مقاله رشد اخلاقی از نظر اسلام


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله رشد اخلاقی از نظر اسلام دارای ۴۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله رشد اخلاقی از نظر اسلام  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله رشد اخلاقی از نظر اسلام،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله رشد اخلاقی از نظر اسلام :

مقدمه
آشنایی با مراحل رشد و مشخصات کودکان در سنین مختلف، ابزار بسیار مهمی در مراقبت و تعلیم و تربیت کودکان است. زیرا والدین را آگاه می سازد تا در چه محدوده سنی، منتظر چه نوع تغییراتی در کودک باشند و انتظارات خود را با موقعیت سنی و مراحل رشد تنظیم کنند و در تربیت کودک، روشهایشان را با میزان ادراک و توانایی های کودک هماهنگ سازند. بدیهی است اطلاع از خصوصیات کودک در هر سن به معنی آن نیست که هر رفتاری را از کودک قبول کنیم. بلکه اطلاع از این خصوصیات ما را در مواجهه صحیح با موضوع یاری خواهد کرد.

روانشناسان کودک و عنوان واکنشی به این تغییرات اجتماعی همچنان سرگرم تلاش در جهت نفوذ در سیاستهای اجتماعی ای هستند، که به نحوی کودکان و خانواده شان از آنها متاثرند. آنان همچنین در جهت تشریک مساعی در حل مسائل اجتماعی تلاش می‌کنند.

انسان به طور فطری موجودی اخلاقی است و بسیاری از کمالات او از راه تحصیل ارزشهای اخلاقی حاصل می شود. بدون اخلاق زندگی انسان بویژه در بعد اجتماعی با مشکلات جدی روبرو می شود و آدمی از زندگی سعادتمندانه محروم می گردد. انسان زمانی به معنای واقعی «انسان» خواهد بود که مرزهای اخلاق را محترم به شمارد و تجاوز از آن را بر خود ممنوع سازد؛ از این رو:
اخلاق مرزی است که زندگی انسانها را از زندگی حیوانات جدا می سازد و به آن رنگ انسانی و معنوی می بخشد.

اما انسان علاوه بر تمایلات اخلاقی امیال دیگری نیز دارد. این امیال به جنبه های مادی زندگی انسان از قبیل خوردن، خوابیدن، میل جنسی، و; مربوط است. این امیال ریشه هایی محکم در وجود انسان دارند. علاوه بر این، چون آدمی در عالم مادی زندگی می کند و برای حفظ حیات ناگزیر از تامین خواسته های مادی خویش است، انس او با مادیات بیشتر و لذا تمایل طبیعی او به امیال و خواسته های مادی افزونتر است و لذا آن گاه که بین تمایلات مادی و خواسته های اخلاقی و

معنوی تعارض پیش می آید، به گونه ای که باید از آن دو یکی را برگزیند، انتخاب یک ارزش اخلاقی همیشه کاری آسان نیست؛ از این رو، اگر تربیت اخلاقی انسان جدی گرفته نشود، به نتیجه نمی رسد یعنی در این کشمکش دائمی بین «ارزشهای اخلاقی» (جنبه های متعالی وجود انسان) غالباً تمایلات حیوانی بر جنبه های اخلاقی می چرخد و آنها را از میدان خارج می سازد. به همین علت است که پرورش اخلاقی را نباید کاری ساده و آسان قلمداد کرد و گمان برد که با چند نصیحت و سفارش یا با اقداماتی سطحی، بی آن که از زیربنایی محکم بهره مند باشد، می توان در تربیت اخلاقی کسی توفیق یافت.

این روانشناسان بسیاری از تلاشهای تحقیقاتی خود را در جهت مطالعه مسائل عملی و ارزیابی برنامه های کرده اند که برای چاره جویی این گونه مسائل طرح ریزی شده اند که ما در این تحقیق یکی از این تغییرات یعنی (رشد اخلاقی کودک) را مورد بحث قرار می دهیم.
رشد اخلاقی از دیدگاه اسلام
نخست باید پرسید که معنای اخلاقی بودن یک عمل چیست فرق کار اخلاقی با کارهای دیگر این است که کار اخلاقی قابل ستایش و تحسین است و انسان برای آن ، ارزش خاصی قائل است ؛ این ارزش با مقیاسهای مادی قابل سنجش نیست و در آنها نوعی قداست و ارزش وجود دارد و بر خلاف افعال غریزی و طبیعی ، از روی طبع و غریزه انجام نمیگیرد . می توان گفت که فعل اخلاقی دارای شرایط زیر است :

۱ جزو کارهای طبیعی و عادی نیست ؛
۲ با اختیار و انتخاب برگزیده می شود ؛
۳ متبنی بر غریزه است و انسان عاقل آن را انجام می دهد.
امام سجاد (ع) در دعای مکارم الاخلاق خود، نمونه ای از کارهای اخلاقی را چنین معرفی می کند:
خدایا مرا به زینت صالحان بیارای و لباس پرهیزکاران بر من بپوشان با گستردن عدل و داد ، فرونشاندن خشم ، خاموش کردن آتش دشمنی ، به هم پیوستن پراکندگان (‌الفت دادن دلهای از هم رنجیده )، اصلاح فسادی که بین مردم است ، فاش کردن خیر و نیکی ، پنهان کردن عیب و زشتی، نرم خویی، فروتنی ، رفتار نیک ،وقار و سنگینی ، خوشخویی با مردم ، پیشی گرفتن در نیکی ها ، برگزیدن احسان و نیکی بدون انتظار پاداش ، سرزنش نکردن دیگران ، نیکی کردن به کسی که مستحق نیست و ; .

