مقاله مقایسه سلامت روانی خانواده در بین افراد دارای شغل های دولتی و آزاد مردان حدود سنی ۳۵ ساله


در حال بارگذاری
14 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله مقایسه سلامت روانی خانواده در بین افراد دارای شغل های دولتی و آزاد مردان حدود سنی ۳۵ ساله دارای ۱۱۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله مقایسه سلامت روانی خانواده در بین افراد دارای شغل های دولتی و آزاد مردان حدود سنی ۳۵ ساله  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله مقایسه سلامت روانی خانواده در بین افراد دارای شغل های دولتی و آزاد مردان حدود سنی ۳۵ ساله،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله مقایسه سلامت روانی خانواده در بین افراد دارای شغل های دولتی و آزاد مردان حدود سنی ۳۵ ساله :

چکیده :
هدف از تحقیق حاضر مقایسه سلامت روانی و عمومی در بین شاغلین مرد دارای شغل آزاد و دارای شغل دولتی حدود سنی ۳۵ ساله شهرستان ابهر که فرضیه عنوان شده به این شکل است .
فرضیه :
بین شاغلین دارای شغل آزاد و شاغلین دارای شغل دولتی از لحاظ سلامت روانی تفاوت معنی داری وجود دارد .
که جامعه مورد مطالعه عبارتند از شاغلین دارای شغل آزاد و شاغلین دارای شغل دولتی که ۱۰۰ نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده و آزمون سلامت عمومی و روانی گلونبرگ که دارای ۲۸ سوال است بر روی آنها اجرا گردیده و بعد از به دست آوردن نمرات خام و با روش آماری t متغیر مستقل نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بین سلامت روانی کارکنان دارای شغل آزاد و کارکنان دارای شغل دولتی تفاوت معنی داری وجود دارد و سطح معنی داری آن برابر ۵% می باشد .

فصل اول :
کلیات تحقیق

مقدمه
در طول قرن بیستم بیش از تمام تاریخ دستخوش دگرگونی از نظر شیوه های زندگی، روابط اجتماعی و مسائل بهداشتی و پزشکی شده است تلاش شتابزده برای صنعتی شدن و گسترش سریع شهرنشینی و زندگی ماشینی که لازمه آن قبول شیوه های نوین برای زندگی است اثر معکوس بر سلامت انسان گذاشته و مسائل بهداشتی تازه ای را به بار آورده است .

اوضاع اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی نابه سامان جهان و بار مشکلات اجتماعی و محیطی و روانی واکنش های بیمارگونه بسیاری از افراد و جوامع به وجود آورده است .

که خود سبب وخیم تر شدن اوضاع و نا مساعد شدن شرایط محیط زیست شده است گذشته نشان داده است که بسیاری از بیماریهای شایع غیر واگیر و بیماریهای روانی در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه زائیده عواملی هستند که خود انسان آنها را خلق و گرفتار آن شده است بنابراین چنین عواملی قابل

پیشگیری هستند و پیشگیری از بیمارها ، و رعایت بهداشت روانی باید از روز تولد شروع شود تا از پیدایش ناتوانیها ی جسمانی و روانی که سد راه انسان برای رسیدن به یک زندگی سالم و موفق است جلوگیری کند سلامت روانی یک زمینه تخصصی در محدوده روان پزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روانی بوسیله پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی کنترل عوامل موثر در بروز بیمارهای روانی ، تشخیص زود رس بیماریهای روانی ، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماریها ی روانی و ایجاد محیط سالم برای بر قراری روابط صحیح انسانی است (میلانی فر ۱۳۷۸ ص ۶ ).

مفهوم کار وشغل در رشته های مختلفی تعاریف متفاوتی دارد که علوم جامعه شناسی و جمعیت شناسی و ; هر کدام تعاریف گوناگون از کار دارد گر چه توجه به رفتار انسان در ارتباط با کار با محیط فعالیت او سابقه ای بسیار طولانی دارد اما این بخش از دانش شهری تنها از آغاز قرن حاضر به شکل علمی ظهور کرده که بتواند با این مقوله روان شناسی کار و رعایت امور آن به سلامت روانی و عمومی خانواده بیشتر کمک کند که پایه گذاری سلامت روانی در کار و رعایت اصول روانی در کار و روان شناسی صنعتی به نامهای والتر دیل اسکات – و هوگو مونستر برگ بودند که با نوشتن مقالاتی در باره اثر سلامت روانی در تبلیغات و

اهمیت روشهای روان شناختی و به دست آوردن سلامت روانی آغاز شد .
بیان مساله :
بنابرآنچه که بیان می شود روان شناسی در انواع شغلها و رضایت و سلامت روانی خانواده حوزه فعالیت گسترده ای دارد و آن رشته ای از علوم است که مساله نیروی انسانی و دیگر جنبه های مربوط به دنیای کاررا امورد توجه قرار می دهد این توجه به رضایت و سلامت روانی خانواده در رابطه با شغل مورد نظر والدین

مورد اهمیت قرار گرفته و سازگاری انسان را در جریان امرار معاش ، با عوامل و ویژگیهای محل کار با افرادی که در محیط کار دولتی و با اعضای بیشتری برخوردار هستند و افرادی که در یک محیط کار مخصوص مثل مغازه یا دفتری که به طور خصوصی است مشغول به کار هستند آیا سلامت روانی خانواده ها متفاوت است . بنابراین بدون بحث نخواهد بود اگر تعریفی را که به بعضی از روان شناسان برای روان شناسی صنعتی ارائه داده اند به روان شناسی کار اطلاق نمائیم یعنی

مطالعه رفتار آدمی در هر مراحل تولید، توزیع و مصرف و توجه به سلامت روانی خانواده و اینکه کدام یک بیشتر می تواند آینده خانواده و سلامت آنها را تضمین کند و یکی از خصوصیات آدمی این است که افراد با هم متفاوتند که آدمها هم از نظر جسمانی و ظاهری با هم متفاوتند و هم از نظر ذهنی و روانی و این عوامل باعث انتخاب شغل در محیط دولتی یا آزاد می باشد که این تفاوت های فردی گاهی می تواند در سلامت روانی تأثیر بسزایی داشته باشد . (موسوی پور -۱۳۸۲-ص۱۶ ).
سوال مساله
آیا بین افراد دارای شغل آزاد و شغلهای دولتی از نظر سلامت روانی خانواده ها تفاوت معنی دار وجود دارد؟

اهداف تحقیق
هدف از تحقیق حاضر بررسی سلامت روانی خانواده در بین افراد ی که والدین آنها بخصوص پدرشان دارای شغلهای آزاد و شغلهای دولتی هستند متفاوت است یا نه و اینکه آیا افرادی که سر پرست خانواده شان در مشاغل آزاد مانند فروشندگی سوپر مارکت یا لوازم خانگی دارای سلامت روانی بالاتری هستند به این علت که نوع مدیریت و کنترل کار در دست خودشان یا نه افرادی که در محیط کاری دولتی مشغول به کار هستند و از بیمه و ساعت کاری تنظیم شده از لحاظ سلامت روانی متفاوت هستند .

اهمیت و ضرورت تحقیق :
مردم گاهی از لحاظ ظاهری با هم متفاو تند این تفاوتها قابل مشاهده و از سوی دیگر افراد از سوی دیگر افراد از نظر هوش و استعداد و تواناییها و بطور کلی رفتار نیز با هم تفاوت دارند که قابل مشاهده نمی باشد . که مجموع این تفاوتها کلاً در رفتار و توانایی فرد می تواند اثر بگذارد و باعث شود که هر گاه فردی را شناختیم منتظر انتظارات معینی از او با شیم که این تفاوتها در عملکرد شغلی و تمایل آنها به شغل مورد نظر شان هم می تواند موثر باشد انساناز زمانهای

قدیم به تفاوت بین افراد در انجام کار ها وظایف پی برده بوده زیرا هر کس کار یا حرفه ای را برمی گزیند که توانایی انجام آن را داشته باشد همچنین بعضی کارها فقط به افراد بخصوصی محول می کنند که امید است با انجام این پژوهشهاى انجام شده بتوان روحیه و انگیزه افراد در ابرای شناخت تمایل آنها به کار بسته و با انتخاب صحیح شغل بتوان به سلامت روانی و عمومی خانواده ها کمک کرد که انجام این پژوهشها در نهادهای خانوادگی و اجتماعی می تواند مو ثر باشد .(مقدمى پور ۱۳۸۳ص ۲۴ )
متغییرهای تحقیق :
سلامت روانی – متغییر وابسته
و افرادی که دارای شغل آزاد و شغل دولتی هستند – متغییر مستقل در گروه
تعاریف عملیاتی و نظری و اثرهاو مفاهیم :

سلامت روانی : عبارتند از سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که با عث شادی و برداشت مفید و موثر به طور کامل شود و سلامتی روان عبارت است از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود ،دنیای اطراف ،محل زندگی ،اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسولیتی که در مقابل دیگران دارد ،چگونگی سارژزش وی با در آمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن . (شاملو ۱۳۸۲ ص۶۱)

تعاریف عملیاتی سلامت روانی :عبارتند از نمره ای که آزمودنی از آزمون سلامت گلونبرگ بدست آورده است .
شغل آزاد عبارتند از شغلی است که فرد در یک محیط کوچکح و دریک شغل مثل گل فروشی و سوپر مارکت و ; مشغول به کار است . و خود باید بدنبال بیمه کاری و بازنشستگی و ; باشد و ساعت کاری را خود مشخص می کند .
شغل دولتی :عبارتند از مشاغلی است که فرد با آزمون و امتحان دادن در آن کار استخدام دولت می شود و تمام مزایایی کار و حقوق و بیمه و باز نشستگی به عهده
دو لت است و ساعات کاری بخصوصی در هر ارگانی معین شده است .
فرضیه تحقیق :
سلامت روانی در خانوادهای دارای شغل دولتی بیشتر از خانوادهای دارای شغل های آزاد می باشد .

