندگى را سپرى مى‏کردند. نادر زنان آن روزگار مى‏توانستند خود را از قید و بند جهالت و ظلم رهانیده و مشارکت اجتماعى و اقتصادى و ; را در اجتماع به نمایش بگذارند. افراد معدودى در اجتماع به عنوان یک زن که مظهر عطوفت و مهربانى است و به عنوان موجود داراى اندیشه، آرمان خواه و داراى عملکرد برتر بروز مى‏کردند. آنان به دلیل برجستگى اندیشه، انگشت شمار بودند؛ مانند خدیجه در حیطه امور اقتصادى، خنساء در حیطه ادبیات و شعر؛و دختر اوس بن حارثه در زمینه مسایل اجتماعى. فضل

الهى بر آن قرار گرفت که در اجتماعى که کوچک‏ترین توجّهى به زنان ندارد دینى ظهور کند که ارزش زنان را چون مردان قرار داده و تنها، معیار تقوا را اصل بداند.
بعد از ظهور اسلام، زنان مى‏توانستند آزادانه به پیامبر صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله رجوع کرده، مسائل خود را با ایشان در میان بگذارند، با ایشان بیعت کنند و حتى به ایشان اعتراض کنند.
در روایات آمده است که یکى از همسران پیامبر صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله ـ ام سلمه ـ از ایشان پرسید: در قرآن از هجرت و فداکارى مردان بسیار بحث شده، ولى در مورد زنان سخنى از هجرت نشنیده ام. در آن هنگام، آیه ۱۹۵ سوره آل عمران نازل گردید:
«فَاستَجابَ لَهُم رَبهمُ اَنیّ لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنثی بُعضُکُم مِن بعضٍ فَالذینَ هاجَروُا وَ اُخرِجوُا من دیارِهِم و اُوذُوا فى سُبیلى و قاتَلوا و قُتِلوا لَاُکَفِرَنَّ عَنهم سَیئاتِهم و لَاُدخِلَنهُم جَناتٍ تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهارُ ثَواباً مِنْ عِندِاللهِ و اللهُ عِندُه حُسْنُ الثواب»
خداوند، درخواست صاحبان اندیشه را پذیرفت و فرمود: من عمل هیچ عمل کننده اى از شما را، خواه زن باشد یا مرد، ضایع نمى‏کنم. شما، همگى همنوع هستید و از جنس یکدیگرید. آنها که در راه خدا هجرت کردند و از خانه هاى خود بیرون شدند و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند، سوگند یاد مى‏کنم که گناهانشان را مى‏بخشم و آنها را در بهشت‏هایى که زیر درختان آن نهرها جارى است وارد مى‏کنم. این پاداشى است از طرف خداوند و بهترین پاداش‏ها نزد خداوند است.
در بعضى روایات نیز آمده است که آیه فوق درباره فواطم یعنى فاطمه زهرا علیهاالسلام و فاطمه دختر زبیر، و ام ایمن و چند تن از مستضعفین نازل شده که پس از هجرت رسول خدا صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله به مدینه آنها هم از مکّه هجرت کردند و خود را به پیامبر اکرم صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله در مدینه رسانیده‏اند.
پایه و منزلت زنان تا بدان حد رفیع گشت که براى رفع تهمت از یک زنِ پاک، آیاتى نازل مى‏شد. آیات معروف به افک در سوره نور، در همین رابطه نازل شده و در شأن نزول آن‏ها آمده است: یکى از همسران پیامبر صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله هنگام بازگشت مسلمین از یک غزوه همراه کاروان بوده است. در یکى از منازل براى قضاى حاجت داخل جنگلى شد و در آنجا طوق روبند) او بر زمین افتاد. او مدتى به دنبال آن مى‏گشت و چون دیر بازگشت کاروان حرکت کرده بود. او توسط صفوان، که به دنبال