ویژگیهای افعال اخلاقی. از دیدگاه اسلام در اعمال و افعال اخلاقی ، عوامل و عناصر مشخصی نقش دارد که مهمترین آنها به شرح زیر است :
۱ نیت در کارهای اخلاقی . اساس افعال اخلاقی و عبادی در اسلام نیت است و کار با ارزش آن است که از روی نیت ، قصد و توجه و آگاهی انجام شود.
پیغمبر اکرم (ص) می فرماید : هیچ عملی جز با نیت (ارزشمند) نیست

.
از دیدگاه اسلام ، نیت در هر عملی دو رکن دارد : اول اینکه کار باید از روی توجه و التفات انجام گیرد ، نه از روی عادت؛ دوم اینکه انگیزه عمل از روی اخلاق باشد ؛ یعنی انسان در هر عملی ، بداند چه کار می کند و این کار را برای چه هدفی انجام می دهد؛ به همین دلیل اهمیت نیت حتی از خود عمل بیشتر است ؛ یعنی نیت خیر بر عمل خیر و نیت شر بر عمل شر مقدم است.
پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: نیت مؤمن بهتر از عمل اوست و نیت کافر از عمل او بدتر است؛ چرا که هر کس بر طبق نیت خود عمل می کند.

۲ نقش خود کنترلی در افعال اخلاقی. از دیدگاه اسلام ، چون هر انسانی توانایی اختیار و تصمیم گیری دارد و مبنای رفتار وی نیز اراده و اختیار اوست و با توجه به اینکه در درون هر کس وسیله شناخت درست از غلط قرار داده شده است ، هر فرد باید مسئولیت کارهای خود را بر عهده بگیرد؛ بنابراین هرکس در مقابل اعمال خوب و بد خویش مسئول است . انسان در حفظ و کنترل خویش چنان مسئولیتی دارد که خطا و گمراهی دیگران نیز نمی تواند دلیلی بر خطا و نادرستیعمل او به شمار آید.

قرآن می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید ، بر شما باد به (مواظبت) خودتان که (گمراهی) گمراهان به شما زیان نمی زند ، هر گاه هدایت یافته باشید.
بنابراین ، اسلام در برنامه رشد و تربیت اخلاقی به اینکه فرد خود را کنترل کند اهمیت زیادی می دهد و برای مرافبت از خویش سفارشها و تأکید های بسیاری می کند. اسلام معتقد است تا ویژگی مراقلت از نفس و خود کنترلی در انسان تقویت نشود و مورد توجه قرار نگیرد، تربیتها و سفارشهای محیط نیز نمی تواند مؤثر باشد.

امام صادق (ع) می فرماید: کسی که از خود ، برای خویش واعضی قرار نداده باشد (خود واعظ خویش نباشد ) موعظه های دیگران برای او فایده ای نخواهد داشت .

در اینجا دو نکته قابل ذکر است ؛ اول آنکه از دیدگاه اسلام امکان بروز خود کنترلیو مسئولیت پذیری به طور مستقیم ، از دوران بلوغ و سن تکلیف به وجود می آید . بدیهی است تا قبل از این مرحله ، عئامل محیطی و تربیتی نقش حساستری بر عهده دارند؛ ولی باید اساس و محور تربیت محیط نیز همین اصب باشد و محیط باید مقدمات این ویژگی پسندیده را در انسان فراهم آورد؛ دوم آنکه مسئولیت پذیری و برعهده گرفتن مسئولیت امر نامحدود و نامعینی نیست ، بلکه هر کس به اندازه توانایی و استعدادی که دارد، عهده دار تکلیف و مسئولیت است .

۳ نقش خدا کنترلی در افعال اخلاقی. از دیدگاه اسلام همچنان که نفس و وجدان انسان، نقش و اهمیت خود را در کارهای اخلاقی حفظ می کند- علاوه بر آن و بلکه مهمتراز آن – انسانی که به رشد اخلاقی دست پیدا کرده باشد،در تمام کارها و حتی نیتها و مقاصد ، خدا را حاضر و ناظر می داند و خود را در محضر خدا می بیند.
قرآن می‌فرماید: هر کجا که باشید او با شماست و او به هرچه می‌کنید‌، آگاه است.
بنابراین از دیدگاه اسلام ، یک فرد مسلمان در اعمال و رفتار اخلاقی خود ، فقط به اجتماع و افراد انسانی نظر ندارد؛ یعنی به این دلیل که دیگران شاهد و ناظر رفتار خوب و بد او هستند یا برای آن پاداش و یا تنبیه در نظر گرفته اند ، به اخلاقی دست نمی زند؛ بلکه از آن رو که خداوند در همه حال ، شاهد کارها و مقاصد و نیتهای انسان است و اوست که پاداش و تنبیه واقعی را به وی می دهد ( خواه دیگران شاهد و ناظر این اعمال و رفتار باشند یا نباشند ) به رفتار اخلاقی دست می زند .

لقمان برای رشد و تربیت اخلاقی فرزندش می گوید : فرزندم ، نیکیها اگر خردلی باشد و در خاره سنگی یا در آسمانها و یا در زمین ( پنهان ) باشد، خداوند آنها را
(برای سنجیدن و حساب) فراآورد که خداوند بر همه چیز توانا و آگاه است .
۴ نقش کرامت دادن و عزیز شمردن نفس در افعال اخلاقی. اسلام برای آنکه میل به کارهای خوب را در انسان تقویت کند و اورا از انجام دادن کارهای بد پرهیز دهدو موجبات رشد اخلاقی او را فراهم سازد، تأکید دارد که اصولا نفس انسانی ارزش و فضیلت و کرامت خاصی دارد .
قرآن در این باره می فرماید : ما به فرزندان آدم کرامت بخشیدیم و آنها را بر مرکب خشکی و دریا سوار کردیم و به آنها از غذاهای خوب، روزی دادیم و آنها بر بسیاری از آفریدگان خویش برتری فراوان بخشیدیم .