فصل دوم :
ادبیات و پیشینه ی تحقیق

تعریف:
بهداشت روانی ،روان پزشکی پیشگیر ،بهداشت روانی اجتماعی ،و یا روانپزشکی اجتماعی به کلیه ی رو شها و تدابیری اطلاق می شود که برای جلو گیری از ابتلا و درمان بیماریها ی روانی و توان بخشی بیماران روانی موجود به کار می رود . دو واژه اخیر بعد از سومین انقلاب در روانپزشکی از سال ۱۹۶۳ که باعث ایجاد مراکز جامع روانپزشکی در مناطق جغرافیایی و یا جمعیتی معین گردیده به کار رود .

مشکل تعریف :
مشکل تعریف بهداشت روانی از آنجا سر چشمه می گیرد که هنوز تعریف صحیح و قابل قبولی برای بهنجاری نداریم . البته تعاریف و نقطه نظر های زیادی با توجه به شرایط و موقعیتهای اجتماعی ،سنن و فرهنگ برای بهنجاری شده است . پزشکان و افرادی که با دید پزشکی به مسئله نگاه می کنند بهنجاری شده است . پزشکان و افرادی که با دید پزشکی به مسئله نگاه می کنند بهنجاری یا سالم بودن را نداشتن علایم بیماری تلقی می کنند و به عبارت دیگر سلامتی

و بیماری را درد و قطب مخالف یکدیگر قرار می دهند و برای اینکه فردی سالم بیمار شود بایستی از قطب سالم به قطب مخالف برود . این امر در بعضی از بیماریها از جمله بیماریها ی عفونی ممکن است صادق باشد ولی در بیماریها ی روانی صادق نیست . عدم وجود علایم بیماری روانی و یا ازبین رفتن علایم بیماری در اثر درمان ،به این معنی نیست که فرد از سلامت روانی کامل بر خوردار و به اصطلاح سالم است . بیماران مبتلا به صرع،جنون ادواری و انواع افسردگی ها و نظایر آن از این قبیلند البته این موضوع منحصر به بیماریهای روانی نیست ودر اکثر بیماریهای جسمانی نیز صدق می کند بیماران مبتلا به فشار خون ویا

بیماری قند و غیره اگر به علت استفاده از دارو فشار خون عادی ویا قند خون در حد طبیعی دارند دلیلی بر سلامتی انها نیست چون قطع درمان باعث پیدایش و بر گشت علایم بیماری خواهد شد . پزشکان و روان پزشکان بهداشتی که در سازمانهای بهداشتی با طب پیشگیری و برنامه های اجرایی سرو کار دارند ماند اپیدمیوژیست ها برای تعریف بهنجاری از نرمال میانگین یا زنگو له ی معروف منحنی توزیع استفاده می کنند و افراد را با خصوصیات افراد میانگین مقایسه می کنند .

این روش جنبه ی بالینی و درمانی نداشته و جنبه آماری دارد . به علاوه تعیین خصوصیات افراد میانگین که از طریق آماری به دست می آید ، خود مسئله ی قابل بحثی است . روانپزشکان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که تعادلی بین رفتار ها و کنترل او در مواجه با مشکلات اجتماعی وجود داشته باشد . اک ملاحظه می شود که چگونه عوامل متنوع زیستی انسان بر عوامل روانی اجتماعی او اثر گذاشته و بالعکس از آن اثر می پذیرد . به عبارت دیگر در بهداشت وتعادل روانی ،انسان به تنهایی مطرح نیست بلکه آنچه مورد بحث قرار میگیرد پدیده هایی است که در اطراف او وجود دارند و بر جمع سیستم ونظام او تأثیر می گذارند و از آن متأثر می شوند . پس از دید روانپزشکان سلامتی عبارتست از تعادل در فعالیت های زیستنی ،روانی و اجتماعی افراد که انسان از این تعادل

سیستمیک و ساختار های سالم خود برای سر کوب کردن و تحت کنترل در آوردن بیماری استفاده می کند . روانکاوان و طرفداران فرضیه های روانکاوی (روان تحلیلی ) از شخصیت ایده آل صحبت می کنند و من را میانجی بینئ خواسته های نهاد و کنترل و مؤاخذه فوق من می دانند و بهنجاری را میانجیگری صحیح و منطقی بین دو قدرت نهاد و ابر من می دانند . روانکاران به مراحل مختلف رشد روانی و عملکرد صحیح و خالی از تعارض ایگو ،استفاده از مکانیسم دفاعی

سازنده در ضربه ها و فشارهای شدید را دلیل بر سلامت و تعادل روان می دانند . کار های اریکسون و هارتمن نیز به منظور تأیئد این نظریه است . کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را این طور تعریف می کنند :سلامت فکر عبارتند از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران ،تعببر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی ،عادلانه رضاسب . لونیسون و همکارانش در سال ۱۹۶۲ سلامتی روان را این طور تعریف کر

ده اند : سلامتی روان عبارتند از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود ،دنیای اطراف ،محل زندگی ،اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد ، چگونگی سازش وی با درآمد خمود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن. کارل مننجر می گوید : سلامت روانی عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر به طور کامل شود . طبق تعریف واتسون مؤسس مکتب رفتار گرایی “رفتار عادی نمودار شخصیت انسان سالم است که موجب سازگاری او با محیط و با لنتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او می شود .

تعریف گنیز برگ در مورد بهداشت روانی عبارت است از :تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط بخصوص در سه فضای مهم زندگی عشق ،کار ،تفریح این شخص و همکارانش برای تو ضیح بیشتر می گویند : استعداد یافتن و ادامه ی کار ، داشتن خانواده ، ایجاد محیط خانوادگی خرسند فرار از مسائلی که با قانون در گیری دارد ،لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصت ها ملاک تعادل و سلامت روان است .با توجه به تعریف بهنجاری ،از دیدگاههای مختلف و پیچیدگی علوم رفتاری در پزشکی و عدم تعیین مرز و حد رفتار عادی ، ارتباط جسم و روان ، رابطه علوم رفتاری با فیزیولوژی و پزشکی از یک طرف و روانشناسی ، فلسفه ،علوم انسانی و جامعه شناسی از طرف دیگر ، کمبود تحقیقات و مطالعات در بیماری های روانی و نحوه اجرای انواع پیشگیری هاکه پایه و اساس بهداشت را در پزشکی تشکیل می دهند همگی تقطه ضعفی است که تعریف ، هدف و برنامه های بهداشت روانی را دچار اشکال می کند .

مشکلات تعریف بهداشت روانی به قدری آشکار است که احتیاج به ارائه مدارک و دلیل ندارد و تعاریف فوق نشان دهنده ی وسعت مسئله و خط مشیی است برای آنان که علاقه مند به بهداشت در بیماریهای روانی هستند .همان طور که گذشت اکثریت روانپزشکان توانایی سازش با محیط ، انعطاف پذیری قضاوت عادلانه و منطقی در مواجه با محرومیتها و فشارهای روانی را ملاک سلامت و تعادل روان می دانند و هدف اصلی از درمان بیماران روانی نیز قادر کردن آنها به زندگی خانوادگی ، اجتماعی و به اصطلاح سازش با محیط است . تعاریف فوق برای روانپزشک بهداشتی

که در وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی مجری طرح و برنامه ریزی بهداشت روانی کشور است و با مسائلی مانند سیاست روز ، امکانات بودجه ، مسائل ارتباط جمعی،کمبود پرسنل و نیروی انسانی متخصص و فعال ، مسائل اداری ، مالی ، قضایی،آمار و اقلام ،جمعیت ، تعداد مبتلایان جهت پیاده کردن و گسترش برنامه های بهداشت روانی و خلاصه مسائل همه گیر شناسی سرو کار دارد مفید و مفهوم نیست و با نوع کار او نیز توافقی ندارد . از تعاریف فوق

چنین استنباط می شود که بهداشت روانی ، علمی است برای بهزیستی و رفاه اجتماعی که تمام زوایای زندگی از محیط خانه گرفته تا مدرسه و دانشگاه ، محیط کار و نظایر آن را در بر می گیرد و در بهداشت روانی آنچه بیش از همه مورد نظر است ” احترام به شخصیت و حیثیت انسانی است ” و تا هنگامیکه حیثیت و شخصیت فرد بر قرار نشود سلامت فکر و تعادل روان و بهبود روابط انسانی معنی و مفهومی نخواهد داشت . روی این اصل بهداشت روانی را دانش یا هنری

می دانند که به افراد کمک می کند که با ایجاد روشهای صحیح روانی و عاطفی بتواند با محیط خود سازگاری کند و برای حل مشکلات از راههای مطلوب استفاده نماید . مجدداً به این واعیت تأکید می شود که در بهداشت روانی تنها نداشتن علائم بیماری کافی نیست . بهداشت مناسب باید افراد را قادر سازد تا تواناییهای جسمی و روحی خود را به حد اکثر رسانده از استرسهای ناشی از عوامل بین افراد جلوگیری کرده ، زندگی اجتماعی ، اقتصادی بارور و هماهنگ با محیط داشته باشد .