قافله براى جمع آورى از راه ماندگان حرکت مى‏کرد، با تأخیر وارد مدینه شد و این عمل بهانه هایى را به دست منافقان داد و آیات ۱۱ـ۱۲ سوره نور نازل شد که ترجمه آن به شرح زیر است:
“همانا کسانى که آن دروغ بزرگ ـ اتهام کار زشت به یکى از همسران پیامبر صلى‏الله‏ علیه‏ و‏آله را ساخته و آورده ‏اند گروهى هم‏دست از شمایند. شما آن را براى خود شرم پندارید، بلکه براى شما خیر است. هر مردى از آنان را (که آن دروغ را بستند) کیفر آن چیزى است که کسب کرده ( گن

اهى که مرتکب شده) و آن کس از آنان که سهم بزرگ‏تر آن دروغ را پذیرفت عذابى بزرگ دارد. چرا آن گاه که آن را شنیدید مردان و زنان موءمن به خودشان گمان نیک نبردند و نگفتند این دروغى روشن و هویداست.”
هم‏چنین در تاریخ آمده است دو زن در بیعت عقبه، به نمایندگى از مردم مدینه با پیامبر اکرم صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله بیعت کردند. هم‏چنین در پیمان حدیبیه، آن هنگام که پیامبر اکرم صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمان داد لباس احرام را از تن به درآورده و بدون انجام اعمال حج قربانى نحر کنند، برخى قصد فتنه گرى داشتند. آن حضرت فرمان تجدید بیعت داد و چون زنان نمى‏توانستند با دست بیعت کنند، قرار بر این شد که طشتى آب فراهم کرده و حضرت رسول اکرم صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله دستان خویش را در آن فرو بردند و بیرون آوردند و به زنان امر کردند: “هر کس مایل است با من بیعت کند دستش را در این آب فرو برد.

“زنى که با تمام آرزوها زنده به گور مى‏شد تا بدان‏جا راه یافت که چون یک مرد بیعت مى‏کرد و در اجتماع خود مشارکت داشت نه به صورت ظاهرى؛ بلکه عملاً در برنامه‏ هاى اجتماع شرکت مى‏کرد و البته در کنار آن همواره تأکید بر بزرگترین رسالت زنان، “پرورش فرزند و همسردارى،” مى‏شده است؛ تا بدان‏جا که نگهدارى خانه و فرزندان در نبود همسر، هم‏پایه جهادى بود که همسرانشان درآن شرکت مى‏کردند.
همواره به دلیل وجود رگه ‏هاى عصبیت جاهلى در وجود مردان روزگار، اسلام بر حق زنان تأکید مى‏کرد به نحوى که پیامبر اسلام صلى‏الله‏ علیه‏ و‏آله در سخنان مختلف این حق را یادآور مى‏شده ‏اند و به مردان تذکر مى‏دادند که زنان امانتى در دست آنها و ریحانه اى از گلستان هستى هستند.
ارزش کار زن و مرد به تقوا است و ارزش‏گذار به کارها پروردگار عالم است که زن و مرد را خلق کرده است و از نیات حقیقى آنها مطلع است.

برابری زن در آفرینش

بررسى آیاتى از قرآن کریم که خلقت زن و مرد را طرح مى‏فرماید، نشان مى‏دهد که این زمینه در وجوهى که به انسانیت آنان برمى‏گردد وحدت نظر دارد. منشأ خلقت، نفس واحدى است که سرمایه هاى متنوعى در آن تعبیه گردیده است.خداوند مى‏فرماید:
«والله جعلَ لَکُم مِنْ انفُُسکم اَزوَاجاً و جَعَل لکُم مِن ازواجِکًم بنینَ و حفدهً وَ رزقَکًم مِنَ الطیبات»
خدا براى شما از خودتان همسرانى قرار داد و براى شما از همسرانتان فرزندان و نوادگانى پدید آورد و چیزهاى پاکیزه روزیتان کرد. قرآن کریم، وقتى مسئله زن و مرد را مطرح میکند مى‏گوید این دو را از چهره ذکورت و انوثت نشناسید، بلکه از چهره انسانیت بشناسید و حقیقت انسان را روح او تشکیل مى‏دهد نه بدن او، انسانیت انسان را جان او تأمین مى‏کند نه جسم او و نه مجموع جسم و روح. قرآن کریم، حقیقت هر انسانى را روح او، و بدن را ابزار روح مى‏داند.