بنابراین ، انسانی که چنین کرامت ، فضیلت و ارزشی دارد، نباید روح و نفس خود را به کارها و اعمال پست آلوده کند؛ او باید خود را بالاتر و برتر از آن بداند که به چنین پستی،آلوده شود .
علی (ع) در وصیت خود به امام حسن (ع) می فرماید: خود را از هر کار پستی برتر و گرامی تر بدار، هر چند تو را به خواسته ها سوق دهد؛ زیرا هیچ بهایی همتای (کالای گرانبهای) نفس خویش دریافت نخواهی کرد.
بنابراین در رشد و تربیت اخلاقی ، باید عزت و احترام گذاشتن به نفس را سرلوحه کار خود قرارداد ؛ زیرا از کسانی می توان رفتار اخلاقی انتظار داشت که از این عزت و احترام به نفس برخوردار باشند و در مقابل، از کسانی که به حقارت و فرومایگی نفس دچار شده اند، انتظار هرگونه رفتار پست و ناروا می رود.
علی (ع) می فرماید: کسی که نفس خود را بزرگ و با کرامت بداند، زشتیها در مقابل او کوچک و حقیر است.
امام هادی (ع) می فرماید: کسی که خود را کوچک و حقیر بشمارد ، از شر او ایمن مباش .
۵ نقش محیط تربیتی در افعال اخلاقی. هرچند نقش شناخت در افعال اخلاقی بسیار مهم است – زیرا با شناخت است که انسان کمال را می شناسد و به مراحل آن میرسد – ولی انس و عادت نیز در انجام دادن آنها نقش مهمی دارد ؛ اسلام بر این مسأله تأکید دارد که در دوران کودکی و نوجوانی ، که انسان بیشتر بر اساس تقلید عمل می کند ، باید در محیطی قرار بگیرد که رفتار های

اخلاقی صحیح را ببیند و از آنها تقلید کند. از این رو در احادیث گوناگون سفارش شده است که اطرافیان (خصوصا پدر و مادر) رفتار و اعمال خوب اخلاقی را در برابر کودک بسیار انجام دهند و از کارهای بد بپرهیزند و با اخلاق و کردار صحیح به تربیت عمل او اقدام کنند تا تدریجا جان او با رفتارهای صحیح و ارزشهای انسانی خو بگیرد و همین که جوانه های عقل در او ظاهر شد ، آرام آرام خیر و شر اخلاقی به او معرفی شود تا قبل از این که ذهن او با افکار و ارزشهای منفی و نادرست رو به رو شود ، مفاهیمم و ارزشهای صحیح به او عرضه شده باشد و تلاش شود تا او آنها را درک کند.
علی (ع) به فرزندش امام حسن(ع) می فرماید:

دل نوجوان مانند زمین خالی از گیاه و درخت است ، هر بذری که در آن افشانده شود ، می پذیرد و در خود می پرورد. پس فرزند عزیزم ، من (در آغاز جوانیت) به ادب و تربیت تو اقدام کردم پیش از آنکه قلبت سخت گردد (و حالت انعطاف و پذیرش خود را از دست بدهد) و مطالب ناصحیح ، عقلت را پر کند .
در سنین بزرگسالی نیز عوامل محیطی و تربیتی نقش خود را همچنان حفظ می کنند . اصل امر به معروف و نهی از منکرکه دعوت دیگران به نیکیها و دور کردن آنها از بدیهاست، به عنوان یک واجب و بک وظیفه الهی به عهده هر انسان است . این بدان معناست که هر انسان علاوه بر وظایف و مسئولیتی که در قبال خود و خدای خویش دارد، در برابر کارهای خوب و بد دیگران نیز مسئول است و باید نقش اجتماعی خویش را ایفا کند؛ از این طریق خوبی کارهای خوب و زشتی اعمال بد همواره و به طور مداوم در بین مردم یادآوری می شود .

رشد اخلاقی
رشد اخلاق در طول قرنها از مهمترین مسائل اجتماعی مورد توجه بوده است . نظریه پردازان بزرگ اوایل قرن بیستم ، اخلاق را وسیله ای برای رشد اجتماعی به حساب آورده اند . مطابق نظر مک دوگال(۱۹۲۸) رشد اخلاقی از مسائل عمده روانشناسی اجتماعی است. از نظر فروید (۱۹۳۰) احساس گناه مهمترین مسأله اجتماعی است .
اولین تحقیقات روانشناسی در رشد اخلاق در سالهای ۱۹۲۸-۱۹۳۰ به وسیله دو روانشناس به نامهای هارتشورن و می انجام گرفت و پس از آن تحقیقات پیاژه در رشد اخلاق در سال ۱۹۳۲ در کتابی به نام داوریهای اخلاقی کودکان منتشر شد؛ سپس روانشناس دیگری به

نام لورنس کلبرگ از حدود سال ۱۹۴۸ تا کنون در این زمینه مطالعات گسترده ای انجام داده است .
در نتیجه تحقیقات چندین ساله هارتشورن و می در زمینه رشد اخلاق در دبیرستانها، پیچیدگی رشد اخلاقی در کودکان و نوجوانان مشخص شد و اهمیت مسئله هر چه بیشتر آشکار گردید.
نظریه ای که به طور مستقیم تحقیقات اخیر رشد اخلاق را تقویت می کند، مربوط به پیاژه است که از نظریه عمومی او در مورد رشد شناخت نشأت می گیرد. تحقیقات پیاژه در زمینه رشد اخلاق نتیجه بیش از پنجاه سال مطالعه و تحقیق است .