تاریخچه :

تاریخچه ی بهداشت روانی با توجه به وجود بیماریهای روانی از زمانی که بشر وجود داشته و مخصوصاً زندگی اجتماعی را شروع کرده همراه بوده است . پیدا کردن شروع و آغاز هر نهضتی به خصوص نهضتهای اصلاحی و علمی به علت داشتن منابع گوناگون و چند جاذبه مسئله مشکلی است . در حقیقت روانپزشکی را می توان قدیمی ترین حرفه و تازه ترین علم به شمار آورد . قدیمی ترین ف چون بیماریهای روانی از قدیم وجود داشته و بقراط در ۳۷۷ تا ۴۶۰ سال قبل از میلاد عقیده داشته که بیماران روانی را مانند بیماران جسمی باید درمان کرد ، علل سرشتی و فرضیه مزاجها از همان زمان بقراط و جالینوس وجود داشته و اهمیت تاریخی دارد . تازه ترین علم برای این که تقریباًً از ۱۹۳۰ بعد از تشکیل اولین کنگره بین المللی بهداشت روانی بود که روانپزشکی به صورت جزئی از علوم پزشکی شد و سازمانهای روانپزشکی و مراکز پیشگیری در کشور های مترقی یکی بعد از دیگری فعالیت خود را شرع کردند .

از فعالیت این سازمان ها در جریان جنگ جهانی دوم عملاً کاسته شد و به این ترتیب می توان روانپزشکی را به صورت تازه ترین علم بعد از جنگ جهانی دوم به حساب آورد . از اسناد و مدارک موجود چنین استنباط می شود که تا آخر قرن هیجدهم و همزمان با انقلاب کبیر فرانسه از تاریخچه ی بهداشت روانی اطلاعات کافی در دست نیست . به علت جهل و بیسوادی از بروز بیماریهای روانی ،اختلالات رفتاری و بیماریهای روانی را به دخالت ارواح خبیثه و شیاطین ،قدرتهای

ماورای انسانی و نفوذ عوامل طبیعی مانند خورشید ، ماه ، رعد و برق در بدن می دانستند و عقیده داشتند که باید این بیماری ها با نیروهای ماوراءالطبیعه ، وساطت افراد مقدس در نزد خدا بهبودی یابند و این شفاعت موقعی اتفاق می افتد که بیمار در خواب باشد . اولین بار بقراط فیلسوف مشهور یونانی بود که خرافات را در مورد بیماریهای روانی کنار گذاشت و اختلالات روانی را به طرف پزشکی کشانید . درباره مالیخولیا و جنون زایمانی تعریف و توصیف کرد و مغز را مرکز اصلی روان دانست . جالینوس علت بیماریهای روانی را اختلال عمل مغز و عدم تعادل اخلاط بدن می دانست . در اوایل قرن سینزدهم و اوایل رنسانس ارتباط

جسم و روان و یکپارچگی و واکنش آنها مورد بحث قرار گرفت و بعلاوه فرضیه ی ابو علی سینا مسئله ی این ارتباط را به اسپانیا و کشورهای دیگر کشاند و این زمینه ای برای فرضیه جدید برای بیماریهای روان تنی شد . این قرن باید قرن سحر وجادو ، دخالت شیاطین و ارواح در ایجاد بیماریهای روانی دانست . اولین روانپزشک به نام جان وی یر که در سال ۱۵۱۵ در دهکده ای در مرز آلمان و هلند به دنیا آمده بود پس از اتمام دوران پزشکی در پاریس علاقمند به مطالعه در بارهی رفتار انسانی و بیماریهای روانی شد و در سال ۱۵۶۳ کتابی در سوئیس نوشت که امروز، اهمیت زیادی دربارهی تاریخچه روانپزشکی دارد . به علت

علاقمندی در نوشتن رساله هایی در مورد تشخیص بیماری ها ی روانی ، پیسکوزهای سمی ،صرع ، وحشت شبانه ، پسیکوزهای پیران ، هیستری ، پارانوئیا ، توهمات ، افسردگی و سایر پدیده های روانی مرد قرن ۱۶ نام گرفت . گر چه نوشته های او با مخالفت و طرد او از طرف گروه زیادی از اطباء و نویسندگان آن زمان روبرو شد ولی تا قرن اخیر ارزش و اهمیت نوشته های او معلوم نبود ولی با رشد روانشناسی پویا مجدداً نوشته های تاریخی “وی یر “ارزش خود را در

روانپزشکی پیدا کرد . اولین روانپزشک در کشور انگلستان ویلیام بتی در سال ۱۷۵۳ بود . اطلاعات جسته گریخته وجود دارد که تا قرن چهاردهم مکانهایی برای

مواظبت نگهداری بیماران روانی در مونت کاسینو ایتالیا و بیمارستانی در لیون فرانسه و در پاریس و همچنین بنا شدن بیمارستان بتلم در لندن در سال ۱۲۴۷ (اولین بیمارستان تقریباًرسمی و دولتی )و در سال ۱۳۸۵ بیمارستان سنت بارتولو مو در لندن در نزدیک کلیسای سنت بارتولو وجود داشته است . در اسپانیا اولین بیمارستان روانی در سال ۱۴۰۹ در شهر والنسیا به وسیله ی یک کشیش اسپانیایی ایجاد شد و علت آن رفتار استهزا آمیز و آزار دهنده یافراد نسبت به بیماران روانی در ملاء عام و خیابانهای آن زمان بوده است . در اثر اقدام و پیشنهاد این کشیش از سال ۱۴۱۲ تا ۱۴۸۹ پنج بیمارستان دیگر در نقاط مختلف

اسپانیا ساخته شد و در سال ۱۵۶۷ به علت نفوذ اسپانیا ییها اولین بیمارستان روانی در شهر مکزیکو بنا نهاده شد . روی این اصل نقش اسپانیا ییها در بنا نهادن بیمارستان روانی و مواظبت از بیماران روانی هم در قدیم و هم امروزه از اهمیت فابل توجهی بر خودار بوده و هست از اینکه نحوهی درمان در بیمارستان های آن زمان چه بوده و به سر بیماران جه می آمده آیا بیماران بهبود می یافتند یا نه ؟ اطلاعات درستی نداریم ولی آنچه مسلم است این است که اگر بیمارا

ن در منازل یا خانواده های می ماندند به طناب و زنجیر بسته می شدند به طوری که بعضی از آنها زنجیر ها را پاره می کردند و از خانواده فرار ،در غار ،جنگلها زندگی می کردند واز پوست و برگ درختان تغذیه می کردند ، به صورت دیو ،اجنه مزاحم رهگذاران می شدند و هر کس آنها را می کشت مسئولیتی نداشت مسئولیتی نداشت . بیماران روانی خفیف به صورت فقراءولگردان در کوچه و بازار وسیله خنده ی مردم و تمسخر بچه ها و آلت دست بزرگتران می شدند . در بیمارستان بتلم لندن تا قرن ۱۹ خوراک ،پوشاک ،و جای کافی برای بیماران وجود نداشت و بیماران را در روزهای یکشنبه در معرض دید و تماشای مردم در مقابل دریافت مختصر پول قرار می دادند و از این راه سالیانه ۴۰۰ پوند انگلیسی عاید بیمارستان میشد تا کمبود بودجه را جبران نمائند در قرن ۱۷ ارتباط جسم و روان و محل این ارتباط در سلسه اعصاب مورد بحث قرار گرفت و دکارت ومالپکی ویلیس و سایر ین مراکزی برای این ارتباط تعیین کرده اند . در همین قرن در سال ۱۶۰۲

اولین کتاب پزشکی درباره ی بیماری های روانی به نام پراکسیس مدیا توسط پزشک سوئیسی نوشته شد که در آن طبقه بندی بیماریها ی روانی مورد توجه قرار گرفته و برای بیماریها ی روانی علل ارگانیک قائل شدند . دو نفر از روانپزشکان معروف آن زمان یکی زاکیا که پدرپزشکی قانونی لقب گرفته و سالها نیز پزشک پاپ بوده است کتابی درباره ی روانپزشکی قضایی نوشته و در گزارشات او مطالب زیادی وجود دارد از جمله اینکه فقط پزشک است که می تواند درباره یناراحتی