قرآن مى‏فرماید: «”فاذا سوّیِتِه ُو نفخت فیه من روحى»؛ پس وقتى آن را درست کردم از روح خود در آن دمیدم”.
روح از آن جهت که موجود مجرد است اندامى ندارد تا مذکر یا موءنث باشد. بنابراین، ماحصل کلام در این بخش این است که در عالم خلقت از جهت انسانیت هیچ‏گونه تفاوتى بین زن و مرد نمى‏باشد و آن‏چه که عامل تعیین کننده در انسانیت انسان است، همان روح است که روح نه مذکر دارد و نه موءنث.
زن در آفرینش، در بعد روحى و جسمى، از همان گوهرى آفریده شده است که مرد آفریده

شده است و هر دو جنس در جوهر و ماهیت، یکسان و یگانه اند و تمایز و فرقى در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست.

تسویه و تعدیل در خلقت

آیات قرآن، صراحتاً بر این مسئله دلالت دارد که نظام هستى یکى نظام احسن است که در آن هیچ‏گونه نقصان و کجى مشاهده نمى‏شود:
“لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم”انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم و در سوره انفطار، آیه ۶ ـ ۷، به بحث تسویه در خلقت انسان اشاره مى‏کند و مى‏فرماید: «”یُا ایها الانسانُ ما غَرَّکَ بِربّکَ الکریم الّذى خَلَقکَ فَسُوّاکَ فَعَدلک”»اى انسان چه چیز تو را درباره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟ همان کس که تو را آفرید و اندام تو را درست کرد (آنگاه) تو را سامان بخشید. «فتبارک الله احسن الخالقین» آفرین بر خدایى که بهترین خلق کننده‏ هاست.

برابرى زن و مرد در کمال‏ یابى و بالندگى
قبل از این که به دیدگاه قرآن در رابطه با برابرى زن و مرد در کمال‏یابى و بالندگى بپردازیم، لازم است ابتدا به مفهوم و حقیقت تکامل اشاره‏ اى شود.
تکامل در اصطلاح به معناى تحول کیفى افزایشى و شکوفایى و به فعلیت رسیدن قوا و استعدادهایى مى‏باشد که خداوند در نهاد هر موجودى قرار داده است.
صدرالمتألهین نیز کمال را به معناى فعلیت و شکوفایى استعدادهاى خاص هر موجود مى‏داند. به تعبیر دیگر، سیر کمال هر چیزى را نوع و جنس استعدادها و ساختار هر موجودى تعیین مى‏کند و تکامل با ساختمان و نیازهاى هر موجودى هم جنس و متناسب مى‏باشد.

قرآن کریم، یک اصل، را معیار کمال مى‏داند و همواره سایر کمالات را در پرتو آن اصل مى‏سنجد و آن، تقوا است. کمالات انسانى در سایه عبادت و اطاعت حق است و اطاعت و عبادت، بین زن و مرد مشترک است؛ قهراً راه تکامل مشترک خواهد بود. به عنوان نمونه، دعاها و نیایش‏ها یکى از بهترین راه هاى تکامل انسانى است، زیرا کمال انسان در این است که به خداوند، که علم محض و هستى صرف و قدرت صرف است، نزدیک بشود و به اخلاق آن کاملِ محض، متخلق بشود و راه تخلق به اخلاق الهى و تقرب به آن کمال را، عبادت‏ها و نیایش‏ها به عهده دارند.