نظریه پیاژه و کلبرگ
اخلاق از نظر پیاژه ، مانند هوش در قالب مراحلی نظامدار و پی در پی رشد می کند که به رشد شناختی کودک وابسته است و هر مرحله جدید در رشد شناختی ، سطح بالاتری از آگاهی اخلاقی را به دنبال خواهد داشت.
پیاژه حاصل مشاهدات خود را از قضاوتهای اخلاقی کودکان در کتاب داوریهای اخلاقی کودکان جمع آوری کرده است. این کتاب شامل چهار بخش است:
۱ اولین بخش این گزارشها مربوط به نگرش کودکان به قوانین بازی هنگام بازی کردن با مهره ها (تیله بازی) است؛
۲ دومین و سومین قسمت گزارشها مربوط به تحلیل نگرش کودکان نسبت به قوانین است ؛ متهی از طریق داستانهایی که برای آنها شرح داده شده است ؛

۳ در آخرین فصل کتاب ، پیاژه یافته های خود را خلاصه می کند.
به طور کلی، این کتاب یک نظریه رشد است که دو مرحله پی در پی اخلاقی؛اخلاق واقع گرا و اخلاق نسبی گرا را شامل می شود. پیاژه درکتاب داوریهای اخلاقی کودکان ، نگرش کودکان را در مورد قوانین از طریق مشاهده رفتارو باورهای آنان در مورد قوانین بازی، مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است و بسیاری از جنبه های رشد اخلاقی آنان را بررسی کرده است .
از نظر پیاژه ، کودکان تا حدود دو سالگی فقط با مهره ها بازی می کنند و هیچ گونه قانونی بر فعالیتهای آنها حکمفرما نیست . این بازیها ممکن است به نوعی تقلید و تکرار از الگو یا نوعی زفتار حرکتی باشد، ولی هیچ گونه آگاهی نسبت به قوانینی که در بازی حاکم است ،وجود ندارد.

کودک بین دو تا شش سالگی بزرگترها را نگاه میکند که با مهره ها بازی می کنند و شروع به تقلید آداب بازی از آنها می کند. به کار بستن قوانین در این مقطع بسیار خودمدارانه است . کودک فقط آنچه را که دیده است تقلید می کند، کشیدن دایره،گذاشتن مهره ها ، هدف گیری و زدن آنها ، حتی آگاهی نسبت به اینکه از بازی کنار گذاشته شده است ، نیز به عنوان یک فعالیت اجتماعی وجود ندارد. به اعتقاد پیاژه ، کودکان حتی در یک بازی جمعی مثل تیله بازی نیز هر یک ، قواعد بازی را به شیوه خود رعایت می کنند و در پایان ،تمام اعضای گروه برنده می شوند. پیاژه دو مرحله گسترده از رشد اخلاقی را بین سنین شش تا دوازده سالگی مشخص کرده است .

واقع گرایی در برابر نسبی گرایی . پیاژه معتقد است ، محدودیتهای شناختی کودک تا حدود هفت هشت سالگی باعث می شود که او وجودی بیرونی برای قوانین قائل شود و آن را غیر قابل تغییر بداند. کودک در این سن تفاوتی بین قوانین اخلاقی و فیزیکی نمی شناسد و نمی تواند قوانین اخلاقی را وسیله ای برای پیشبرد اهداف و ارزشهای انسانی به شمار آورد. به نظر پیاژه ، در این مرحله کودک قوانین را اضطراری و جبری واطاعت از آنها را واجب و مقدس می داند. کودک علاوه بر دریافت قوانین به عنوان حقیقتی مطلق و بیرونی ،در مراحل اولیه رشد اخلاقی تصور می کند که

والدین و بزرگسالان ، مقدس، همه چیز دان و کاملند. این نگرش در مورد بزرگسالان ،همراه با واقعگرایی اخلاقی کودک ، باعث می شود که قوانین را غیر قابل تغییر و مقدس بداند.
از این مرحله به بعد ، قضاوت کودک بر اساس نتیجه اعمال نخواهد بود ، بلکه انگیزه انجام دادن عمل در قضاوت اخلاقی مداحله می کند. از این به بعد، کودکی که یک فنجان را شکسته ، بر حسب انگیزه عملش ممکن است از کودکی که ده فنجان را شکسته است ، گناهکارتر باشد.

لورنس کلبرگ نظریه ای در رشد اخلاق مطرح می کند که شکل تکامل یافته ای از نظر پیاژه در مورد تفاوت بین واقعگرایی و نسبی گرایی اخلاقی است . کلبرگ نیز مجموعه ای از موقعیتهای مختلف را طراحی کرد که بیانگر معماهای اخلاقی است. این معماها به کودکان داده می شود و پاسخ آنها با مراجعه به طبقه بندی سه گانه اخلاق پیش قراردادی ، اخلاق قراردادی و اخلاق مافوق قراردادی درجه بندی می شود.