و شرایط روانی افراد اظهار نظر نماید ،با بیمار روانی به مصاحبه بنشیند و درباره ی رفتار و اعمال بیمار قضاوت نماید . دیگری به نام توماس سید نهام که خاطر نشان کرد واکنشهای هیستریک فقط مخصوص خانمها نبوده بلکه نزد آقایان و کودکان نیز دیده می شود و به صورت همه نوع علائم مانند :تهوع ،استفراغ ،سرفه ، تشنج دردهای معده ی و روده ای و درد های مختلف بدن ممکن است تظاهر نماید . نکته ی قابل ارزش این بود که در آن تاریخ که همه درگیر علایم روانی شدید و جنون مالیخولیایی بودند سید نهام به ناراحتی های نورتیک اشاره کرد ولی بعد از او مسئله به فراموشی سپرده شد تا اینکه مجدداً در قرن بیستم

توسط فروید به سر زبانها افتاد . در قرن هجدهم مسئله به همان طریق هفدهم ادامه یافت و مؤسسات خیریه در کشور های کاتولیک بنا به پیشنهاد کشیش ها تأسیس شد . در این مؤسسات نظرات مردم درباره ی نحوه ی نگهداری و نظریه ی پزشکان در مورد درمان متفاوت بود . در بیمارستان تبلم اختلاف بین پزشکان طوری بود که عده ای بیماران روانی را غیر قابل علاج می دانستند و بعضی نیز روشهای مختلف درمانی به آنها توصیه و عقیده داشتند که این بیماران بایستی

درمان پزشکی شوند . در همین قرن ژرژ سوم پادشاه انگلستان که دچار حملات مانیاک شده بود توجه پزشکان و اطرافیان را به خود معطوف داشت و توجه نه تنها به درمان ژرژ سوم بلکه به مسائل پزشکی و روانپزشکی و پرستاری بیماران روانی بیشتر شد . در اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن نوزدهم نام سه نفر باید در سر لوحه ی پیشتازان و رهبران درمان اخلاقی و انسانی که عبارتند از فلیپ پینل از فرانسه،ویلیام تیوک از انگلستان و ون سنتر و کیاروگی از ایتالیا قرار گیرد .کیاروگی در سال ۱۷۹۴- ۱۷۹۳ سه جلد کتاب درباره ی بیماری های روانی نوشت و افتتاح بیمارستان روانی به نام بونی فازیو و گذارندن قانون برای بیماران

روانی در سال ۱۷۷۴ از کار های او بود مورگانی نیز در ایتالیا از افرادی بود که در پیشرفت و ادامه ی درمان با روش اخلاقی سهم مهمی داشت تیوک(۱۸۱۹- ۱۷۳۲ ) به علت داشتن اعتقادات مذهبی و اینکه اگر بیمار روانی از محیط فشار آورد دور باشد بهبود می یابد در یورگ انگلستان در سال ۱۷۹۶ بیمارستانی برای ۳۰ نفر افتتاح کرد و به درمان پزشکی با آزاد گذاشتن بیماران افدام کرد و چون نتایج رضایت بخشی داشت بعد از او نیز پسرش به نام ساموئل تیوک روش پدر را ادامه داد و روش او الگویی برای افتتاح بیمارستان و مزاکز روانی در ایالات متحده امریکا گردید .پینل (۱۸۲۶-۱۷۴۵ ) متولد جنوب فرانسه و پزشک معروف در سال ۱۷۹۴

به پاریس رفت و به ریاست بیمارستان بیستر که مربو ط به بیماران روانی مرد و حدود ۲۰۰ بیمار خطرناک و غیر قابل کنترل داشت منصوب شد . پنیل از سالها قبل در باره یدرمان و نگهداری بیماران روانی به طریق انسانی نظریه های داشت . پس از منصوب شدن به این سمت اولین اقدامش آزاد گذاشتن بیماران و کنار گذاشتن تنبیه و شکنجه بود که با استقبال اکثریت مردم آن زمان روبرو شد و در نتیجه این امر در بیمارستان سالی پتریر که مخصوص بیماران زن بود و توسط اسکیرول اداره می شد به احراز در آمد . پینل در کتابی به نام رساله ی پزشکی فلسفی در باره ی مانی با زبانی بسیار ساده و روشن و مطابق سبک پزشکهیجان عصبی بیش از حد بدون هذیان ویا توام با هذیان ،دمانس یا جنون پیری و اختلال پدیده های فکری و بالاخره عقب ماندگی ذهنی یا محدودیت

فعالیت قوای ذهنی پینل اعتقاد داشت که این بیماریها بایستی بات دارو درمان شوند و در رساله ی خود هیجان را عادلی مستعد کننده و یا تسریع کننده در بیماریهای روانی دانسته است . به نظرمی رسد وجود این عقیده در پینل به این علت بوده است که در مکتب روان شناسی عملی ارسطویی (یکی از مکاتب روان شناسی یونان در سالهای ۳۲۲ تا ۳۸۴ قبل از میلاد ) هیحان در سر لوحه ی علایم بیماری های روانی قرار داده شده بود و به عبارت دیگر ارسطو بیماری

های روانی را در اثر به هم خوردن تعادل و هیجان و سلامت روان را به علت تعادل کامل هیحان می دانست . در مکتب ارسطویی تمام جنبه های رفتاری از نظرعملی در نظر گرفته می شد که تقریباً همان نظریه ای که که فعلاًنیز مد نظر است . در این مکتب فلسفه ی یگانگی روان و جسم بیشتر مورد تأکید بوده و به همین دلیل برای درمان بیماران روانی از عطریات ، مشروبات ،موزیک، تفریح ،گردش ،صحبت آزاد استفاده می شد و مخصوصاً برای مسئله درد دل آزاد و احیای واکنش ها خیلی تأ کید می شده زیرا هیجانات باید بیرون ریخته می شدند تا باعث تهاجم و هتک حرمت نشوند . باید گفت استقبال از موزیک و تأتر در فرهنگ

یونان بیشتر به علت جنبه های هیجانی روانی و بالنتیجه درمان بوده است و همین مسئله باعث ئشده که پینل درمان اخلاقی را یک درمان انتخابی برای بیماران روانی دانسته است در کشور های امریکایی تا زمانی که جزء کشورهای مستمراتی بودند مسائل روانی همان جنبه های خراماتی و موهوم پرستی داشت و سحر و جادو و در سر لوحه ی علل بیماری های روانی به شمار می رفت . بیماران شدید روانی در زندانها و بیماران سبک و خفیف در منازل نگهداری می شدند و حتی قانون الیزابتی درباره ی نگهداری فقرا در انگلستان تأثیر زیادی در کشورهای مسمتراتی امریکا مردم خیر و فهمیده انجمنها ی محلی تشکی

ل داده وبه تبعیت از کشور های اروپایی روشهای انسانی درباره ی بیمار روانی به اجرا گذاشتند و روز به روز به علت فشار و احتیاج مردم تعداد این انجمن ها زیاد شدند . بالاخره در سال ۱۷۵۱ اولین قانون نگهداری بیماران روانی و فقرا از طرف دولت وقت وضع شد در سال ۱۷۵۶ اولین بیمارستان عمومی در پیسیلوانیا توسط بنیامین فرانکلین و بخش بیماران روانی در طبقه ی زیر زمین این بیمارستان قرار داده شد . روش درمان در این بیمارستان بروی و به طور اولیه بود و بیشتر از بیماران کار می کشیدند تا توجه به سلامت آنها داشته باشند .بیماران بوسیله ی نگهبان نگهداری و مواظبت می شدند و اگر حالت تهاجمی و

تحریکات شدید وجود داشت دست و پاهای آنها را می بستند ،و آنها را به زمین میخکوب می کردند ویا در لباسهای مخصوص محکم می بستند و مانند انگلستان روزهای یکشنبه بیماران را در معرض تماشاگران در مقابل دریافت پول قرار می دادند . اولین بیمارستان روانی جدا از بیمارستان عمومی در سال ۱۷۷۳ از طرف دولت و مسئولین ایالتی در شهر ویلیامزبرگ که بعداً پایتخت ویرجنیا نام گرفت افتتاح شد . بسیار به جاست که نامی از بنیامین راش که پدر روانپزشک

ی در آمریکا نامیده شده ببریم که درمان بیماران روانی را در بیمارستان پنسیلوانیا به عهده گرفت و در سال ۱۸۱۲ یک سال قبل از مرگش کتابی به نام اطلاعات پزشکی و شرح بیماریهای روانی نوشت که تا ۷۰ سال تنها کتاب بیماری های روانی در آمریکا به شمار می رفت . مسئله درمان اخلاقی که بیشتر جنبه ی انسانی ،عاطفی ، تعلیم و تربیت داشت در طرفداران انجمنهای خیریه اثر خوبی گذاشت و مخصو صاًً در قرن ۱۹ بنا نهادن بیمارستان ها مد نظر قرار گرفت به طورخلاصه باید گفت در اوایل قرن ۱۹ اصطلاح روانپزشکی در کشور های اروپایی به جای دیوانگی بنا نهاده شد .در این قرن علوم و تکنولوژی پیشرفت قابل