و نیز بالاترین ستایش‏ هاى معنوى در قرآن کریم از مریم به عمل آمده است و با واژه‏ هائى بلند ستوده شده چون: اصطفاک و طهرک و همو بارها مورد خطاب و سخن فرشتگان الهى قرار مى‏گیرد و فرشتگان با وى تکلم مى‏کنند: “اِذ قالتِ المُلائکهُ یا مُریم..” همچنین رسول خدا صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله آن هنگام که سلمان از لباس کهنه فاطمه علیه السلام دختر پیامبر صلى‏الله‏ علیه‏ و‏آله نگران بود و اشک مى‏ریخت فرمود: “انَّ ابنَتیَ فَاطمه لَفِی الخیل السَّوابق؛ دخترم فاطمه در کاروان پیشتازان است.” نیز نقل شده که امام حسین علیه‏ السلام در آخرین لحظات عمر خویش به زینب فرمود:
“یا اختاه لَا تَنسینى فِى نَافلهَ اللیل خواهرم مرا در نماز شب از یاد مبر”.
حمیده، همسر امام صادق علیه‏ السلام ، چنان از مقام والاى معنوى برخوردار است که امام صادق علیه السلامدرباره اش فرمود: “حمیده مَصفاه من الاَدْناس، حمیده از هر پلیدى و آلودگى منزه است.” امام باقر علیه السلامدرباره او فرمود: “حمیدهٌ فیِ الدُّنیا محمودهٌ فِى‏الاخِرَه؛ او در دنیا و آخرت ستودنى است.”
برخى برآنند که زنان در سلوک معنوى بیش از مردان آمادگى دارند؛ زیرا:
۱ مسافت سیر زنان کوتاه‏تر از مردان است.
۲ زنان سبک تر از مردانند، چون علایق آنان از مردان کمتر است.
۳موانع سلوک مردان بیش از زنان است و به دشوارى مى‏توانند خود را خلاص کنند.
محى‏الدین عربى مقامات عرفانى را مختص مردان ندانسته، بلکه زنان را نیز در آن شریک مى‏داند:
“ان هَذِهِ المَقامات لیسَ مخصُوصاً لِرجُال فَقَدْ تکون ُلِلنَّساء اَیضاً لکنْ لِمَا کانَتْ الغلبه للرجال تذکر باسم‏الرجال؛”مقامات عرفانى ویژه مردان نیست، بلکه زنان نیز در آن سهم دارند و از آن رو که غلبه با مردان بوده، به اسم مردان یاد مى‏شود.
علامه طباطبائى در این زمینه مى‏فرمایند:
مشاهده و تجربه حکم مى‏کند که زن و مرد دو فرد از نوع واحد هستند؛ یعنى دو فرد انسانى؛ زیرا تمام آثار که در مردان آشکار است در زنان نیز پیدا است. بروز آثار یک نوع نشان دهنده تحقق خارجى آن نوع است. میان این دو صنف در آثار مشترک، شدت و ضعف وجود دارد؛ اما این تفاوت موجب بطلان حقیقت نوع در فرد نیست. از این‏جا روشن مى‏شود که کمالات نوعى که براى یک صنف میسور است براى صنف دیگر نیز دست یافتنى است، همان‏گونه که کمالات معنوى نیز چنین است و جامع‏ترین سخنى که این مطلب را ادا مى‏کند این آیه قرآن است.

«”انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى بعضکم من بعض”»
قرآن کریم راه سلوک معنوى را در برابر زنان چنان گشود، که از مریم و همسر فرعون به عنوان دو الگو براى همه موءمنان یاد کرد:
«”و ضَرَب اللهُ مثلاً للذین آمنوا امرأه فرعون،َ اذْ قالَت ربِّ ابن لى عَندک بیتاً فى الجنه و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمین و مریم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدّقت بکلمات ربها و کتبه و کانت من القنتین”»خداوند براى کسانى که ایمان آورده اند زن فرعون را مثل مى‏زند؛ آن‏گاه که گفت: اى پروردگار من، براى من در بهشت نزد خود خانه اى بنا کن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمکار برهان. و مریم دختر عمران را که شرم‏گاه خویش را از زنا نگه داشت و ما از روح خود در آن دمیدیم و او کلمات پروردگار خود و کتاب‏هایش را

تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود”. زنان زیادى از عرفاى بلند مرتبه در سلوک معنوى، در تاریخ ثبت شده است. ابوعبد الرحمن سلمى (۳۲۱ ـ ۴۱۲ه.ق) کتابى را در شرح حال زنان عابد و صوفى به تحریر درآورد و از ۸۴ زن عارف پیشه یاد کرده است .ابو عبدالرحمن جامى در “نفحات الانس،” از چهل زن عارف مسلک یاد مى‏کند.