کلبرگ مانند پیاژه معتقد است که تواناییهای ذهنی و شناختی افراد ، مرال رشد اخلاقی آنان را تعیین می کند و رشد اخلاقی افراد ، حاصل تأثیر متقابل رشد شناختی آنها با محیط اجتماعی است .
پیاژه بر اساس نظزیه شناختی خود به مربیان توصیه می کند که در برنامه ریزیهای آموزشی خود رشد اخلاقی کودکان را در نظر داشته باشند. کلبرگ نیز معتقد است که برای تشخیص و ارزیابی واکنشهای کودک در موقعیتهای اخلاقی و در برنامه ریزی پرورش شخصیت کودک ، باید از سطح رشد اخلاقی آنان مطلع باشیم .
مراحل پیشنهادی کلبرگ با سطح سنی خاصی ارتباط ندارد. با وجود این، او معتقد است که انتقال از مرحله اخلاق پیش قراردادی به اخلاق قراردادی در سنین پایان دبستان اتفاق اتفاق می افتد. در نتیجه، کودکان پیش از دبستان به هیچ وجه قادر به تعبیر و تفسیر موقعیتهای اخلاقی ، به روشی غیر از اجتناب از تنبیه و فرار از دردسر و گرفتن پاداش نخواهند بود. کودک در این سطح از رشد اخلاقی ، تسلیم منابع قدرت است و جز به نتایج مادی اعمال خود نمی اندیشند؛ یعنی از عمل بد دوری می کند و کار خوب را از آن نظر انجام می‌دهد که‌پدر یا مادر گفته‌اند و در نتیجه انجام دادن آن تشویق خواهد شد.
از نظر پیاژه و کلبرگ کودک شش تا هفت ساله هیچگاه در قضاوتهای اخلاقی خود نیت افراد را در نظر نمی گیرد، بلکه بر اساس نتیجه ظاهری هر عمل قضاوت می کند . مثلا اگر کودکی ضمن برداشتن شیرینی – که مادرش خوردن آن را منع کرده و برای سلامت او مضر است – یک بشقاب را بشکند ، ولی خواهرش به هنگام شستن بشقابها و کمک به مادر ، چندین بشقاب را شکسته

باشد ، خواهرش را بیشتر مقصر می داند؛ زیرا آنچه مورد قضاوت قرار گرفته ، حجم خسارت وارد شده است ، نه نیت عملی که منجر به خسارت شده است .
بر اساس نظریات پیاژه و کلبرگ ، در تربیت اخلاقی کودکان ، استفاده از تنبیه و سرزنش جایز نیست ؛ چون ممکن است کودک برای فرار از تنبیه یا جلب رضایت بزرگترها ، کار نیکی را انجام دهد یا از کاری بد دوری جوید ؛ ولی لزوما یک ارزش اخلاقی در او درونی نشده باشد . بنابراین به جای امرو نهی دائم و احیانا تنبیه کودکان برای رعایت موازین اخلاقی و یا قانونی ، باید توضیحاتی در خور

فهم و مطابق رشد ذهنی کودکان به آنها داده شود . لازم به یادآوری است که این توضیحات زمانی مؤثر است که لزرگترها نیز خود را به انجام دادن آنچه توصیه می کنند ، ملزم بدانند. تحقیقات کلبرگ در رشد اخلاق ، مؤید این نکته است که رشد اخلاق هم از رشد ذهنی پیروی می کند و هم تحت تأثیر محیط و آموزش قرار می گیرد .
نگرش اسلام به رشد اخلاقی
همان گونه که بیان شد ، رشد اخلاقی کودک باسایر جنبه های رشد و به خصوص رشد ذهنی او ارتباط دارد و تا کودک قدرت فهم و درک لازم را پیدا نکند ، امرو نهی بزرگترها باعث رشد اخلاقی او نمی شود. دستورهای اخلاقی ما به کودکان ، نشان دهنده توقعات ما از آنان است؛ اگر این توقعات در حد توانایی آنان نباشد، بدون شک برآورده نخواهد شد . همین طور اگر کودک در حدی نباشد که اندرز ما را درک کند ، نصیحتها جامه عمل نخواهد پوشید و با شکست مواجه می شود .
قبل از شروع بحث ، روایتی منسوب به حضرت رسول (ص) را از کتاب اصول کافی نقل می کنیم که در حقیقت دربرگیرنده دستورهای فراوانی در زمینه رشد اخلاق است. آن حضرت فرمود : (( خدای رحمت کند کسی را که در پرورش رفتار نیک ، به فرزند خویش یاری کند؛)) سؤال شد که چگونه فرزندان خود را در نیکی یاری کنیم ؟ حضرت فرمود به چهار طریق : بیش از توانمندی وی از او وظیفه نخواهید، آنچه کودک انجام داده است قبول کنید ( با اعمال خود او را تشویق کنید ) ؛ او را به گناه و سرکشی وادار نکنید، به او دروغ نگویید و در برابر وی اعمال نادرست انجام ندهید.

در بحثهای مربوط به رشد اخلاق از دیدگاه روانشناسان نیز به تأثیر تجارب محیطی و آثاری که خانواده در این زمینه دارد ، اشاده کردیم . کودک ارزشهای اخلاقی خود را از محیط کسب می کند و بزرگترها باید کودک را در این امر یاری کنند و نباید رفتاری را که شایسته نمی دانند ونمی خواهند فرزندانشان به آن مبادرت ورزند، انجام دهند. در واقع از مهمترین نکات تربیت اخلاقی کودک این است که پدر و مادر مواظب رفتار خود باشند وگرنه دادن دستورات اخلاقی بدون آنکه والدین به آنها ، پایبند باشند، سودی ندارد. اگر پدر و مادر ، صادق ، درستکار، وقت شناس و ملزم به رعایت رفتارهای پسندیده اخلاقی باشند، کودکان به آسانی چنین رفتار و صفاتی را می پذیرند و به آنها عمل می کنند؛ همچنان که علی علیه السلام می فرماید ((پندی که زبان گفتار از آن خاموش و زبان کردار بدان گویا باشد، هیچ گوشی بیرون نمی افکند و هیچ نفعی با آن برابری نخواهد کرد.))