توجهی کرد .
شهر نشینی ،صنعتی شدن ، احتیاج مردم ،کنار گذاشتن عقاید و خرافات و شرکت در انقلابات اجتماعی باعث شد که علم پزشکی جزء علوم اساسی شده و روان شناسی و مسائل روانی بخصوص به علت باز شدن دانشگاه ها مسئله روز شود . این موضوع در کشورهای آلمان ، ایتالیا به اوج خود رسید و علیرغم مرگ پیشقدمان و فلسفه دانان درمان اخلاقی کتابهایی در زمینه ی جنبه های عضوی و فیزیو پاتولوژی بیماری های روانی در آلمان نوشته شد و در سال ۱ خیلی جلو بوده و در حقیقت احتیاجات مردم کشورهای آمریکا بوده که دولتهای آمریکایی را به فکر انداخت که لنگان لنگان پشت سر اروپاییان درباره ی مسائل روانی پیش بروند . در سال ۱۸۹۵ انسیتوی روانپزشکی در بیمارستان نیویورک تحقیقات دربارهی مسائل روانپزشکی را شروع کرد و در سال ۱۹۰۲ آدولف مایر جانزهاپکینز منصوب شد و بعداً مکتب سایکوبیولوژی را بنیان گذاری کرد . در این سالها که روانپزشکی ترقی و توسعه روزانه داشت شخصی به نام کلیفورد بیرس که یک تاجر معروف بود به علت ابتلا به افسردگی در بیمارستان روانی بستری شد و در سال ۱۹۰۵ کتابی از شرح حال و تجربیات خود به نام “روانی که به حال خود برگشت “نوشت . بیرس در این کتاب ضمن شرح حال خود در زمانی که در بیمارستان بوده از نحوه ی درمان بیماری خود و وضع بیمارستان روانی صحبت می کند . در سال ۱۹۰۸ کمیته وابسته به بهداشت روانی که پس از یک سال تبدیل به انجمن ملی بهداشت روانی شد باعث شد که بهداشت روانی

نهضتی جهانگیر شود و نظایر این انجمن ها در کشورهای دیگر و ایالتهای آمریکا افتتاح شوند .درمان اخلاقی پینل باعث پیدایش روانپزشکانی چون اسکیرول ، امیل کراپلین (۱۹۲۹-۱۸۵۵)، اوژن بلولر (۱۹۳۹-۱۸۵۷)،پیرژانه (۱۹۴۹-۱۸۵۹)و شارکو شد . اثرات پیشرفت روانپزشکی در فرانسه باعث شد روانپزشکان و پزشکانی در سوئیس پیدا شود . کوچکی ، بیطرفی از نظر سیاسی ، محل جغرافیایی ،نفوذ زبان و عقاید محلی کمک زیادی به پیشرفت روانپزشکی در سوئیس کرد و اوژن بلولر لغت اسکیزوفرنی را از کلمه یونانی اسکیزو به معنی جدایی و انفکاک و فِرِن به معنای مغز را بنا کرد و تقسیم بندی بیماری های روانی را نوشت .

هرمن رورشاخ در سوئیس تحت نظر یونگ روانکاو معروف سوئیسی مشغول کار شد و بالاخره نوبت به روانپزشکان یا روانکاوانی مانند فروید ،بروئر ،ادلر ورانک که همگی اهل اتریش بودند رسید که در قرن اخیر شهرت عالمگیر پیدا کردند . نهضت روانکاوی که توسط فروید ، به اوج قدرت رسید از اوایل قرن بیستم از ابتدا توسط ژوزف بروئر اتریشی که علایم هیستریک یک زن جوان را معالجه می کرد شروع شد . در قرن بیستم تئوریهای مختلف روانکاوی ، روانپزشکی دینامیک ، ژنتیک ، بیولوژی ، ارتباط جسم و روان ، تئوری های سرشتی ، مطالعه درباره ی اثرات الکترو شوک و عمل جراحی مغز در بعضی از بیماری های روانی ، گشایش مراکز اورژانس روانپزشکی به علت بروز جنگ جهانی دوم و مطالعات اپیدمیولوژیک در کودکانی که از خانواده هایشان جدا و سایر کشورها مخصوصاً سوئیس پناه آورده شده بودند باز شد. کم کم مکتب رفتارگرایی توسط واستون ف مفهوم همئوستازی و مطالعه واکنش های اعصاب اتونوم به وسیله ی کانن در اثر بر خورد با استرس و فشار ها ، تئوری هیجان به وسیله ی جیمز پایز ، فرضیه ی فشار و سندرم سازش عمومی توسط هانس سلیه و بالاخره فرضیه های دیگر یکی پس از دیگری پیدا و روانپزشکی به صورت روانپزشکی امروزی در آمد . در سال ۱۹۳۰ اولین کنگره بین المللی بهداشت روانی با شرکت نمایندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکیل شد و مسائل روانی کشورها از قبیل تأسیس بیمارستانها ، مراکز درمانی سرپایی ، مراکز کودکان عقب مانده ی ذهنی و نظایر آن مورد

مطالعه قرار گرفت . در همین سال به موجب قانونی در انگلستان بخشهای سر پایی تأسیس شد و در این بخشها سرویس های کار درمانی به وجود آمده و بالاخره در ۱۹۴۰ کم کم بیمارستان های روزانه در انگلستان افتتاح شد . بروز جنگ جهانی دوم تشکیل کنگره های بهداشت روانی را به تعویق انداخت ولی خوشبختانه بعد از اتمام جنگ کنگره های بهداشت روانی یکی بعد از دیگری تشکیل شد . گرچه جنگ جهانی دوم مسائل زیادی پیش آورده ولی این حسن را داشت که مسئله بهداشت روانی اهمیت بیشتری پیدا کند زیرا بیش از یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار نفر به دلیل بیماریهای روانی از خدمت سر بازی اخراج شدند . در سومین کنگره یبین المللی بهداشت روانی در سال ۱۹۴۸ که در لندن تشکیل شد اساس فدراسیون جهانی بهداشت روانی بنیان گذاری شد و در همان سال این فدراسیون به عضویت رسمی سازمان یونسکو و سازمان بهداشت جهانی در آمده و سازمان جهانی بهداشت در ژنو نقش رهبری رسمی

فدراسیون جهانی بهداشت روانی را به عهده گرفت . آن تاریخ به بعد هر سال یک جلسه ی بین المللی و هر چهار سالیکبار یک کنگره ی جهانی تشکیل شده و می شود . در نتیجه ی تلاش و کوشش های پیگیر روز ۱۸ فروردین مطابق با هفتم آوریل روز جهانی بهداشت اعلام شد . و در سراسر جهان مسائل بهداشتی کشورها مورد بررسی قرار گرفت و از مسئولین بهداشتی کشور های مختلف خواسته شد تا برنامه های بهداشت روانی را جزء برنامه های بهداشت عمومی قرار دهند . در سال ۱۹۵۹ قانون روانی انگلستان از مجلسین آن کشور گذشت وزارت بهداری و تأمین اجتماعی عهده دار مسئولیت درمان و نگهداری بیماران روانی در آن کشور شد . در سال ۱۹۶۰ به دستور پرزیدنت کندی ریاست جمهوری وقت آمریکا قوانینی جدید برای بهداشت روانی وضع شد و دولت عهده دار

مسئولیتهای سنگینی برای اینگونه بیماران شد . کندی بهداشت روانی را یک وظیفه ی همگانی و جهاد ملی اعلام کرد و گفت : من پیشنهاد می کنم برنامه ی بهداشت روانی ملی با تأکید هر چه بیشتر و توجه مخصوص درباره مراقبت از بیماران روانی و عقب ماندگی ذهنی ایجاد شود و دولت در تمامی مراکز ایالتی ،مقامات محلی و حتی همه افراد مسئولیت کلی داشته باشد و به همین علت در سال ۱۹۶۳ قانون مراکز جامع روانپزشکی در آمریکا به تصویب رسید و تحت

این قانون مراکز جامع منطقه ای مسئول ۷۵ تا ۲۰۰ هزار نفر از ساکنین همان منطقه برای بیماران روانی شد . مراکز جامع دارای پنج نوع سرویس مختلف هستند که عبارتند از :بخش بیماران بستری ، بخش بیماران سر پایی ، بخش بیماران روزانه ،توانبخشی و بخش اورژانسهای روانپزشکی که تمام اوقات شبانه روز و تعطیلات باز و آماده دادن خدمات و مراقبتهای فوری است . بخشهای مشاوره و راهنمایی ، آموزش درمانی نیز در بعضی از مراکز جامع تأسیس شده است .
مختصری درباره تاریخچه بهداشت روانی در ایران
اگر چه از تاریخچه بهداشت روانی در ایران اطلاعات کافی در دسترس نیست ولی از مدارک ناکافی بدست آمده با توجه به اعتقادات مذهبی ،سنتی و علمی آن زمان در کشورهای ایران و عربی می توان قبول کرد که با بیماران که رفتار با بیماران روانی به نحو مطلوب انجام می شده و اززمانهای قدیم محلهایی برای نگهداری بیماران وجود داشته است . اکثر تصورها این است که علوم پزشکی یونان در نگرش کشورهای عربی زبان و ایران تأثیر گذارده ولی شواهدی وجود دارد که حتی در قرن ۶و۷ مدارس پزشکی در ایران وجود داشته و از کتابهای یونانی حتی به صورت ترجمه د این مدارس استفاده می شده .تجاوز تاخت و تاز اعراب در قرن هفتم به کشورهای آسیایی از جمله ایران و حتی اسپانیا باعث شده که آثار موجود از بین برود .از زمان ساسانیان در جندی شاپور اهواز برای بیماران