مفسر عالى‏قدر حضرت آیه الله جوادى آملى به سخنانى از زنان عارف اشاره مى‏کند که حکایت از روح بلند و علو مرتبه معنوى آنها دارد:
رابعه شامیه همسر احمد بن الحوارى وقتى سفره غذا مى‏گستراند، به همسرش مى‏گفت بخور: “فانها ما نضجت الا بالتسبیح” این غذا با تسبیح پخته شده است. حال معنایش آن است که هنگام آشپزى تسبیح مى‏گفتم یا این که این غذا محصول تسبیح است.
به هر حال، زن در مسیر بالندگى و کمال همچون مرد مى‏تواند حرکت کند و از جهت تکوینى و تشریعى هیچ‏گونه ممانعتى در این راه به عمل نیامده است؛ چون مسیر کمال، همان نقطه نهایى سیر یک انسان است که در آن زن و مرد اشتراک دارند؛ همان طور که قرآن اشاره اى صریح به این برخوردارى از امکانات رشد و کام‏یابى مردان و زنان دارند و مى‏فرماید:
“آن روز که مردان و زنان موءمن را مى‏بینى که نورشان پیشاپیش و به جانب راستشان روان است به آنان مى‏گویند: امروز شما را مژده باد به باغ‏هایى که از زیر درختان آنها نهرها روان است. در آنها جاویدانید. این است همان کامیابى بزرگ.”

تفاوت زن و مرد از دیدگاه قرآن
در این قسمت از نوشتار سعى ما بر این است که خیلى مجمل و گذرا، نظر قرآن را در زمینه تفاوت‏ها بیان نمائیم.
همان‏طور که قبلاً گفته شد، از نظر قرآن، زن و مرد در انسانیت همسان‏اند، و در اصل و ریشه انسانیت که همان روح مى‏باشد هیچ‏گونه تمایزى وجود ندارد. علیرغم این همسانى در عرصه روح و اصل انسانیت، در زمینه روان و جسم تفاوت‏هاى قابل توجّهى بین این دو صنف مختلف وجود دارد که این تفاوت‏ها، موجب تمایز بین این دو گردیده است.
باید توجّه داشت که مسئله تفاوت بین زن و مرد یکى از عجیب‏ترین شاهکارهاى خلقت است. باید اذعان نمود که همین تفاوت‏ها زمینه جذب و انجذاب و عشق و همکارى‏هاى فى ما بین و درک متقابل را براى زن و مرد ایجاد مى‏کند.
لذا قرآن کریم مى‏فرمایند:
«”اهم یقسمُون رَحمه ربک نَحن قَسمنا بَینَهُم معَیشَتهُم فِى الحیوه الدُّنیا و رَفَعنا بعضُهم فَوقَ بَعَضْ دَرَجاتٍ لِیتَّخِذَ بعضُهُم بعضاً سخریاً وَ رَحمت ربّک خیر مما یجمعون”»
ما مردم را با استعدادهاى مختلف و شرایط گوناگون آفریدیم و اگر همه در یک سطح از استعداد و یک سطح از قدرت بودند نظام هستى متلاشى مى‏شد؛ چون کارها گوناگون است و کارهاى گوناگون را باید استعدادهاى گوناگون به عهده بگیرد. لذا باید تفاوت باشد. به هرحال، شکى نیست که

این تفاوت‏هاى بین افراد ناشى از حکمت الهى است و عامل تمامى حرکت‏ها، تعالى‏ها و رمز و راز تکامل است.
از این‏رو، مولاى متقیان فرمود: “خیر مردم در تفاوت آنهاست و اگر همه مساوى مى‏باشند هلاک مى‏شوند.”
قرآن کریم با اشاره به تفاوت‏هاى فردى مى‏فرماید: «”مالکم لا ترجون الله وقاراً و قَدَ خلقکم اطو

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.