بنابراین ، آنچه در رشد اخلاق اهمیت دارد، امرو نهی یا تنبیه کودکان برای انجام دادن کارهای نادرست نیست ، بلکه اجتناب والدین از رفتار ناصحیح و غیر معقول و نیز دروغ نگفتن به کودک ، او را در معرض یادگیری اعمال صحیح قرار می‌دهد . لازم است یادآوری شود که تربیت اخلاقی کودک به معنای منع کردن کودک از انجام دادن هر کاری نیست،‌بلکه‌بهتر‌است تا جایی که به ضرر کودک تمام نمی‌شود، آزادیهای او سلب نشود.

با توجه به آنچه گذشت ، مربیان باید توجه داشته باشند که کیفیت طرح مسائل اخلاقی برای کودکان ، باید با رشد ذهنی آنان مطابقت داشته باشد و تا کودک به مرحله درک مسائل اخلاقی و ارزشی نرسیده است ، نباید با توضیحات پیچیده و فلسفی موجب گیجی و سردرگمی کودک شد.

رشد اخلاقی (نگرشها و رفتار اخلاقی)
بعد از دوران اول کودکی، مفاهیم اخلاقی نزد کودک بسیار گسترده تر و وسیعتر مطرح می شود؛ در حالی که در آن دوران، مفاهیم اخلاقی معانی محدود و معینی داشتند و از قابلیت گسترش و تعمیم برخوردار نبودند.
پیاژه، سالهای بین پنج تا نه و یازده سالگی را مرحله واقع گرایانه در رشد اخلاقی می‌داند، او معتقد است که کودک در این مرحله به قوانین اخلاقی توجه زیادی دارد. این قوانین در این مرحله بدین صورت تعبیر وتفسیر می شوند که از قدرت خارجی (معمولاً والدین) صادر شده اند و غیرقابل تغییرند. اخلاق در این دوره مبنای مطلق بینی متداول و شایع است. کودک در این مرحله جملاتی

مانند «مامان من می گوید» یا «معلم من می گوید» یا «پدر من می گوید» را زیاد به کار می برد. به عقیده او هرگونه انحراف از قوانینی که پدر، مادر، معلمان و مربیان صادر کرده اند، نوعی تنبیه حتمی به همراه دارد. مثلاً اگر کودکی در این مرحله به مادر خود دروغ گفته باشد و هنگام بازی با دوچرخه به زمین بیفتد، ممکن است این افتادن از دوچرخه را در ارتباط با دروغگویی به مادرش فرض کند. به عقیده پیاژه، کودک در این مرحله بیشتر به رفتار و عمل توجه می کند و هنوز به نیتها و انگیزه ها و مقاصد درونی شخص عمل کننده توجهیه ندارد و خوبی و بدی اعمال را از کیفیت

ظاهری آنها تشخیص می دهد.
اما از سالهای نه تا یازده سالگی به بعد، کودک قوانین اخلاقی را به صورت اختیاری و قابل تغییر مورد نظر قرار می دهد و به عبارتی، قوانین خارجی را به طور مطلق نمی پذیرد و نوعی کنش و واکنش متقابل بین او و محیط به وجود می آید (مرحله اخلاق کنش و واکنش متقابل). اخلاق در این مرحله برای کودک درونی می شود و او دیگر پیامدهای اعمال خود را تنها در بیرون جستجو نمی کند، بلکه می تواند اعمال خوب و بد خود را با قوانین و اصول اخلاقی درونی خود مورد ارزیابی قرار دهد.
کودک در این مرحله در قضاوت اخلاقی خود فقط به اعمال و پیامدهای ظاهری رفتار توجه نمی کند، بلکه انگیزه ها، نیتها، احساسات و دیدگاههای دیگران را نیز در رفتاری که از آنها صادر شده، مورد نظر و اهمیت قرار دهد.
پیاژه این تغییرات و تحولات اخلاقی کودکان را در دو مرحله اخلاق واقع گرایانه و اخلاق کنش و

واکنش متقابل در کتاب قضاوت اخلاقی کودک مطرح ساخته است .
او در این کتاب پاسخهای کودکان را به داستانهای اخلاقی خود در سنین مختلف ارائه داده است که به خوبی می توان تحول اخلاقی کودک را طی دو مرحله مشاهده کرد. نمونه ای از داستانهای اخلاقی پیاژه و پاسخهای کودکان که در کتاب مزبور مطرح شده به شرح زیر است :
داستان اول. کودکی به نام جان در اتاق خویش است. والدین کودک او را برای شام صدا می زنند . جان به طرف اتاق غذا خوری می رود . پشت در اتاق غذا خوری یک صندلی قراردارد که بر روی آن یک سینی با ۱۵ فنجان گذاشته شده است . جان از این موضوع هیچ اطلاعی ندارد؛ بنابراین هنکامی که وارد اتاق می شود، در به سینی می خورد و سینی روی زمین می افتد و تمام فنجانها می شکند.

داستان دوم. یک روز کودکی به نام هنری ، هنگامی که مادرش از خانه بیرون می رود، سعی زیادی می کند تا به مقدار ی مربا که در داخل قفسه های بالای آشپزخانه قرار دارد، دست پیدا کند. او از یک صندلی بالا می رود و با دراز کردن دست خود ، تلاش می کند تا آن مربا را بردارد؛ اما شیشه مربا به قدری بالاست که دست هنری به آن نمی رسد. در تلاش برای دست یافتن به مربا ، دستهای او به یک فنجان در داخل قفسه می خورد و آن فنجان به زمین می افتد و می شکند.
در اینجا از کودک سؤال میشود که کدام کودک خطاکار تر است ، چرا؟

پیاژه معتقد است کودکی که در مرحله اول رشد اخلاقی قراردارد ( اخلاق واقعگرایانه) بر اساس رفتار ظاهری و اعمال بیرونی این دو کودک به قضاوت می پردازد . مثلا در دو داستان فوق که ارائه شد ، کودکی را که ۱۵ فنجان را شکسته بیشتر مقصر می داند؛ زیرا در ظاهر عمل اخلاقی بدتری را انجام داده است و به عبارتی، پیامد ظاهری عمل او بیشتر خطا بوده است . این قضاوت به این علت است که در این مرحله کودک نمی تواند نقش نیت و قصدد و انگیزه دو کودک را در قضاوت احلاقی خود دخالت دهد. در حالی که در مرحله دوم رشد اخلاقی ( اخلاق کنش و واکنش متقابل) او تنها اعمال ظاهری و بیرونی دو کودک را مورد توجه قرار نمیدهد و نقش قصد و نیت را نیز مورد نظر قرار می دهد.