روانی مکان مخصوصی ترتیب یافته و در قرن هشتم چندین بیمارستان در بغداد وجود داشته است و از مسافرینی که از این کشورها به اروپا می رفتند ویا حهت سیاحت به این کشورها آمده و بر می گشتند شواهدی در دسترس است که درمان بیماران در بیمارستانها به نحو ممکن البته با روش آن زمان انجام می گرفت . در این بیمارستانها ،باغها ،حوضخانه ها ،حمام ، موزیک، کشاورزی وجود داشته و از عطریات داروهای مقوی و اشتها آور گیاهی جهت درمان استفاده می

شده . مطابق رسم یونان این بیمارستانها با مدارس پزشکی وابستگی نزدیک داشته و این وسایل برای فقرا و متمولین یکسان بوده و بیشتر بیماران را بیماران مانیاک دپرسیو تشکیل مداده است . ریشهاعتقادات مذهبی مسلمانان بنا به گفته پیغمبر که “خداوند بیماران را دوست دارد “و “بیماران به وسیله خداوند

انتخاب می شدند که حقیقت را بگویند ” بیماران افراد مقدسی به شمار آمده و مورد لطف و احترام قرار می گرفتند. و این روش تأثیر زیادی در بهبود آنان داشت .حمایت از زیردستان ،قبول کودکان بی سرپرست کمک به افراد بی بضاعت و بیماران روانی در مکتب اسلام یک تکلیف شرعی و از صفات ذاتی ایرانیان بوده و هست و شعر سعدی که :
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
و حتی وجود موقوفاتزیاد نشان دهندهشواهدی از نیکوکاری و نوع پروری مردم آن زمان بوده است .
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند

در دوران اسلام پزشکان و نویسندگان مهم آن زمان مانند :زکریای رازی و ابو علی سینا را می توان نام برد که نوشته های آنان غیر از عربی به زبان یونانی لاتین و زبانهای دیگر ترجمه شده و در دسترس مردم مغرب زمین قرار گرفته و با استقبال آنان رو برو شده است .

محمد زکریای رازی (۳۳۰-۲۴۰ هجری قمری یا ۹۱۰ – ۸۲۰ میلادی ) در شهر ری بدنیا آمده و پس از آموزش فلسفه ،نجوم ، شیمی ،برای فرا گرقتن طب به بغداد رفت که در آن رمان مرکز بزرگی برای آموختن علم طبیعی ، شیمی و پزشکی بوده است . پس از تکمیل دانش پزشکی رازی به ری برگشت و به درمان بیماران پرداخت و حتی بیمارستان شبیه بیمارستان بغداد در شهر ری به پا کرد و به تدریس و آموزش پزشکی پرداخت . رازی به علت نا معلومی به بغداد بر گشت و

ریاست بیمارستان بغداد را عهده دار شد . به نظر می رسد که رفتن او به بغداد یکی به علت دعوت خلفای آن زمان از عراق و دیگری عدم توجه مردم به کارهای او در ایران بوده است . رازی صرف نظر از پزشک بودن شیمیدان وکیمیا گری برجسته بوده است . کشف الکل از تقطیر مواد نشاسته ای و اسید سولفوریک از بزرگترین کشفیات اوست و او به کیمیا گری نیز معروف است . از تألیفات مهم رازی دو کتاب معروف مربوط به حلب بنام الحاوی و کتاب منصوری و رسالاتی درباره امراض باطن و کتابی دربارهحرکات نفسانی اوهام ،حرکات عشق و طب روحانی را می توان نام برد.ابو علی سینا (۴۲۸-۳۷۱ هجری قمری یا ۱۰۰۸-۹۵۱ میلادی )نیز مانند زکریای رازی برای بیماران روانی (دیوانگان آن زمان )که آنها را مریض دماغی نیز می گفتند دستورات دارویی تجویز می کرد . ابو علی سینا برای درمان بیماران روانی عقیده به تلقین داشت و به عقیده اکثر مورخان بخیه و پیوند اعصاب را برای اولین بار عرضه کرده است . از تدلیفات ابو علی سینا می توان به

کتاب قانون (کتاب حلب آن زمان ) که معروفیت جهانی دارد اشاره نمود .این کتاب باعث شد پزشکی اعراب شهرت جهانی بیابد و تا چندین قرن مرجع پزشکان شرق وغرب باشد .این کتاب در قرن ۱۲ میلادی به لاتین ترجمه و پانزده بار تجدید چاپ شده وتا اواسط قرن هفدهم (۱۶۵۰) در تمام دنیا به منزله اصول علوم پزشکی شناخته شده و در مراکز پزشکی اروپا تدریس می شد . طب امروزی ادامه طب ابوعلی سینا ست . در این کتاب فصولی برای بیماریهای روانی وجود

دارد که تا چند قرن در کتب اروپایی چنین چیزی به چشم نمی خورد ه است. کتاب دیگر او بنام ” شفا” که مربوط که مربوط به فلسفه است وتا سال ۱۳۰۰ تدریس طب (حکمت قدیم ) با هم توأم بوده است . در مورد مزاجها ابو علی سینا به چهار نوع ملانکولی (دموی ،صفراوی ،بلغمی ،و سودائی ) اشاره کرده و آنها را جزء ابعاد سرشتی در سایکوپاتولوژی بیماریهای روانی دانسته است .

در سال ۱۲۶۷ شمسی دارالشفائی در یزد به فرمان خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان درباغی مشجر و بزرگ بنا شد . این بیمارستان دارای بخشهای مخصوص برای بیماران روانی حوضخانه ،مجالس المجانین بوده است . تا سال ۱۲۹۳ به علت جنگهای داخلی و هجوم قبایل بیگانه پیشرفت بهداشت روانی انجام نگرفت و در این سال در بیمارستان سینای فعلی (ابو علی سینا ) که یک بیمارستان عمومی است محل کوچکی د زیر زمینو دالان بیمارستان به

بیمارستان روانی اختصاص یافت که فقط تکافوی پذیرش عده قلیلی از بیمارستان روانی ثروتمند را داشت . در سال ۱۲۹۷ نگهداری و سر پرستی بیماران روانی و جلوگیری از حوداث ناگوار به شهربانی واگذار شد و باغی در اکبرآباد تهران (خیابان سینای فعلی ) به صورت “دارالمجانین ” یا اولین بیمارستان روانی در تهران

ایجاد شد . امور پرستاری و اداری این بییمارستان را یک افسرو سه پاسبان انجام می دادند و از پزشک ،پرستار و دارو خبری نبود . در سال ۱۳۰۰در زمان صدارت سید ضیاءالدین طباطبائی مدیریت و اداره دارالمجانین از شهر بانی به شهرداری منتقل شد و در سال ۱۳۱۰ اولین متخصص اعصاب و روان در بیمارستان مشغول به کار گردید .پس از انتقال مدیریت دارالمجانین به شهر داری تیمارستانی در امین آباد شهر ری انتقال داده شدند . به پاس تحقیقات و تألیفات دانشمند معروف محمد زکریای رازی که در شهر ری می زیسته و در آنجا نیز فوت کرده است نام تیمارستان بنام “رازی ” نام گذاری گردید . چون نظر این بود که مردم آنجارابه

چشم یک بیمارستان نگاه کرده و مسایل درمانی مطرح شود و از زمانی بیماران بستری احساس سر افکندگی و حقارت نکنند کم کم نام تیمارستان به بیمارستان مبدل و فعلاًبنام مرکز روانپزشکی رازی انجام وظیفه می کند . در سال ۱۳۱۹ سازمان جدید دانشکده پزشکی توسط پروفسور ابرلین تأسیس و با ایجاد کرسی بیماریها ی روانی و تدریس بیماریهای روانی در دانشکده پزشکی تهران تدریس روان شناسی در دانشسرای عالی و دانشکدهادبیات به مورد اجرا گذاشته شد.
در سال ۱۳۲۵ بیمارستان روزبه در خیابان سی متری جهت بیماران نسبتاً آرام روانی اختصاص یافت و در سال ۱۳۳۹ بیمارستان روزبه با وسایل مدرنتر در ساختمان جدید شروع به کار کرد . این بیمارستان از طرف دانشکده پزشکی تهران اداره می شود. در سال ۱۳۳۶ برنامه های روان شنا سی و بهداشت روانی از رادیوی ایران آغاز شد و در سال ۱۳۳۸ اداره بهداشت روانی در اداره کل بهداشت وزارت بهداری تشکیل شد . در سال ۱۳۴۳ اولین مرکز بهداشت روانی تهران از طرف اداره بهداشت روانی وزارت بهداری در خیابان هدایت تأسیس شد و بیماران را به طور سر پایی پذیرا گردید .
در سال ۱۳۵۰ اداره بهداشت روانی به اداره کل تبدیل شد و پس از گذشت دو سال به علت اختلاف دید وزرای بهداری وقت یعنی در سال ۱۳۵۲ مجدداً اداره کل بهداشت روانی بصورت اداره ای تحت نظارت اداره کل خدمات بهداشتی ویژه در آمد و اینجانب سمت کارشناس ارشد بهداشت روانی وزارت بهداری را به عهده گرفتم . با توجه به دید بهداشتی معاون بهداشتی وزارت بهداری و مدیر اداره کل خدمات بهداشتی ویژه اولین دوره باز آموزی پزشکان عمومی تهران و شهرستان ها در تابستان سال ۱۳۵۴ در مرکز بهداشت روانی تهران و مرکز روانپزشکی رازی بمدت یک ماه انجام گرفت و اینجانب سرپرستی و طرح و اجرای این بر نامه

آموزشی را به عهده داشتم . اجرای این برنامه بقدری مفید بود که پزشکان آموزش دیده توانستند با راهنمائی اداره بهداشت روانی تهران در درمانگاههای عمومی شهرستانها بیماران روانی را تشخیص و درمان و از اعزام آنها به تهران جلوگیری بعمل آورند . چون این امر نتایج بسیار مفید داشت لذا در سال ۱۳۵۵ مجدداً برای پزشکان عمومی ، متخصصین رشته های مختلف ، لیسانسه های مامائی و سر پرستاران بیمارستانهای وابسته به بهداری استان تهران دو دوره باز آموزی یک ماهه روانپزشکی توسط اداره بهداشت روانی بهداری استان تهران ترتیب داده شد . در اواخر سال ۱۳۵۵ پس از ادغام دو وزارت بهداری و رفاه اجتماعی تمام مراکز وابسته و بیمارستانهای روانی به انجمن توانبخشی وابسته به وزارت بهداری و بهزیستی منتقل شد . (مرکز روانپزشکی تهران نو ،مرکز روانپزشکی

شهید اسماعیلی فعلی و ; )بعضی از مراکز فقط بیماران را به طور سر پایی می پذیرد و بعضی دارای تخت های بیمارستانی هستند . در اردیبهشت سال ۱۳۵۸ پس از انحلال سازمان توانبخشی فعالیت بهداشتی و درمانی این سازمان به سازمانهای بهداری منطقه ای تهران و فعالیت آموزشی آن به انستیتو روان پزشکی تهران واگذار شد که این انستیتو فعلاً جزء دانشکده علوم پزشکی ایران فعالیت آموزشی ، پژوهشی و طرح و برنامه ریزی و مشورتی در باره مسائل بهداشت روانی کشور را به عهده دارد. در شهرستان ها نیز از جمله مشهد در سال ۱۳۰۰ ، تبریز در سال ۱۳۱۲ ، اصفهان در سال ۱۳۱۷ ، شیراز در سال ۱۳۲۷

و بیمارستان سلامی شیراز در سال ۱۳۳۲ ،همدان در سال ۱۳۳۵ و بعداً در سایر استانها تدریجاً مراکز جامع روانپزشکی تأسیس و مشغول به کار شدند . از تاریخ تصویب وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی تمام سازمانهای بهداشتی ، درمانی و آموزشی به آن وزارت خانه منتقل شد و مجدداً دفتری بنام دفتر بهداشت روانی در آن وزارت خانه شروع به فعالیت بهداشتی ،درمانی و آموزشی و طرح و بر نامه ریزی کرد . برای اولین بار طرح ادغام خدمات بهداشت روانی

در خدمات اولیه بهداشتی ، در شبکه بهداشت و درمان شهر منا (استان اصفهان )شروع شد و چون موقعیت این طرح مورد تأیید نمایندگان سازمان بهداشت جهانی قرار گرفت لذا بهداشت روانی به عنوان اصل نهم خدمات اولیه بهداشتی در کشور اعلام و اجرای طرح کشوری بهداشت روانی در استانهای دیگر کشور آغاز شد . بر حسب این طرح توسط بهورزان آموزش دیده در خانه بهداشت واقع در روستا بیماریابی انجام می گیرد و بیمار به مرکز بهداشتی و درمانی روستائی در مرکز بخش معرفی می شود . در این پرونده شرح حال روانپزشکی برای بیمار تهیه و پر می شود و بیمار به پزشک مرکز معرفی می شود . در صورتیکه بیما

ر بیماری ساده ای داشته باشد دستورات لازم بهداشتی و درمانی به او داده می شود و در صورتیکه بیمار مبتلا به بیماریهای روانی یا عصبی شدید باشد به کلینک روانپزشکی واقع در پلی کلینک شهرستان معرفی می شود . این کلینک دارای یک روانپزشک و یک روانشناس است که پس از معاینه کامل دستورات سر پائی به بیمار می دهند و در صورتیکه بیمار احتیاج به بستری شدن داشته باشد به بخش های روانپزشکی مرکز استان معرفی می شوند و تمام اقدامات انجام شده به اطلاع مراکز قبلی داده می شود.
خانه بهداشت (روستا- بهورز) مرکز بهداشتی درمان روستایی (مرکز بخش-پزشک)

بخشهای روانپزشکی و بیمارستان (مرکز استان پلی کلینک وکلینک روانپزشکی(شهرستان-روانپزشک )
با اجرای این طرح خدمات بهداشت روانی از حالت تمرکز در بیمارستانهای روانی خارج شده و در سطح کل کشور به مورد اجرا گذاشته می شود و بنام خدمات بهداشت روانی اجتماعی گفته می شود . طبق گزارش دفتر بهداشت روانی وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی در حال حاضر ۲۰۰ مرکز روانپزشکی در ایران فعالیت دارند . تعداد پزشکان ایران حدود ۲۴۰۰۰ نفر می باشد که از بین آنان فقط ۳۸۵ نفر روانپزشک هستند و با توجه به کل جمعیت ایران برای هر یک میلیون نفر ۵ تا ۶ روانپزشک داریم و بهمین علت ۸۵ در صد بیماران روانی به پزشکان غیر روانپزشک مراجعه می کنند . در حدود بیست بیمارستان عمومی دارای بخش روانپزشکی هستند . تعداد تخت های بیمارستانی در کشور ۸۹۰۰۰ می باشد که تعداد ۵۸۵۰ از آنها به بیماران روانی اختصاص یافته است . بخش های اورژانس روانپزشکی جا نیافتاده و مراکز توان بخشی جوابگوی احتیاجات بیماران نیستند .
اهمیت ،دامنه ، حدود و زیانبخشی بیمارایهای روانی در جامعه :

اعتقاد کامل داریم که تندرستی یکی از نعمتهای بزرگ در زندگی انسان است و نمی توان منکر شد که سلامتی روانی در زمره بالاترین نعمتهاست . افرادی که بنحوی از انی با بیماران روانی ، عقب ماندگان ذهنی و معتادین به مواد مخدر و الکل سروکار دارند به این امر اعتقاد کامل دارند . بدیهی است بیماریهای روانی مخصوص به یک قشر و یا طبقه خاصی نبوده و تمام طبقات جامعه را شامل می گردد . بیماری روانی ، کارگر ، کارمند ، محصل ، پزشک ، مهندس ، تاجر ، استاد دانشگاه و یا افسر ارتش نمی شناسد و به عبارت دیگر امکان ابتلا به ناراحتیهای روانی برای همه افراد جامعه وجود دارد و هیچ انسانی از فشارهای روانی و اجتماعی مصون نیست و به عبارت دیگر در برابر بیماری روانی مصونیت نداشته و ندارد و این خطری است که مرتباً نسل فعلی و آینده را شدیداً تهدید می کند . با توجه به نکات فوق حدود و زیانبخشی بیماریهای روانی را می توان بطور زیر خلاصه کرد.