بنابراین کودکان در این مرحله ، کودک دوم را خطاکارتر می دانند؛ هر چند که در ظاهر ، رفتار او کمتر خطا داشته است ( زیرا فنجان کمتری شکسته است) ؛ ولی چون کودک دوم باقصد و آگاهی بیشتری به این عمل دست زده ، پس بیشتر خطاکار است . نمونه زیر ، پاسخهای یک کودک شش ساله را در مرحله اول رشد اخلاقی پیاژه نشان می دهد:

– آیا داستانها را فهمیدی ؟
– بله.
– کودک اول چه کاری انجام داد؟
– او ۱۵ فنجان را شکست .
– و دومی ؟
– او با بی دقتی یک فنجان را شکست .
– کدامیک از دو کودک خطا کارترند؟
– اولی، زیرا او ۱۵ فنجان را شکسته است .
– اگر تو جای پدر این کودک بودی ، کدام را بیشتر تنبیه می کردی؟
– اولی را که ۱۵ فنجان شکسته است.
– در بشدت باز شد و به فنجانها خورد و فنجانها را شکست . او این عمل را از روی قصد انجام نداد.
– کودک دوم چرا آن فنجان را شکست ؟
– او می خواست مربا را بردارد، اما مربا بسیار دور بود و تا آمد مربا را بردارد ، فنجان افتاد و شکست.
– او چرا می خواست مربا را بردارد؟
– تنها بود و مادرش در خانه نبود.
اما برعکس، راس که یک کودک ده ساله است ، کودک دوم را خطاکارتر می داند و اینگونه استدلال می کند که کودک دوم چون قصد و آگاهی بیشتری در این کار داشته ، خطاکارتراست. وقتی که از راس سؤال می شود چرا کودکی را که ۱۵ فنجان شکسته خطاکارتر نمی داند با آنکه ۱۵ فنجان خیلی بیشتر از یک فنجان است ؟ جواب می دهد که درست‌است او ۱۵‌فنجان‌را شکسته ، ولی این عمل را از روی قصد انجام نداده است‌.

کلبرگ، سالهای بین هفت تا دوازده سالگی را مرحله اخلاق ((پسر خوب بودن)) یا ((دختر خوب بودن )) برای کودکان توصیف می کند. او معتقد است رفالر خوب برای کودکان آن است که باعث کمک به دیگران و خوشحالی آنها شودو مورد تحسین آنها قرار گیرد. کودک در این مرحله ، قراردادهای اجتماعی را از این نظر که رضایت و محبت دیگران را جلب کند ، مورد نظر و اهمیت قرار می دهد. در این مرحله نسبت به رفتار مطلوب در گروه ، حداکثر جزمیت و سازش وجود دارد.

قضاوت اخلاقی کودک بر اساس نیت شخص عمل کننده انجام می گیرد و برای اولین بار، (( نیت او خوب بود)) معنی پیدا می کند و این نشان می دهد که او بین نیت و عمل خود و نتایج آن تفاوت می‌گذارد و عمل فرد را تنها بر اساس نتایج آن ارزیابی نمی کند، بلکه عامل نیت را نیز درارزیابی خود دخالت می دهد . کودک در این مرحله با خوب بودن نسبت به دیگران مورد پذیرش قرار می

گیرد و لذت می برد. بنابراین نباید پنداشت که خودخواهی دوره اول کودکی در این مرحله از بین میرود، بلکه فقط نوع ارضای آن ، از لذت مادی و جسمی به لذت روانی یا لذت از خوشایندی دیگران تغییر یافته است. کودک در این مرحله از نظر دیگران اطلاع دارد و معیار رفتار اخلاقی را در برآوردن انتظارات آنها می‌داندو وابستگی به گروه برای او بسیار اهمیت دارد. او کم کم درک بهتری نسبت به اجتماع ، مقررات آن و ننقشهای مختلف درآن پیدا می کند ؛ ولی با مشکلاتی نیز روبه رو می شود که از جمله آنها تضاد بین وظایف فرد در نقشهای مختلف و تضاد بین خواسته های گروههای مختلف است. او در انتهای این مرحله، در جستجوی راه حلی است که به نحوی تقاضاهای

گروههای مختلف را با یکدیگر هماهنگ سازد و رفتار آنها را نسبت به همدیگر تنظیم کند.
البته باید یادآوری کرد که نخست کلبرگ ، اخلاق کودکان را در مرحله سنی بین هفت تا دوازده سالگی فقط محدود به ویژگیهای مرحله سوم رشد اخلاقی خود نمیداند و همان طور که قبلا بیان شد ، در نظریه او هر کودک ، در مرحله ای از رشد اخلاقی که قرار گیرد تا حدودی ویژگیهای اخلاقی مراحل قبل و بعد را نیز داراست؛ دوم آنکه کلبرگ مانند پیاژه ، تأکید زیادی بر حدود سنی ندارد و این حدود سنی را بر اساس تفاوتهای فردی و فرهنگی ، بسیار قابل انعطاف می داند. پس باید توجه داشت که افراد مختلف براساس تفاوتهای فردی موجود در خود و بر اساس تفاوتهای فرهنگی که در آن زندگی می کنند، در حدود هفت تا دوازده سالگی می توانند در مراحل قبل یا بعد از مرحله سوم رشد اخلاقی (اخلاق پسر خوب یا دختر خوب بودن) نیز قرار داشته باشند