۱- زیانهای فرهنگی
۲- زیانهای عاطفی
۳- زیانهای سیاسی
۴- زیانهای اقتصادی
۵- زیانهای فردی و اجتماعی
۶- زیانهای خانوادگی و انسانی

به طور کلی باید گفت وجود یک بیمار روانی به کار عادی و اقتصاد خانواده لطمه شدید وارد می کند ، در آمد سالانه را کاهش می دهد .از لحاظ روابط انسانی سایر افراد خانواده ها را در وضع ناراحت و تأسف آوری قرار می دهد و خانواده ها باید صرف نظر از مخارج هنگفت و صرف وقت ، فشار روانی شدیدی را برای نگهداری بیمار خود تحمل کنند . مراقبت و نگداری بیمار روانی زندگی خانواده ها را مختل،

نشاط و رفاه فردی را از اعضای خانواده سلب می کند . برای سازمانهای درمانی ، آموزشی ، سیاسی ، اقتصادی و انتظامی مسئله بزرگ و پیچیده ای را ایجاد می کند . در تخریب و ضایع کردن نیروی انسانی ، در اقتصاد اجتماع تأثیر عمیق می گذارد و به پیشرفت کشاورزی، صنعتی ، آموزش و پرورش لطمه سنگینی می زند . به همین دلیل بهداشت روانی در بعضی از کشورها در رأس برنامه های ملی و بهداشت همگانی قرار داده شده است . بیماران روانی که از طریق مراکز دادگستری ، پزشکی قانونی ،پلیس و یا مراکز بهداشتی و درمانی دیگر جهت بستری شدن معرفی می شوند معرف آن است که این افراد برای افراد

خانواده ، اجتماع و حتی خودشان خطرناک هستند و این امر نشان دهنده اهمیت موضوع و احتیاج به پذیرش ، درمان و نگهداری این افراد است و هیچ سازمانی نمی تواند به علت نداشتن نیروی انسانی کافی و یا متخصصین از پذیرش و تحت نظر گرفتن آنها خودداری نماید . چاره اندیشی ، ایجاد قوانین و مقررات معین برای بستری ، درمان ، ترخیص و حمایت از بیماران در جامعه بایستی در سر لوحه برنامه های بهداشتی قرار گیرد و تا مادامی که قوانین و مقررات خاصی برای نظارت بر درمان و توانبخشی و یا نگهداری بیماران روانی به مورد اجرا گذاشته نشده است . بهداشت روانی به مفهوم اصلی و اساسی انجام نگردیده است .

متأسفانه قانون گذاران و مجریان امر بع علت نداشتن اطلاعات کاف درباره بیماریهای روانی و یاد گیری با مسائل متعدد از اقدام در برنامه ریزی در باره بهداشت روانی به نحوی از انجام طفره می روند ویا حتی وجود مشکل را انکار می کنند این مسئله نه تنها در سازمان های اجرایی کشور به چشم می خورد بلکه از تعصبات بیجای خانواده بیمار نیز می باشد. .

با عقیده به این که بیماریهای روانی درمانی ندارند ، سرو صدای این نوع بیماران به کسالت و ناراحتی آنها بستگی دارد حقیقت امر را کتمان می نمایند . باید دانست که اولاً اکثر بیماریهای عصبی روانی قابل علاج و پیشگیری هستند و در ثانی هزاران بیماری جسمانی وجود دارد که قابل علاج نیستند . بسیاری از بیماریهای قلبی و عروقی، سرطانها ، بیماریهای روماتیسمی و تغذیه ای ،بیماریهای پوستی ، بیماریهای کلیوی ، کبدی و غیره درمان اختصاصی ندارد ، مرتباً عود می کنند ، مزمن می شوند و گاهی تا آخر عمر بیمار با آنها دست به گریبان است . مسلم است که بیماریهای عصبی روانی نیز نمی توانند از این قانون مستثنی باشند . نکته جالب اینکه بشر مرتباً سعی و کوشش می کنند راهی برای درمان بیماریهای جسمانی پیدا کند و یا لا اقل با بیمار رفتاری معقول و انسانی داشته باشد ولی متأسفانه در مورد بیماریهای روانی این طور نبوده و این بیماران اکثر با طرد سازمانهای درمانی مواجه بوده اگر هم برنامه ای برای آنان تنظیم و به مورد اجرا گذاشته می شود جنبه رحم و دلسوزی و احسان را داشته و دارد. در مطالعه ای در انگلستان ۳۰ در صد مردم آن کشور داروهای ضد

افسردگی را بی اثر و ۷۸ در صدد مردم داروهای ضد افسردگی را اعتیاد آور دانسته و همین تعداد نیز اقرار کرده اند که از عنوان کردن بیماری خود شرم داشته و مراجعه به روانپزشک را عیب می دانستند . تعصب نسبت به بیماریهای روانی به قدری است که هنوز نه تنها در کشور ما بلکه در بیشتر کشورهای جهان آمار دقیق و منظمی مربوط به بیماریهای روانی در دسترس نیست . در ایران فقط ۱۰% تخت های بیمارستانی متعلق به بیماران روانی و حدود ۱۲% بورجه

بهداشتی کشور صرف بیماران روانی می گردد . در صورتی که در کشورهای مترقی نصف تخت های بیمارستانی برای بیماران روانی اختصاص داده شده است . مسئله افزایش بیماریهای روانی موضوع روز بوده و رابطه مستقیم با سیر صعودی رشد جمعیت و افزایش فشارهای عاطفی و هیجانی دارد .( طبق اظهار مدیر کل سازمان جهانی بهداشت در دانمارک در اردیبهشت ۱۳۵۷ در حدود ۴۵ میلیون نفر مبتلا به بیماریهای روانی شدید بوده و در حدود همین تعداد نیز به علت اختلالات ناشی از مواد مخدر ، الکل ، عقب ماندگی ذهنی ، بیماریهای سبک عصبی روانی جداً ناتوان شده اند .) این پزشک اظهار کرده است که در کشور ها

ی در حال توسعه بیمارانی که به مؤسسات بهداشتی درمانی مراجعه می کنند از نوعی اختلالات روانی رنج می برند و سالیانه بیش از ۱۰۰ میلیون بیمار افسرده جدید تشخیص به کلینک ها و روانپزشکان مراجعه و تحت مداوا قرار می گیرند . در مجله روانپزشکی آمریکا ذکر شده است که ۲۵ تا ۳۰ در صد افراد آمریکا از نظر نشانه های روانی غیر عادی هستند . طبق گزاش مجله درباره مطالعه اثر داروهای ضد اضطراب و مُسکن ۱۷% مردم بلژیک و ۱۰% مردم فرانسه از

داروهای ضد افسردگی و آرام بخش سبک استفاده می کنند و تعداد زنان در بین مصرف کنندگان این دارو دو برابر مردها بوده و تعداد زیادی از این افراد بیش از ۴۵ سال دارند . مطالعه فوق برای اثر داروهای آرام بخش و ضد افسردگی سه حلقه ای در روی قلب به علت گزارش مرگ های ناگهانی انجام شده است . افزایش بیماران روانی واحتیاج به سرویس دهی از یک طرف و کمبود نیروی انسانی که لازمه اجرای برنامه های صحیح درمان اجتماعی و بهداشتی است از طرف دیگر مغایرت پیدا می کند . در جوامع پیشرفته که افزایش بیماران روانی نارساییهای نیروی انسانی را بشدت خود می رساند حتی مجبور می شوند از بیماران روانی

که بهبودی نسبی یا کلی یافته اند به عنوان نیروی انسانی مفید استفاده کرده ، ازتجربیات آنها در راه درمان بیماران روانی و حتی روان درمانی بیماران دیگر بهره برداری کنند . در مطالعات متعدد میزان از کار افتادگی در بیماران افسرده را در طول عمر بین ۳ تا ۵ سال گزارش کرده اند و با توجه به اینکه افسردگی به مراتب خوش خیم تر از بیماری اسکیزوفرنی است لذا میزان از کار افتادگی در بیماری اخیر بسیار زیاد و در بعضی از بیماران از شروع بیماری تا آخر عمر خواهد بود.
علل افزایش و شیوع بیماریهای روانی :
۱- بیماری روانی مانند بیماریهای جسمانی کشنده نیستند اگر چه خودکشی یکی از علل مهم مرگ و میر بیماران روانی است ولی از نظر آماری و مقایسه با مرگ و میر بیماریهای جسمانی می توان آنرا نادیده گرفت . بیماریهای جسمانی روزانه میلیونها نفر را در سراسر جهان از بین می برد و تخت های بیمارستان ها برای بیماران جدید اختصاص داده می شود ولی در مورد بیماران روانی این امر صادق نیست لذا مبتلایان به این نوع بیماریها روی هم انباشته می شوند ، احتیاج بیشتری به جهت درمان سر پایی ، بستری شدن و تخت بیمارستانی به علت عود مکرر بیماری پیدا می کنند .
۲- عدم درک از نحوه شروع و طولانی بودن مدت بیماری
اکثریت قریب به اتفاق افرادی که ناراحتی روانی دارند از وضع نا متعادل بودن خود اطلاعی ندارند، فکر می کنند عادی و متعادل هستند و در نتیجه درمان به موقع انجام نمی شود ، باعث مزمن شدن بیماری گشته و بیماری غیر قابل علاج می گردد.مسلماً این گونه بیماران محکوم هستند تا آخر عمر در آسایشگاههای روانی به سر برده و تختی را اشغال کنند .
۳- عدم برنامه صحیح و اطلاع کافی از روشهای پیشگیری و درمانی
عدم اطلاع کافی خانواده و نزدیکان از وجود بیماری ، نبودن وسایل درمانی در شهر یا محل زندگی ، فقر مالی و مشکلات متعدد به آنها اجازه نمی دهدکه بتوانند به درمان بیمار خود بپردازند. تعداد محدود بیمارستانهای روانی آن هم در بعضی از نقاط کشور و مراکز استانها با ظرفیت محدود ،وجود بیماران بیش از ظرفیت ،کمبود متخصص در اکثر بیمارستانهای روانی باعث عدم درمان صحیح و به موقع بیماران شده ،بالنتیجه باعث انباشته شدن و ازدیاد این نوع بیماران می شو

د.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.