.
پیشوایان اسلام نیز در احادیث مختلفی ویژگیهای اخلاقی و تربیتی مشخصی را برای کودکان در هفت تا چهارده سالگی تعیین فرموده اند:
۱ سن اطاعت و فرمانبری. رسول اکرم(ص) در حدیثی ، ویژگی کودک را در این دوره (( عبد)) دانسته که به معنای اطاعت است . در حدیث دیگری حضرت علی(ع) خصوصیت کودک را در این دوره ((خادم)) عنوان کرده اند. بنابراین می توان چنین گفت که پیشوایان اسلام ، کودک را در این دوره سنی مطیع و فرمانبر معرفی می کنندو این خصوصیت برخلاف خصوصیت هفت سال اول

(سیادت) است که کودک دارای ویژگی خود مرکزی و سیادت است و پدر و مادر باید بیشتر مطابق خواستهای کودک رفتار کنند. همچنین با خصوصیت نوجوان درهفت سال سوم (وزارت) فرق دارد که باید نوعی مشارکت و تعامل بین خواسته های فرزندان و پدران و مادران به وجود آید. به عبارت دیگر ، کودک در این دوره بیش از هر زمان دیگر آمادگی دارد تا آنچه را پدر و مادر ویا سایر بزرگسالان از او توقع و انتظار دارند ، انجام دهد و آمادگی فراوانی برای ارضای خواسته های پدر ، مادر و سایر

بزرگسالان از خود نشان می دهد وخود را بیشتر در اختیار آنها قرار می دهد؛ زیرا در این دوره خاصیت نقش پذیری دارد و در جستجوی نقشی است که باید در میان بزرگسالان ایفا کند.
۲ سن تعلیم و تربیت. رسول اکرم (ص) در حدیثی ، این دوره را سالهای تأدیب و تربیت نامگذاری فرموده اند. امام صادق (ع) نیز در حدیثی این دوره را دوره تعلیم نامیده اند. دو خصوصیت روانی و تربیتی کودک در این دوره ، یعنی (( تربیت پذیری)) و ((تعلیم پذیری))، گویای این است که کودک آمادگی دارد تا به طور مستقیم ، اولا ارزشها و ضد ارزشها به او آموزش داده شود و این مفاهیم برای او بتدریج تبیین گردد. آموزش مستقیم این مفاهیم در دوره قبل چندان کارساز نبودو لازم بود

کودک بیشتر غیر مستقیم و تقلیدی تحت این آموزشها قرار گیرد ؛ ولی در این دوره با افزایش رشد سنی ، کودک به این مرحله از شناخت رسیده است که بتوان به او مفاهیم اخلاقی و تربیتی را مستقیم آموزش داد . اینکه حدیث می فرماید دوره مزبور ، دوره تأدیب است ،

احتمالا گواه بر همین است وگرنه از دیدگاه پیشوایان اسلام ، همه سنین، سالهای تأدیب و تربیت به معنای عام آن است ؛ ثانیا تعلیم کودک یه طور رسمی از این سالها می تواند شروع شود ؛ زیرا از این سنین به بعد ، کودک هم از نظر جسمی و هم از نظر روانی آمادگی دارد تا مفاهیم علمی و آموزشی را به طور مستقیم فرا بگیرد یا به تعبیری ((تعلیم کتاب)) را بیاموزد. ویژگی تعلیم و تربیت

پذیری کودک در این دوره با توجه به خصوصیت ((عبد بودن)) و (( خادم بودن)) کودک معنای بیشتری پیدا می کند؛ یعنی همان طور که کودک مطیع و فرمانبر است و خود را بیشتر در اختیار پدر و مادر یا سایر بزرگسالان قرار می دهد، آمادگی زیادی نشان می دهد که تحت تعلیم و تربیت آنها قرار بگیرد و آنچه را که از طرف آنها مطرح می شود بپذیرد و در این مورد علاقه بسیاری نیز از خود نشان می دهد. یعنی کودک در این دوره تشنه تعلیم و تربیت است و آنچه را از طرف پدر و مادر و سایر بزرگسالان ارائه می شود ، به جان می پذیرد.

بنابراین اگر اصول اخلاقی به شیوه ای ملموس و عینی برای کودکان این دوره ارائه شود، آنها قادرند این اصول را همانند بزرگسالان درک کنند و در دوره های بعد نیز آنها را همچنان برای خود حفظ کنند.

کژیهای اخلاقی کودک در این دوره
کژیهای اخلاقی کودکان در این دوره علتهای گوناگون دارد. بسیاری از کژیهای اخلاقی کودکان ناشی از نبود یا بی ثباتی قوانین اخلاقی معین در زندگی روزمره است. این بدان معناست که امکان دارد در محیط خانه یا مدرسه اصول اخلاقی معینی حکمفرما بدان معناست که امکان دارد در محیط خانه یا مدرسه اصول اخلاقی معینی حکمفرما نباشد یا این اصول اخلاقی به شیوه ای درست و منطقی برای کودک تبیین نشود و یا آنکه این اصول ثابت و پایدار نباشد؛ یعنی آنچه امروز درست است فردا یا روزهای بعد نادرست باشد و آنچه امروز غلط است، در فردا و فرداهای بعد به گونه ای درست تعبیر شود یا این رفتار درست یا غلط نزد افراد مختلف به صورت کاملاً متفاوت یافت شود.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.